نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۵۵۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
در بیست وپنج سال گذشته فهم ما از مفهوم تکتونیک جنبا بسیار کامل تر شده است. همین امر پژوهشگران را با سؤال بسیار مهمّی روبه رو کرده است و آن اینکه درکل، تکتونیک فعّال پوسته در مناطق قارّه ای چه تأثیری بر جوامع انسانی گذاشته و می گذارد. مروری بر آثار منتشره مبین دو دیدگاه غالب در تحلیل میان تکتونیک فعّال با انسان و مدنیّت ها است. گروهی همجواری سکونتگاه ها با گسل های لرزه زا را بهانه قرار داده و با تأکید بر فجایع رخ داده در طول تاریخ، تلاش در نشان دادن ویژگی های مرگبار این پدیده ی طبیعی دارند. گروه دوم به حضور توأم گسل ها و آب اشاره داشته و هم زمانی خطر حیات را در حواشی گسل های فعّال یادآور شده، مجموعه عواملی مستقل از لرزه خیزی را مورد توجّه قرار داده اند و تکتونیک را عاملی بسیار با اهمّیّت در سیر تکاملی نوع بشر و مدنیّت ها دانسته و شکل گیری و قوام تمدّن های کلان را ناشی از آن دانسته اند. این مقاله تلاش دارد تا با مرور بر مهم ترین آثار منتشره در این زمینه، به معرّفی و تحلیل دیدگاه ها بپردازد. روش به کار رفته در این پژوهش کتابخانه ای و تحلیل محتوا بوده و نتایج به دست آمده حاکی از آن است که با در نظر گرفتن عامل زمان، می توان فهم بهتری از رویکرد دوم داشت. در این تحلیل ارتباط میان سطوح مختلف بوم شناختی با انواع حرکات تکتونیکی مورد توجّه قرار گرفته و همخوانی جالبی میان ساختار سلسله مراتبی کمربندهای چین خورده با ساختار تمدّن های کلان در چهار سطح، مدّنظر قرار گرفته است. بر این اساس کوچک ترین اجتماعات انسانی در مقیاس محلّی، در حاشیه ی گسل های فعّال شکل گرفته اند، در عین حال در مقیاسی کلان ، تمدّن های جهان باستان در حاشیه ی کمربند چین خورده و بسیار جنبا (آلپ هیمالیا) در بازه ی زمانی ده هزار ساله ظهور و افول کرده اند.
مقایسه و تحلیل ویژگی های ژئومورفولوژیکی نبکاهای چهار گونه ی گیاهی در غرب دشت لوت (شرق شهداد دشت تکاب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نبکا یکی از اشکال تراکمی ماسه های بادی است که تحت تأثیر پوشش گیاهی و به دام انداختن ماسه های بادی در محیط های بیابانی و نیمه بیابانی به وجود می آید. این پژوهش به بررسی ویژگی های اکوژئومورفولوژیکی نبکاهای گیاهان جنس Tamarix و Prosopis koelziana در غرب دشت لوت پرداخته است. به این گونه که پس از شناسایی محدوده ی مورد مطالعه با استفاده از ترانسکت، نبکاهای مورد نظر انتخاب و ویژگی های مورفومتری نبکاها و نوع گیاه بررسی شده و با نمونه برداری از رسوبات نبکاها، به گرانولومتری نمونه های رسوب در آزمایشگاه پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که در بین 30 نبکای انتخاب شده، 4 گونه ی گیاهی وجود دارند که نبکاها با توجّه به نوع گیاه، ویژگی های مورفومتری متفاوتی دارند. نتایج به دست آمده از تحلیل همبستگی عوامل مورفومتری نبکاها (ارتفاع تپّه ی نبکا، ارتفاع تاج گیاه از سطح زمین، مساحت نبکا، محیط و پهنای نبکا) نشان می دهد که همبستگی در رابطه با گونه های Tamarix aphylla و Prosopis koelziana ، در سطح 99 درصد معنادار هستند. بیشترین میانگین ارتفاع نبکا در گونه ی Tamarix aphylla 8/7 متر و میانگین ارتفاع تاج گیاه 09/11 متر است. در مورد میانگین مساحت، محیط و پهنای نبکا، بیشترین مقدار مربوط به Tamarix aphylla است که به ترتیب 39/322، 3/68 و 24/18 متر است. همچنین نتایج به دست آمده از گرانولومتری نشان می دهد که از دید درشتی رسوبات، درشت دانه ترین رسوبات، مربوط به گونه ی Tamarix aphylla بوده و گونه های دیگر در جایگاه های بعدی قرار می گیرند. تحلیل همبستگی گرانولومتری رسوبات نشان می دهد که نوع گونه ی گیاهی، در اندازه ی رسوبات هر یک از نبکاها تأثیر شایانی دارد، به طوری که در سطح یک منطقه که وزش باد و رسوبات مشترک زیادی دارند، ویژگی های رسوبات نبکاها با توجّه به نوع گونه ی گیاهی با یکدیگر متفاوت است.
تعیین الگوهای رفتار اقلیم در مناطق مختلف ایران بر اساس تحلیل طیفی و خوشه بندی مقادیر حدی بارش و دما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویدادهای آب وهوایی حدّی، پدیده هایی هستند که از نظر فراوانی، کمیاب و درجه شدّت بالا دارند و در هنگام وقوع آنها، بوم سامانه و ساکنان منطقه به دشواری می توانند خود را با تغییرات ایجادشده تطبیق دهند. از آنجاکه بستر رخداد رویدادهای آب وهوایی حدّی، شرایط دمایی و بارش های حدّیاست؛بنابراین،بررسی داده های اقلیمی حدّیدر این مورد ضروری به نظر می رسد. یکی از مباحث مهم در شناخت رفتار اقلیمی مناطق مختلف، تعیین مناطق هم رفتار اقلیمی است. منطقه بندی اقلیمی مناطق مختلف بر اساس داده های حدّی اقلیمی، می تواند به تصمیم گیرندگان و برنامه ریزاندر امر مدیریت بحران های ناشی از رویدادهای آب وهوایی حدّی یاری رسانده و همچنین به درک بیشتر شیوه ی رفتار مناطق مختلف در شرایط حدّی کمک کند. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل طیفی و خوشه بندی، یک منطقه بندی اقلیمی برای 65 ایستگاه سینوپتیک سازمان هواشناسی کشور ارائه شده است. نشانک های اقلیمی مورد استفاده، شامل حدّاکثر بارش 24 ساعته ی ماهانه، دمای بیشینه و کمینه ی ماهانه و همچنین سری زمانی داده های اقلیمی مربوط به دوره ی زمانی سال های 1986 تا 2005 میلادی هستند. به منظور نیل به منطقه بندی مناسب،نخست با استفاده از روش تحلیل طیفی، مشخّصات طیف های اصلی نشانک های اقلیمی، شامل دامنه و بسامد، محاسبه شده سپس خوشه بندی با استفاده از روشی قطعی (K-means) انجام پذیرفته است. نتایج به دست آمده گویای تنوّع رفتاری مشخّصات حدّی در مناطق مختلف اقلیمی است، به گونه ای که لزوماً یک سامانه اقلیمی خاص بر مناطق هم رفتار حاکم نیست، در این خصوص تکینه بودن رفتاری ایستگاه های رامسر و کنارک چابهار جالب توجّه است.
