فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
تغییرات آب و هوایی اثرات زیادی بر معیشت خانوارهای کشاورز دارد که امنیت غذایی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. هدف این مطالعه بررسی روش های سازگاری کشاورزان با تغییرات آب و هوایی، همچنین نقش آن در امنیت غذایی خانوارهای روستایی بوده است. تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و روش انجام آن، ترکیبی (کیفی و کمی) است. ابزار گردآوری داده ها و اطلاعات پرسش نامه بوده است. جامعه آماری شامل خانوارهای کشاورز شهرستان پلدختر (9431 N= ) بوده که با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه گیری تصادفی ساده 380 خانوار به عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه (ساختاریافته و بدون ساختار) می باشد. برای تحلیل داده ها از آزمون های t تک نمونه ای، ضریب همبستگی V کرامر و همبستگی اسپیرمن استفاده شد. نتایج یافته ها نشان می دهد 97 درصد از خانوارهای مورد بررسی، آگاه بودند که تغییرات آب و هوا روی داده و اثرات زیادی بر روی تولید محصولات کشاورزی آنها داشته است. از میان اثرات تغییرات آب و هوایی، خشکسالی و سیل، و در مورد آثار احتمالی این تغییرات، کاهش سطح زیرکشت محصولات مهم ترین تقش را در ناامنی غذایی کشاورزان داشته است. در رابطه با روش های سازگاری، یافته ها نشان داد کشاورزانی که از چندین روش سازگاری استفاده نموده اند در برابر تغییرات آب و هوایی آسیب کمتری دیده اند. در زمینه امنیت غذایی بررسی یافته ها نشان داد که 53 درصد خانوارها برای تامین مواد غذایی خود مشکلی نداشته اند؛ 32 درصد به مواد غذایی دسترسی داشته ولی کیفیت این مواد غذایی در حد پایینی بوده است؛ 11 درصد از پاسخگویان معتقد بودند که برای تامین مواد غذایی خانواده خود دچار نگرانی بوده اند، همچنین 3 درصد پاسخگویان معتقد بودند که در بعضی از روزها از سه وعده غذایی، به یک یا دو وعده غذایی دسترسی داشته اند. در مجموع می توان گفت، خانوارهایی که نسبت به تغییرات آب و هوا آسیب پذیر تر بودند دچار ناامنی غذایی بالاتری نیز بودند.
ناحیه بندی و تحلیل بارش های نواحی مرکزی ایران با استفاده از روش های زمین آمار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه، ناحیه بندی و تحلیل چرخه های بارش نواحی مرکزی کشور است. بدین منظور از 29 متغیّر اقلیمی برای72 ایستگاه سینوپتیکی و کلیماتولوژی، طی دورة آماری از سال های 1359 تا 1390 استفاده شده است. برای دست یابی به این هدف، ابتدا با استفاده از روش های زمین آمار، پایگاه داده ای به ابعاد 29× 3673 کیلومتر تشکیل شده است. سپس به منظور ناحیه بندی اقلیمی از روش های تحلیل خوشه ای و تحلیل ممیّزی بهره گرفته شده است. به منظور آشکارسازی چرخه های نهان و آشکار بارش هریک از نواحی، از تحلیل طیفی (تحلیل همسازه ها) استفاده شده است. داده های حاصل از متغیرهای اقلیمی انتخاب شده به روش تجزیة خوشه ای ادغام وارد6، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت که پس از ترسیم دندروگرام چهار پهنة اقلیمی (1- ناحیه ای بارش زیاد، دمای بسیار کم و رطوبت زیاد؛ 2- بارش متوسط، دمای کم و رطوبت متوسط؛ 3- بارش بسیار کم، دمای بسیار زیاد و رطوبت بسیار کم؛ 4- بارش کم، دمای زیاد و رطوبت کم) شناسایی شد. به منظور ارزیابی نتایج حاصل از تجزیة خوشه ای، از روش تحلیل ممیّزی و آزمون تفاضل میانگین استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل ممیّزی نشان داد که 87/98 درصد از ایستگاه ها به طور صحیح در گروه مربوط به خود قرار گرفته اند. نتایج حاصل از اعمال تحلیل چرخه های بارش هر یک از این نواحی نشان داد که در هر چهار گروه، بیشتر چرخه های کوتاه مدت 2 تا 4 ساله حاکم بوده است؛ با وجود این، متنوع ترین چرخه ها در ناحیة یک، به دلیل عواملی مانند مجاورت با آب های خلیج فارس و قرارگیری در سایة ناهمواری های زاگرس، رخ داده است.
