فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۱۰٬۳۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی چگونگی مفهوم سازی خشم در زبان فارسی به کمک یکی از قوی ترین ابزارهای مفهوم سازی یعنی استعاره می پردازد. ابتدا استعاره های خشم در زبان فارسی، بر اساس مجموعه ای از جمله های گویشوران فارسی زبان شهر تهران طی سال 1390-1391 گردآوری شده و سپس حوزه های مبدأ به کاررفته در آنها با 13 حوزه مبدأ معرفی شده از سوی کوچش مقایسه می شوند. در نهایت، استعاره ها بر اساس الگویی که کوچش (2000) برای تقسیم بندی استعاره ی احساس ارائه کرده به سه دسته تقسیم می شوند. نتایج تحلیل بر روی 72 عبارت نشان می دهد که خرابی / ویرانی با بیشترین میزان فراوانی و پس از آن آتش / گرما، تغییر فیزیولوژیکی و رفتار / واکنش حیوانی با نسبت فراوانی برابر در جایگاه بعدی رایج ترین حوزه های مبدأ برای مفهوم سازی خشم در زبان فارسی هستند. در تقسیم بندی استعاره ها به سه گروه، غالب استعاره ها در گروه اول جای گرفتند؛ به عبارتی بیشتر استعاره ها واکنش احساسی حاصل از بروز حس خشم را بازنمایی می کنند. علاوه براین، تأثیر باورهای فرهنگی را در انتخاب حوزه های مبدأ مختلف در جوامع گوناگون و حتی درون یک جامعه می توان مشاهده کرد.
تنفر، حقارت، عشق در آثار لرمانتف
حوزههای تخصصی:
در مقالهء حاضر مفاهیم تنفر، حقارت، عشق در آثارلرما نتف مورد بررسى قرا ر گرفته و دیدگاه خاص نویسنده در رابطه با این واژگان بیان مى شود. ابتدا این مفاهیم به طور مختصر در آثار منظوم مثل "شاعر" و "اندیشه ها"،و سپس به صورت مفصل در آثار منثور لرمانتف مثل رمان "وادیم"وداستانهاى، "شاهزا ده مرى "،"شا هزا ده لیگؤفسکایا "ورمان "قهرمان دورا ن ما") بررسى مى گردند. همچنین سعى شده شکل گیرى و تکامل جهان بینى قهرمانان آثار لرمانتف از زاویهء این مفاهیم نشان داده شوند، که نتیجهء این تکاملى تغییر انسان از موجودى عامى و خودخواه به موجودىو الاو اخلاقى مى باشد. جمع بندى جنبهء اخلاقى، فلسفى این مساله به صورت زیر مى باشد: زندگى انسان ها در حقارت موجب عدم درک تفاو ت بین تنفر/ نیستى و عشق/ هستى مى گردد. به همین دلیل انسانى که در حقارت زندگى مى کند، به نظر مى رسد تاثیرگذار نیست و به عبارت دیگر او حق انتخاب، له " یا "علیه" را ندارد.
عقاید روشنگری لسینگ در نمایشنامة ناتان حکیم
حوزههای تخصصی:
دوره روشنگری یکی از دوره های درخشان و مهم در عرصه فلسفه و علوم بود که درسده های هفدهم و هجدهم سراسر اروپا را دربرگرفت. دراین دوره، مبنای شناخت برای انسان خرد و عقل اوست که معیار سنجش همه تفکرات وی قرار می گیرد. جنبش حاکم در این دوره، یعنی «جنبش روشنگری»، ریشه در عقاید رنه دکارت (????- ????)، فیلسوف فرانسوی داشت. وی با عبارت معروف خویش می اندیشم پس هستم (Cogito ergo sum)، سرآغاز فصل جدیدی در فلسفه می شود و متفکران آن عصر را تحت تاثیر قرار می دهد. او سعی می کند مبانی شناخت بشری را به واسطه عقل (Ratio) تعیین کند و به این ترتیب بنیانگذار جنبش عقل گرایی می شود. مقاله حاضر از دو بخش تشکیل شده است. در بخش اول نگاهی داریم اجمالی به دوره روشنگری در آلمان، زمینه های پیدایش و تاثیرپذیری آن. در بخش دوم به بررسی جهان بینی بزرگترین نویسنده آلمانی در این عصر، یعنی گوتهلدابراهام لسینگ می پردازیم و تاثیر و ابعاد فعالیت های وی را در این زمینه از نظر می گذرانیم. پس از آن تحلیل نمایشنامه ناتان حکیم به عنوان نمایشنامه ای که مبین و نماد تفکر روشنگرانه لسینگ است، مورد بحث قرار می گیرد.
