تشیع و تأثیر آن بر خانواده، در ایران
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
فصلنامه شیعهشناسی، سال سوم، ش 11، پاییز 84
نویسنده محترم در این مقاله، ضمن اشاره به نقش خطیر خانواده، در پرورش انسانها، رهنمودها و دیدگاههای فراوان تشیع در مورد خانواده را، مورد اشاره قرار داده و به مباحثی همچون خانواده هستهای، گسترده، پدرسالاری و... میپردازد. او خانواده هستهای را، متشکل از زن، شوهر و فرزندان دانسته و خانواده گسترده را، خانوادهای میداند که، اعضای آن بیش از دو نسل از افراد را، دربرمیگیرد؛ که این نوع خانواده، در جوامع سنتی مخصوصا روستایی، رواج داشته، که زندگی شهری و صنعتی این سنت را، به هم ریخته و باعث افول نسبی الگوی خانواده گسترده، در جوامع در حال توسعه شده است. به طوری که 58 درصد از مردم ایران، سکونت مستقل و جداگانه زوجهای جوان را ترجیح میدهند، اما این افولِ الگوی خانواده گسترده در ایران، با تأکید اسلام بر ارزشهایی مانند صله ارحام، احترام به بزرگترها و... موجب استحکام نسبی پیوندهای خویشاوندی گردیده و گردهماییهای آنها، در مراسمات مذهبی، اعیاد، شادیها، غمها و... تا حدودی این روابط و پیوندها را پررنگ میکند نویسنده محترم، الگوی غالب در روابط خانوادگی را، «پدر سالاری» دانسته و این الگو را، در ایران و دیگر کشورهای اسلامی، با شکلی ضعیفتر از آن یعنی «پدر محوری» معرفی کرده و اشاره قرآن و آموزههای دینی، بر نقش پدر در خانواده را، مورد تأکید قرار میدهد. وی میگوید: تأکید اسلام بر قیومیت مردم به هیچ وجه نادیده گرفتن حق و حقوق و سلب آزادیهای زنان نبوده بلکه با اتکا به پشتوانه فقهی و اسلامی زنان مسلمان در امور اجتماعی و علمی و... با جدیت قدم گذاشتهاند خلاصه ورود زنان به صحنههای علمی، فرهنگی، اقتصادی و حتی استقلال بیش از حد فرزندان باعث کمرنگ شدن نمودهای پدر سالاری در خانوادههای ایرانی شده است، اما با وجود اینها به خاطر حضور و تأثیرگذاری ارزشهای مذهبی، نقش والدین همچنان از اهمیت خاصی برخوردار میباشد.
در ادامه مقاله، نویسنده، اهمیت تنظیم خانواده، را در نوشتههای فیلسوفان اجتماعی مورد توجه قرار داده و در مورد تأثیر مذهب بر تنظیم خانواده میگوید: به نظر میرسد دوگانگی بدویِ آموزههای حدیثی و فقهی، نسبت به موضوع یاد شده، این قابلیت را به اندیشه مذهبی داده است، که گاه در خدمت سیاستهای افزایش جمعیت و گاه در خدمت سیاستهای کاهش جمعیت، بهکار گرفته شود. نویسنده متذکر خطری که از طرف تأکید بر کنترل موالید، به جای اصل «ضرورت» بر ارزشهایی مانند آسایش و غیره شده و میگوید: ترویج ارزشهای آسایشطلبانه، این خطر را در پی دارد که، اگر به دلایل پیشبینی نشده اوضاع و شرایط تغییر بکند و این تغییر، افزایش موالید را اقتضا بکند، مشکل و ناهنجاری بزرگی ایجاد خواهد کرد.
او مشروعیت فرزند را، یک اصل جهانی به شمار آورده و طبق این اصل میگوید: کودک زمانی از حقوق قانونی و مذهبی برخوردار میگردد که، پدرش شناخته شده باشد. اسلام هم بر این اصل تأکید دارد، در جامعه ایران، دو عامل در کنترل عدم مشروعیت و کاهش آن موثر میباشد، یکی، فراگیر شدن استفاده از وسایل ضدبارداری و دیگری، فراهم بودن زمینه مناسب دینی و فرهنگی برای ازدواج، مخصوصا ازدواج موقت، که در دیدگاه شیعی، تجویز شده است.
نویسنده در نهایت، به دو موضوع خانوادگی یعنی فرزندخواندگی و طلاق اشاره کرده و میگوید: اسلام برخلاف جوامع غربی، بین جنبههای اخلاقی و حقوقی فرزندخواندگی تفکیک نموده و ضمن تأکید بر جنبههای انساندوستانه آن، از پذیرش آثار حقوقی آن خودداری کرده است. در مورد طلاق هم، ضمن بررسی تاریخی آن در ادیان، دیدگاه اسلام را در این مورد، رویکردی معتدل و به دور از افراط و تفریط معرفی میکند.
