فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۸۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از اصول اساسی و مهم عرفان، پنهان کردن راز یار و دم فرو بستن از بیان اسرار شهود و دیدار است و عجیب آنکه حرارت و شور این دیدار آنقدر قوی است که زبان عارف را بی اختیار به جنبش در می آورد و از زبان او راز می گوید. این حالت فقط وقتی پدید می آید که عارف کاملا خود را مخلوع الاراده کرده باشد و نه تنها زبان که حتی درون خود را هم خاموش کرده باشد. این خاموشی سه مرحله دارد: مرحله نخست وقتی است که زبان سالک خاموش می شود؛ ولی ضمیر گویاست، مرحله دوم وقتی است که ضمیر هم خاموش می شود، و مرحله سوم آن است که پس از خاموشی ارادی زبان و ضمیر، زبان عارف بی اختیار او، و در عین خاموشی ضمیر او، به سخن در می آید و بدون خواست و اراده او سخن می گوید، تا جایی که خود عارف نیز متحیرانه به سخن در می آید و می پرسد «آنکه گوید از لب من راز کیست؟ / بشنوید این صاحب آواز کیست؟» در این مقاله چگونگی این موضوع متناقض نما در عرفان و بخصوص در دیدگاه و اندیشه مولوی بررسی و تبیین شده و سرانجام نشان داده شده است که مولوی از کسانی است که ضمیرشان خاموش؛ ولی زبانشان گویاست.
تحلیل محوری و منظومه ای دفتر دوم مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پیشینة مثنوی پژوهی، شرح مبسوط ابیات مثنوی و به تازگی نیز پژوهش های موضوعی، مرسوم و مورد توجه بوده است. اما کمتر به بررسی کلان فکرهای مثنوی در هر دفتر و سپس مقایسه و تطبیق آن با سایر دفاتر پرداخته شده است. خواننده این کتاب گاه در پیچ و خم ابیات ژرف و دقیق و در لابه لای حکایت های تودرتوی مثنوی و به تعبیری در جریان موّاج و سیال ذهن مولانا گم میشود و کمتر مجال این را مییابد که نگاهی از افقی بالاتر ـ نگاهی کل نگر ـ به هر دفتر مثنوی داشته باشد. در این پژوهش با استعانت از تجربه چند سال تدریس مثنوی در مقطع کارشناسی ارشد به شیوه تحلیل محتوا، تلاش شده است تا درون مایه های مندرج در دفتر دوم مثنوی از نظر بسامدی ارزیابی شود تا از رهگذر آن بتوان کلان فکرهای مندرج در این دفتر را معرفی کرد.
نفوذ معنوی مولانا در ادبیات غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا جلال الدین محمّد بلخی ،عارف وارسته ای است که آیین او عشق و کلامش دعوت به یگانگی است. در میان شاعران ایرانی ، هیچ یک از لحاظ وسعت دامنة تأثیر در خارج از ایران با مولانا برابری نمی کند. سالها پس از درگذشت مولانا، دامنة این تأثیر گسترش بسیاری پیدا کرده و به ادبیات کشورهای غربی راه یافته است. از نخستین کسانی که در ادبیات غرب از مولانا تأثیر پذیرفته اند ، می توان ادوارد براون ، نیکلسون ، آربری و دیگر خاورشناسان انگلیسی را نام برد. در میان پژوهشگران و خاورشناسان آلمانی ، دووالنبرگ ، روکرت، ریتر، شیمل و جز آنان آثار ارزشمندی دربارة مولانا نوشته اند. خاورشناسان اتریشی نظیر فون هامر پورگشتال و شوانا، خاورشناسان و ادبای فرانسوی از جمله هوار، ماسینیون، بارس و خاورشناسان ایتالیایی چون بوزانی و اسکارچیا هم در تأثیر پذیری از مولانا بی بهره نبوده اند. در سوئیس ، اسپانیا، چک و اسلواکی ، سوئد ، مجارستان ، نروژ و حتی هلند نیز آثاری توسط خاورشناسان دربارة مولانا پدید آمده است. درژاوین و عادل اف از خاورشناسان روسی و امرسون ، جکسون ، بارکس و لوئیس شاعران و خاورشناسان امریکایی هم از جمله مولانا پژوهان در کشورهای خود بوده اند.
مطالعه تطبیقی داستان مرد و گنج از مثنوی با کتاب کیمیاگر پائولوکوئیلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات فارسی مولانا از برجسته ترین شاعرانی است که درسرودن مضامین عارفانه دستی توانا دارد و تمثیلاتش مشحون از معرفت و عشق است. از زمره این حکایات عرفانی داستان مرد و گنج از دفتر ششم مثنوی معنوی است که رد پای این شناخت را بوضوح در کتاب کیمیاگر پائولوکوئیلو می بینیم. این تأثیر انسان راوادار می سازدکه بر فراگیر بودن اندیشه عالی و جهانی مولانا آفرین گوید و او را بستاید. پژوهش حاضر در صدد است با تطبیق بین این دو داستان، وجوه تشابه و تفریق آن دو را بنماید و تأثیر ذهن و سخن مولانا را بر اندیشه نویسنده بزرگ آمریکای لاتین بوضوح نشان دهد.