تحلیل ساختاری گسل ایذه در بخش مرکزی زاگرس با استفاده از تکنیک های سنجش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مورفولوژی کمربند چین- راندگی زاگرس، به دلیل عملکرد گسل های مختلف در طی کوهزایی، پیچیدگی های خاصی یافته است. گسل ایذه (با روند N-S) یکی از این عناصر ساختمانی بنیادی است که حرکات آن در دوره های زمین شناسی، آثار زیادی را در الگوی رسوب گذاری و سیمای مورفوتکتونیکی زاگرس بر جای گذاشته است. در این مقاله، یافته های جدید در خصوص سبک و سازوکار دگرشکلی سیستم گسلی ایذه، در بخش مرکزی زاگرس مورد بحث قرار گرفته است. این پژوهش به کمک تکنیک های سنجش از دور و با استفاده از تصاویر ماهواره ای ASTER و IRS-PAN، و مدل رقومی ارتفاع (DEM) ناحیه انجام شده است. برای تصحیح هندسی، پردازش داده ها و بارزسازی عوارض ساختاری و آثار شکستگی در تصاویر ماهواره ای، از نرم افزار ER Mapper 6.4 استفاده شد. به علاوه، برای بررسی دقیق تر سیماهای دگرشکلی و آثار شکستگی در واحدهای رسوبی، از انواع مدل های سه بُعدی مبتنی بر DEM نیز کمک گرفته شد. مشاهدات سنجش از دور حاکی از آن اند که حرکات گسل ایذه باعث تغییرات زیادی در ویژگی های زمین ساختی بخش مرکزی زاگرس شده است. آثار دگرشکلی ناشی از گسل ایذه عمدتاً به صورت کشیدگی و چرخش راستگرد محور چین ها، و یا گسیختگی و جابه جایی طبقات نمایان شده اند. حرکات این گسل، اُلگوی جهت گیری و شدّت شکستگی در واحدهای زمین شناسی را نیز متأثر کرده است. تحلیل ساختاری دسته های شکستگی در مناطق مختلف این را مطرح می سازد که برخی از آنها احتمالاً بر اثر سیستم بُرشی ناشی از حرکات راستگرد گسل ایذه تشکیل شده اند. در مجموع، شواهد زمین ساختی نشان می دهند که حرکات گسل ایذه در طی فازهای مختلف کوه زایی، به واسطه سازوکارهای متفاوت، موجب تغییر الگوی دگرشکلی ناحیه ای و یا تعدیل سیمای مورفوتکتونیک بخش مرکزی زاگرس شده است. به علاوه، برخی از شواهد دلالت بر آن دارند که این گسل در طی فازهای جوان آلپی نیز فعّال بوده است.
بازسازی برف مرزهای پلیوستوسن در حوضه ی جاجرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با ماهیّت بنیادی، تلاش دارد تا رابطه ی میان جهت ناهمواری ها و گسترش سیرک های یخچالی را بررسی و سرانجام برف مرزهای آخرین دوره ی یخچالی کواترنری را در حوضه ی آبریز جاجرود تعیین کند. سیرک ها، جریان های یخرفتی و سنگ های سرگردان مهم ترین لندفرم های یخچالی و شواهد تغییرات اقلیمی موجود در حوضه ی مورد مطالعه به شمار می روند. نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تصاویر ماهواره ای ETM+ و داده های اقلیمی دما و بارش ماهانه، ابزارها و داده های مورد استفاده در این پژوهش هستند. همچنین از نرم افزار Arc GIS 9.3 و سایر نرم افزارها برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شده است. در این راستا، با استفاده از تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای میدانی، موقعیّت سیرک های منطقه شناسایی شده و برای بازسازی خطّ تعادل برف و یخ گذشته (ELA)، از میان روش های پنج گانه پورتر، روش مطالعه ی ارتفاع کف سیرک و از روش رایت نیز برای برآورد حدّ برف مرز آخرین دوره ی یخچالی استفاده شده است. برای بررسی وجود رابطه میان گسترش و پراکندگی سیرک های منطقه با جهت ناهمواری ها، از آزمون توان دوم کی پیرسون (مجذور X) استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که 8/38 درصد از سیرک های منطقه رو به قطب و 7/24 درصد سیرک ها در دامنه های رو به استوا شکل گرفته اند؛ همچنین خطّ برف مرز وورم با استفاده از روش پورتر، ارتفاع 3072 متر و با استفاده از روش رایت، ارتفاع 3095 متری را نشان می دهد. برف مرز کنونی با استفاده از داده های دما و بارش، ارتفاع 3720 متری را نشان می دهد، درحالی که بیشتر پژوهشگران قبلی این مرز را بالای 4000 متر تعیین کردند.