نویسنده در جمعبندی مطالب، آموزههای اسلامی و شیعی بر استمرار روابط خویشاوندی و تداوم الگوی خانواده گسترده، هر چند به شکلی محدودتر از گذشته، تداوم الگوی پدرمحوری، اجرای سیاستهای تنظیم خانواده، کنترل نسبی تولد فرزندان نامشروع، پذیرش عمومی جنبههای اخلاقی فرزندخواندگی و جلوگیری از گسترش بیرویه طلاق تأثیر به سزایی داشته است.
مواجهه اجتهادی با دین و اجتهاد دینی توسعه علمی
علی اکبر رشاد
پیام حوزه، سال یازدهم، ش 41و42، 84
مفهوم توسعه علمی از چند جهت مبهم است:
1. این ترکیب: اصطلاحی تعریف شده و واحد و واضح نیست.
2. توسعه و علم به معانی مختلف بهکار میروند و بسته به معنای هر کدام، ترکیب معنا پیدا میکند.
3. نوع ترکیب مبهم است که وصفی است یا اضافی.
علم به دو معنا بهکار میرود:
الف) هر نوع آگاهی و تصور (Knowledge)، که علم تجربی یکی از موارد آن است.
ب) مفهومی که در مورد علوم تجربی بهکار میرود (Science) و خصلت آن تجربهمداری و کارکردگرایی است.
در متون دینی ما، علوم تجربی به معنای عام، مورد توجه دین بوده است؛ ولی محدود به علوم طبیعی و تجربی نبوده است، در نگاه دینی، بخش وسیعی از علم به حوزهای مربوط میشود که، متعلق و محور آن نفس انسانی است و در آن شئون فطرت بشر، موضوع مطالعه است.
آیات و روایات فراوانی ما را، به مطالعه طبیعت تشویق میکند و از طرفی، تقسیم کلان علم، به علام الابدان و علم الادیان نشان میدهد که، اهتمام اسلام به علوم تجربی، با عنوان علم الابدان، عنایتی خاص و قابل توجه است.
به علاوه، نافع بودن و غیر نافع بودن یک علم در متون دینی ما، تا جایی اهمیت دارد که، در برخی ادعیه، از خدا میخواهیم علم نافع به ما عطا کند و ما را دچار علم بینفع و بیهوده نکند و حتی از لحاظ فقهی، از بعضی دانشهای مضر نهی شده و حرام یا مکروه به شمار میآیند حتی علم خنثی جایی در دین ما ندارد.
عنصر دیگری که در فرهنگ ما لحاظ شده، کمالی بودن حرکت علم است. در مفهوم تکامل علمی، روبه رشد بودن و قرار گرفتن در مسیر طولی وجود دارد. در این صورت،
نویسنده محترم در این مقاله، ضمن اشاره به نقش خطیر خانواده، در پرورش انسانها، رهنمودها و دیدگاههای فراوان تشیع در مورد خانواده را، مورد اشاره قرار داده و به مباحثی همچون خانواده هستهای، گسترده، پدرسالاری و... میپردازد. او خانواده هستهای را، متشکل از زن، شوهر و فرزندان دانسته و خانواده گسترده را، خانوادهای میداند که، اعضای آن بیش از دو نسل از افراد را، دربرمیگیرد؛ که این نوع خانواده، در جوامع سنتی مخصوصا روستایی، رواج داشته، که زندگی شهری و صنعتی این سنت را، به هم ریخته و باعث افول نسبی الگوی خانواده گسترده، در جوامع در حال توسعه شده است. به طوری که 58 درصد از مردم ایران، سکونت مستقل و جداگانه زوجهای جوان را ترجیح میدهند، اما این افولِ الگوی خانواده گسترده در ایران، با تأکید اسلام بر ارزشهایی مانند صله ارحام، احترام به بزرگترها و... موجب استحکام نسبی پیوندهای خویشاوندی گردیده و گردهماییهای آنها، در مراسمات مذهبی، اعیاد، شادیها، غمها و... تا حدودی این روابط و پیوندها را پررنگ میکند نویسنده محترم، الگوی غالب در روابط خانوادگی را، «پدر سالاری» دانسته و این الگو را، در ایران و دیگر کشورهای اسلامی، با شکلی ضعیفتر از آن یعنی «پدر محوری» معرفی کرده و اشاره قرآن و آموزههای دینی، بر نقش پدر در خانواده را، مورد تأکید قرار میدهد. وی میگوید: تأکید اسلام بر قیومیت مردم به هیچ وجه نادیده گرفتن حق و حقوق و سلب آزادیهای زنان نبوده بلکه با اتکا به پشتوانه فقهی و اسلامی زنان مسلمان در امور اجتماعی و علمی و... با جدیت قدم گذاشتهاند خلاصه ورود زنان به صحنههای علمی، فرهنگی، اقتصادی و حتی استقلال بیش از حد فرزندان باعث کمرنگ شدن نمودهای پدر سالاری در خانوادههای ایرانی شده است، اما با وجود اینها به خاطر حضور و تأثیرگذاری ارزشهای مذهبی، نقش والدین همچنان از اهمیت خاصی برخوردار میباشد.