ادبیات، بستری مناسب برای آموزش زبان به زبانآموز ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای آموزش زبان خارجی، نیاز به روشی داریم که بیشترین نیازهای انگیزشی زبان آموز را در راه یادگیری زبان برآورده کند. استفاده از متن های ادبی، ابزار بسیار مناسبی است تا جدا از بستری برای طرح آموزه های زبان، نیازهای انسانی زبان آموز را هم برآورد. متن های ادبی با دیدگاه های انسانی، متونی حقیقی اند که طرح آن در آموزش زبان، انگیزه های عاطفی و خلاقانه ای به وجود می آورد تا کیفیت یادگیری زبان ارتقاء یابد. با استفاده از متون ادبی که بازتاب کنش های زبانی جامعه اند، آموزگاران زبان ابزار قدرتمندی را در اختیار می گیرند تا زبان در حال یادگیری را همراه ظرافت های زبانی آن بیاموزانند. متون ادبی یکی از مؤلفه های قدرتمند فرهنگ هر جامعه ای ست که در صورت به کارگیری آن در راه آموزش زبان، گوشه های فرهنگی مستتر در زبان را به زبان آموز منتقل خواهد کرد؛ تا او زبانی را درک کند که به درستی در فعالیت های حرفه ای اش پاسخ گوی نیاز جامعه باشد. زبان آموز ایرانی با جذب ادبیات کهن خود در خانواده و جامعه، مستعد فراگیری زبان به کمک متون ادبی ست؛ چرا که بیش و کم ادبیات را رکن اساسی فرهنگ خود می داند و به آن افتخار می کند. چگونگی گزینش متون ادبی در کلاس درس، اهمیت بسیاری دارد. برای این منظور می باید با توجه به سطح زبان آموزان متن هایی برای طرح در کلاس برگزید. می باید از متون ساده تر آغاز کرد و به تدریج به موازات رشد ادراکی دانشجویان به ارایه متون سخت تر اقدام کرد. عوامل مؤثر در جذب بهتر آموزه های زبان، بیشتر متأثر از انگیزه های خودجوش زبان آموزان است. به این معنی که با در آمیختن با جهان متن و فهم مضامین آن، گفت و گویی میان متن و خواننده برقرار می شود. شرکت فعالانه زبان آموز در مقام خواننده متن، سبب دریافت مؤلفه های ساختاری زبان تازه توسط او می شود.
بررسی نشانه معناشناسی آیات مربوط به قیامت و معاد از سوره قیامت بر پایه مطالعات نشانه شناختی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، به تحلیل و بررسی آیات قیامت و معاد از سوره «قیامت» بر اساس مطالعات نشانه شناختی گریماس پرداخته شده است. هدف نگارندگان مقاله تفسیر آیات قرآن نیست، بلکه در این جستار سعی بر آن است تا لایه های متعدد متن، شامل ساختار زیربنایی گفتمان، نظام گفتمان روایی و نیز پدیدارشناسی زیبایی شناختی آن، در تحلیل آیاتی از سوره قیامت معرفی شود؛ تأثیر نشانه شناسی در نظام معنایی قرآن بررسی شود؛ و نیز نظم و ترتیب خاص میان مجموعه معانی آیات نشان داده شود. روش پژوهش توصیفی تحلیلی است، بدین صورت که داده های متنی موجود تحلیل می شوند و مبانی نظری با نتایج محک زده می شوند، یعنی از مبانی نظری برای تحلیل داده های موجود استفاده می شود. گفتنی است که داده های این پژوهش از میان آیاتی چند از سوره قیامت با تفسیر آن ها انتخاب شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که بررسی نشانه معناشناسی آیات قیامت و معاد با مطالعات نشانه شناختی گریماس، به ویژه با مربع نشانه شناختی او همگرایی دارد و نیز می توان مراتب نفس را، که در آیات سوره قیامت به آن ها اشاره شده است، با نظام گفتمانی روایی گریماس تطبیق داد و نیز زیبایی شناختی آیات قیامت و معاد را با توجه به پدیدارشناسی زیبایی شناختی توصیف کرد.