نقش بلاکینگ در رخداد سرماهای فرین ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژانویه ی سال های 1964 و 2008، سردترین روزها را در طول تاریخ ثبت داده های هواشناسی در کشور داشته اند. برای تبیین ویژگی های آماری و همدیدی این دو ماه، دمای حدّاقل همه ی ایستگاه های کشور از سایت سازمان هواشناسی کشور، برای ژانویه 1964 و 2008 استخراج شد. بررسی نوسان دما در دوره ی (1964-2005)، نشان داد که بیشینه ی نا هنجاری منفی دما در طیِّ دوره ی 50 ساله، در روزهای ژانویه ی این دو سال رخ داده است. با بررسی نمره ی استاندارد، تعدادی از روزهای بسیار سرد برای مطالعه ی علّت همدیدی سرما انتخاب شدند. برای بررسی سامانه های همدیدی مؤثّر در سرماهای مذکور، نقشه های میانگین فشار سطح دریا و سطح 500 هکتوپاسکال از سایت NCEP/NCAR دریافت و بررسی شدند. با وارسی نقشه ها، مشخّص شد که سامانه غالب در این دو ماه، پدیده ی بلاکینگ بوده است. این پدیده، شرایط همدید مناسبی را برای فرارفت هوای سرد بر روی کشور فراهم کرده است. ازجمله پیامدهای این شرایط، تداوم سرمای شدید بر روی ایران و مناطق همجوار است. مقایسه ی دو سامانه ی بلاکینگی مشخّص کرد که بلاکینگ ژانویه ی سال 1694 از نوع امگاو بلاکینگ سال 2008 از نوع دوقطبی بوده است. شاخص شدّت بلاکینگ نیز نشان از شدّت بیشتر الگوی امگای روزهای 25-21 ژانویه ی سال 1964، نسبت به الگوی دوقطبی روزهای 20-16 ژانویه ی سال 2008 دارد. موقعیّت قرارگیری سامانه بلاکینگ نیز از مهم ترین عوامل در وقوع سرمای دو ژانویه بوده است. داده های دمای کمینه نیز، بیانگر شدّت بیشتر الگوی امگا در طول استقرار خود در ژانویه ی سال 1964است که بیشترین افت دما را در سراسر کشور در پی داشته است.
شبیه سازی آبدهی چشمه های کارستی با استفاده از شبکه ی عصبی مصنوعی (مطالعه ی موردی: ارتفاعات البرز مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چشمه ها یکی از منابع آبی مهم در سطح کشور شمرده می شوند. در ارتفاعات البرز مرکزی چشمه های کارستی فراوانی گسترش دارند که شناخت وضعیّت هیدرولوژیکی آنها در بهره برداری و مدیریت آنها ضرورت دارد. هدف از این پژوهش، بررسی کارایی شبکه ی عصبی مصنوعی در شبیه سازی آبدهی چشمه های کارستی در استان مازندران است. بدین منظور، 80 چشمه کارستی مورد مطالعه قرار گرفت. تعداد 60 نمونه برای آموزش یا ارائه ی مدل و تعداد 20 نمونه برای تست یا اعتباریابی استفاده شد. مقادیر کمّی عوامل مؤثّر در آبدهی چشمه های کارستی، شامل؛ درصد تخلخل تشکیلات آبخوان، ارتفاع مکان، شیب زمین، بارش متوسّط سالانه و فاصله از منابع آب با به کارگیری داده ها و نقشه ها در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) برآورد شد. برای ارائه ی مدل مناسب برای آبدهی چشمه های کارستی از نرم افزار MATLAB شاخه ی Neural Network و از شبکه ی پرسپترون چند لایه استفاده شد. برای فرآیند شبیه سازی، 80 درصد داده ها برای آموزش و 20 درصد مابقی برای تست یا اعتباریابی استفاده شد. عملکرد شبکه ی عصبی با پارامتر هایی چون، جذر میانگین مربّع خطا (RMSE) و ضریب همبستگی بین خروجی های حقیقی و دلخواه (R) سنجیده شد. نتایج پژوهش، نه تنها کارایی شبکه ی عصبی مصنوعی در شبیه سازی آبدهی چشمه ها را نشان داد؛ بلکه حاکی از آن است که عوامل فاصله از منابع آب، تخلخل تشکیلات آبخوان و ارتفاع مکان، عوامل اصلی در آبدهی چشمه های کارستی در ارتفاعات البرز مرکزی به شمار می آیند؛ بنابراین با استفاده از شبکه ی عصبی مصنوعی، می توان آبدهی چشمه های فاقد آمار را با دقّت قابل قبولی برآورد کرد.
بررسی نقش اشکال و فرایندهای ژئومورفولوژی در کیفیت سنگ دانه ها در حوضه ی آبخیز خرم آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لندفرم ها و فرایندهای ژئومورفولوژی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در حجم، پراکندگی و کیفیت مصالح ساختمانی، به ویژه سنگ دانه ها هستند. حوضه ی مورد مطالعه در شمال شهرستان خرّم آباد و بخشی از واحد ساختمانی زاگرس چین خورده به شمار می رود. هدف این پژوهش، بررسی نقش اشکال و فرایند های ژئومورفولوژی در مکان یابی و کیفیت سنگ دانه ها در حوضه ی خرّم آباد است. برای دست یابی به این هدف، نخست لندفرم ها و فرایندهای ژئومورفولوژی بر اساس تصاویر ماهواره ای کویک برد و مطالعات میدانی منطقه شناسایی شد. لندفرم هایی مانند واریزه ها، مخروط افکنه ها ی جدید و قدیم، بستر های رودخانه ای جدید و قدیم مقادیر زیادی موادّ هوازده و خردشده دارند که می توانند به عنوان مصالح ساختمانی استفاده شوند. برای بررسی کیفیت و مقاومت سنگ دانه ها، سه آزمایش مقاومت به سایش، مقاومت فشاری تک محوری و ارزش ضربه ای انجام شد. آزمایش سایش لس آنجلس برای دو نمونه ی 30 کیلویی از بستر قدیم و جدید رودخانه ی خرّم آباد انجام شد. برای بررسی مقاومت فشاری سنگ دانه ها، آزمایش مقاومت فشاری تک محوری به روش (D2938 : ASTM) در واریزه ها، مخروط افکنه های جدید و قدیم انجام شد. برای انجام آزمایش ارزش ضربه ای، 10 نمونه از سنگ دانه ها در لندفرم های واریزه، بستر های رودخانه ای جدید و قدیمی، مخروط افکنه های جدید و قدیمی، برداشت و بر اساس استاندارد BS-812 و با استفاده از الک شماره ی 8، میانگین ارزش ضربه ای در هر لندفرم به دست آمد. نتایج نشان می دهد که واریزه ها، مخروط افکنه های قدیم و جدید و بستر های رودخانه ای جدید و قدیم، مصالح ساختمانی با مقاومت مناسبی دارند. با وجود این، مقاومت سنگ دانه ها در واریزه ها نسبت به دیگر لندفرم ها بالاتر است. همچنین مخروط افکنه های قدیمی با توجّه به تأثیر فرایند هوازدگی، مقاومت کمتری نسبت به مخروط افکنه های جدید دارند.
