این مقاله ضمن مطالعه تطبیقی دو انقلاب پیروز مشروطیت ایران و استقلال ایالات متحده تلاش میکند تا از میان عوامل مختلف که بر پیروزی انقلاب اثرگذار است دو عامل انگیزش درونی و تحریک بیرونی را بررسی و تأثیر متقابل هر یک از این دو عامل را تحلیل نماید. این مقاله با استفاده از منابع کتابخانهای و شیوه بررسی توصیفی و تحلیلی تلاش میکند در کنار توجه به اوضاع و احوال داخلی که به خودانگیختگی ملل تحت ستم انجامیده است، برنامهریزی قدرتهای بزرگ برای به بر هم وضع موجود در کشور انقلاب زده را تشریح نماید و نتیجه تأثیر متقابل این دو عامل را بر پیروزی انقلاب و پیامدهای بعدی آن تحلیل نماید.
عدالت؛ یک واژگان، یک مفهوم و یک پدیده است. پدیده، مفهوم و واژگان عدالت، بسان سیاست، بسیار سهل و در عین حال بسیار سخت می باشد. عدالت سیاسی؛ عدالت در سیاست و سیاست عادلانه است. عدالت سیاسی، عدالت در سیاست و سیاست عادلانه، تعادل میان یا میانه توسعه اقتصادی و تعالی فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی است. عدالت به این معنا، عدالت متعالی است. عدالت متعالی، در قبال و در مقابل عدالت نامتعالی و متعارف یا عدالت طبیعی و نیز عدالت تک ساحتی و فرای آن قرار دارد. عدالت متعارف، طبیعی و تک ساحتی مادی است. عدالت مادی صرف در حقیقت عدالت نیست. بلکه عدالت ظاهری و بخشی یا جزیی بوده و نارسا یا نارسایی در عدالت می باشد. حتی شبه عدالت بوده و در یک نگاه ضد عدالت است. یعنی بی عدالتی یا ظلم و ستم می باشد.
مدرنیته که انسان را به منزله یگانه تصمیم گیرنده و منشأ ارزشگذاریها به شمار میآورد، میبایست که این انسان را در تجربه تاریخی، فرهنگیاش نیز در نظر آورد تا بتواند به عنوان یک اندیشه استوار بماند. به این معنا میتوان گفت که به تعداد تجربیات تاریخی، فرهنگی، مدرنیته های گوناگون وجود دارد. در عین حال این درنظرگرفتن باید با آگاهی همراه باشد و به روشنی مشخص باشد تا در جهت خلاف دستاوردهای انسان مدرن مطرح نگردد.