فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۳۶۱ تا ۴٬۳۸۰ مورد از کل ۳۴٬۷۸۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش،جهت بررسی روند تغییرات دمای جمهوری آذربایجان از داده های دمای میانگین پایگاه داده دانشگاه سانتا کلارا که دارای تفکیک مکانی 5/0×5/0 درجه است،در یک دوره 50 ساله (1950-1999) استفاده شده است. نخست برای واکاوی مکانی داده ها،با روش نزدیک ترین همسایگی در نرم افزار Surfer نقشه های همدمای سالانه، فصلی و ماهانه تهیه گردید.پس از بررسی نقشه سالانه،میانگین یاخته ای دمای سالانه آذربایجان 7/11 درجه سانتی گراد تعیین شد.کمینه دما در ارتفاعات شمالی (شاه داغ و بازاردوزو) و باختری آذربایجان حدود 5 درجه سانتی گراد است،اما در بخش های مرکزی و خاوری آذربایجان (شیروان) بیشینه دمایی که حدود 15 درجه سانتی گراد است نشان داده شده،خط همدمای 11 درجه بیشتر بخش نخجوان را گرفته که نشان می دهد دمای هوای نخجوان نسبت به آذربایجان خنک تر است.فصل تابستان با میانگین دمای 22 و 7/22 درجه سانتی گراد به ترتیب برای آذربایجان و نخجوان به عنوان گرمترین فصل سال و فصل زمستان با میانگین دمای 9/1- و 8/0 درجه سانتی گراد به ترتیب برای آذربایجان و نخجوان به عنوان سردترین فصل سال شناخته شد.برج بهمن با میانگین دمای 8- درجه سردترین ماه سال است،کمینه دمای این برج در ارتفاعات شمالی بازاردوزو و شاه داغ و ارتفاعات باختری آذربایجان است،برای واکاوی روند زمانی دما،سری های زمانی ماهانه،فصلی و سالانه محاسبه گردید و سپس با آزمون ناپارامتری من-کندال روند افزایشی یا کاهشی با سطح اطمینان 95% و 99% آزمون شد.در بین سریهای زمانی سالانه، فصلی و ماهانه فقط برج فروردین در سطح 95 درصد در آذربایجان دارای روند معنادار افزایشی است.
بررسی فشار جمعیت انسانی بر محیط زیست مطالعه موردی حوضه مسیله کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل اصلی تخریب سرزمین یا بیابان زایی، فشارهای انسانی و نوع رابطه ٔ طلبکارانه و یکسویه آدمی با زیست بوم است؛ رابطه ای که بدون لحاظ خواهش های بوم شناختی منطقه، صرفاً بر بنیاد رفع نیازهای اجتماعی و مصلحت های اقتصادی کوتاه مدت جوامع انسانی قوام و دوام یافته است. چنین است که در پژوهش حاضر کوشیده ایم تا به عامل جمعیت انسانی و فشار آن بر محیط بپردازیم. فشار جمعیت بر محیط زیست، یکی از مؤلفه های کاهنده ٔ کارایی سرزمین و تشدیدکننده بیابان زایی است که کیفیت و کمیت آن در زیر حوضه ٔ مسیله کاشان مورد مداقه قرار گرفته است. این حوضه در شرق حوضه آبخیز دریاچه نمک واقع شده است. مراکز جمعیتی در جناح جنوبی، غربی و شمال غربی حوضه مستقر است و مابقی حوضه به دلیل حاکمیت شرایط اقلیمی خشک و بیابانی خالی از سکنه است. این توزیع جمعیتی طی سالیان اخیر تغییرات و نوساناتی را به دنبال داشته و باعث تراکم بیش از حد و توان محیطی بعضی نقاط، بخصوص شهر ها شده است. به منظور بررسی روند تغییرات، آمار جوامع انسانی حدفاصل دو مقطع ۱۳۳۵ و ۱۳۸۵ این حوضه، یعنی دیرینه ترین و جدید ترین آمار موجود به فاصله ۵۰ سال مورد فراکافت (آنالیز) قرار گرفتند. گسترش مساحت مناطق با «بیابان زایی شدید» و کاهش مناطق تحت اثر «بیابان زایی ناچیز» در شمار مهم ترین نتایج حاصل از این مطالعه است. افزون بر آن، بررسی نسبت جمعیت بالقوه به بالفعل، گویای این واقعیت است که ادامه روند تغییرات جمعیت انسانی، می تواند گستره ٔ مناطق با بیابان زایی بسیار شدید را افزایش دهد. از این رو، بازمهندسی دوباره مدیریت این حوضه در راستای توسعه پایدار - بخصوص مدیریت آب به عنوان حیاتی ترین پیراسنجه، چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی - بایستی در صدر برنامه ها قرار گیرد.