بررسی تغییرات روزهای بارشی تحت تأثیر خرد اقلیم شهری در کلانشهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان اصلی خرداقلیم شناسی شهری، طبیعت انسان زده است. بافت فیزیکی شهر در مقایسه با فضای خارج شهر، همانند روستاهای پیرامون، تفاوت های زیادی دارد. مقایسه ی شاخص های اقلیمی شهر با نواحی پیرامونی، نشانه ی بارزی از تأثیرپذیری خرداقلیم شهری از مناطق شهری است. یکی از شاخص های مهمِّ تأثیرپذیر اقلیمی از نواحی شهری، فرایند بارندگی است. گمان می رود به دلیل دگرگونی بافت شهری تهران در دهه ی پیش، پارامتر بارندگی نیز نسبت به دهه های گذشته، دستخوش تغییر شده باشد. در این مطالعه، نخست داده های بلندمدّت بارش روزانه ی دو ایستگاه مهرآباد (تحت تأثیر خرد اقلیم شهری) و بیلقان (خارج از محدوده ی تأثیر خرد اقلیم شهری) در ماه های گرم سال (ژوئن تا سپتامبر) جمع آوری شد؛ سپس با استفاده از دو روش آزمون آماری کروسکال والیس و آزمون تاو کندال، وجود روند در داده ها، مورد بررسی قرار گرفت. سرانجام، برای تعیین نوع و زمان تغییر در سری داده ها از روش آماری گرافیکی ""من کندال"" استفاده شد. ارزیابی آزمون های آماری روی تمام دوره ها نشان داد که فرض تصادفی بودن داده ها در سطح اطمینان 95 درصد، در ایستگاه مهرآباد به شدّت رد شده و روند فزاینده ی شمار روزهای بارندگی، به ویژه در سال های گذشته معنادار است. این در حالی است که در ایستگاه بیلقان هیچ گونه روند معنا داری در سطح اطمینان 90 و 95 درصد یافت نشد. همچنین، پراکنش روزهای بارشی در طول هفته برای پانزده سال نخست و پانزده سال انتهایی دوره ی آماری در دو ایستگاه مهرآباد و بیلقان مقایسه شد. نتایج نشان داد که تنها در ایستگاه مهرآباد، تعداد روزهای بارشی در پانزده سال پایانی طیِّ روزهای کاری هفته افزایش و در روزهای پایانی هفته کاهش می یابد که این امر به احتمال، برآمده از تأثیرات خرد اقلیم شهری بر فرایند هواشناختی بارش است.
لس: ویژگی ها و کاربردها برای مطالعات اقلیم گذشته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات مستند لس، قدمت 185 ساله دارد. بادرفتی بودن و غالب بودن جزء سیلت، دو ویژگی اصلی رسوبات لسی است. لئونارد در سال 1824 این رسوبات را شناسایی و واژه ی لس را برای آنها ارائه کرد. لایل در سال 1833 با گزارش های خود، توجّه جهانی را به این رسوبات جلب کرد. تعیین ماهیّت (بادرفتی، آبرفتی یا تشکیل درجا) و تعیین و تبیین فرآیند های تولید سیلت، دو موضوع مهم پژوهش ها در این دوره بوده اند. برگ (1916) به شدّت طرفدار تشکیل درجای لس بود، ولی ریکتوفن، خیلی پیش تر از او، در سال 1882، ماهیّت بادرفتی رسوبات لسی را اثبات کرده بود. تاتکوفسکی در سال 1899، بر اساس رابطه نزدیک پهنه های بزرگ لسی با نواحی یخچالی، نقش یخچال ها را در تولید سیلت مطرح کرد و حتّی تا دهه ی اخیر، برخی پژوهشگران مانند اسمالی با آن موافق بوده و سایش یخچالی را تنها عامل دارای انرژی کافی برای تولید سیلت کوارتزی می دانستند. ابرشو در ابتدای قرن بیستم (1911)، لس را به دو دسته ی لس سرد و لس داغ یا بیابانی، تقسیم و به عواملی غیر از سایش یخچالی برای تولید سیلت اشاره کرد. در حال حاضر بر اساس منشأ سیلت، رسوبات لسی به چهار دسته ی لس یخچالی یا حاشیه ی یخچالی، لس بیابانی یا حاشیه ی بیابانی، لس کوهستانی یا حاشیه ی کوهستانی و لس غیر تیپیک تقسیم شده اند. جنبه ی دیگر مطالعات لسی بر اساس مشاهده های اولیه هارد کاستل در سال 1890 بود که تشکیل لس را به تغییرات اقلیمی ربط داد. نتیجه ی مطالعات فراوان تا به امروز، نشان داده است که رسوب لس و تشکیل خاک، به ترتیب در دوره های سرد یخچالی و گرم بین یخچالی انجام شده است. در ایران پهنه های گسترده ی لس در شمال کشور وجود دارد. در دهه ی اخیر، مطالعات گسترده ای درباره ی جنبه های مختلف رسوبات لسی در قسمت های مختلف ایران انجام شده است؛ با این حال، هنوز نیاز به بررسی های بیشتر احساس می شود. در این نوشتار، پژوهش هایی که در دنیا درباره ی لس ها انجام شده مورد بررسی قرار گرفته و تاریخچه ی مطالعات لس در ایران تشریح می گردد.