مقایسه عملکرد مدل درختی M5 با مدل های شبکه عصبی مصنوعی و ماشین بردار پشتیبان در استخراج منحنی تداوم جریان مطالعه موردی: ایستگاه خزانگاه رودخانه ارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین و پرکاربردترین علائم پاسخ هیدرولوژیک حوزه، منحنی تداوم جریان است و در کاربرد های هیدرولوژیکی بی شماری برای آنالیز فراوانی جریان های کمینه و سیلاب مورد استفاده قرار می گیرد. برای نمایش محدوده کامل دبی رودخانه، از جریان های حداقل تا حداکثر سیلاب و منحنی تداوم جریان (FDC) استفاده می شود؛ بنابراین استخراج دقیق این منحنی ها با حداقل خطا حائز اهمیت فراوانی است. در این مطالعه کارایی مدل درختی M5 در استخراج منحنی تداوم جریان در مقایسه با شبکه عصبی مصنوعی و ماشین بردار پشتیبان برای ایستگاه خزانگاه رودخانه ارس واقع در استان آذربایجان شرقی بررسی شد. با توجه به نتایج به دست آمده در مدل درختی M5 ، ترکیب 80% داده ها برای آموزش و مابقی برای تست مدل، بهترین عملکرد را در ارائه منحنی تداوم جریان با 992/0 R 2= ، ( m 3/s )47/5 RMSE= و ( m 3/s ) 38/4 MAE= نشان داد . با بررسی نتایج مدل های مختلف شبکه عصبی ، بهترین مدل با 2 نرون برای لایه مخفی با مقادیر 997/0 R 2= ، ( m 3/s ) 91/3 RMSE= و ( m 3/s ) 30/3 MAE= به دست آمد . بررسی عملکرد کرنل RBF مدل ماشین بردار پشتیبان نشان داد که این مدل بهترین عملکرد را در شبیه سازی منحنی تداوم جریان داشت؛ به طوری که دارای حداقل مقدار مجذور میانگین مربع های خطا (( m 3/s ) 98/2 RMSE= )، بالاترین ضریب همبستگی (998/0 R 2= ) و کمترین مقدار خطای نسبی (( m 3/s ) 66/2 MAE= ) بود. مقایسه نتایج بین انواع مدل های هوشمند مورد بررسی، بیانگر این است که هر سه مدل در تخمین مقادیر دبی منحنی تداوم جریان عملکرد مناسبی دارند؛ اما مدل درختی M5 به علت سادگی محاسبات و ارائه روابط شده، به لحاظ کاربردی قابلیت بیشتری می تواند در استخراج منحنی تداوم داشته باشد.
شبیه سازی عددی نقش دریاچه ارومیه در ماهیت اقلیمی منطقه پیرامونی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از عوامل کنترل کننده فراسنج های جوی، پوشش سطحی است که از پیامدهای تغییر در آن، ایجاد تغییر در ماهیت اقلیمی یک منطقه است. از مصداق های تغییر در پوشش سطحی در ایران، تغییر سطح آب دریاچه ارومیه و خشک شدن بخش های وسیعی از آن است. هدف از این مطالعه آشکار سازی اثرات خشک شدن دریاچه ارومیه در فراسنج های جوی دما، بارش در شمال غربی کشور است. بدین منظور در این مطالعه دو طرحواره مطرح گردید که اولی به شبیه سازی وضعیت اقلیمی منطقه با توجه به وجود دریاچه و دومی به شبیه سازی وضعیت اقلیمی منطقه با توجه به عدم وجود دریاچه، می پردازد. برای شبیه سازی ها از مدل های [1]TAPM و [2]RegCM4 استفاده شده است. مدل سازی ها برای سال های 2003 و 2006 اجرا گردید و نتایج نشان می دهد که مدل RegCM4 از نتایج قابل قبول تری نسبت به دیگر مدل مورد استفاده، برخوردار است. به طور یکه هم دقت مدل در شبیه سازی متغیرهای جوی بیشتر بوده و هم اثر دریاچه در ماهیت دما و بارش منطق به طور واقعی تری شبه سازی نموده است. بر اثر خشک شدن دریاچه ارومیه میزان بارش (میانگین 10 درصد) در منطقه کاهش پیدا می کند که این کاهش در فصل بهار بیش از دیگر فصول است. متوسط دما در دوره سرد سال کمتر از 5/0 درجه کاهش و در دوره گرم سال 5/0 درجه افزایش میابد. لازم به توضیح است که اثر دریاچه در ماهیت اقلیمی مناطق غربی و شرقی دریاچه به یک اندازه بوده و تفاوت قابل توجهی ندارد. [1]- The Air Pollution Model [2] - Regional Climate Model
تجزیه و تحلیل هیدرومورفولوژیکی ارتفاعات تالش ، و اثر آن بر منابع آبی دشت اردبیل (مطالعه موردی ارتفاعات تالش از حیران تا آبی بیگلو )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله نتیجه چند طرح تحقیقاتی و تجربیات شخصی نگارنده با استفاده از روش فرم و فرآیند و تحلیل نقشه های توپوگرافی 1:25000 و زمین شناسی 1:100000و چند فقره بازدید میدانی در محدوده تحقیق انجام گرفته است. هدف از آن شناسائی و پراکندگی نقاط فرسایش قهقرایی و اسارت رودخانه ها و ارزیابی پیامدهای ناشی از وقوع این پدیده بر منابع آبی دشت اردبیل می باشد. نتایج تحقیق نشان داد. در دامنه شرقی تالش به ویژه، حوضه های دگرمان کش و آق چای بیشترین فرسایش قهقرایی در حال وقوع است. بطوریکه در نقاط ارتفاعی 1436و1404و1405و1360و1348و1350متری پدیده اسارت رودخانه ها به وقوع پیوسته است، ولی هنوز عمل انحراف شبکه های آبی و رودخانه های دامنه غربی مشرف به دشت اردبیل انجام نگرفته است. در صورت تحقق این امر در آینده نه چندان دور روستاهای ننه کران، کله سر، آرپاتپه و آبی بیگلو، اطراف فرودگاه اردبیل و حتی بخش اعظم میانه شرقی دشت اردبیل با کمبود منابع آب و مسایل زیست محیطی مواجع خواهند شد.