شناخت پتانسیل آسایش بیوکلیماتیک انسانی تالاب انزلی
حوزههای تخصصی:
تالاب انزلی از منابع مهم اکوتوریستی گیلان، ایران، و حتی خاورمیانه می باشد که می تواند نقش بسیار مهمی را در اقتصاد و اشتغال نیروی انسانی با حفظ محیط زیست ناحیه داشته باشد هدف مقاله حاضر شناخت محدوده زمانی مطلوب آسایش بیوکلیماتیک در حاشیه و تالاب انزلی با استفاده از مدل بیکر ولنکستر- کارستن می باشد. روش کار تحلیلی و با استفاده از داده های اقلیمی و تجزیه و تحلیل آن در قالب مدل های کلیماتیک آسایش انسانی (کلیما اکوتوریسم) بیکر و لنکستر - کارستن می باشد. نتایج مطالعه نشان داد که ماه های فروردین، اردیبهشت در شرایط مطبوع و آسایش بیوکلیمایی است، ماه های تیر، مرداد دارای هوای گرم و شرجی ولی قابل تحمل با دارای فشار بیو کلیمایی است، ماه های آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند سرد و همراه با تحریک ملایم بیو کلیمایی است. هم چنین این ناحیه در ماه های خرداد، مرداد و شهریور شرجی بوده و در ماه های اردیبهشت، مهر در شرایط مرز شرجی (تعداد روزهایی همراه با پدیده شرجی) و در ماه های دی، بهمن، اسفند، فروردین، آبان و آذر غیر شرجی می باشد.
روند فراغنی شدن تالاب انزلی با استفاده از اطلاعات ده ساله 1371-1381(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تالاب انزلی در حاشیة جنوب غربی دریای خزر با ویژگیهای منحصر به فرد خود در سال 1354 در فهرست کنوانسیون رامسر قرار گرفت. در حال حاضر این تالاب دچار مشکلات متعددی است که فراغنی شدن از پیامدهای بارز آن است. ورودیهای تالاب انزلی در روند یوتریفیکاسیون آن مؤثر بوده و بخش های شرقی و مرکزی را بیشتر تحت اثر خود قرار میدهند. بررسی حاضر طی سالهای 1371 تا 1381 در ایستگاههای موجود در پیکرة تالاب انجام گرفت. درجه یوتریفیکاسیون با استفاده از مدل های مختلف تعیین سطح تروفی سنجش شد و مقادیر کلروفیل a ، نیتروژن کل و فسفات کل به عنوان مشخصه های مورد نیاز در مدل ها بر اساس روش های استاندارد اندازه گیری شدند. نتایج بررسیها نشان داد که مقدار کلروفیل a در اکثر نقاط بالاتر از 25 میکرو گرم در لیتر، مقادیر نیتروژن بیشتر بین 5/0 تا 5/1 میلیگرم در لیتر و فسفر کل بین 05/0 تا 17/0 میلیگرم در لیتر بوده است. بر اساس آستانه وضعیت های مختلف تروفی مشخصه های مذکور 87 تا 100 درصد تالاب انزلی یوتروف شده در حالیکه این رقم در سالهای اولیه حدود 46 تا 90 درصد بوده است. بر اساس مدل یوتروفی فسفات به ازت، سیر صعودی یوتریفیکاسیون طی سالهای مورد بررسی مشاهده شده. اما بخش های عمدة تالاب در مرحلة نهایی مزوتروف قرار دارد. میانگین مقدار این نمایه در سالهای انتهایی بررسی حدود 46 محاسبه شده که با توجه به سایر خصوصیات زیستی تالاب انزلی و در مقایسه با برخی دریاچه های الیگو مزوتروف رقم پایینی محسوب میشود. بر اساس این نمایه کمتر از 2/5 درصد گسترة تالاب یوتروف به شمار میرود. تالاب انزلی گنجایش جذب و هضم مواد مغذی وارده بر خود را ندارد و متوقف کردن روند رو به رشد آن باید در برنامه های احیای تالاب قرار گیرد. بهره گیری از نتایج مطالعات گذشته و بازبینی برخی از توصیه ها کمک مؤثری در کنترل فراغنی شدن تالاب انزلی خواهد کرد.