بوطیقای سوررئالیستی مولوی
حوزههای تخصصی:
مبانی رابطه انسان با طبیعت از دیدگاه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعامل
انسان با طبیعت، بخش عمدة زیست انسانی است که به دلیل آسیب های
جدی در این حوزه، نیازمند تجدیدنظر و ارائه رویکردهای مؤثری است که این تعامل را
به شکلی پایدارتر و معنادار ترمیم کند. یکی از این رویکرد های مؤثر، نگرش عرفانی
مولاناست که بر جایگاه ویژة انسان در عالم و پیوند با آن تأکید دارد. این مقاله با
بررسی مبانی پیوند انسان با طبیعت در جهان بینی مولانا، به ترسیم الگویی پرداخته
است که بر اساس آن، انسان باید طبیعت را در باطن، همانند خود تجلی اسما و صفات
گوناگون الهی دانسته و در مقام خلیفه الهی، نگهبان آن باشد. علاوه بر آن،
عملکردهای انسانی در عالم، بازخوردهای اجتناب ناپذیری را بر وی تحمیل خواهد نمود و
انسان باید تلاش کند تا در حوزه عکس العمل، بازخوردهای منفی را از بین ببرد. در
نتیجه با درک درست جایگاه ویژه انسان و شناخت ویژگی های انسان و طبیعت، چگونگی
ارتباط همدلانه وی با طبیعت از دیدگاه مولانا آشکار می گردد.
تمثیل گرایی فلسفی و پیوند آن با ادبیات تمثیلی مولانا در مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تمثیل گرایی فلسفی بر پایه اعتقاد به دوگانگی جهان ناسوت و لاهوت، صدور معقول در محسوس و نزول از وحدت به کثرت استوار است. این فلسفه که بر ماهیت دو بعدی تمثیل- روساخت روایی و ژرف ساخت فکری- مبتنی است، ساختاری دو وجهی به حکایت تمثیلی می بخشد که یکی نقش ممثل به داستانی و دیگری نقش ممثل فلسفی را برعهده دارد. درآثار مولانا- به خصوص مثنوی- نیز پیوند میان تمثیل گرایی فلسفی و ادبیات تمثیلی را در ساختار داستانی مثنوی مولانا می توان دید، پیوندی که در ادبیات غرب در ارتباط بین سمبولیزم غربی و ایده آلیسم افلاطونی دیده می شود.در این جستار، ضمن مروری بر ریشه های تمثیل گرایی فلسفی، تجلی این فکر در جهان بینی و آثار مولانا مورد نگرش قرار خواهد گرفت و جلوه های این پیوند میان نظام فکری و بیان ادبی در ساختار داستانی مثنوی مولانا مورد بررسی قرار می گیرد، اشکال ساختاری ظهور این گرایش در قصص مثنوی در سه عنوان تعلیق گریزی، مثل گذاری و تفسیر تمثیلی، تحلیل خواهد شد.
بررسی مقایسهای عنصر نور در مثنوی با مهمترین آثار عرفانی ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر آن است که جلوه¬های گوناگون معرفت¬شناختی و هستی¬شناختی عنصر نور را در مثنوی بررسی و آن را با آثار عرفانی مهم فارسی مقایسه کند. نتیجه کار نشان می¬دهد که مولوی بیشتر به جنبه¬های معرفتشناختی عنصر نور با تکیه بر قرآن و شریعت پرداخته است و تلقّی او از عنصر نور و توابع آن، هم با تلقّی اصطلاحی صوفیانی مثل علی بن عثمان هجویری و ابوالقاسم قشیری و هم با تلقّی هستیشناختی و معرفتشناختی ویژه امثال عینالقضات همدانی و احمد غزّالی و نیز نظام اندیشهای ساختارمند و منسجم تأویلی ابن عربی و پیروانش تفاوت دارد. مولوی هرچند به ویژگیها و ارزشهای معرفت¬شناختی عنصر نور از جنبه¬های مختلف اشاره دارد، اما از دید هستیشناختی از چهارچوب قرآن و حدیث پا را فراتر نمی¬نهد.