در ادامه مقاله، نویسنده، اهمیت تنظیم خانواده، را در نوشتههای فیلسوفان اجتماعی مورد توجه قرار داده و در مورد تأثیر مذهب بر تنظیم خانواده میگوید: به نظر میرسد دوگانگی بدویِ آموزههای حدیثی و فقهی، نسبت به موضوع یاد شده، این قابلیت را به اندیشه مذهبی داده است، که گاه در خدمت سیاستهای افزایش جمعیت و گاه در خدمت سیاستهای کاهش جمعیت، بهکار گرفته شود. نویسنده متذکر خطری که از طرف تأکید بر کنترل موالید، به جای اصل «ضرورت» بر ارزشهایی مانند آسایش و غیره شده و میگوید: ترویج ارزشهای آسایشطلبانه، این خطر را در پی دارد که، اگر به دلایل پیشبینی نشده اوضاع و شرایط تغییر بکند و این تغییر، افزایش موالید را اقتضا بکند، مشکل و ناهنجاری بزرگی ایجاد خواهد کرد.
او مشروعیت فرزند را، یک اصل جهانی به شمار آورده و طبق این اصل میگوید: کودک زمانی از حقوق قانونی و مذهبی برخوردار میگردد که، پدرش شناخته شده باشد. اسلام هم بر این اصل تأکید دارد، در جامعه ایران، دو عامل در کنترل عدم مشروعیت و کاهش آن موثر میباشد، یکی، فراگیر شدن استفاده از وسایل ضدبارداری و دیگری، فراهم بودن زمینه مناسب دینی و فرهنگی برای ازدواج، مخصوصا ازدواج موقت، که در دیدگاه شیعی، تجویز شده است.
نویسنده در نهایت، به دو موضوع خانوادگی یعنی فرزندخواندگی و طلاق اشاره کرده و میگوید: اسلام برخلاف جوامع غربی، بین جنبههای اخلاقی و حقوقی فرزندخواندگی تفکیک نموده و ضمن تأکید بر جنبههای انساندوستانه آن، از پذیرش آثار حقوقی آن خودداری کرده است. در مورد طلاق هم، ضمن بررسی تاریخی آن در ادیان، دیدگاه اسلام را در این مورد، رویکردی معتدل و به دور از افراط و تفریط معرفی میکند.
نویسنده در جمعبندی مطالب، آموزههای اسلامی و شیعی بر استمرار روابط خویشاوندی و تداوم الگوی خانواده گسترده، هر چند به شکلی محدودتر از گذشته، تداوم الگوی پدرمحوری، اجرای سیاستهای تنظیم خانواده، کنترل نسبی تولد فرزندان نامشروع، پذیرش عمومی جنبههای اخلاقی فرزندخواندگی و جلوگیری از گسترش بیرویه طلاق تأثیر به سزایی داشته است.
مواجهه اجتهادی با دین و اجتهاد دینی توسعه علمی
علی اکبر رشاد
پیام حوزه، سال یازدهم، ش 41و42، 84
مفهوم توسعه علمی از چند جهت مبهم است:
1. این ترکیب: اصطلاحی تعریف شده و واحد و واضح نیست.
2. توسعه و علم به معانی مختلف بهکار میروند و بسته به معنای هر کدام، ترکیب معنا پیدا میکند.
3. نوع ترکیب مبهم است که وصفی است یا اضافی.
علم به دو معنا بهکار میرود:
الف) هر نوع آگاهی و تصور (Knowledge)، که علم تجربی یکی از موارد آن است.
ب) مفهومی که در مورد علوم تجربی بهکار میرود (Science) و خصلت آن تجربهمداری و کارکردگرایی است.
در متون دینی ما، علوم تجربی به معنای عام، مورد توجه دین بوده است؛ ولی محدود به علوم طبیعی و تجربی نبوده است، در نگاه دینی، بخش وسیعی از علم به حوزهای مربوط میشود که، متعلق و محور آن نفس انسانی است و در آن شئون فطرت بشر، موضوع مطالعه است.
آیات و روایات فراوانی ما را، به مطالعه طبیعت تشویق میکند و از طرفی، تقسیم کلان علم، به علام الابدان و علم الادیان نشان میدهد که، اهتمام اسلام به علوم تجربی، با عنوان علم الابدان، عنایتی خاص و قابل توجه است.
به علاوه، نافع بودن و غیر نافع بودن یک علم در متون دینی ما، تا جایی اهمیت دارد که، در برخی ادعیه، از خدا میخواهیم علم نافع به ما عطا کند و ما را دچار علم بینفع و بیهوده نکند و حتی از لحاظ فقهی، از بعضی دانشهای مضر نهی شده و حرام یا مکروه به شمار میآیند حتی علم خنثی جایی در دین ما ندارد.
عنصر دیگری که در فرهنگ ما لحاظ شده، کمالی بودن حرکت علم است. در مفهوم تکامل علمی، روبه رشد بودن و قرار گرفتن در مسیر طولی وجود دارد. در این صورت،