ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۳۶۱ تا ۳٬۳۸۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
۳۳۶۹.

تبیین سیر تدریجی نظریه های حرکت نفس، از آغاز تا دگرگونی جوهری آن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تجرد نفس ارسطو ملاصدرا خواجه نصیر مبانی فکری حرکت جوهری نفس حرکت نفس نتایج ابتکاری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۷۳ تعداد دانلود : ۹۲۷
از آنجا که نفس آدمی از نظر بسیاری از حکما امری مجرد و بسیط است، مسئلة حرکت آن همواره ذهنها را بخود مشغول کرده است ارسطو این حرکت را به بسیاری از فیلسوفان پیش از خود نسبت داده است که با توجه به رویکرد طبیعت انگارانة آنان، این نسبت میتواند درست باشد. ارسطو که برخلاف افلاطون، مسئلة تجرد نفس در نظر او مبهم و دوپهلوست، هرچند نفس را محرّک دانسته است، اما حرکت بالذات آن را مطلقاً نادرست میداند و دربارة حرکت عرضی آن دیدگاههای نامشخص و ناهمگونی دارد. بنظر میرسد اولین جرقه های نظریة حرکت در جوهر نفس بدست خواجه نصیر طوسی، با استنباط از عبارتی از بوعلی زده شده است که سرانجام بدست توانای ملاصدرا شعله ور میگردد. ملاصدرا خود را در طرح این نظریه مبتکر نمیداند و پیشینة آن را در آیات قرآنی و در بین آراء عرفا و حکما ردیابی میکند. ابتکار او در این امر را باید در مبتنی کردن آن بر مبانی فکری و بویژه مبانی هستیشناختیی مانند اصالت، وحدت و تشکیک وجود و همچنین مبنا قراردادن آن برای طرح نظریه های ابتکاری در زمینة انسان شناسی و معرفت شناسی دانست؛ بگونهیی که میتوان گفت این نظریه مرکز ثقل علم النفس ملاصدراست و با محوریت آن، انسانشناسی، معادشناسی و معرفت شناسی دگرگون شده و با رویکردی متفاوت، مسائل نوینی را تجربه میکند و هنر اندیشه ورزی به بهترین وجه نشان داده میشود.
۳۳۷۶.

«بررسی دیدگاه سیاسی هانا آرنت بر اساس تئوری استعاره»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سوژه ابژه سیاست هانا آرنت استعاره ی تئاتر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۷۱ تعداد دانلود : ۷۷۶
هانا آرنت از جرگه فیلسوفان «پسا دکارتی» و «پسا کانتی» است که با نقد و بهره گیری توامان از دکارت و کانت، «سوژه» و «ابژه» را از سکون و سترونی بودن خارج می سازند و آنها را در سیلان و دگرگونی مداوم مهانا آرنت از جرگه فیلسوفان «پسا دکارتی» و «پسا کانتی» است که با نقد و بهره گیری توامان از دکارت و کانت، «سوژه» و «ابژه» را از سکون و سترونی بودن خارج می سازند و آنها را در سیلان و دگرگونی مداوم می یابند. بدین معنا که سوژه و ابژه نه از یک حیثیت و هویت ذاتی و ثابت بلکه از «شانیت» های گوناگونی برخوردارند که خود بواسطه «فهم» های گوناگون آشکار و هویدا می شوند.  پیامد این مهم در میان فیلسوفان متاخری همچون فوکو و آرنت ناکارایی مفاهیم کلاسیک فلسفی و سیاسی در توضیح و فهم پدیده ها و دگرگونی های اجتماعی/سیاسی بود.  چراکه از نظر این فیلسوفان متاخر، ما دیگر با عینیت ها مواجه نیستیم، بلکه معترفیم که هر عینیت و واقعیتی در قالب یک نظام مقولاتی که خود نیز تابع عوامل دیگری است شکل می گیرد. ما با چیز ها مواجه نیستیم بلکه با فهم و مقوله ای که چیز را تعریف می کند، مواجهیم. این فهم و مقوله را استعاره نامیده اند. استعاره در این رویکرد دیگر یک صناعت ادبی نیست بلکه نشانگر توانایی ما در خلق و آفرینش جهان بیرونی و پدیده های آن بر اساس استعاره و مقوله ای است که به کار می بریم. در این نگاه نظریه پرداز به عنوان کسی که از یک واقعیت گزارشی عرضه می کند تلقی نمی گردد، بلکه نظریه پرداز در ضمن ارائه ی نظریه ی خود نوعی از واقعیت را خلق می نماید. نویسندگان در این مقاله درصدد اند این ادعای اصلی را  که استعاره ی سازنده ی فهم آرنت از سیاست و امر سیاسی و به تبع آن دولت ، استعاره ی تئاتر می باشد، را تبیین و تفسیر کنند.ی یابند. بدین معنا که سوژه و ابژه نه از یک حیثیت و هویت ذاتی و ثابت بلکه از «شانیت» های گوناگونی برخوردارند که خود بواسطه «فهم» های گوناگون آشکار و هویدا می شوند.  پیامد این مهم در میان فیلسوفان متاخری همچون فوکو و آرنت ناکارایی مفاهیم کلاسیک فلسفی و سیاسی در توضیح و فهم پدیده ها و دگرگونی های اجتماعی/سیاسی بود.  چراکه از نظر این فیلسوفان متاخر، ما دیگر با عینیت ها مواجه نیستیم، بلکه معترفیم که هر عینیت و واقعیتی در قالب یک نظام مقولاتی که خود نیز تابع عوامل دیگری است شکل می گیرد. ما با چیز ها مواجه نیستیم بلکه با فهم و مقوله ای که چیز را تعریف می کند، مواجهیم. این فهم و مقوله را استعاره نامیده اند. استعاره در این رویکرد دیگر یک صناعت ادبی نیست بلکه نشانگر توانایی ما در خلق و آفرینش جهان بیرونی و پدیده های آن بر اساس استعاره و مقوله ای است که به کار می بریم. در این نگاه نظریه پرداز به عنوان کسی که از یک واقعیت گزارشی عرضه می کند تلقی نمی گردد، بلکه نظریه پرداز در ضمن ارائه ی نظریه ی خود نوعی از واقعیت را خلق می نماید. نویسندگان در این مقاله درصدد اند این ادعای اصلی را  که استعاره ی سازنده ی فهم آرنت از سیاست و امر سیاسی و به تبع آن دولت ، استعاره ی تئاتر می باشد، را تبیین و تفسیر کنند.
۳۳۷۷.

