نگرش تاریخی و تشیع اعتدالی
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اطلاعات، ش 23327، 10/2/84
آقای رسول جعفریان در گفتوگویی مفصل، به سؤالاتی در زمینه تاریخ تشیع پاسخ دادهاند که بخش پایانی آن به ویژگیهای تشیع قم، نقش صفویه در ترویج تشیع در ایران و راهکارهای ترویج فرهنگ عاشورا اختصاص دارد.
چه عواملی باعث شد که تشیع قم هرگز دچار تفرقه نشده و یکپارچه باقی بماند؟
این یکپارچگی از آن رو بود که رهبری مذهبیاش منسجمتر بود به علاوه، جامعه قم یک جامعه یکدست بود و بیشتر روی اطراف تأثیر میگذاشت تا تأثیر بپذیرد. آنها وقتی به ری هم رفتند، ثباتشان را حفظ کردند، یعنی قمیها از لحاظ علمی آنقدر قوی بودند که توانستند تسنن ری را با آن همه پایههای علمی که داشت شکست دهند.
آیا شما قائل به تأثیر ایران بر تشیع هستید یا اینکه تشیع ایران را متأثر از تشیع عربی میدانید؟
تشیع ایران یک تشیع عربی است. به اعتقاد من تشیع ایران در چهار یا پنج مرحله از تشیع عراقی و عربی، تأثیر پذیرفته است. قم جامعهای عربی بود و حرفهایی را میزدند که از مدینه و بغداد میآمد، منتها آنها را با ملاحظه، قبول میکردند. مرحله دوم، تشیع عربی بغداد و نجف است که به ایران میآید، اصلاً تشیع اعتدالی ری متأثر از مکتب شیخ طوسی است. مرحله سوم، تأثیرگذاری تشیع حلّه روی ایران در قرن هفتم هجری است. در مرحله چهارم میتوان از تأثیر نجف و جبل عامل روی ایران صفوی در قرن دهم و یازدهم سخن گفت. در دوره ما هم (مرحله پنجم) تشیع عراق و نجف تأثیرگذار بوده.
چرا تشیع در ایران پا میگیرد و میماند، ولی اسماعیلیه شمال آفریقا را میگیرند؟
سیاستهای فرهنگی و اجتماعی بسیار مؤثر است. ما میدانیم که فاطمیان در پیترویج تشیع نبودند، درحالیکه شاه عباس برای ترویج تشیع، بخشنامههای مالی صادر میکند که هر کس شیعه شد از او مالیات نگیرید. شاه طهماسب پنجاه و چهار سال، حکومت کرد و تمام عمرش را صرف این کرد که علما درباره تشیع کتاب بنویسند. همه کتابها را ترجمه کردند. چقدر امامزادهها را آباد کردند. ادبیات فارسی قبل از صفویه در دام غزل، گرفتار شده بود. یک مرتبه همهاش ستایش و مدح ائمه علیهمالسلام میشود. شعر تبرایی که در این دوره سروده شد، تمام آموزههای مذهب را بین مردم رواج داد.
به نظر میرسد که الان جنبههای شعائر و عاطفی تشیع در حال غلبه یافتن است؟
همینطور است. کار ادبی تا جایی که کار ادبی و هنری است، محدودیتی ندارد. نظارت هم باید باشد. برای ترویج تشیع شیوههای ادبی و هنری که خلق میشود، مانعی ندارد به شرط اینکه به مرز غلو نرسد.
اشکال کار اینجاست که تریبونها در اختیار هم اینان است و دین مردم را هم اینان شکل میدهند؟
این مهم است که ما به مردم تفهیم کنیم که باید مرجعیت را مبنا قرار دهند. مرجعیت میتواند در نظارت بر این راه مؤثر باشد؛ اما این را هم بدانیم که روضهخوانی تاریخ نیست. اگر قرار بود تاریخ بگویند که دیگر نباید این همه آواز بخوانند. این یک هنر است.
پس مبارزه با تحریفات عاشورا چه میشود؟
اگر این روند به وهن ائمه منتهی شود باید جلوی آن را بگیریم، اما خلط کردن حوزه هنر یا سخنرانی و درس تاریخ اشتباه است. سخنرانی جای خودش را دارد. ما که شعر حماسی فردوسی را دوباره مطرح میکنیم. چرا در کربلا و ادبیات کربلا این کار را نکنیم. شما اگر توانستید امام حسین علیهالسلام را به اندازه مسیح در فیلم «مصائب مسیح» به تصویر بکشید، هنر کردهاید. واقعا ظلمی که در کربلا به امام حسین علیهالسلام شد هزار برابر بیشتر از ظلمی است که به مسیح شده است، ولی شما آن هنر را ندارید.
در مورد روش مطالعات تاریخی خودتان نیز توضیح دهید؟
من از اول در پی روش بودم، ولی کسی به ما روش را یاد نداد. من میتوانم بگویم که بیشتر از اینکه از استادها چیزی یاد گرفته باشم از کتابها، یاد گرفتهام. تا الان هم نظام ثابتی برای کار نداشتهام. روش من، تلفیقی از روشهای سنتی و مدرن است مثل همه دیگر مظاهر زندگی مادی ما! ما در تمام تحقیقاتمان همینطور هستیم، نه روشهای قدیم خودمان را درست میشناسیم و نه روشهای جدید را خوب به کار میبندیم. عملاً در حالت برزخ هستیم. امیدواریم نسلهای بعدی بهتر بشوند.