بررسی اثر خصوصیات مکانی حوزه آبخیز بر واسنجی وقایع تک رخدادی سیلاب (مطالعه موردی: حوضه آبخیز کوه سوخته)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از مدل های هیدرولوژیکی یکی از روش های رایج در تجزیه وتحلیل کمی حوضه های آبخیز است. پیشرفت های اخیر در زمینه سازی های بارش –رواناب که انعطاف بیشتری در حل مسائل و پدیده های هیدرولوژیکی دارند، آن ها را جایگزین مناسبی به جای روابط تجربی کرده است. به طور مرسوم در پژوهش های صورت گرفته پیشین مبتنی بر بهینه سازی مدل در همان مقیاس محلی موردبررسی قرارگرفته که فاقد عمومیت مکانی است. هدف این مطالعه ارائه پارامترهایی با اندازه معین است تا در سطح عمومی تری برای تمام زیرحوضه ها پاسخ قابل قبولی را ارائه دهد. بدین منظور پارامترهایی از مدل هیدرو گراف سیلاب که در هیدروگراف سیلاب نقش دارند، در مقیاس زیرحوضه ای و بزرگ مقیاس مورد مقایسه قرارگرفته است. در این مطالعه از مدلHEC-HMSبرای مدل سازی رواناب زیر حوضه ها و میزان رواناب خروجی از حوضه استفاده شده است؛ برای ساختار مدل از عوامل شماره منحنی SCS برای روش تلفات و هیدروگراف واحد SCS جهت روش انتقال استفاده شد. به منظور واسنجی ابتدا بهینه سازی پارامترها در هریک از زیرحوضه ها به صورت جداگانه انجام گرفت و سپس مقدار عمومی پارامترها با به دست آوردن اندازه ثابتی از پارامترهای حساس که در همه زیر حوضه ها پاسخ قابل قبولی ارائه دهند، انجام شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که گرچه کارایی مدل در واسنجی با پارامترهای محلی برتر از واسنجی با استفاده از پارامترهای بزرگ مقیاس است، ولی ایستایی پارامترهای عمومی بهتر است. به منظور ارزیابی کارایی مدل از شاخص Nash-sutcliffeاستفاده گردید که این شاخص برای کالیبراسیون محلی ۸۵/۰ و کالیبراسیون بزرگ مقیاس ۶۵/۰ به دست آمد که در دامنه مطلوبی برای شبیه سازی قرار دارد.
مدلسازیِ فضایی - زمانیِ آلبدو در گستره یِ ایران زمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف مدلسازی تغییرات زمانی- مکانی آلبدو با استفاده از اثر همزمان چند مولفه از جمله: رطوبت لایه سطحی خاک (Wetness)، ابرناکی(Cloudiness)، توپوگرافی و تراکم پوشش گیاهی(NDVI) با استفاده از مدل MEERA2 با قدرت تفکیک 50 در 50 کیلومتر طی سال های 2000 تا 2010 در گستره ی ایران مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل فضایی مقادیر آلبدو در گستره ایران نشان داد که بیشترین مقدار در طول جغرافیایی 44 تا 45 درجه شرقی به میزان 8/2 تا 3/3 و کمترین مقدار بازتابش نیز بین 52 تا 53 درجه طول شرقی یعنی دامنه های شرقی رشته کوه های زاگرس به میزان 1 تا 5/1 واحد به ثبت رسیده است. از نظر رتبه استانی نیز بیشترین بازتابش به میزان 25/0 واحد مربوط به استان ایلام می باشد و سپس استان فارس به مقدار 24/0 واحد در رتبه بعدی قرار گرفته است. کمترین میزان آلبدو نیز به استان های گیلان و سپس مازندارن با مقادیر 17/0 و 19/0 واحد اختصاص دارد. همچنین نتایج حاصل از تحلیل زمانی در مقیاس فصلی نشان داد که بیشترین مقدار آلبدو در پهنه ایران در فصل زمستان به مقدار 26/0 واحد و حداقل مقدار بازتابش در فصل بهار با 23/0 واحد به ثبت رسیده است. در مجموع با توجه به عوامل مورد استفاده، می توان گفت که مناطق غرب و مرکز کشور دارای بیشترین؛ و مناطق شمال و شمالغرب کشور دارای کمترین آلبدو هستند.