مکان یابی شهرک های صنعتی با استفاده از مدل منطق فازی مورد شناسی: شهرک صنعتی مریوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه استفاده از داده های مکانی و تحلیل فضایی درست آن ها، برای بهره گیری در مکان یابی مناسب شهرک های صنعتی، با اهمیت بوده و در تحقیقات از رشد فزاینده ای برخوردار شده است. در این پژوهش سعی شده، با شناسایی شرایط و فاکتورهای مؤثر در مکان یابی شهرک صنعتی و ارزیابی آن ها، مکان های مناسبی برای شهرک صنعتی مشخص شود. برای این کار 11 شاخص مؤثر به کار گرفته شده و به منظورِ ارزیابی، مدل سازی و پیش بینی نواحی مناسب برای شهرک صنعتی، از مدل منطق فازی استفاده شده است. به طوری که هرکدام از لایه ها با توجه به توابع عضویتی فازی در نرم افزار Arc GIS فازی شده اند و سپس عملگر ضرب، جمع و مقادیر مختلف گامای فازی روی این لایه ها اجرا شده است. برای انتخاب گامای بهینة فازی، مقایسه ای تحلیلی برروی پهنه های مناسب از منطقة مورد مطالعه، براساس نقاط بحرانی با پهنه های مناسبِ حاصل از مقادیر مختلف گاما، صورت گرفت و مشخص شد که گامای فازی بیشترین تطابق را با پهنه های مناسب منطقة مورد مطالعه دارد. درنهایت نقشة نهایی به 5 کلاس تناسب طبقه بندی گردید و مشخص شد که 22/18 درصد از منطقة مورد مطالعه (07/36 کیلومتر مربع) در کلاس با قابلیت تناسب مطلوب و 01/66 درصد از منطقه (69/130 کیلومتر مربع) در کلاس تناسب نامطلوب قرار می گیرد. نتایج تحقیق نشان می دهد که پهنه های مساعد درجهتِ مکان یابی شهرک صنعتی، بیشتر در بخش شرقی و جنوب غربی منطقة مورد مطالعه وجود دارند.
ماخونیک؛ عدالت اجتماعی فراموش شده هنر زیستن در شرایط بسیار سخت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روستای ماخونیک و 9 کلاته اطراف آن واقع در 125 کیلومتری بیرجند یکی از محرومترین روستاهای کشور است. این مجموعه روستایی با محدودیتهای طبیعی و ارتباطی و با کشاورزی در زمینهای 30×30 سانتیمتری بیانگر قناعت و مقاومت انسان در مقابل گرسنگی است. محصول این مزارع مینیاتوری عدالتی وسواسآمیز در حد تقسیم یک دانه زردآلو به سه قسمت مساوی را نشان میدهد. مطالعه روستای ماخونیک ما را به اعماق تاریک تاریخ بشری هدایت میکند و به ما میآموزد که چگونه میتوان در عصر پست مدرنیسم در دوران نوسنگی زندگی کرد. ماخونیک به ما نشان میدهد که چگونه در مملکتی که بیش از صد سال است وارد عصر نوسازی و مدرنیته شده است و از ذخایر سرشار نفت برخوردار است هنوز مناطق و مردمانی کاملا فراموش شده زندگی میکنند. ماخونیک موزه تاریخ تحول زندگی انسان در همه ابعاد آن، باستانشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی، جغرافیا، مردمشناسی و همه شناساییهای دیگر است. ماخونیک درسهایی برای انسان به طور عام و برجستهترین اساتید علوم مختلف به طور خاص دارد. ماخونیک درسها و پیامهای اخلاقی بسیاری را در بر دارد.تحول شتابان این جامعه روستایی در دهه 1370 به بعد ما را با تجربه فشردگی زمان و تحول و تکامل جوامع روبرو میکند.