آقای رسول جعفریان در گفتوگویی مفصل، به سؤالاتی در زمینه تاریخ تشیع پاسخ دادهاند که بخش پایانی آن به ویژگیهای تشیع قم، نقش صفویه در ترویج تشیع در ایران و راهکارهای ترویج فرهنگ عاشورا اختصاص دارد.
چه عواملی باعث شد که تشیع قم هرگز دچار تفرقه نشده و یکپارچه باقی بماند؟
این یکپارچگی از آن رو بود که رهبری مذهبیاش منسجمتر بود به علاوه، جامعه قم یک جامعه یکدست بود و بیشتر روی اطراف تأثیر میگذاشت تا تأثیر بپذیرد. آنها وقتی به ری هم رفتند، ثباتشان را حفظ کردند، یعنی قمیها از لحاظ علمی آنقدر قوی بودند که توانستند تسنن ری را با آن همه پایههای علمی که داشت شکست دهند.
آیا شما قائل به تأثیر ایران بر تشیع هستید یا اینکه تشیع ایران را متأثر از تشیع عربی میدانید؟
تشیع ایران یک تشیع عربی است. به اعتقاد من تشیع ایران در چهار یا پنج مرحله از تشیع عراقی و عربی، تأثیر پذیرفته است. قم جامعهای عربی بود و حرفهایی را میزدند که از مدینه و بغداد میآمد، منتها آنها را با ملاحظه، قبول میکردند. مرحله دوم، تشیع عربی بغداد و نجف است که به ایران میآید، اصلاً تشیع اعتدالی ری متأثر از مکتب شیخ طوسی است. مرحله سوم، تأثیرگذاری تشیع حلّه روی ایران در قرن هفتم هجری است. در مرحله چهارم میتوان از تأثیر نجف و جبل عامل روی ایران صفوی در قرن دهم و یازدهم سخن گفت. در دوره ما هم (مرحله پنجم) تشیع عراق و نجف تأثیرگذار بوده.
چرا تشیع در ایران پا میگیرد و میماند، ولی اسماعیلیه شمال آفریقا را میگیرند؟
سیاستهای فرهنگی و اجتماعی بسیار مؤثر است. ما میدانیم که فاطمیان در پیترویج تشیع نبودند، درحالیکه شاه عباس برای ترویج تشیع، بخشنامههای مالی صادر میکند که هر کس شیعه شد از او مالیات نگیرید. شاه طهماسب پنجاه و چهار سال، حکومت کرد و تمام عمرش را صرف این کرد که علما درباره تشیع کتاب بنویسند. همه کتابها را ترجمه کردند. چقدر امامزادهها را آباد کردند. ادبیات فارسی قبل از صفویه در دام غزل، گرفتار شده بود. یک مرتبه همهاش ستایش و مدح ائمه علیهمالسلام میشود. شعر تبرایی که در این دوره سروده شد، تمام آموزههای مذهب را بین مردم رواج داد.
به نظر میرسد که الان جنبههای شعائر و عاطفی تشیع در حال غلبه یافتن است؟
همینطور است. کار ادبی تا جایی که کار ادبی و هنری است، محدودیتی ندارد. نظارت هم باید باشد. برای ترویج تشیع شیوههای ادبی و هنری که خلق میشود، مانعی ندارد به شرط اینکه به مرز غلو نرسد.
اشکال کار اینجاست که تریبونها در اختیار هم اینان است و دین مردم را هم اینان شکل میدهند؟
این مهم است که ما به مردم تفهیم کنیم که باید مرجعیت را مبنا قرار دهند. مرجعیت میتواند در نظارت بر این راه مؤثر باشد؛ اما این را هم بدانیم که روضهخوانی تاریخ نیست. اگر قرار بود تاریخ بگویند که دیگر نباید این همه آواز بخوانند. این یک هنر است.
پس مبارزه با تحریفات عاشورا چه میشود؟
اگر این روند به وهن ائمه منتهی شود باید جلوی آن را بگیریم، اما خلط کردن حوزه هنر یا سخنرانی و درس تاریخ اشتباه است. سخنرانی جای خودش را دارد. ما که شعر حماسی فردوسی را دوباره مطرح میکنیم. چرا در کربلا و ادبیات کربلا این کار را نکنیم. شما اگر توانستید امام حسین علیهالسلام را به اندازه مسیح در فیلم «مصائب مسیح» به تصویر بکشید، هنر کردهاید. واقعا ظلمی که در کربلا به امام حسین علیهالسلام شد هزار برابر بیشتر از ظلمی است که به مسیح شده است، ولی شما آن هنر را ندارید.
در مورد روش مطالعات تاریخی خودتان نیز توضیح دهید؟
من از اول در پی روش بودم، ولی کسی به ما روش را یاد نداد. من میتوانم بگویم که بیشتر از اینکه از استادها چیزی یاد گرفته باشم از کتابها، یاد گرفتهام. تا الان هم نظام ثابتی برای کار نداشتهام. روش من، تلفیقی از روشهای سنتی و مدرن است مثل همه دیگر مظاهر زندگی مادی ما! ما در تمام تحقیقاتمان همینطور هستیم، نه روشهای قدیم خودمان را درست میشناسیم و نه روشهای جدید را خوب به کار میبندیم. عملاً در حالت برزخ هستیم. امیدواریم نسلهای بعدی بهتر بشوند.