ارزیابی برآورد تبخیر– تعرّق گیاه گندم با استفاده از الگوریتم سبال (مطالعه موردی: ایستگاه تحقیقات کشاورزی شهرستان حاجی آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۴۹ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۲)
667 - 681
حوزههای تخصصی:
در اغلب روش هایی که تاکنون برای محاسبه تبخیر- تعرّق ارائه شده است از اندازه گیری های نقطه ای برای تخمین این متغیر استفاده می شود. بنابراین، فقط در مقیاس محلّی مناسب است و به سبب پویایی و تغییرات منطقه ای تبخیر- تعرّق (ET) قابل تعمیم به حوضه های بزرگ نیست. یکی از مشهورترین الگوریتم های سنجش از دور برای برآورد تبخیر- تعرّق واقعی الگوریتم توازن انرژی در سطح زمین (سبال) است. در این الگوریتم از طریق برآورد همه مؤلفه های انرژی در سطح زمین ازجمله شار تابش خالص، شار گرمای خاک، و شار گرمای محسوس و با استفاده از معادله توازن انرژی به محاسبه تبخیر- تعرّق اقدام می شود. هدف از این تحقیق ارزیابی تغییرات مکانی و زمانی تبخیر- تعرّق واقعی گندم در محدوده ایستگاه تحقیقات کشاورزی شهرستان حاجی آباد با استفاده از الگوریتم سبال و چهار تصویر لندست 7 / سنجنده+ ETMدر سال های 1383-1384 است. پس از مقایسه نتایج حاصل از الگوریتم سبال با داده های لایسیمتر، مشخص شد که میانگین تفاضل مطلق بین نتایج یادشده 7/0 میلی متر در روز و ضریب همبستگی برابر 83/0 است. بررسی آماری نتایج با آزمون تی نشان می دهد که اختلاف معنی داری بین نتایج حاصل از الگوریتم سبال و لایسیمتر وجود ندارد. همچنین، نتایج نشان می دهد که الگوریتم سبال از کارایی مناسبی برای برآورد تبخیر- تعرّق در منطقه مورد مطالعه برخوردار است.
ویژگی های کانی شناسی، بافتی، و شیمیایی نهشته های آبرفتی و پادگانه های دیرینه رودخانه سقز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۴۹ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۲)
683 - 698
حوزههای تخصصی:
نهشته های رودخانه ای آرشیوهای مهمی از تکامل و توالی های رسوبی کواترنری اند که واکنش شبکه های زهکشی را نسبت به تغییرات محیطی منعکس می کنند. در این پژوهش، رسوبات دیرینه رودخانه سقز در یک پروفیل با استفاده از آنالیزهای فیزیکی و شیمیایی بررسی شد. شناخت ویژگی های رسوب شناسی این پروفیل بر اساس جنس، رنگ، و موقعیت قرارگیری لایه ها امکان پذیر شد. از هر یک از نهشته های رسوبی پروفیل نمونه برداری شد. از بیست نمونه برداشت شده مقاطع نازک تهیه شد و مطالعات کانی شناسی، دانه شماری، منشأ یابی فیزیکی رسوبات، و تشخیص نوع سیمان کربناتی انجام گرفت. آنالیز ایزوتوپ اکسیژن هم در دَه نمونه برای بررسی شرایط اقلیمی نهشته ها استفاده شد. بررسی های کانی شناسی در مورد سنگ منشأ رسوبات آواری نشان داد که ماهیت نهشته ها شامل نهشته آبرفتی متأثر از پدوژنیک، نهشته آبرفتی درشت دانه، و نهشته دشت سیلابی است. یافته های دانه شماری نشان داد که، به لحاظ خرده های آذرین، در نمونه ها دانه های ولکانیکی فراوانی بیشتری دارد. مقادیر δ18O کربنات های سیمانی رسوبات کنگلومرایی از 34/9- تا 18/8- در هزار بر حسب pdbمتغیر است. میانگین و انحراف معیار این مقادیر هم به ترتیب 81/8 و 4/0 به دست آمد. دمای هوا در هنگام تشکیل کربنات های سیمانی 9/7 درجه سانتی گراد بود که حدود 5/5 درجه نسبت به زمان حاضر سرد تر است.
تأثیر عوامل ژئومورفولوژی بر تغذیه ی منابع آب زیرزمینی دشت میاندره کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۳
21 - 41
حوزههای تخصصی:
بررسی وضعیت منابع آب زیرزمینی و تعیین عوامل اثرگذار بر روی آن ها از اهمیت شایانی برخوردار است. فرم ها و فرآیندهای ژئومورفولوژیک از جمله عواملی هستند که می توانند بر میزان ذخیره، جهت جریان و کمیت آب زیرزمینی اثر بگذارند. در این پژوهش به منظور استفاده ی صحیح از منابع زیرزمینی اقدام به مطالعه ی پدیده های ژئومورفولوژیکی موجود در دشت و تاثیر این پدیده ها بر روی منابع آب زیرزمینی دشت میاندره از جمله دشت های ناودیسی در بخش شمالی استان کرمانشاه شده است. در این پژوهش از روش استنباطی و ت حلیلی وزنی- تجربی استفاده شده است. در روش است نباطی، با است فاده از داده های چاه های پیزومتری، تغییرات سطح آب زیرزمینی دشت میاندره با عناصر ژئومورفولوژیکی دشت، ارزیابی مقایسه ای شده است. در روش دوم با تلفیق نه متغیر: شیب، زمین شناسی، گسل، ژئومورفولوژی، هیپسومتری، کاربری اراضی، فاصله از آبراهه،تراکم زهکشی و خاک در محیطGIS به پهنه بندی حوضه به واحد های هیدروژئومورفولوژی مبادرت گردید. نتایج حاصل از هر دو روش، بیانگر رابطه ی معنادار بین عناصر ژئومورفولوژی و منابع آب زیرزمینی در دشت میاندره بوده در واقع دشت سیلابی و مخروطه افکنه ها بیشترین نقش را در تغذیه ی منابع آب زیرزمینی دشت دارد. در مرحله ی دوم، رسوبات دامنه ای و مرحله ی سوم ارتفاعات در ذخیره ی منابع آب زیرزمینی نقش دارد و کمترین اهمیت مربوط به اراضی بدلندی می باشد؛ زیرا این اراضی منابع آب را در سطح جاری می سازد و از نفوذ به درون زمین جلوگیری می کند.