پارانویا بر ضد پارانویا در رنگین کمان جاذبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنگین کمان جاذبه از جمله رمان های بسیار مشهور و خوانده نشده ادبیات آمریکا است و در زمره ادبیات عامه محسوب میشود. نبوغ نویسنده اش، پینچون، را می توان در ارایه موضوعات مختلف و تکنیک های روایت و برداشت مشاهده کرد. ساختار این رمان برپایه دسته های مختلفی از تطابق ها، تضادها و ساختارهای دوگانه بنا شده است. الگوهای تطابق در ساختار، محتوا، شخصیت پردازی و طرح رمان حضور چشمگیری دارند. در این مقاله دو مور از تقابل های دوگانه یعنی پارانویا و ضد پارانویا مطرح شده است تا لذت پینچون از درگیر کردن شخصیت ها و خوانندگان در دنیایی را نشان دهد که در آن هیچ گونه حقیقت مطلق و تصور خاصی به تنهایی امکان پذیر نیست، دنیایی که قطعیت در آن تجملی دور از دسترس همگان است.
ساختار جملات شرطی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جمله شرطی به لحاظ ساختاری از یک بند پایه و یک بند وابسته تشکیل شده است. بند وابسته معمولاً با پیوندواژه شرط همراه می شود و به لحاظ معنایی وقوع گزاره در بند پایه را محدودبه شرایطی می کند. پژوهش حاضر با اتکا به رویکردی رده شناختی به بررسی ویژگی های ساختاری «بند شرط» و «پیوندواژه شرط» در زبان فارسی پرداخته و با نگاهی توصیفی و بر مبنای مطالعه ای داده بنیاد این ساخت ها را بررسی کرده است. در ارتباط با نقش نحویِ بند شرط، بررسی داده ها نشان داد اگرچه بند شرط عمدتاً نسبت به بند پایه در جایگاه افزوده قرار می گیرد و درنتیجه سازه اختیاری جمله و قابل حذف است، اما گاه مواردی دیده می شود که در آنها حذف بند شرط، جمله را نادستوری می کند. امکان بازنمایی مفهوم شرط در قالب بند قید زمان و موصولی در کنار بندهای شرطی، معرفی انواع پیوندواژه های شرطی زبان فارسی مانند «چنانچه»، «چون» و «که»، همچنین پیوندواژه های بند پایه شامل پیوندواژه های نتیجه ای، علی و مقایسه ای که سه ساخت شرطی را ازهم متمایز می کنند از موضوعات دیگری است که موردتوجه بوده است. معرفی «شرط انتظاری» در بحث محدودکننده های بند شرط و شیوه بازنمایی «شرط منفی» و پیوندواژه های مربوطه مانند «مگر»، «وگرنه» و غیره، همچنین امکان مشروط کردن بخشی از بند پایه، موضوع های دیگر موردبررسی بودند.