انواع سنگ مادر، هوازدگی و مواد حاصله از آن
حوزههای تخصصی:
مطالعه تطبیقی چهار نمایه خشکسالی هواشناسی بر پایه عملکرد نسبی محصول گندم دیم در استان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای سنجش کمی خشکسالی هواشناسی از شاخص های استاندارد بارش (Z)، ناهنجاری بارش (RAI)، بارش استاندارد شده (SPI) و درصدی از نرمال (PNPI) براساس بارش های فصلی و سالانه 15 ایستگاه هواشناسی استان همدان استفاده شد. در بررسی تاثیرات خشکسالی هواشناسی بر کشاورزی نیز از شاخص عملکرد نسبی محصول گندم دیم استفاده گردید. بررسی ها نشان داد که شاخص های Z، RAI و SPI در مقیاس فصلی و سالیانه و شاخص PNPI در مقیاس فصلی، برآوردهای خوبی از شدت و تداوم خشکسالی ها ارائه دادند. شدت خشکسالی های رخداده ـ فارغ از نوع شاخص ـ بیشتر در حد متوسط و خفیف بود. شاخص های Z ، RAI و SPI روندی همسو با شاخص زراعی عملکرد نسبی گندم داشته است، اما شاخص SPI از نظر شدت خشکسالی های برآوردی با شاخص زراعی عملکرد نسبی همخوانی مطلوب تری داشت. نتایج نشان داد که منطقه همدان در هر 10 سال یک دوره خشکی دوسالانه داشته و در 30 سال گذشته نیز یک خشکسالی سخت و شدید را پشت سر گذاشته است. تعداد بالای خشکسالی می تواند ناشی از افزایش تعداد خشکسالی های کم شدت به واسطه کوتاه شدن دوره بازگشت باشد.
بررسی تمرکز و عدم تمرکز نمودهای جهانی شدن در کلان شهرهای کشورهای در حال توسعه (مورد شناسی: تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر کاربریهای مختلف جهانی شدن اعمّ از: 1- مکانهای اقتصادی (الف- بازار بورس، ب – بانکهای خارجی ج- شعبات مرکزی بانکها که تبادلات ارزی انجام میدهند د- شرکتهای تضامنی) 2- زیرساختهای ارتباط راه دور (الف – شرکتهای جهانگردی و سفرهای هوایی خارجی ب – شرکتهای اینترنتی ج - مراکز مخابراتی ارائه کننده خدمات راه دور د- ادارات پست مرکزی) 3- مکان عرضه صنایع دیجیتال (موبایل، GPS و ماهواره) از نظر چگونگی پراکنش نسبت به یکدیگر و همچنین در ارتباط با هسته تجاری (CBD) و جمعیت شهر تهران مورد بررسی قرار گرفته است.
نتایج تحقیق نشان میدهد که رابطه معکوس بین تراکم جمعیتی و مکانیابی کاربریهای جهانی شدن وجود دارد، همچنین این نمودها بیشتر گرایش به مکانیابی در خارج از هسته تجاری شهر دارند. در ارتباط با تمرکز کاربریها یا پیوستگی مکانی آنها نیز میتوان گفت که بیشتر این کاربریها نسبت به خود و سایر شاخصهای جهانی شدن گرایش به همگرایی (تمرکز) دارند . این عامل نشان میدهد که هنوز ارتباطات مستقیم و چهره به چهره در روند جهانی شدن تهران و فعالیتهای مرتبط با آن وجود دارد؛ بنابراین پژوهش حاضر با حذف انحراف در پراکنش مکانی این کاربریها، یک الگوی فاصله استاندارد و بهینه را برای دسترسی فعالان و مشتریان این بخش ارائه کرده است.