پایش تغییرات سطح آب دریاچه ی پریشان با استفاده از شاخص های سنجش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۳
99 - 120
حوزههای تخصصی:
گردآوری اطلاعات در مورد تغییرات پیوسته سطوح آبی و همچنین پوشش گیاهی توسط روش های معمولی بسیار مشکل و پرهزینه است، در این حالت استفاده از داده های ماهواره ای امکان مطالعه ی گسترده سطوح آبی و پوشش گیاهی را فرام می سازد. با استفاده از ویژگی تکراری بودن داده های دورسنجی زمان های مختلف، امکان شناسایی و بررسی پدیده های متغیر و پویا در محیط وجود دارد. بر این اساس روش های رقومی مختلفی جهت آشکارسازی و کشف تغییرات و تحولات پدیده های سطح زمین در سنجش از دور توسعه داده شده است. هدف از این تحقیق ارزیابی 6 شاخص گیاهی در بررسی تغییرات دریاچه ی پریشان می باشد. سطح تغییرات دریاچه در طی دوره های 1989 تا 2004 در شاخص های مختلف و الگوریتم طراحی شده در محیط نرم افزار ENVI مورد ارزیابی و استخراج قرار گرفت. مرز دریاچه با استفاده از شاخص های فوق الذکر استخراج گردید و سطح تغییرات دریاچه طی دوره ی زمانی مورد مطالعه به دست آمد. نتایج نشان می دهد که شاخص NDMI ناتوان از استخراج سطح آب دریاچه ی پریشان بود (با کمترین میزان دقت کلی و ضریب کاپا)، شاخص NDMI به دلیل حساسیت بیش از حد به مناطق آبی، زمین های مرطوب کشاورزی را هم جزء محدوده ی دریاچه به حساب آورده بود. در حالی که شاخص NDWI و شاخص NDVI بالاترین نتایج دقت ارائه شده است.
کاربرد روش منطق فازی (fuzzy) و تحلیل سلسله مراتبی (AHP) در مکان یابی دفن پسماند خانگی شهر مرودشت با تأکید بر پارامترهای هیدرواقلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان یابی محل های مناسب دفن پسماند خانگی (طلای کثیف) از اقدامات مهم در فرایند مدیریت جامع پسماند های شهری است. محل کنونی دفن پسماند شهر مرودشت علاوه بر تکمیل ظرفیت، در موقعیت محیطی نامناسبی واقع شده است. آثار آلودگی های زیست محیطی آن نه تنها در شرایط کنونی پدیدار شده، بلکه در آیندة نزدیک نیز آثار منفی خود را بهتر نشان خواهد داد و سرانجام، توسعة پایدار این شهر را با بحران مواجه خواهد ساخت. هدف از انجام این پژوهش، مکان یابی دفن پسماند خانگی شهر مرودشت و کاهش آسیب های حاصل از آن به منابع آب و خاک می باشد. در این پژوهش از عوامل فیزیوگرافی زمین، فاصله از محدودة قانونی شهر، فاصله از جاده، فاصله از عوارض مصنوع (روستا، تأسیسات و تجهیزات شهری، معادن)، فاصله از گسل های منطقه و همچنین بررسی وضعیت هیدرواقلیم از جمله فاصله از آب های سطحی منطقه، جهت باد، دما و بارش در محیطGIS استفاده شده است. ابتدا، محدودیت های منطقة مورد مطالعه از لحاظِ دفن پسماند، استخراج شده و سپس مقادیر لایه های اطلاعاتی بر اساس توابع عضویت فازی و مطلوبیت آن ها نسبت به هدف در بازة استاندارد صفر و یک قرار گرفتند. این لایه ها درنهایت بر اساس وزن های استخراج شده از طریق روشAHP و به روش ترکیب خطی- وزنی با یکدیگر تلفیق و درنهایت مناطق مناسب به منظورِ دفن پسماند استخراج شدند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که منطقة مورد مطالعه به چهار کلاس تقسیم گردید که کلاس چهارم، مناسب ترین مکان برای دفن پسماند خانگی و احداث تکنولوژی بازیافت زباله ( طلای کثیف) در شهر مرودشت تعیین شد.
شناسایی موانع توسعه منطقه ای با به کارگیری شاخص فقر آبی نمونه موردی: استان قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
م محدود بودن ظرفیت منابع آبی از یک سو و تشدید روند برداشت بی رویه از منابع آب در نقاط مختلف جهان از سوی دیگر، باعث افزایش آگاهی و حساسیت های توسعه گران منطقه ای درباره این منبع حیات بخش و تنظیم تقاضاهای توسعه در چارچوب عرضه منابع آب منطقه ای شده است. در این باره استفاده از روش و ابزاری که بتواند کمبود آب را در سطحی فراتر و در ارتباط با توسعه منطقه ای ببیند، سودمند خواهد بود. با این هدف، پژوهش پیش رو با استفاده از شاخص فقر آبی (WPI)، به صورت چند بُعدی و در قالب پنج محور اصلی شامل منابع، دسترسی، ظرفیت، مصرف و محیط زیست، به بررسی مجموعه عوامل اثرگذار در بحران آب استان قزوین پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهند نیمه جنوبی استان شامل شهرستان های آوج، تاکستان و بویین زهرا به دلیل ضعف در دو محور ظرفیت (تعداد زیاد مرگ اطفال و نسبت بی سوادی) و محیط زیست (مصرف زیاد کود و سموم و کیفیت کم آب)، وضعیت بحرانی تری نسبت به سایر شهرستان ها دارد. شهرستان قزوین به دلیل بهره مندی از منابع آب، ظرفیت و مصرف بهینه و شهرستان البرز به دلیل دسترسی مطلوب و کسب امتیاز زیاد در محور محیط زیست، از دیدگاه شاخص فقر آبی از وضعیت نسبی بهتری در قیاس با سایر شهرستان ها برخوردارند. در نهایت با هدف مقابله با فقر آبی در استان قزوین، با استفاده از روش تحلیل همبستگی و به کمک نرم افزار SPSS، برای شناسایی پیشران های اثرگذار در سطح کل استان اقدام شده است. در این باره دو محور محیط زیست و ظرفیت بیشترین اثرگذاری را دارند.