اندرکنش گردش جو و پوشش سطح زمین در سازوکار تشکیل و گسترش توفان های گردوغبار تابستانه ی خاورمیانه (توفان گردوغبار تیرماه 1388)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توفان های گردوغبار یکی از انواع مخاطرات جوّی هستند که در منطقه ی خاورمیانه، در طیِّ سال، بارها امکان وقوع آنها وجود دارد. در دهه ی پیشین، رخداد این توفان ها فزونی یافته که بررسی علل این افزایش وقوع و سازوکارهای تشکیل آن، توجّه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. هدف مقاله ی پیش رو نیز، دست یابی به شیوه ی سازوکار تشکیل و فعّالیّت توفان های گردوغبار مذکور است. در این مقاله، فراوانی توفان های دهه ی 80 و گردوغبار تیرماه 1388 را با رویکردی اقلیم شناسی، همراه با در نظر گرفتن شرایط سطح زمین با استفاده از داده های شبکه بندی شده، شامل ارتفاع ژئوپتانسیل، سمت و سرعت باد، اُمگا و فشار سطح دریا از مرکز ملّی پیش بینی های محیطی (NCEP)، داده های پوشش سطح زمین و خاک مورد استفاده در مدل اقلیمی منطقه ای (RegCM) مطالعه و بررسی شده است. نتایج این بررسی نشان داد که تشکیل کم فشار روی خلیج فارس و پیشروی آن تا جنوب ترکیه و مساعدت جریان های سطوح میانی و بالایی وردسپهر با استقرار ناوه روی این سطوح، در ساحل شرقی مدیترانه، سبب ایجاد گردش چرخندی در جنوب شرق سوریه، در سطح زمین روی زمین های بدون پوشش سطحی (پوشش گیاهی، سنگ فرش بیابانی) و دارای خاک سطحی ریزدانه و گچی شده است. قرارگیری شرایط ناپایدار جوّی روی چنین خاک هایی، زمینه را برای تشکیل گردوغبار فراهم کرده است. در طیِّ روزهای بعد با حرکت به سمت شرق ناوه و عمیق شدن شرایط ناپایداری، گردوغبار با حرکت شرق سوی خود از روی ارتفاعات زاگرس عبور کرده و تمام کشور، به استثنای جنوب شرق را تحت تأثیر قرار داده است. آن چیزی که در این توفان گردوغبار مشهود است، همراهی شرایط گردش جو (ناپایداری با عمق مناسب) و شرایط سطح زمین (زمین بدون پوشش و خاک خشک و نرم) در ایجاد و فعّالیّت آن است.
ارزیابی تأثیر عوامل اقلیمی بر رشد پوشش گیاهی در مراتع متراکم ایران با استفاده از تصاویر AVHRR(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تحقیق حاضر همبستگی پوشش گیاهی متراکم با متغیرهای اقلیمی ماهانه بارش، رطوبت نسبی و دما (متوسط، حداکثر و حداقل) در مراتع متراکم ایران مورد ارزیابی قرار گرفت. برای این هدف از داده های 134 ایستگاه هواشناسی و تصاویر NOAA-AVHRR سال 2006 استفاده شد. سپس داده های هواشناسی با استفاده روش بهینه زمین آماری درون یابی گردید. بعد از اصلاح تصاویر ماهواره ای و محاسبه NDVI، مقادیر حداکثر ماهانه استخراج شد. در نهایت، همبستگی داده های هواشناسی و مقادیر NDVI به صورت ماهانه انجام گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که همبستگی NDVI با رطوبت نسبی (میانگین و حداکثر) و دمای حداکثر بالاتر است، اما با بارش و دمای حداقل پایین تر است و می توان گفت هر چه عنصری دارای توزیع یکنواخت تر مکانی باشد، تأثیر آن در پیش بینی مقدار NDVI بیشتر است. تأثیر آب و هوای فصل گرم بر روی NDVI بیشتر از فصل سرد بوده است، و این خود به نیاز آبی و دمایی گیاه متناسب با رشد پوشش گیاهی برمی گردد. در تابستان با افزایش دما و کاهش رطوبت نسبی نقش بارش بسیار افزایش می یابد. همچنین تأثیر دما در زمستان مثبت است و به طرف ماه های گرم سال منفی می گردد. دیگر اینکه بالاترین همبستگی (78/0) در ماه اکتبر و پایین ترین همبستگی 23/0 برای ژانویه به دست آمد. در اغلب متغیرهای هواشناسی، نتایج درون یابی کوکریجینگ دارای کمترین مقدار خطاست، اما در درون یابی دمای میانگین، روش وزن دهی عکس فاصله نتیجه قابل اعتمادی را ارائه داد. همچنین نتایج تأثیر تأخیر زمانی، نشان دهنده پاسخ پوشش گیاهی به بارش 2 ماه قبل و دما و رطوبت نسبی 1 ماه قبل است، دلیل کوتاهی زمان پاسخ گیاه به عناصر اقلیمی، قرارگیری ایران در عرض های خشک و نیمه خشک است.
ارزیابی اقلیم آسایشی چند شهر اصلی گردشگری ایران با استفاده از شاخص دمای معادل فیزیولوژیک (PET)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق با استفاده از داده های روزانه دوره آماری بلندمدت (سال های 1385-1340) شرایط اقلیم آسایشی چهار شهر اصلی گردشگری مشهد، اصفهان، رشت و کیش به وسیله شاخص دمای معادل فیزیولوژیک (PET) مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده نشان داد که دوره آسایش اقلیمی در شهر های مورد مطالعه کوتاه بوده و به صورت دو دوره مجزا در ابتدای فصل پاییز و بهار واقع شده است. طول این دوره که بهترین زمان برای امور گردشگری توصیه می شود در مشهد و اصفهان 35، رشت 37 و کیش 85 روز از سال است. از نظر اقلیمی عمده ترین محدودیت گردشگری شهرهای مشهد و اصفهان و رشت، دارا بودن شرایط تنش سرمایی زیاد طی ماه های آذر و دی و بهمن است. محدودیت عمده اقلیم گردشگری در کیش مربوط به تنش گرمایی بسیار زیاد آن در فصل گرم سال است. شهر اصفهان نیز طی تیر و مرداد ماه دارای محدودیت تنش گرمایی است. مقایسه تطبیقی نتایج بین شهرهای مورد مطالعه نشان داد که بهترین مقصد برای گذراندن سفرهای نوروزی جزیره کیش است. اولویت دومِ مسافرت های نوروزی، از آنِ رشت است. شهرهای مشهد و اصفهان در هنگام تعطیلات نوروزی داراری محدودیت تنش سرمایی هستند. برای مسافرت های تابستانه شهرهای مشهد و رشت تنها نیمه دوم شهریور ماه شرایط نسبتاً مناسب دارند. جزیره کیش و اصفهان در طی این زمان به دلیل دارا بودن تنش های گرمایی توصیه نمی گردند. جزیره کیش طی فصل سرد سال در شرایط کاملاً آسایش و مناسبی قرار دارد و بهترین مقصد برای گردشگران زمستانی است.