مرگ زبان
رویکردی نشانه شناختی - اجتماعی به بررسی مساله برابری در ترجمه مفاهیم ایدئولوژیکی
حوزههای تخصصی:
"هدف مطالعه حاضر ارایه رویکردی جدید در مورد بررسی مفهوم جنجال برانگیز «برابری» در ترجمه است. فرض بر این است که به طور کلی نظریه پردازان ترجمه را در عصر حاضر، بر اساس رویکردی که نسبت به مساله مفهوم «برابری» اتخاذ کرده اند، به سه گروه می توان تقسیم کرد: گروه نخست نظریه پردازانی هستند که تعریفی خاص از برابری به دست داده اند و آن را به مثابه مفهومی آرمانی و انتزاعی اما مفید در تعریف یا توصیف یا نقد و آموزش ترجمه به کار می برند. گروه دوم نظریه پردازانی هستند که برابری را مفهومی مبهم یا بی ربط می دانند و آن را به کار نمی برند. و بالاخره، گروه سوم نظریه پردازانی هستند که مفهوم برابری مورد نظر نظریه پردازان سنتی را از دیدگاهی عینی تر مورد بررسی قرار داده اند.
مقاله حاضر ابتدا مطالعات انجام شده در زمینه مفهوم برابری توسط نظریه پردازان سرشناس هر یک از گروه های بالا را مرور می کند و بر اساس اصول و مبانی نظریه زبان به مثابه نظامی نشانه شناختی - اجتماعی (هالیدی (1978 به عنوان چارچوب نظری مطالعه، نتیجه می گیرد که «برابری» در ترجمه مفهومی گمراه کننده است و بنابراین باید با مفهوم «ناهمسانی» جایگزین شود. در نهایت به پیروی از هتیم و میسون (1990) پیشنهاد می شود تا هنگامی که شکاف بین گفتمانهای فرهنگ مبدا (انگلیسی) و مقصد (فارسی) از بین نرود بحث در مورد دستیابی به برابری متن مقصد و مبدا اندیشه ای واهی است و بهتر است که به جای تصور آرمانی دستیابی به آن، در راستای کاستن از میزان ناهمسانی بین متن مقصد و مبدا تلاش کنیم."
کارکرد گفتمانی سکوت در ساخت مندی روایت داستان کوتاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی انواع مختلف سکوت به منزله غیابی معنادار می پردازد که جای آن یک رد باقی می ماند. در این رد سکوت به شکل های مختلفی تجلی دارد. بررسی سکوت دلالتمند نشان می دهد که این سکوت نشاندار به واسطه ابزارهای گفتمانی در متن حضور دارد و نظام زبان بخشی از پیام خود را به واسطه بیان و بخشی را به واسطه سکوت انتقال می دهد. به همین دلیل سکوت در ادبیات به صورت یکی از شگردهای روایی مورد استفاده قرار می گیرد. پرسش این پژوهش، چگونگی کارکرد گفتمانی سکوت نوشتاری در داستان است؛ بدین مفهوم که سکوت نوشتاری در چه سطوحی و برای چه کارکرد گفتمانی در داستان به کار می رود. این مقاله به امر تحلیل پنج داستان کوتاه ایرانی، در سه سطح ساختاری، معنایی و کاربردشناختی می پردازد و نتیجه به دست آمده نشان می دهد که سکوت به عنوان ابزار مطالعه ساخت مندی و چگونگی شکل گیری روایت در سه سطح و بر روی سه محور جانشینی، همنشینی و برهمکنش به منظور ایجاد گره افکنی، تعلیق، زمینه سازی، فضاسازی و گره گشایی در پیرنگ و داستان بازنمایی می شود.
معنی و مفهوم اختصاصی: نگاهی به مسائل حوزه دسته¬بندی زبانشناسی معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع ارتباط بین معنای کلمه و معنای اختصاصی یا موقعیتی آن از مهمترین و غامض ترین مسائل مورد بحث در عرصه های جدید زبانشناسی، یعنی معناشناسی است. در بیان و توصیف هر مدل زبانی که بیانگر توصیف این دو موضوع است، می بایست نحوه و چگونگی ارتباط معنای عام و ویژه متنی یا موقعیتی را تبیین نمود. موضوع ارتباط بین معنا و مفهوم بطور مستقیم مرتبط است با تفسیر محتوی گفتار. امروزه زبانشناسان در حیطه معناشناسی به این باور رسیده اند، تعیین مفهوم یک ترکیب که دارای بیش از یک کلمه باشد کار ساده ای نیست. در این مقاله سعی شده است با استفاده از ارائه الگوریتمی مناسب برای معنای اصلی و فرعی کلمات، چگونگی ایجاد معنا در ترکیب کلمات و ایجاد معناهای متنی و بینامتنی تشریح گردد. همچنین اهمیت شناخت و پس زمینه مخاطبین و برداشت های شخصی و متفاوت ایشان در این مقاله توصیف شده است.