تبیین انگیزه های پیش روی زنان از فعالیت در بازارهای دوره ای محلی در استان گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازارهای دوره ای محلی، مکان فعالیت زنان شهری و روستایی است که با انگیزه های مختلفی در بازار فعالیت می کنند. این انگیزه ها متنوع بوده و شامل ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می شود. فعالیت در بازارها دارای موانع و مشکلاتی است که بررسی و حل آن به بهبود وضعیت شاغلان و فعالان بازار کمک می کند. در این مقاله ضمن بررسی انگیزه های زنان شاغل در بازار، تلاش شده تا موانع موجود بر سر راه فعالیت آن ها شناسایی شود. بنابراین، سوال اصلی تحقیق بررسی انگیزه ها و مولفه های پیش روی زنان به منظور فعالیت در بازار است. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی بوده و از ابزار پرسشنامه و مصاحبه، استفاده شده است. پایایی پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ تعیین شد که برای فروشندگان برابر با 71/0 و برای خریداران برابر با 70/0 بوده است حجم نمونه شامل 147 خریدار و 146 فروشنده بوده است که فروشندگان به روش سرشماری و خریداران از طریق رابطه کوکران به دست آمدند. روش نمونه گیری تصادفی ساده است. تعداد شهرهای بررسی شده یازده شهر و معیار انتخاب شهرها نمونه گیری طبقه ای بوده است. نتایج نشان می دهند که فروشندگان به دنبال درآمد، شغل، ارتقای موقعیت خانوادگی و خریداران خواستار تامین نیازهای اقتصادی هستند، بدین شکل که فروشندگان به دنبال ارتقای موقعیت اجتماعی خود هستند و علائق فردی و خانوادگی(درصد واریانس64/31) در کنار روابط اجتماعی و مولفه های اقتصادی نظیر درآمد(درصد واریانس 24/11) و اشتغال از اهمیت زیادی برخوردار است. خریداران نیز با انگیزه خرید (درصد واریانس 04/40) و تفریح (درصد واریانس 83/19) به بازار می آیند. انگیزه خرید شامل کیفیت محصول، قیمت مناسب، تازگی و تنوع محصول است و انگیزه تفریح؛ گردش، دیدن جذابیت های هنری و فرهنگی بازار و ... است.
استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی در برآورد فرسایش خاک و تولید رسوب حوزه آبخیز نوژیان (جنوبشرقی خرمآباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسایش خاک یکی از عوامل اصلی در کاهش حاصلخیزی خاک، انباشت رسوبات در آبراههها، کانالهای آبیاری و رودخانهها، کاهش ظرفیت مخازن سدها، تشدید وقوع سیلابهای مخرب و آلودگی محیط زیست میباشد. به منظور جلوگیری از پیامدهای منفی فرسایش خاک و تولید رسوب در حوزههای آبخیز ضرورت دارد مقدار رسوب و منبع تولید آن مشخص گردد. از آنجا که اکثر حوزههای آبخیز کشور فاقد ایستگاههای رسوبسنجی میباشند از اینرو با استفاده از مدلهای ابداع شده در این زمینه برآورد تولید رسوب الزامی میباشد. در این تحقیق که در حوزه آبخیز نوژیان واقع درجنوب شرقی خرمآباد انجام شده است، برآورد فرسایش و رسوب حوزه آبخیز نوژیان واقع در استان لرستان با استفاده از مدل MPSIAC1 و با بهرهگیری از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)2 مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا برای اجرا کردن مدل MPSIAC، پس از ورود لایههای اطلاعاتی به محیط GIS و وزندهی آنها، از تلفیق این لایهها، حوزه آبخیز مورد مطالعه به 527 واحد همگن تفکیک گردیده سپس شدت فرسایش و تولید رسوب در این واحدهای همگن محاسبه شده است. نتیجه بدست آمده نشانگر این است که میزان رسوب برآورد شده با استفاده از مدل MPSIAC حدود 2/489372 تن در سال میباشد. با توجه به اینکه میزان رسوب اندازهگیری شده در محل ایستگاه هیدرومتری کشور معادل 812410 تن در سال است، نسبت مقدار رسوب برآورد شده با استفاده از مدل MPSIAC به آمار رسوب اندازهگیری شده 602/0 برابر است. نتیجه بررسیهای انجام شده در مورد اختلاف موجود بیانگر این واقعیت است که کالیبره کردن مدلهای تجربی از طریق اصلاح نارساییهای موجود در آنها در تطبیق با شرایط خارج از محل ابداع آنها امری ضروری و گریزناپذیر است. بنابراین ضرورت دارد پیش از آنکه با اطمینان اقدام به رد یا قبول نتیجه حاصل از بکارگیری این مدل نمود، در آبخیزهای معرف کشور کالیبره کردن مدل در تطبیق کامل با شیوههای ابداع آن مد نظر قرار گرفته سپس اقدام به واسنجی آن نمود.