بررسی نقش تکتونیک در ناهنجاری مورفومتری شبکه ی زهکشی در چهار حوضه ی آبخیز در زاگرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، نقش تکتونیک در ناهنجاری سیستم زهکشی در چهار حوضه ی زهکشی پیران، پاطاق، کمندان و درّه تخت در زاگرس شمال غرب را بررسی کرده است. شاخص ناهنجاری سلسله مراتبی (?a)، شاخص انشعابات (R)، شاخص عدم تقارن حوضه (AF)، شاخص تقارن توپوگرافی عرضی حوضه (T) و الگوی زهکشی پارامترهای مورد بررسی این پژوهش هستند. پارامترهای مذکور، بر اساس نقشه های توپوگرافی با مقیاس 50000/1 به دست آمد. خطوط منحنی میزان، با اختلاف ارتفاع 20 متر حوضه ها در محیط نرم افزار ILWIS رقومی شد و بر اساس آن، نقشه ی مدل ارتفاعی رقومی حوضه ها و شبکه های زهکشی با درجه های مختلف به روش استراهلر تهیه شد. بعد از تعیین مسیرهای زهکشی ناهنجار و تعداد آبراهه ها در هر مسیر، شاخص های ناهنجاری زهکشی برای حوضه ها تعیین شد. شاخص های عدم تقارن حوضه (AF) و شاخص تقارن توپوگرافی عرضی حوضه (T) بر اساس تعیین خط مرکز حوضه ها و رودخانه های اصلی حوضه ها محاسبه شدند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که مقدار شاخص ناهنجاری سلسله مراتبی (?a) در حوضه ی پاطاق و پیران که در زاگرس چین خورده قرار دارند، نسبت به دو حوضه ی دیگر در زاگرس رورانده، بیشتر است. شاخص مذکور در حوضه های پاطاق، پیران، کمندان و درّه تخت به ترتیب 06/2 ، 65/1، 24/1، 15/1 است. حداکثر پارامتر R (شاخص انشعابات) نیز در حوضه ی پاطاق (01/1) و حداقل آن در حوضه ی کمندان (75/0) است. بررسی داده ها نشان می دهد، رابطه ی معنادار مستقیمی بین پارامتر ?a و AF وجود دارد، به طوری که ضریب همبستگی بین این دو متغیّر 96 درصد است. ضریب همبستگی بین ?a و T نیز87 درصد است؛ با این وجود، بررسی رابطه بین پارامتر R و AF نشان می دهد که رابطه ی مستقیمی بین این دو متغیّر وجود ندارد و ضریب همبستگی آنها حدود 44 درصد است. ضریب همبستگی بین R و T نیز ضعیف (23 درصد) است. مطالعه ی الگوی زهکشی در حوضه ها نشان داد که حوضه های قدیمی تر و فرسایش یافته ترِ واقع در زاگرس رورانده (کمندان و درّه تخت) الگوی زهکشی شبکه ی درختی دارند. الگوی زهکشی کلّی در دو حوضه ی پیران و پاطاق (در بخش جوان تر و فعّال تر زاگرس چین خورده) داربستی است، با این وجود، در این حوضه ها در پهلوهای پرشیب طاقدیس ها، الگوی موازی توسعه یافته است، درحالی که در مناطق کم شیب ساختمانی ، الگوی شبکه ی درختی دیده می شود. به طورکلّی، این پژوهش نشان می دهد که ناهنجاری زهکشی در حوضه های مورد مطالعه، متأثر از تکتونیک بوده و پارامتر ?a، در مقایسه با پارامتر R ، کارایی بالایی در تعیین تکتونیک فعّال حوضه ها دارد.
کاربرد گلباد و گل غبار در تحلیل پدیده ی گردوخاک و تعیین رژیم فصلی بادهای همراه با این پدیده (مطالعه ی موردی: شهر سبزوار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نیازهای اساسی اقلیم شناسی، دستیابی به روش های آسان، سریع و کاربردی تحلیل داده های بادسنجی، به منظور شناخت رژیم وزش بادهای همراه با گردوخاک، است. پدیده ی گردوخاک در سبزوار به عنوان یک معضل جوّی در طیِّ سال به طور دائ م روی می دهد. در این پژوهش، پدیده ی گردوخاک از نظر زمانی و فضایی، مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور داده های شامل زمان و تاریخ دیده بانی، سمت و سرعت باد و وضعیّت هوای حاضر ایستگاه سینوپتیک سبزوار، طیِّ دوره ی آماری بیست ساله (1367-1387) تهیّه شد. نتایج حاصل از تحلیل آماری و تحلیل فضایی داده ها با استفاده از نرم افزار View WRplot (رسم گلباد و گل غبار به صورت سالانه و فصلی) نشان می دهد، به طور متوسّط 15/17 روز در سال هوا همراه با گردوخاک است و در دوره ی آماری ذکرشده وقوع این پدیده، روند افزایشی داشته است. همچنین، در شهر سبزوار، فصل بهار، شایع ترین زمان بروز پدیده ی گردوخاک است. بررسی گلباد و گل غبار سالانه نیز، تشکیل کانال باد را در مسیر شرقی غربی تأیید می کند که کاملاً با وضعیّت توپوگرافی منطقه سازگار است. گل غبارهای سالانه که به تفکیک دو کُد هواشناسی 06 و 07 ترسیم شدند، مشخّص می کند، بادهایی که در اثر تشکیل سیستم های حرارتی در دوره ی گرم سال از نیمه ی شرقی به سمت منطقه می وزند، در ایجاد گردوخاک های محلّی و گردوخاک های فرامنطقه ای نقش مهمی دارند؛ اما نقش سیستم های غربی، در انتقال ذرّات معلق گردوخاک از سرزمین های دورتر، پررنگ تر است. گل غبارهای فصلی نیز، تأثیر سیستم های جوّی مختلف را در طیِّ سال در شکل گیری پدیده ی گردوخاک در منطقه بهتر و دقیق تر نشان می دهد. با آغاز دوره ی سرد سال، وزش بادهای همراه با گردوخاک از نیمه ی غربی به سمت شهر سبزوار شدّت گرفته و در زمستان به بیشترین حدّ خود می رسد؛ اما با شروع فصل بهار و عقب نشینی سیستم های غربی، وزش این بادها از نیمه ی غربی کاهش می یابد؛ به طوری که، در فصل تابستان وزش آنها از سمت غرب تقریباً به صفر رسیده و همه از نیمه ی شرقی به سمت منطقه می وزد.