خشونت مذهبی در پناه نص گرایی(ظاهرگرایی) در اسلام و مسیحیت؛ با تأکید بر سلفی گری اسلامی و بنیادگرایی مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ظاهرگرایی بنیادگرایی نص گرایی سلف گرایی خشونت دینی متن گرایی

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
تعداد بازدید : ۲۰۷۲ تعداد دانلود : ۱۴۵۸
امروزه به طور فزاینده، شاهد بروز گسترده خشونت و افراط در پوشش باورهای مذهبی هستیم. در اسلام و مسیحیت نیز طیف هایی همچون سلفیان و بنیادگرایان با ادعای تحقق خلوص دینی، به استنباط نادرست از متون دینی مبادرت می ورزند که در برخی موارد، بروز گرایشات خشن و تندروی دینی را به دنبال داشته است. در تحلیل چرایی شکل گیری افراط و خشونت میان دو طیف مذکور، افزون بر انگیزه های سیاسی، با عوامل متعددی مواجه هستم. از جمله مهم ترین آنها رویکرد نص گرایانه به متون دینی است. این مقاله، با هدف همگرایی بیشتر اسلام و مسیحیت در برخورد با افراطی گری مذهبی، به بررسی برخی مصادیق گروش به نص گرایی، در استنباط آموزه های دینی از قرآن و کتاب مقدس پرداخته و ارتباط اتخاذ این شیوه با بروز افراط مذهبی را مورد ارزیابی قرار داده است. اثبات ارتباط مستقیم میان گرایشات نص گرایانه در تحقق بسیاری از خشونت های موجود میان سلف گرایان و بنیادگرایان، از جمله مهم ترین نتایج این تحقیق است.
۳۳۷۸.

مابعدالطبیعه در فلسفه نقادی کانت: طرد و تمنّا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیالکتیک استعلایی تعارض عقل محض حوزه نفس الامر اصول فاهمه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۷۰ تعداد دانلود : ۱۰۷۷
با فرض این مسأله که دغدغه اصلی ـ یا یکی از دغدغه های ـ کانت در طرح و عرضه «فلسفه نقادی» ناظر به مسأله «مابعدالطبیعه» بوده و از این‏رو بخش عمده کتاب «نقد عقل محض» و «تمهیدات» به بررسی مبادی، ساختار، روش، موضوعات و ساختار مابعدالطبیعه اختصاص یافته است؛ می توان پرسید که آیا طرح نظری فیلسوف کونیگزبرگ برای تأسیس آن‏چه وی «مابعدالطبیعه مابعدالطبیعه» نامیده بود، محقق گردید، یا خیر و آیا اخلاف معنوی او ایده آلیسم آلمانی و به‏طور کلی جریان فلسفه اروپایی در دویست سال اخیر به چنین طرحی اقبال نشان دادند، یا خیر؟ از همه این‏ها گذشته، آیا فلسفه کانت می توانست خود را از روح و جوهره متافیزیک غربی و نگاه سوبژکتیو آن خلاصی بخشد؟ ظاهراً تمایز میان «عقل» و «فاهمه» و به دنبال آن «نفس الامر» و «پدیدار» می توانست موّدی به تأسیس مابعدالطبیعه ای موافق رأی کانت باشد، اما نتیجه این امر و نیز پاسخ به سؤالات مذکور را می توان با ملاحظه و تأمل در کمتر از یک قرن تحولات فلسفی پس از او ملاحظه کرد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان