وزن شعر به منزله قالبی است ‘ که شاعر خلاق برآن ‘ روح می دمدو با سلیقه خود بر اندامش جامه لفظ می پوشاند. از این جهت چه بسا یک وزن واحد در دیوان دوشاعر- با سبکها و سلیقه های مختلف- به ظاهر متفاوت به نظر آید. با توجه به محدود بودن وزن های عروضی ‘ به توانایی شاعران بزرگی چون حافظ که در حقیقت بحری را در کوزه ای جای داده اند بیشتر می توان پی برد. در این مقاله به چند موضوع در مورد موسیقی شعر حافظ پرداخته می شود: یکی ویژگی های برجسته شعر حافظ از لحاظ اوزان و موسیقی شعر و آنچه شعر اورا از دیگران متمایز می سازد و راز دلنشینی غزلیات او. و دیگر اوزانی که به ترتیب بیشترین بسامد را در دیوان او دارند وبررسی اشعار و وزن آنها ‘ و نیز مقایسه کلی آنها با برخی اشعار معروف شعرای نامدار که در همان اوزان سروده شده است .
زبان فارسی برای اینکه مفهومی را در قالب فعل بیان کند عمدتا دو امکان در اختیار دارد: استفاده از فعل بسیط (مثل خوردن، دیدن، رفتن) و استفاده از فعل مرکب (مانند تماشا کردن، رنج بردن، افسوس خوردن). فعل مرکب از مفاهیمی است که دستوردانان در باره آن اتفاق نظر ندارند و در دهه های اخیر محل بحث فراوان بوده است. ما در این مقاله کوشیده ایم معیارهایی به دست دهیم که فعل مرکب را از دیگر عبارت های فعلی متمایز سازد. بحث را با تعریف فعل مرکب آغاز می کنیم. فعل مرکب به افعالی اطلاق می شود که از دو واژه مستقل ترکیب یافته اند؛ واژه اول اسم یا صفت یا قید و واژه دوم فعل است، مانند اجرا کردن، حدس زدن، پس گرفتن. جز اول را همراه می نامیم و جز دوم را همکرد. وجه مشخص فعل های همکرد این است که معنی اصلی خود را از دست می دهند یا معنی شان کم رنگ می شود و عمدتا همچون عنصری صرفی که به ترکیب هویت فعلی می بخشد به کار می روند. برای مثال، در فعل های اتو کردن و رنگ کردن و شانه کردن جز فعلی از نظر معنی تهی است و نقش اصلی آن این است که به کل عبارت هویت فعلی می دهد...
با گذر از نظام مطالعات زبانی مبتنی بر ساختگرایی که تقابلگراست و همچنین پشت سر گذاشتن نظام روایی مطالعات معنایی که برنامهگرا میباشد و تولید معنا را تابع نظامی منطقی میداند، مسأله رجوع به سرچشمههای ادراک حسی دخیل در تولید معنا مطرح میگردد که هدف آن در نظر گرفتن نوعی هستیشناسی تولیدات زبانی است. چنین هستیشناسی سبب میگردد تا جریان تولید معنا با شرایط حسی ـ ادراکی گره بخورد و دیدگاهی پدیدار شناختی در تولیدات زبانی مطرح گردد که پیش شرطهایی غیرزبانی را برای تولید معنا قائل است. از جمله این پیش شرطها در نظر گرفتن مرکز یا پایگاهی است که از آنجا همه جریانات اصلی دخیل در تولیدات زبانی هدایت شوند. این مرکز یا پایگاه حسی ـ ادراکی خود ایجاد کننده نوعی «حضور» است که براساس آن فضایی تنشی شکل میگیرد که از دو ویژگی مهم گسترهای و فشارهای برخوردار است. یعنی این که هم دامنه حضور در آن میتواند از صفر تا بینهایت در نوسان باشد و هم اینکه شدت حضور در آن میتواند از کم رنگترین تا پر رنگترین متغیر باشد. همین امر سبب میگردد تا ما با لایههای متفاوتی از حضور مواجه باشیم که در یک سوی آن حضور پر یا اشباع شده قرار دارد و در سوی دیگر آن حضور تهی، محو و غایب. همین انواع حضور مرتبط با عملیات ادراک حسی که ما در این مقاله به بررسی شرایط شکلگیری و ابعاد آنها خواهیم پرداخت سبب میگردند تا جریان تولید معنا به جریانی سیال و غیرکلیشهای تبدیل گردد. برای روشن شدن هر چه بهتر موضوع با ارائه شعری از سهراب سپهری نشان خواهیم داد چگونه فضای تنشی در گفتمان ادبی منجر به بروز معنای سیال میگردد.
سیمای تابناک مولانا و شعر عارفانه وی در هندوستان همیشه برای منتقدین ادب و اهل سلوک جاذبه خاصی داشته و دارد. در اینجا شرح های بسیاری بر مثنوی نوشته شده و به زبانهای مختلف مانند اردو، هندی، انگلیسی، و غیره ترجمه شده است. شاعران هند در مثنوی نگاری ازو بهره برده اند. اکنون نیز فضلا و دانشوران آثار گرانبهایی در باره وی می نگارند.
علامه شبلی در شعر العجم درباره احوال و آثار مولانا بحث کرده است و کتابی به نام « سوانح مولانا روم» نگاشته است. در این مقاله کوتاه نظرات شبلی در باره ویژگی های شعری مولانا بررسی شده است.
" در این نوشته، تلاش شده است تا اساس جهان بینی ناصرخسرو، یعنی پایه های اندیشه او بررسی و تجزیه تحلیل گردد. مهم ترین محورهای فکری که در واقع،همان اصول جهان بینی و اعتقادی این شاعر و سخنور است. عبارتند از توحید، نبوت، معاد و امامت که هرکدام، به صورت جداگانه تحلیل و از گفته های ناصرخسرو، شواهدی بر این امور ارایه شده است.پس از بیان این محورهای کلی به دیگر شاخه های فکری این سخنور اشاره شده است...
"