نقد و بررسی توانش زبانی از دیدگاه ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«عبدالرحمن بن خلدون»، دانشمند توانمند اسلامی، در «مقدمة» مشهورش در سیاق اهتمام به عمران بشری و تفکرات جامعه شناختی خویش به بحث در مورد یکی از مهم ترین مسائل زبانی یعنی «توانش یا ملکة زبانی» پرداخته است. وی در دستیابی به مفهوم «توانش زبانی» بر جنبة خلاقیت زبان تأکید کرده است و استعداد زبان آموزی را مرتبط با توانایی های فطری انسان می داند. او از یک سو بیان می کند که بهرة ملت های غیر عرب از ملکة زبان عربی کم و ناچیز است، زیرا ملکة زبان مادری به زبانشان سبقت جسته است و از سوی دیگر از بزرگانی همچون «سیبویه»، «فارسی» و «زمخشری» یاد می کند که هر چند از نظر نژاد عجم هستند، ولی پرورش آنان در میان قبایل عرب سبب شده که به کنه ملکة زبان عرب دست یابند. ابن خلدون ارتباط زبان را با جامعه، ارتباطی ناگسستنی می داند و زبان سلطه را همان زبان ایدئولوژی حاکم بر جامعه می داند، از این رو در صدد است تغییرات زبانی را در دو محور «زمان» و «مکان» بررسی کند. دستاورد این پژوهش نشان می دهد تفکرات زبان شناختی ابن خلدون مدرن و نوین است و وی مبتکر نظریة «توانش زبانی» است، نه «چامسکی».
رشد فراشناخت در مهارت درک مطلب زبان دوم: رویکرد ساختگرایی در مقابل روش انتقالی دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
" هدف این پژوهش بررسی نقش دو رویکرد تدریس یعنی رویکرد ساختگرایی و روش انتقالی دانش در رشد فراشناخت در مهارت ""درک مطلب"" در زبان دوم است. به این منظور تعدادی از دانشجویان رشته ی مهندسی دانشگاه صنعتی اصفهان با استفاده از آزمون استاندارد توانایی زبان به دو گروه همگن تقسیم شده، سپس از طریق دو رویکرد ذکر شده تحت آموزش قرار گرفتند (گروه تحت آموزش روش انتقالی 31n= و گروه تحت آموزش به روش ساختگرایی 43n= .( ابتدا، از هر دو گروه خواسته شد که درباره ی موضوع ""مفهوم مهارت خواندن"" از دیدگاه خود و با توجه به نکات مشخص شده یک مقاله بنویسند. پس از انجام آموزش به دو روش ذکر شده، مجدداً دانشجویان در هر گروه مقاله ی بالا را با همان عنوان و روش نوشتند. پس از آن، مقاله های اولیه و نهایی دانشجویان بر اساس روش پدیدار شناسی مارتون (1994) به منظور بررسی فرآیندهای فراشناخت و رشد آنها در طول دوره ی آموزش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
بررسی ها نشان داد، مقوله ی فراشناخت در مقاله های نوشته شده دارای مؤلفه های مختلفی است. مقوله های ""استدلال"" و ""کاربرد"" به عنوان دو جزء در نظر گرفته شده در مفهوم فراشناخت در این مطالعه نیز دارای ابعاد و طبقه بندی های متفاوتی می باشند.
تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که رشد مؤلفه های فراشناخت در گروه تحت آموزش ساختگرایی به شکل معناداری با گروه تحت آموزش به روش انتقالی متفاوت است.