بررسی تغییرات دبی رودخانه های استان چهارمحال وبختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استان چهارمحال بختیاری تأمین کننده اصلی آب برای دو استان خوزستان و اصفهان می باشد و همواره بحث انتقال آب بین حوضه ای برای این دو استان مطرح بوده است. علیرغم این تاکنون مطالعه جامعی برروی تغییرات دبی رودخانه های این استان انجام نشده است تا بتوان درباره آینده انتقال آب قضاوت درستی انجام داد. بر همین اساس تحقیق حاضر با هدف بررسی تغییرات دبی 12 رودخانه مهم استان چهارمحال و بختیاری انجام گرفت. برای بررسی نوع تغییرات زمانی دبی از روش من- کندال و جهت تعیین شدت یا مقدار تغییرات دبی از روش تخمین گر سن استفاده شد. همچنین با استفاده از روش پتیت وقوع سال تغییر ناگهانی در سری های زمانی دبی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در مقیاس فصلی و سالانه دبی در تمام ایستگاه ها دارای روند کاهشی می باشد. مقدار کاهش در مقیاس سالانه بین 8/0 متر مکعب بر ثانیه در ایستگاه گردبیشه تا 17 متر مکعب بر ثانیه در ایستگاه بهشت آباد متغیر است. در مقیاس فصلی نیز نتایج حاکی از کاهش معنی دار دبی در تمام ایستگاه های مورد بررسی در فصل تابستان است در حالی که در فصل زمستان به جز در دو ایستگاه سولگان و ده چشمه، در بقیه روند معنی داری مشاهده نشد. نتایج آزمون پتیت نشان داد که در اغلب ایستگاه ها سال تغییر ناگهانی (معنی دار از نظر آماری) در سری های زمانی دبی در اوایل دهه 1370 اتفاق افتاده است. همچنین تحلیل دبی های فرین این رودخانه ها نشان داد که علاوه بر میانگین، مقادیر کمینه و بیشینه دبی نیز دچار افت شدید شده اند.
مدل سازی پراکنش گونه های گیاهی حفاظتی و با ارزش در منطقه ی توریستی پلور با استفاده از مدل خطّی تعمیم یافته (GLM) و مدل جمعی تعمیم یافته (GAM)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدل های پیش بینی پراکنش جغرافیایی گونه های گیاهی از مدل ها استاتیک و احتمالی هستند و روابط ریاضی حاکم بر توزیع جغرافیایی یک گونه ی معین را با محیط فعلی آنها و عوامل مهم محیطی مؤثر بر پراکنش گونه ها مشخص می کنند. هدف تحقیق حاضر کارایی مدل خطّی تعمیم یافته (GLM) و مدل جمعی تعمیم یافته (GAM) و مقایسه ی آنها در تعیین روابط بین پوشش گیاهی و عوامل محیطی در منطقه ی توریستی پلور است. نمونه برداری با روش طبقه بندی-تصادفی مساوی صورت گرفت. پنج گونه ی غالب شناسایی شده در منطقه عبارتند از Astragalus ochrodeucus، Ferula gumosa، Thymus kotschyanus، Onobrychis Cornata و Agropyron Sp. عوامل محیطی مورد مطالعه شامل عوامل خاکی (13 مورد)، عوامل توپوگرافی (3 مورد) و عوامل اقلیمی (3 مورد) بودند. همه آنالیز ها در بسته Presence-Absence و GRASP در نرم افزار R انجام شد. برای بررسی ارزیابی مدل ها از روش Ten-fold در بسته (caret) استفاده گردید. همچنین برای ارزیابی عملکرد پیش بینی مدل از ضرایب آماری AUC،AIC، RMSE و R2استفاده شد. نتایج نشان داد که بالاترین R2در مدل GLMمربوط به حضور گونه Agropyron Spبه میزان 98/0 بوده است. کمترین RMSE و AICنیز به ترتیب با میزان 29/0 و 12 مربوط به گونه Astragalus ochrodeucus بود. در مدل GAMنیز بالاترینR2به گونه Thymus kotschyanus به میزان 88/0 تعلق داشت. همچنین کمترین RMSE و AICمربوط به گونه هایAstragalus ochrodeucus و Ferula gumosaبه میزان 22/0 و 12/18 بودند. هم چنین بالاترین AUC در مدل GLMبه گونه Onobrychis Cornata و در مدل GAMبه گونه Agropyron Sp به میزان 86/0 تعلق داشتند. با توجه به ارزش حفاظتی و با ارزش گونه های گیاهی مورد مطالعه از نتایج این مدل ها می توان در برنامه های حفاظتی و اصلاحی منطقه ی توریستی استفاده کرد.