بررسی آسیب پذیری ساختمان های شهری در برابر زلزله با استفاده از مدل سلسله مراتبی معکوس(IHWP) در سیستم اطلاعات جغرافیایی: مطالعه موردی شهر مسجد سلیمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زلزله از جمله سوانح طبیعی است که بیشتر شهرهای جهان با آن مواجه هستند. این مسئله عموما ً با گسترده ترین دخالت های نسنجیده انسانی در محیط طبیعی از جمله ساخت و سازهای بی رویه در حریم گسل، فقدان و یا بی توجهی به ضوابط و استانداردهای ساخت و ساز تشدید می شود. ضرورت کاهش آسیب پذیری شهرها در برابر زلزله، به عنوان یکی از اهداف اصلی برنامه ریزی کالبدی، برنامه ریزی شهری و طراحی شهری محسوب می گردد.در این راستا،اولین گام، شناسایی میزان آسیب پذیری عناصر و اجزای فضای شهری و ارزیابی آن براساس مدل های موجود در جهت تشخیص مناطق و بافت های آسیب پذیر شهری برای کاهش اثرات زلزله پرداخت. روش تحقیق دراین پژوهش با توجه به موضوع آسیب پذیری ساختمان های شهری در برابر زلزله، از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد که با بهره گیری از مدل سلسله مراتبی معکوس(IHWP)، برآورد مناسبی از آسیب پذیری ساختمان های شهری با استفاده از داده های مکانی و توصیفی اجزا و عناصر اصلی ساختمانی ( کیفیت ابنیه، قدمت ابنیه، نوع مصالح، کاربری اراضی از نظر خطرپذیری،تراکم جمعیتی، تراکم ساختمانی ) می پردازد؛ تأثیر هرکدام از شاخص ها و کلاس بندی ها در میزان آسیب پذیری ارائه می شود و با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) به تلفیق داده ها پرداخته و درنهایت منجر به شناسایی محله های آسیب پذیر شهر در برابر زلزله می گردد.نتایج نشان می دهد، 76.06 درصد ساختمان های شهر مسجد سلیمان آسیب پذیر شناخته شده اند. براین اساس، محله ی سبزآباد دارای بیشترین آسیب پذیری ومحله ی تلخاب باوجود وسعت زیاد، از آسیب پذیری پایینی برخوردار است.
مدل تحلیلی در ساماندهی فضاهای ناحیهایی مورد: ناحیه سنگان خاش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصولاً ساماندهی فضایی رابطة تنگاتنگی با الگوهای رشد و توسعة اقتصادی از یکسو و الگوهای کالبدی-فضایی از سوی دیگر دارد که پرداختن به چنین الگویی در حقیقت انتظامبخشی به توسعة متعادل در نواحی روستایی میباشد. معمولاً ساماندهی فضایی ـ کالبدی با دو هدف اصلی بهینه کردن مکانها و همچنین ساماندهی کارکردها و فعالیتها صورت میپذیرد. در این تحقیق به منظور تعدیل کارکردها و ساماندهی فضایی ناحیه روستایی سنگان خاش بر اساس یک مدل تحلیلی پس از بررسی کارکردهای محیطی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، جمعیتی و بالاخره فضایی ـ کالبدی این ناحیه، در بخش محیطی سه ناحیه مستعد، کم استعداد و نامستعد تشخیص داده شد که شناسایی و معرفی شده اند. در بخش اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی این نتیجه حاصل شده است که از همگرایی مطلوب قومی و انسجام اجتماعی، فرهنگی مناسبی برخوردار میباشد. از نظر شرایط اقتصادی و تولیدی سمت و سوی توسعه ناحیه با محور بودن دامداری و فعالیتهای باغداری و زراعی نیز در مراتب بعدی شناسایی شد. بالاخره از نظر فضایی ـ کالبدی ناحیهای نسبتاً مستقل و با ارتباطات نسبتاً محدود با سایر نواحی منطقه شناخته شد. پس از تجزیه و تحلیل و تلفیق یافتهها بر اساس مدل فوق، مجموع روستاهای دارای سکنه در این ناحیه به سه گروه روستاهای پایدار، ایستا و ناپایدار، از نظر سایر کارکردهای مذکور تفکیک شدند. با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش به منظور ساماندهی فضایی ناحیه، در مجموع یک ناحیه روستایی، دو حوزه روستایی و پنج مجموعه روستایی (که هر یک از سه تا پانزده روستای کوچکتر را تحت پوشش خواهند داشت) پیشنهاد و طراحی شد. در عین حال اولویت کارکردهای اقتصادی و خدمات و تأسیسات زیربنایی و همچنین اولویت اجرای طرحها و برنامههای مورد نیاز به منظور سامانپذیری ناحیه ارائه شد.