"
بررسی انواع لغزش های زبانی در گفتار فارسی زبانان بزرگسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لغزش های زبانی خطاهایی غیر مکرر هستند که به طور عادی و طبیعی در گفتار همة انسان ها رخ می دهند. علت توجه به این خطاها نقش آن ها در توضیح و تبیین چگونگی فرایند تولید گفتار است.
مهم ترین نتیجة حاصل از پژوهش های صورت گرفته دربارة لغزش ها این است که لغزش ها در الگوهای بسیار منظم و قاعده مند رخ می دهند. در این مقاله انواع لغزش ها در گفتار فارسی زبانان بزرگسال مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که در گفتار عادی به ترتیب بیش ترین نوع لغزش ها جانشینی واژگانی به دلیل شباهت معنایی و کم ترین نوع لغزش ها افزایش آوا و مبادلة مجزاست. همچنین بررسی داده های موجود مؤید قاعده مندی رخ داد لغزش هاست.
زبان در زبان مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا توجه ویژه ای به مساله زبان داشته است. گفته ها و نظرات وی ضمن آنکه مبتنی بر تجربه ای شخصی در حوزه زبان (شاعری) است، شامل اصول کلی و دریافتهای قابل توجهی است که با برخی تحلیلهای فلاسفه و زبانشناسان و پژوهندگان عرصه دین و عرفان، همانندیهایی دارد. مولانا لفظ را برای القای معنی، همیشه و در همه حال نارسا می داند (لفظ در معنی همیشه نارسان)؛ همچون برخی فلاسفه و متفکران امروز. ضمن آنکه او برای زبان کارکردی دو گانه قایل است: یکی کاشف اندیشه و جان و دیگری پرده پوش اسرار و حقایق درون؛ که این نظر متناقض نما ناشی از تجربه های خود مولاناست. مانند هر عارفی او نیز در جستجوی معنی است و از آنجا که معنی مورد نظر عارف چیزی نیست که در زبان بگنجد، در نهایت به سکوت یا گفتار و بیان تمثیلی و غیرمستقیم (من چو لب گویم لب دریا بود) رو می آورد؛ سکوت و خاموشی را هم گاهی ناشی از پر سخنی می داند (من ز بسیاری گفتارم خمش) و گاهی برای پرهیز از افشای راز (تا که در هر گوش ناید این سخن) و حتی گاهی خاموشی را پرده دری می شمارد (و به ترتیب شاعری خود را توجیه می کند: در خموشی گفت ما اظهر شود) و در مقابل گفتار را پرده پوشی می شمارد (عین اظهار سخن پوشیدن است). ناخرسندی مولانا از زبان و بی اعتمادی نسبت به آن باعث شده است که او در نهایت خواهان رسیدن به مرحله ای باشد که به تعبیر خودش «اندرو بی حرف می روید کلام» و نقطه کمال را در این بداند که سالک، گفتن و شنیدن و حتی بودن را از خود سلب و به «او» نسبت دهد (هم بگو تو، هم تو بشنو هم تو باش). عطف توجه مولانا به عرفان عملی نیز باعث شده هر جا از زبان و کم و کیف آن سخن به میان آمده است، سود و زیان و آثار آن را هم مطرح کند (ای زبان هم آتشی هم خرمنی).