بررسی طغیان آفتِ سنِ گندم بر مبنای ویژگی های دما در استان کردستان (مطالعه ی موردی: شهرستان بیجار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهمیت گندم به عنوان غذای اصلی مردم در کشور برکسی پوشیده نیست. استان کردستان یکی از قطب های تولید گندم کشور محسوب می شود. محصول گندم این استان نیز، مانند سایر نقاط گندم خیز کشور از آفتِ سنِ گندم در امان نبوده و این آفت هر ساله مقادیر زیادی محصول گندم این استان را نابود می کند. در این پژوهش، ویژگی های دما شامل دماهای میانگین، حداقل، حداکثر و میزان واحدهای گرمایی روزانه در پنج مقطع زمانی و رابطه ی آن با میزان گسترش آفتِ سن در طول سال های زراعی 71-70 تا 82-81 در سطح شهرستان بیجار مطالعه شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که آفتِ سنِ گندم از نظر میزان جمعیّت به شرایط دمایی وابسته است؛ در سال های زراعی که میزان دما و میزان واحدهای گرمایی در فصل بهار بالا بوده و تعداد روزهای یخبندان سالانه و تعداد روز های با یخبندان شدید به ویژه در فصول پاییز و زمستان سال قبل کم باشد، آفت به شدّت طغیان می کند و برعکس. نتایج حاصل از تحلیل همبستگی بین مقادیر سالانه واحد های گرمایی و میزان واحدهای گرمایی در دوره ی فعّالیّت آفت سن در فصل بهار با سطح مبارزه با آفت سن، یک همبستگی قوی و معنادار در سطح 99 درصد را نشان می دهد. ضریب تبیین (R2) به دست آمده، برای مقادیر سالانه واحد های گرمایی و میزان واحدهای گرمایی از زمان ریزش آفت سن در سطح مزارع تا زمان خاتمه ی مبارزه با آفت سن، برای شهرستان بیجار 70 درصد محاسبه شد که اهمیت واحدهای گرمایی را در پیش بینی آفت سن در مدل رگرسیون نشان می دهد.
تغییرپذیری زمانی و مکانی بیشینه بارش ماهانه در بخش های جنوبی دریای خزر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرپذیری دما و بارش از ویژگی های اصلی اقلیم به شمار می آید. به ویژه بارش در مقیاس های زمانی و مکانی مختلف دارای تغییرات بسیاری است. بررسی تغییرپذیری درون سالان? فراوانی بارش بیشین? ماهانه در مناطق جنوبی دریای خزر موضوع مقالة حاضر است. برای این منظور از داده های 32 ایستگاه (همدیدی سازمان هواشناسی و باران سنجی وزارت نیرو) که دارای 40 سال آمار پیوسته (2006-1967) است، استفاده شده است. بررسی اولیه نشان می دهد که به طور نسبی در ماه های سپتامبر، اکتبر و نوامبر بارش بیشین? ماهانه در بیشتر بخش های منطقه رخ می دهد. به منظور بررسی دقیق تر و نشان دادن تناوب بارش از روش هارمونیک استفاده گردید. روش هارمونیک نشان داد که بیشترین درصد توضیح واریانس به وسیل? هارمونیک اول به میزان بیش از70 درصد در بخش های ساحلی مناطق مرکزی و غربی این منطقه مشاهده می شود. در این بخش ها تغییرات درون سالان? بارش بیشین? ماهانه طی دور? مورد بررسی عموماً به صورت سالانه صورت می گیرد. در بخش های کوهستانی و شرقی به هارمونیک های سوم و چهارم برای توضیح واریانس نیاز است و در بعضی از موارد تا هارمونیک ششم نیز برای توضیح واریانس به کار می رود، که نشان از تغییرپذیری زیاد و عدم یکنواختی بارش در این مناطق دارد. بیشترین PVR(1) به میزان 82 درصد متعلق به ایستگاه رشت و کمترین میزان PVR(1) به میزان حدود 10 درصد مربوط به ایستگاه نمارستاق است. میزان PVR که نشان دهند? میزان توضیح دهندگی واریانس است، در هارمونیک اول نشان دهند? تغییرات سالانه است. در ایستگاه رشت به واسط? میزان بالای PVR هارمونیک اول تغییرات درون سالانه مولف? بررسی شده دارای یکنواختی بیشتر و سالانه بوده و در ایستگاهی همچون نمارستاق تغییرات دارای تغییرپذیری بیشتری است و به هارمونیک های بالاتری برای توضیح واریانس نیاز است.
شبیه سازی سطح ایستابی دشت ملایر براساس داده های هواشناسی با استفاده از شبکه ی عصبی مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای بررسی کارایی شبکه ی عصبی مصنوعی در شبیه سازی تغییرات سطح ایستابی سفره ی آب زیرزمینی دشت ملایر، از اطلاعات هواشناسی ایستگاه های تبخیرسنجی در سطح دشت، حجم آب برداشتی از سفره و مقادیر سطح ایستابی آن استفاده شد. از این اطلاعات، به عنوان ورودی شبکه ی عصبی مصنوعی نوع پرسپترون چندلایه در چارچوب چهار ساختار اطلاعاتی استفاده شد. ساختار اوّل، شامل میانگین اطلاعات دمای حدّاکثر هوا، دمای حدّاقل هوا، حدّاکثر رطوبت نسبی هوا، حدّاقل رطوبت نسبی هوا و میانگین تبخیر در مقیاس زمانی ماهانه و ارتفاع سطح ایستابی ماه پیش بود. در ساختار دوم از اطلاعات سطح ایستابی در یک، دو، سه و چهار ماه پیش استفاده شد. در ساختار سوم، افزون بر اطلاعات ساختار شماره ی دو، میانگین سطح ایستابی ماه مورد نظر و میانگین سطح ایستابی ماه پیش هم به کار گرفته شد. ساختار چهارم، براساس میانگین سطح ایستابی ماه مورد نظر، میانگین سطح ایستابی ماه پیش و اطلاعات هواشناسی ماهانه تعریف شد. ساختار سوم با آرایش 1-4-4-6، به عنوان ساختار مناسب با 9/1 درصد خطا در مقایسه با مقادیر واقعی پیشنهاد شد که نشان دهنده ی اهمّیّت به کارگیری عوامل سطح ایستابی سال های گذشته، در ورودی شبکه ی عصبی است. اجرای مدل بهینه ی شبکه ی عصبی، افت سطح ایستابی را 18/1 متر، به ازای 9/1 درصد خطا برآورد کرد. جذر میانگین مربّعات خطا در مدل بهینه ی شبکه ی عصبی با آرایش 1-4-4-6 بر مبنای قانون آموزش لونبرگ مارکوات و تابع محرک سیگموئید، در مقابل تغییرات واقعی سطح سفره 44/0 متر با ضریب تعیین 99/0 به دست آمد. با توجّه به دقّت مناسب مدل و روند کاهنده ی حاکم بر سفره، می توان استفاده از شبکه ی عصبی مصنوعی برای تصمیم گیری در مدیریت دشت را، به عنوان ابزاری با سرعت و دقّت مناسب در شبیه سازی سطح آب زیرزمینی دشت ملایر، توصیه کرد.