درآمدی بر اثرات فضایی سیستم صنعتی فوردیزم در توسعه شهر و مکان یابی شهرک های صنعتی (مورد نمونه: منطقه شهری تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهرسازی جدید زیربنا نیست. فلسفه و تئوری اقتصاد سرمایهداری است که فضا را شکل میدهد و آن را بازسازی مینماید. ظهور انقلاب صنعتی موجب تغییرات فضایی شد بهطوری که در نتیجه آن مردم به تدریج از روستاها به شهرها مهاجرت کرده و شهرنشینی شتاب گستردهای به خود گرفت. از آن زمان شهرگرایی و صنعتی شدن لازم و ملزوم هم شده و دست در دست هم به پیش رفتهاند. تغییرات سیستم جهان و به وجود آمدن سیستمی از تولید به نام «فوردیزم» تأثیر عمیقی بر شهرنشینی چه در دنیای پیشرفته و چه در کشورهای رو به توسعه گذاشته است. این مقاله در جستجوی چنان تأثیرات مشابه بر روی تبریز میباشد. روش تحقیق در این مقاله به صورت ساختارگرایی و بازتولیدی میباشد که بنا به نظر پروفسور رونالد جانستون (Johnstone,1983:10) یکی از سه روش اصلی تحقیق در جغرافیاست. نتایج پژوهش نشان میدهد که تا قبل از انقلاب اسلامی فوردیزم نقش خود را در میان سایر عوامل در شکل دهی شهر تبریز ایفا نموده است، ولی بعد از آن صنعت و به تبع آن شهرکهای صنعتی نقش خود را از دست داده و در زمین های «پس مانده» سایر کاربریها مکان گرفتهاند.
تعیین عوامل مؤثر بر انتخاب مکان واحدهای مسکونی با استفاده از مدل انتخاب گسسته (مطالعه موردی: شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصمیم گیری مناسب برای انتخاب مکان واحدهای مسکونی توسط مدیران شهرها، شرکت های ساخت و ساز مسکن، مراکز تفریحی و آموزشی، مستلزم شناخت ترجیحات خانوارها در این حوزه است. هدف این مقاله، بررسی عوامل مؤثر بر انتخاب مکان مسکونی و اندازه گیری میزان اثرگذاری این عوامل بر احتمال انتخاب می باشد. برای این منظور، از مدل انتخاب گسسته لاجیت چندجمله ای، استفاده شد و مناطق شهر، براساس ارزش معاملاتی املاک محلات، دسته بندی و از طبقه ها به صورت تصادفی، براساس تراکم مسکونی و در کل از 383 خانوار، نمونه گیری شد. نتایج نشان دادند ویژگی های اقتصادی خانوار، از جمله درآمد، قیمت و اجاره بهای واحد مسکونی، بعد خانوار، ویلایی یا آپارتمانی بودن، دسترسی مراکز تفریحی و آموزشی، زمان و هزینه های رفت وآمد، از عوامل تعیین کننده هستند. براساس یافته های این تحقیق اثبات شد که رفتار و ترجیحات خانوارهای محلات مختلف، یکسان نمی باشد؛ برای مثال افزایش قیمت و اجاره بها در محلات با ارزش معاملاتی پایین، اثر منفی بر انتخاب داشته، ولی در محلات با ارزش بالاتر، به عنوان بهبود کیفیت واحد مسکونی، تلقی شده و احتمال انتخاب، افزایش یافته است، همچنین گرایش به واحدهای آپارتمانی در محلات با ارزش بالا، بیشتر از محلات ارزان قیمت می باشد. توجه به تفاوت های رفتاری خانوارها در انتخاب واحدهای مسکونی در محلات مختلف توسط ذی نفعان، ذی نفوذان و ذی ربطان، بسیار مهم است.