مولوی شناسی: مولوی و مثنوی اش
منبع:
حافظ مرداد ۱۳۸۶ شماره ۴۳
حوزههای تخصصی:
شراب آسمانی: تأویل در نگاه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأویل، شیوه ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقة آن به حماسة "ایلیاد و ادیسه" بر می گردد. در میان مسلمانان، این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه رخ نمود و آنگاه فرقه های گوناگون مانند معتزله، باطنیه، اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه، عرفا و ... به تأویل «قرآن» و حدیث دست زدند. در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد که مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نائل می شود. مولانا در «مثنوی شریف» - که تفسیری عارفانه به شمار می رود- فراوان دست به تأویل می زند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است. او الفاظ را به معنای حقیقی خود می گیرد که البته این جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمی آید. او این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دل انگیز به تصویر می کشد.
زندگی عقلانی و معنوی براساس آموزه های مولوی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیستنی عقلانی و معنوی آرزویی است که بسیاری از انسان ها در جستجوی آن هستند. برای رسیدن به این خواسته ، حفظ زندگی به شیوه معمول، مطلوب نیست ، بلکه تلاش برای ارتقاء کیفیّت زندگی ضروری است . زندگی بر پایه عقلانیّت و معنویّت می تواند انسان را به احساس رضایت از زندگی و آرامشِ خاطر، نزدیک کند. در این راستا ، توجّه به آثار گرانسنگِ ادبِ فارسی که از منابعِ غَنی و سرشار برای آشنایی با عرفان و معنویّت است ،بسیار ضروری و ارزشمند به نظر می رسد. مسلّماً یکی از عارفانی که پیامی معنوی برای تمام جهانیان دارد مولاناست . مولانا کتاب مثنوی خود را کلامی معنوی می داند ،کلامی که از درونِ تجربه ای قدسی و وحیانی برآمده است. در این پژوهش که به شیوة تحلیلی و توصیفی انجام شده است این نتیجة کلی به دست آمد که انسان می تواند بر اساس آموزه های عرفانی مولانا در مثنوی معنوی، به زندگی اصیل و راستیندست یابد که این زندگی، حیاتی نو خواهد بود.
ساعتی در سایه آفتاب
مولانا و گیر و دار جبر و اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسالهی جبر و اختیار یا آزاد بودن و یا آزاد نبودن انسان در انجام کارها و افعال موضوعی است که همراه با خردگرایی و خردوری انسان و بارمند بودن به آن اگرچه از هنگام ظهور فلاسفه در یونان بوده است؛ اما در تمدن و فرهنگ خاورمیانه، بویژه در ایران پس از ظهور اسلام و گرویدن ایرانیان به آیین تازه و آشنایی آنان با فلاسفه های ارسطو افلاطون و نو افلاطونیان از راه ترجمه های عربی مورد توجه قرار گرفت، و این باور اگرچه وسیله فرقهی خردگرای اسلامی به نام معتزله در تمدن اسلامی رواج پیدا کرد اما فرقهی اشعریه یا اشاعره به مبارزه با آن پرداخت، و پس از مدتها همین باور خردمندی انسان وسیلهی فرقهی دیگر اسلامی نشر و تبلیغ شد چنانکه دیوان شاعران در سده های پنجم و ششم از همین باور پر است.مولانا جلال الدین را که می توان در سیر ادبیات منظوم ایران «متمم» شعر و نظم عارفانه به شمار آورد با توجه به عقلمند بودن انسان در اثر عرفانی خود – مثنوی- در ضمن داستانها و تمثیل ها خواسته است انسان را مختار و آزاد معرفی کند، اما باید گفت در این داستانها با توجه به مسایل جبری که برای اثبات مختار بودن انسان به نظم کشیده باز هم در اثبات اختیار آنچنان که به جبر استناد کرده و خود نیز طبق روش افتنانی در مثنوی نتوانسته است از کمند جبر رها شود و گویی در میان این دو نیروی حاکم بر سرنوشت انسان غربت زده در پهنهی گیتی درگیر بوده است در این نوشته مواردی را از مثنوی با توجه به این دو موضوع فراهم کرده و از نظر می گذراند.
تبیین دلایل وقفه در سرودن مثنوی از زبان مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از بحث برانگیزترین بخش های مثنویکه همواره دیدگاه های متفاوتی در تأویل و تفسیر آن مطرح شده است، ابیات نخستین دفتر دوم آن است. در این ابیات، مولوی به صورت ضمنی و غیرصریح، درباره علت ایجاد وقفه در سیر سرودن مثنویسخن می گوید؛ البته شارحان مثنوینیز در تفسیر و شرح این ابیات و توجیه این تأخیر، مطالب گوناگون و مختلفی بیان کرده اند. در این پژوهش، با نگاهی متفاوت و با اندکی تأمل در مفاهیم دیباچه های منثور مثنویو مقایسة آن با مضامین ابیات پایانیِ دفتر اول، نخستین ابیات پیش گفتار دفتر دوم، و ابیات آغازین دفتر سوم، مطالب جدیدی دربارة سبب تأخیر در سرودن این دفاتر به دست داده می شود. براساس نتایج این تحقیق و نشانه هایی که در ویژگی های ظاهر و غیرظاهر کلام در ابیات پایانی دفتر اول و در دیباچه و پیش گفتار آغاز دفتر دوم دیدهمی شود، این تأخیر از سویی متأثر از احوال متکلم است و از سوی دیگر، احوال مخاطبان و شرایط بافت موقعیتی عامل آن به شمارمی آید. با توجه به اینکه نتایج این پژوهش براساس روش تفسیر متن به خود آن متن بنا نهاده شدهاست، مطالب آن در توجیه فترت بین دو دفتر نخستین این منظومه و تأخیر در آغاز دفتر سوم به صواب نزدیک تر و با افکار مولوی منطبق تر است.
