بررسی رابطه میان علم و دین از مهمترین موضوعات چالشبرانگیز امروز جامعه ماست. پیشرفت علوم مختلف در جهان غرب از یک سو، و انحطاط علمی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی جهان اسلام از سوی دیگر این سؤال را طرح میکند که گویا اسلام با دانشاندوزی مخالف است. ازاینرو، گروهی اسلام را عامل عقبماندگی جهان اسلام مطرح کردند. به همین دلیل، زمینه ضدیت با اسلام و غربیسازی و غربگرایی جهان اسلام فراهم آمد. گروهی نیز این رویکرد به دین را نادرست تلقی کردند و شیوه اصلاح و بازسازی اندیشه اسلامی را در پیش گرفتند. بنیاد اساسی این گفتمان، وجود پایههایی از مبانی علم جدید در اسلام است که با بازنگری در شیوههای علمی اسلام، میتوان آن را به جهان ارائه کرد. این گفتمان با برقراری مجدد ارتباط میان «دانش» و «ارزش»، راه گذار از سکولاریسم را فراهم میکند.
سال 1384 هجرى شمسى از سوى رهبر فرزانه انقلاب اسلامى، سال همبستگى ملى و مشارکت عمومى اعلام شده است، که این نشانگر اهمیت فزاینده این مسئله در تفکر اسلامى و نقش تعیین کننده آن در سرنوشت جامعه و شهروندان آن است. همبستگى ملى و مشارکت عمومى به معناى همدلى، همگرایى، قبول مسئولیتهاى اجتماعى و رعایت حقوق شهروندى و همکارى همگانى در پیشبرد امور سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى در جامعه است. واژه اُمت و واژگان هم خانواده آن دربردارنده مفهوم همبستگى ملى ومشارکت عمومى است. در اسلام براى نشان دادن اهمیت فوق العاده این مسئله و نقش تعیین کننده اش در سرنوشت ملتها، راهکارهاى فراوانى براى اجرایى کردن همبستگى ملى و مشارکت عمومى وجود دارد که از جمله مى توان به موارد زیر اشاره کرد: احترام فوق العاده به انسان و حقوق او، محبت و عشق ورزى به دیگران، مشورت با دیگران و مشارکت همگانى در تصمیم گیریها، فراخوان مردم به وحدت و همدلى در کارها، اهتمام به امور دیگران و تلاش براى حل مشکلاتشان، صلح و آشتى با مردم، برآوردن نیازهاى آنان، خدمت رسانى به مردم را از بهترین عبادت شمردن، تعاون و همکارى در اسلام، ضرورت حفظ روابط اجتماعى، نکوهیده دانستن فرار از اجتماع و مردم.
در اینکه سبب وضع و تشریع جهاد ابتدایى چیست، دو نظریه از سوى فقیهان مطرح شده است. برخى با استناد به آیات و روایاتِ «مطلق» جهاد، کفر غیر مسلمانان (اهل کتاب و مشرکان) را علت مى دانند و برخى با استناد به آیاتِ «مقید» جهاد و آیات صلح، حربى بودن و سر ستیز داشتن آنان با مسلمانان را علت آن برشمرده اند. از این پاسخ مى توان دریافت فقیهانى که معتقدند کفر علت است، جنگ را اصل حاکم در روابط مسلمانان و غیر مسلمانان مى دانند و آنان که حربى بودن را علت مى شمارند، صلح را. به نظر نگارنده این سطور باید میان حاکمیت کفر و شرک از یک سو و آحاد کافران و مشرکان از سوى دیگر تفاوت قائل شد. از دلائل دو طرف استفاده مى شود که اصل در روابط مسلمانان با حاکمیت کفر و شرک، «جنگ» و اصل در روابط مسلمانان با آحاد کافران و مشرکان، «صلح» است.