تحلیل مقایسه ای باز زنده سازی فضاهای شهری ایران و تجارب جهانی موفق در حوزه مسیل ها و رودخانه های شهری
حوزههای تخصصی:
در اکثر شهرهایمان به دلایل مختلف اقدام به دیواره چینی و بتن ریزی بستر رودخانه ها می نمایند و در مراحل بعد به دلیل بی توجهی و عدم مدیریت صحیح، اینگونه فضاها به زباله دانی شهر تبدیل شده و به عنوان فضایی متروکه مشکلات فراوانی را برای شهر به ارمغان می آورد. این در حالی است که امروزه برخورد با اینگونه فضاها در کشورهای دیگر به گونه ای بالعکس در مقایسه با ایران انجام می گیرد. به طوریکه در اکثر جوامع خارجی به منظور ساماندهی و باز زنده سازی مسیل ها و رودخانه های شهری، عمدتا به تخریب دیواره ها و بستر بتنی رودخانه ها که در گذشته انجام گردیده، و سعی بر این دارند تا وضعیت رودخانه را از حالت کانال بودن به شکل طبیعی و اولیه آن برگردانند. در این راستا پژوهش حاضر به روش تحلیلی- توصیفی به بررسی مقایسه ای نحوه باز زنده سازی مسیل ها و رودخانه های شهری در ایران با تجارب جهانی موفق در این حوزه، می پردازد تا بتوان با شناخت کامل تر از ویژگی های این فضاها و همچنین نحوه باز زنده سازی آن ها، نقشی دیگر را نیز به آن ها واگذار نموده و استفاده بهینه ای از آن ها برد. نتایج این پژوهش ارائه راهبردها و سیاست هایی است تا با اعمال برنامه ریزی صحیح بتوان به وضعیت آشفته مسیل ها و رودخانه های شهری، صورتی دلپذیر و زیبا داد و این فضاها را به کریدوری سبز تبدیل نمود.
بررسی و تحلیل مدل تجربی رفتارهای کاهش خطر زلزله خانوارهای شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق، سنجش ادراک ریسک زلزله و بررسی مدل تجربی متغیرهای تأثیرگذار بر روی رفتارهای کاهش خطر زلزله خانوارهای شهر تهران است. ازآنجاکه ادراک و رفتارهای کاهش زلزله معلول هر دو فرآیندهای فردی و اجتماعی است، در این تحقیق تلفیقی از رویکردهای روانشناسی فرد محور و فرهنگی به کار گرفته شد. بدین ترتیب مدل نظری تحقیق بر اساس متغیرهای تأثیرگذار از هر دو رویکرد بر روی متغیر وابسته رفتارهای کاهش خطر زلزله شکل گرفت. همچنین رفتارهای کاهش خطر زلزله به صورت هر دو رفتارهای عملی و قصد برای آینده بررسی قرار شد. روش تحقیق مورد استفاده توصیفی-تحلیلی بوده است. جهت تحلیل مدل مفهومی و دستیابی به مدل تجربی از روش تحلیل مسیر استفاده شد. ابزار سنجش پرسشنامه با حجم نمونه 267 مورد بود. نتایج نشان داد که میزان ادراک ریسک خانوارها، بالاتر از میانه (1>4.71>7 با میانه نظری 4) می باشد. نتایج حاصل از روش تحلیل مسیر بر روی متغیر وابسته رفتارهای عملی کاهش ریسک نشان داد تنها چهار متغیر دانش نسبت به رفتارهای کاهش خطر، درآمد، سن و مالکیت بر رفتارهای عملی کاهش ریسک زلزله اثر مستقیم دارند (P>.05). علیرغم انتظار سایر متغیرهای تحقیق ارتباط معنی داری با متغیر وابسته تحقیق نداشتند (P>.05). این نشان می دهد که خانوارهای شهر تهران علی رغم احساس خطر زلزله، این خطر را تاکنون جدی نگرفته اند و اقدام عملی مؤثری در این زمینه انجام نداده اند. همچنین نتایج حاصل از روش تحلیل مسیر بر روی متغیر وابسته قصد انجام رفتارهای کاهش ریسک در آینده نشان داد چهار متغیر ادراک ریسک، کنترل پذیری، میزان اعتماد به مدیریت بحران شهری و طول مدت اقامت در شهر تهران با قصد و نیت رفتارهای کاهش ریسک تأثیر مستقیم داشته اند. در میان این متغیرها، تنها تأثیر ادراک ریسک به صورت مثبت بود. هم چنین در بررسی اثرات غیرمستقیم از طریق متغیر میانه ادراک ریسک، سه متغیر سن، خودکارآمدی، نیاز به محافظت به صورت مثبت و تعصبات خوش بینانه و درآمد از طریق تأثیر بر روی متغیر میانه ادراک ریسک به صورت غیرمستقیم بر روی قصد و نیت رفتارهای کاهش ریسک تأثیرگذارند.