تحلیل روند خشک شدن دریاچه ارومیه و مهم ترین تأثیرات آن بر سکونتگاه های پیرامونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روند خشک شدن دریاچه ارومیه، زﻣﯿﻨﻪ ﺑﺮوز بحران های زیست محیطی، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و اﻗﺘﺼﺎدی را در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺷﻤﺎل ﻏﺮب ﮐﺸﻮر ﻓﺮاهم کرده اﺳﺖ. هدف این پژوهش، بررسی تفصیلی روند خشک شدن دریاچه ارومیه و مهم ترین پیامدهای ناشی از آن است. این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی است. داده ها با استفاده از منابع کتابخانه ای و پیمایشی جمع آوری شده است. به این منظور با استفاده از تصاویر ماهواره لندست، روند خشک شدن دریاچه ارومیه طی سال های 2000 تا 2015 بررسی شد. در مرحله بعد مهم ترین تأثیرات خشک شدن دریاچه ارومیه بر سکونتگاه های پیرامونی با استفاده از مدل ترکیبی دیمتل و فرآیند تحلیل شبکه بررسی شد. نتایج پژوهش بیانگر کاهش شدید آب دریاچه طی سال های 2000 تا 2015 است. بر اساس یافته ها، معیار زیست محیطی با ضریب اهمیت نسبی 49/0، زیرمعیارهای طوفان ها و ریزگردهای نمکی با ضریب اهمیت نسبی 1782/0، بیابان زایی و توسعه آن به نواحی پیرامون با ضریب اهمیت نسبی 1236/0، قوم گرایی و درگیری های قومی با ضریب اهمیت نسبی 0884/0، تشدید نوسانات اقلیمی و تغییر در زمان بندی فصول با ضریب اهمیت نسبی 0767/0 و از بین رفتن اراضی کشاورزی و حاصلخیزی خاک با ضریب اهمیت نسبی 0720/0، مهم ترین پیامدهای خشک شدن دریاچه ارومیه هستند.
تحلیل زمانی – مکانی آلودگی های خطرناک شهر تبریز با تأکید بر( PM10)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۴۹ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۲)
585 - 602
حوزههای تخصصی:
در مطالعه حاضر به تحلیل زمانی - مکانی آلودگی های خطرناک کلان شهر تبریز با تأکید بر PM10 پرداخته شده است. بدین منظور، از داده های آلودگی PM10 سازمان حفاظت محیط زیست تبریز پنج ایستگاه باغشمال، راه آهن، راسته کوچه، آبرسان، و حکیم نظامی طی دوره آماری هشت ساله (2005 2012) استفاده شد. در این مطالعه، روز خطرناک روزی تلقی می شود که مقدار PM10 آن بیشتر از 420 میکروگرم بر متر مکعب باشد. روش کار بدین شرح است: پس از تنظیم ماتریس داده ها، روزهای حدی با آلودگی خطرناک PM10 بیشتر از 420 میکروگرم بر متر مکعب در طی دوره آماری هشت ساله (2005 2012) تفکیک و پس از فیلتر گذاری از نظر زمانی - مکانی تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاصل از تحلیل فراوانی PM10 نشان می دهد که در همه ایستگاه های مورد مطالعه بیشترین رخداد فراوانیPM10 در تابستان (ماه اوت) بوده است و بی شک سیطره پُرفشار جنب حاره، به دلیل تشکیل لایه های حرارتی بر روی ایران، در افزایش آلودگی های خطرناک تابستانه تبریز نقش مؤثری دارد. در فصل زمستان در بیشتر ایستگاه ها رخداد آلودگی های خطرناک PM10 به کمترین مقدار خود رسیده است. در بین ایستگاه های مورد مطالعه، ایستگاه باغشمال و آبرسان دارای بیشترین آلودگی خطرناک PM10 هستند.
پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و GIS (مطالعه ی موردی: حوضه ی آبریز سردول چای، استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۳
1 - 20
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی بر آن است تا مناطق مستعد از لحاظ وقوع زمین لغزش در حوضه ی آبریز سردول چای واقع در استان اردبیل از طریق پهنه بندی مشخص گردد. برای نیل به این ه دف، لای ه های اطلاعاتی مربوط به 8 فاک تور مؤثر در وقوع زمین لغزش شامل زمین شناسی، کاربری اراضی، شیب، جهت شیب، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه، بارش و ارتفاع با استفاده از نرم افزار Arc GIS تهیه شد. سپس با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و نرم افزار Expert Choice وزن دهی به عوامل صورت گرفت. در نهایت، با تلفیق این لایه ها با توجه به وزنشان، در محیط GIS نقشه ی پهنه بندی به دست آمد. نتایج نهایی به دست آمده از تحقیق حاضر نشان داد که وزن معیارهای هشت گانه مذکور به ترتیب 343/0، 126/0، 215/0، 032/0، 071/0، 151/0، 042/0 و 021/0 است که عامل زمین شناسی بیشترین وزن را داشته است. هم چنین نقشه ی پهنه بندی نشان داد که نواحی شرقی، جنوب شرقی و جنوب غربی حوضه به دلیل وجود سازندهای رسوبی، پادگانه های قدیمی و انواع ترکیباتی از مارن، آهک و شیل، کاربری مراتع ضعیف و جهت شیب شمالی و غربی بیشترین حساسیت را برای وقوع زمین لغزش دارا هستند.