صرف کاربردشناختی پسوندهای نسبت در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پسوندهای نسبت ساز در زبان فارسی «ی، ین، ینه، گان، گانه، انه، ئیه/یه» هستند. شواهد زبانی نشان می دهد که بااتصال این پسوندها به واژه، غیر از مفاهیم هسته ای «منسوب به» و «مربوط به» در بعضی از کلمات مفاهیم حاشیه ای از قبیل دارندگی، شباهت، امکان، الزام، منشأ، جهت، غایت، مرتبه، شیوه، محدوده، کمیت، واسطه و ... نیز برداشت می شود که درواقع این مفاهیم ثانویه به حوزه کاربردشناسی مرتبط می شود. چگونگی ارتباط میان این مفاهیم هسته ای و کاربردشناختی به حوزه علم صرف کاربردشناختی برمی گردد که نقش های کاربردشناختی واژه را طی مراحل ساخت واژه و در ارتباط با دیگر واژه های زبان به تصویر می کشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی صرفی-کاربردشناختی پسوندهای اشتقاقی نسبت در زبان فارسی از منظر مدل شعاعی ژورافسکی (۱۹۹۶) است. نتایج نشان می دهدکه برخی مفاهیم کاربردشناختی این پسوندها با حوزه های معنایی دیگر پسوندهای اشتقاقی زبان نظیر تصغیر، شباهت و اتصاف و دارندگی همپوشانی دارد. این اشتراکات نشانگر وجود اتصالات شبکه ای بین مفاهیم مختلف زبانی هست که به صورت مستمر و در طول تاریخ زبان باهم در تعامل اند. گره های ارتباطی میان شبکه معنایی واژگان زبان آن قدر درهم تنیده است که گاه برجسته شدن یکی از این رابطه ها سبب برجسته شدن هم زمان چند شاخه ارتباطی دیگر می گردد و معانی متعددی را هم زمان به ذهن متبادر می نماید.
مجهول سازی افعال مرکب فارسی از منظر معنایی و نظریة معنی شناسی مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کوششی است برای بررسی انواع روشهای مجهولسازی فعلهای مرکب زبان فارسی و معرفی نظریة معنایی جکندوف، یعنی آنچه «نظریة معنیشناسی مفهومی» نامیده میشود. معرفی این نظریة معنیشناختی، به این دلیل است که مبانی آن به محک دادههای زبان فارسی سپرده شود تا معلوم شود آیا این نظریه، چنانکه پیشنهاددهندة آن ادعا میکند، جهانی است و از عهدة تبیین دادههای زبان فارسی برمیآید یا خیر. به این منظور، رفتار معنایی22 فعل مرکب زبان فارسی که از راه همراهشدن سازة غیرفعلی با فعل سبک «انداختن» ساخته میشوند، به هنگام مجهولکردن این افعال بررسی میشود. چنانکه ملاحظه خواهیم کرد، برای مجهولسازی گروهی از فعلهای مرکب، میتوان از دو روش نحوی و معنایی بهره برد. همچنین، خواهیم دید که نظریة معنایی جکندوف به دلیل توجه به مؤلفههای معنایی و در نظر گرفتن آنها به منزلة واحد تحلیل معنایی، از عهدة تبیین پذیرفتنینبودن جملههایی که دستوریاند، ناتوان میماند و بنابراین، استدلال خواهیم کرد که چنانچه واحد تحلیل معنی جمله در نظر گرفته نشود، تحلیلهای معنایی نتایج درستی را بر پی نخواهند داشت.
بررسی تطبیقی مکتب باروک با سبک هندی (مطالعه موردی: بیدل دهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نهضت باروک از ایتالیا آغاز شد و تمام اروپا را فراگرفت. مکتب باروک پس از عصر باشکوه رنسانس و سبک هندی پس از دوره عراقی شکل گرفت. این دو رابطه ای استوار با هم دارند. برای مثال، قالب رایج در هر دو مکتب، غزل است و مضامینی چون حرکت و استحاله، تاکید بر صورت های عینی و تجسمی، تکیه بر زیبایی های جسمی، چگونگی وصف طبیعت، تسلط دکور، آشنایی زدایی و... در هر دو مشترک است. در ادبیات باروک عدم تقلید از قدما، ناپایداری جهان، استعاره های حرکت، مرگ، نمایش، اغتنام فرصت لحظه های زودگذر، عصیان هنرمند، پیچیدگی فلسفی، پارادوکس، مطلق نبودن علم بشری، آزادی بیان و... به وضوح مشاهده می شود؛ این عناصر در شعر بیدل دهلوی هم نمود یافته است. هدف این پژوهش، بررسی ارتباط مکتب باروک و سبک شعری در هند و ایران با تکیه بر اشعاری از بیدل دهلوی است.