نقد قدرت از دیدگاه مولانا در مثنوی
حوزههای تخصصی:
کمتر کسیممکن است به مولانا به چشم منتقد و مصلح اجتماعینگاه کند و در آثار عرفانیو غناییویبه دنبال آرایانتقادیو سیاسیباشد، اما درک عرفان و اندیشه انسانیو مردم گرایانه او، تردیدیدر جامعیت شخصیت و جهان بینیویباقینمیگذارد، از این رو بسیار طبیعیمینماید که او وقتیاز رستگاریانسان و زندگیصلح آمیز و مبتنیبر معنویت و آگاهیسخن میگوید، قدرت ستم گرایانه و استبداد ظالمانه را به مثابه مانعیعمده نکوهش میکند. در این نوشتار سعیشده است با کنکاش در مثنوی، برخورد او با مساله قدرت و حکومت و جهت گیریانتقادیش نسبت بدان بررسیو تحلیل شود.
زن در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
على رغم نگاه ارزشمند و والای مولانا به زنان، چه در زندگی خانوادگی خود و چه در جامعه، و به رغم بسیاری از اشعار نغز و پر نکته او پیرامون زنان گاه در مثنوی، شاهد حکایتها و اشعاری هستیم که نه با دید مولانا در زندگی خانوادگی اش تناسب چندانی دارد و نه با دیگر اشعار او. با توجه به اینکه قرآن و حدیث دو منشا عمده اشعار مولانا محسوب می شود به نظر می رسد اشعار مورد نظر بیش از آنکه متاثر از و یا متناسب با آیات قرآنی باشد همسو با احادیث و روایات است که بتدریج در عرف زمانه خود را مستتر کرده است.
موسیقی در شعر مولانا
کانون روایت در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محور و پایه داستانپردازی مولانا گفتگوست. در بیان چارچوب هر داستان مثنوی، محور و مدار ارتباط، که همانا انتقال مفهومی از ذهنی به ذهن دیگر است، گفتگوی شخصیتهاست که شالوده و ساختمان حکایتها را می سازد؛ اما مولانا در بسیاری از داستانها از نوع ارتباط دیگری هم بخوبی بهره برده است که در علوم ارتباطات و جامعه شناسی امروز از آن به «ارتباطات غیرکلامی» تعبیر می کنند. اینکه چرا وی در بیابان نکاتی دقیق و عمیق به یکباره به این ابزار رو می آورد، نشاندهنده این نکته است که او از تفاوتها و شباهتهای ارتباطات کلامی و غیرکلامی آگاهی کامل داشته است؛ قابل اعتمادتر بودن، استمرار بیشتر داشتن، چند کانالی بودن، مرتبط بودن با فرهنگ، نمادین بودن آن و در عین حال، قاعده مند بودن ارتباطات غیرکلامی و بویژه جلوگیری کردن از سوء برداشتهایی که غالبا در ارتباطات کلامی رخ می دهد از جمله عوامل موثر بسیار مهمی است که مولانا را مخصوصا در مواقعی خاص- که در مقابله بدان پرداخته می شود - به بهره گیری از این شیوه علمی وا می دارد. در این مقاله با بهره گیری از منابع علمی ابتدا منظور از این اصطلاح، اصول ارتباطات غیرکلامی، ویژگیهای آن، شباهتها و تفاوتهای آن با ارتباطات کلامی باز شناسانده می شود. سپس چگونگی استفاده مولانا از این ابزار ارتباطی در مثنوی و بویژه در داستانپردازی آن بازگو می شود. همچنی این نکته مورد دقت نظر قرار می گیرد که در چه مواردی این شیوه ارتباط، بیشتر و بهتر توانسته است پاسخگوی بیان مفاهیم ذهنی مولانا برای مخاطبان او باشد و بیشترین تکیه او در این زمینه شامل چه مواردی بوده است. بیان مصداقها و نمونه های شعری تا اندازه زیادی این الگوی ساختاری داستانپردازی مولانا را روشنتر خواهد کرد. سرانجام در پایان مقاله به نتیجه گیری پرداخته می شود.