تحلیلی بر شرایط زیست اقلیمی و درجه روزهای نیاز گرمایشی و سرمایشی شهر اسلام آباد غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از کاربردهای اقلیم در برنامه ریزی محیطی شناخت پتانسیل های بیوکلیمایی مناطق مختلف است. در این تحقیق، شرایط زیست اقلیمی شهر اسلام آباد غرب براساس داده های اقلیمی در مقیاس ماهانه براساس شاخص های زیست قلیمی، بیکر، ترجونگ، فشار عصبی، سوز باد و اولگی ارزیابی شد، نیازهای گرمایشی و سرمایشی شهر اسلام آباد غرب نیز با استفاده از داده های دمای روزانه و روش درجه روزهای فعال (GDD) در آستانه های دمایی مختلف مشخص گردید. نتایج نشان می دهد که، ماه های فروردین، اردیبهشت، مهر و آبان دارای بیوکلیمای آسایشی و ماه های آذر، دی، بهمن و اسفند به دلیل تنش سرما و ماه های خرداد، تیر، مرداد و شهریور نیز به علت تنش گرما خارج از محدوده آسایش هستند. نتایج شاخص های ترجونگ، اولگی و سوز باد با شرایط اقلیمی منطقه همخوانی بیش تری دارند. براساس آستانه 10 درجه سانتی گراد پتانسیل گرمایی منطقه مورد مطالعه از اواسط خرداد تا اواخر شهریور ماه به بالاترین سطح می رسد، با توجه به پتانسیل گرمایی در این بازه زمانی بیوکلیمای انسانی خارج از محدوده آسایش قرار دارد، برای تعدیل دمای محیط نیاز سرمایشی ضروری می باشد. با توجه به واقع شدن منطقه در اقلیم نیمه سرد وجود 207 درجه روز سرمایش و 2273 درجه روز گرمایش لزوم برنامه یزی جهت طراحی اقلیمی که به کاهش مصرف انرژی منتهی گردد را بیش از پیش ایجاب می کند. بالاترین میزان انحراف از شرایط بهینه حرارتی از آبان تا دی ماه رخ م ی دهد، که استفاده از نیاز گرمایش برای ت عدیل دمای محیط را ضروری می سازد. نتایج این دستاوردها در بهینه سازی مصرف انرژی همچنین مدیریت سیستم های گرمایشی و سرمایشی در مناطق مسکونی حائز اهمیت است.
مدل سازی تغییرات پوشش سرزمین بر پایه شبکه عصبی مصنوعی و پتانسیل انتقال در روش LCM (مطالعه موردی: جنگل های گیلان غرب، استان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدل سازی روند تغییرات پوشش سرزمین در گذر زمان با به کارگیری داده های چندزمانه در محیط سامانة اطلاعات جغرافیایی می تواند یکی از مهم ترین عوامل در مدیریت بهینة این تغییرات باشد. به منظور مدل سازی روند تغییرات پوشش سرزمین و بررسی امکان پیش بینی آن در آینده، مدل ساز تغییر زمین (LCM) به کار گرفته شد. داده های VNIR سنجندة ASTER ماهوارة TERRA با قدرت تفکیک مکانی 15 متر مربوط به سه دورة زمانی 2000، 2007 و 2016 در جنگل های شهرستان گیلان غرب استان کرمانشاه تجزیه وتحلیل شد. نقشه های پوشش سرزمین سال های یادشده در چهار طبقة پوشش جنگل، اراضی مرتعی، اراضی کشاورزی و مناطق انسان ساخت برای هر یک از تصاویر با به کارگیری روش حداکثر تشابه استخراج شد. نتایج تجزیه وتحلیل داده ها در دورة اول (2007-2000) و دورة دوم (2016-2007) نشان داد پوشش اراضی کشاورزی بیشترین افزایش، و پوشش اراضی مرتعی بیشترین کاهش مساحت را دارند. بر مبنای این تغییرات و با درنظرگرفتن هشت متغیر مستقل مدل رقومی ارتفاع، شیب، جهت، فاصله از جاده، فاصله از مناطق مسکونی، فاصله از حاشیه جنگل، فاصله از اراضی مرتعی، فاصله از اراضی کشاورزی، مدل سازی پتانسیل انتقال سال 2016 به روش شبکة عصبی پرسپترون چندلایه انجام گرفت. سپس، به وسیلة مدل پیش بینی سخت و تصاویر طبقه بندی شدة دورة اول (2007-2000)، نقشة پوشش سال 2016 با به کارگیری مدل ساز تغییر زمین پیش بینی شد. پس از ارزیابی مدل، میزان صحت کلی برابر با 09 /83 و ضریب کاپای برابر با 79 /0 به دست آمد که بیان کنندة انطباق زیاد بین نقشة پیش بینی شده و نقشة طبقه بندی شده است. با واردکردن نقشه های پوشش سرزمین دورة دوم (2016-2007) به مدل ساز تغییر زمین، نقشة پیش بینی پوشش سرزمین سال 2025 تهیه شد که نتایج نشان داد 52 /1029 هکتار از پوشش جنگل و 92 /1686 هکتار از اراضی مرتعی پتانسیل انتقال به اراضی کشاورزی را خواهند داشت.