تعیین حقابه زیست محیطی دریاچه های طشک و بختگان با استفاده از روش طبقه بندی C - میانگین فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان می تواند با تکنولوژی موجود، طبیعت را مقهور اراده و خواست خود کند؛ ولی در صورت استفاده ی نامناسب و مهارنشده از طبیعت، موجب تخریب و بر هم خوردن تعادل اکوسیستم خواهد شد. آنچه به عنوان تخریب محیط زیست از آن یاد می شود، نتیجه ی برنامه ها و سیاست های نادرست در مدیریت سرزمین است و نمونه ی بارز این مسأله، دریاچه های طشک و بختگان است. با احداث سد های مخزنی (سدهای درودزن و سیوند) و برداشت بی رویه از آب رودخانه های کُر و سیوند برای مصارف کشاورزی، شهری و صنعتی، رژیم آبگیری طبیعی دریاچه های طشک و بختگان دچار اختلال شده و این امر سبب شده این دو دریاچه در فصول مختلف سال، دوره های خشک و بدون آب را سپری کنند. این درحالی است که این دو دریاچه، جزء مناطق تحت حفاظت سازمان محیط زیست کشور بوده و طرح هایی که در بالادست برای برداشت آب به اجرا درمی آید، بدون توجّه به حفظ حیات دریاچه های طشک و بختگان انجام می شود. در صورت عدم تعلّق حقابه زیست محیطی به این دریاچه ها، اکوسیستم منطقه به اکوسیستم کویری تبدیل خواهد شد. این مقاله قصد دارد تا آثار سوء ناشی از احداث سدهای فوق را در تغییر چشم اندازهای جغرافیایی نشان دهد و سپس به بررسی نقش و اهمّیّت سیستم اطلاعات جغرافیایی، در برآورد نیاز آبی دریاچه ها بپردازد. برای این کار با استفاده از تصویر ماهواره ای ETM+ و ترکیب باند های (7- 5-2)، سطح دریاچه با توجّه به عمق و با استفاده از تکنیک C- میانگین فازی به هفت طبقه دسته بندی شد. درنهایت با استفاده از تابع Cut / fill در محیط GIS مشخّص شد که حجم آب مورد نیاز سالانه برای پُرشدن کلِّ سطح دریاچه، 1592 میلیون مترمکعّب است.
پتانسیل سنجی مناطق بهینه ی توسعه ی ژئومورفوتوریسم ( مطالعه موردی: منطقه ی مرنجاب در جنوب دریاچه ی نمک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقه ی مرنجاب، در شمال کاشان و جنوب دریاچه ی نمک واقع شده است. این منطقه، به علّت شرایط ویژه ی ژئومورفولوژیکی و مناظر طبیعی و بی همتایش که گویای عناصر و اجزای کویر است جاذبه های خاصِّ ژئومورفولوژیکی و ژئوتوریسمی دارد که در صورت مطالعه و شناسایی قابلیّت های گردشگری آن و برنامه ریزی لازم در این خصوص، توانایی تبدیل شدن به منطقه ای ژئوتوریسمی فوق العاده را دارد. هدف این پژوهش، شناسایی دقیق جاذبه های ژئومورفولوژیکی مناسب برای توسعه ی ژئوتوریسم و اکوتوریسم در منطقه و معرّفی مستعدترین قسمت های منطقه برای تمرکز تأسیسات گردشگری است. به همین دلیل، اطلاعات مورد نیاز در این پژوهش به دو روش کتابخانه ای و مطالعات میدانی گردآوری و با استفاده از نقشه های مورد نیاز، عکس و تصاویر ماهواره ای، وسایل صحرایی و نرم افزارها و همچنین با استفاده از دو مدل دلفی و تحلیل سلسله مراتبی به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته شد. در روش کتابخانه ای علاوه بر متون مرتبط با موضوع، برخی از اطلاعات مورد نیاز، به ویژه اطلاعات کمّی با مراجعه به کتابخانه ها، اداره ها و سازمان ها جمع آوری شد. در روش مطالعات میدانی، جمع آوری اطلاعات، با مشاهده مستقیم (عکس و فیلم)، مصاحبه و پرسش نامه انجام شد. در این راستا، تعداد 10 پرسش نامه به روش دلفی یا پرسشگری خبره، پُر شد و وزن های به دست آمده وارد لایه های GIS شد تا به روش تحلیل سلسله مراتبی یا AHP منجر به تعیین مکان های مناسب شود. نقشه ی نهایی و نتایج آن نشان داد که از مجموع 32000 هکتار مساحت منطقه ی مورد مطالعه، حدود 1/32 هکتار پتانسیل بالا، 3/8 هکتار پتانسیل به نسبت بالا، 5/8 هکتار پتانسیل متوسّط، 1/46 هکتار پتانسیل به نسبت پایین و 7/10 هکتار نیز پتانسیل پایین دارند. درنتیجه، می توان برای 3/7% از مساحت منطقه که پتانسیل اکوتوریسمی متوسّط به بالا دارند، برنامه ریزی کرد.