مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف تدوین الگوی انتخاب رویکردهای آموزشی کارکنان در شرکت های صنعتی کوچک و متوسط شهر اهواز انجام شد. این پژوهش با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریه داده بنیاد، پس از مصاحبه حضوری با 11 تن از مدیران و کارکنان شرکت های صنعتی کوچک و متوسط واقع در شهرک صنعتی شماره یک اهواز، به اشباع نظری رسید و در ادامه برای اطمینان بیشتر تا مصاحبه یازدهم ادامه یافت. پس از تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از هشت سؤال شفاهی در طی فرایندهای کدگذاری آزاد، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی، نهایتاً الگوی کلی پژوهش استخراج گردید. مدل پارادایمی پژوهش در قالب شرایط علّی ،شرایط زمینه ای ، شرایط مداخله گر ، راهبردها و دستاوردها طراحی گردید. با توجه به هدف اصلی پژوهش که تدوین الگوی انتخاب رویکردهای آموزشی کارکنان (حمایتی، غیر حمایتی، خنثی و اقتضایی) است و در نظر گرفتن رویکردهای یاددهی-یادگیری که شامل آموزش های رسمی، غیر رسمی و آزاد است، در نهایت مشخص شد که اکثر مدیران رویکرد اقتضایی را بر می گزینند و در انتها که مدل کلی پژوهش استخراج گردید.
از دبیرستان تا عرصه ی درمان در کلاس های معکوس: بررسی کاربست پذیری آموزش محتوا-محور مهارت خوانداری در تلفیق با بازی برای یادگیری مادام العمر علوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش طولی با استفاده از طرح تبینی متوالی و اقتباس آموزش تجمیعی در قالب نظریه ی شناختی-اجتماعی از سال های تحصیلی 1398 تا 1400 به بررسی کاربردپذیری کلاس های معکوس محتوا-محور به زبان انگلیسی در یادگیری مادام العمر علوم دبیرستانی و دانشگاهی پرداخت. با کاربرد طرح آزمایش ها، 721 دانش آموز دختر و پسر فارسی و غیرفارسی زبان مشغول به تحصیل در رشته ی علوم تجربی پایه ی دوازدهم دبیرستان با حاشیه خطای 1% انتخاب و به شکل تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند تا مهارت درک علوم را به شیوه ی محتوا-محور در کلاس های معکوس پیش-خوانداری با/بدون بازی واقعیت افزوده فراگیرند. با ورود 84 نفر از شرکت کنندگان به دانشگاه های علوم پزشکی، آموزش تجمیعی محتوا-محور علوم دانشگاهی با انجام پیمایش، ارزیابی مستمر پیشرفت و عملکرد مهارت خواندار علوم در بافت و عرصه های حرفه ای و مصاحبه متمرکز در راستای تکمیل این پژوهش متممی ادامه یافت. تحلیل داده های کمی از طریق آزمون رتبه ای ویلکاکسون، ضریب همبستگی اسپیرمن، آنالیز واریانس با اندازه های مکرر و برازش مدل خطی آمیخته و تحلیل داده های کیفی به شیوه ی مضمون-محور انجام شد. تحلیل توصیفی و استنباطی داده ها از نقش تسهیل گری شیوه ی آموزش محتوا-محور در یادگیری مادام العمر علوم در کلاس های معکوس مبتنی بر بازی واقعیت افزوده در دبیرستان و دانشگاه حکایت داشت (9/6= ß و 05/0>p). از نگاه و برداشت شرکت کنندگان، تمرین مشارکتی خواندار علوم در گروه های همتایان مؤثر در یادگیری مادام العمر است.
ساخت و اعتبارسنجی مقیاس ارزیابی عناصربرنامه درسی براساس رویکرد یادگیری مادام العمر در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین عناصر و مؤلفه های برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان در راستای یادگیری مادام العمر و بررسی اعتبار مقیاس تدوین شده در این زمینه انجام شده است. روش مورد استفاده طرح ترکیبی از نوع اکتشافی متوالی است. پس از گردآوری و تحلیل داده های کیفی، به منظور اعتبارسنجی یافته های کیفی، بر مبنای نتایج به دست آمده ابزار کمی تدوین شده و داده های گردآوری شده مورد تحلیل قرار گرفته است. جامعه آماری در بخش کیفی، صاحبنظران حوزه یادگیری مادام-العمر،اساتید دانشگاه فرهنگیان و متخصصان برنامه درسی بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و مصاحبه نیمه ساختاریافته با 33 نفر، اشباع نظری در داده ها حاصل گردید. در بخش کمی، از روش توصیفی-پیمایشی بهره گرفته شده است. جامعه آماری این بخش شامل 242 نفر از اساتید گروه علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان استان اصفهان بود و 103 پرسشنامه مبنای تحلیل های کمی قرار گرفت. یافته های حاصل از بخش کیفی نشان داد که برنامه درسی مبتنی بر رویکرد یادگیری مادام العمر در دانشگاه فرهنگیان متشکل از چهار عنصر عمده هدف (با 19 گویه)، محتوا (با 18 گویه)، روش های یاددهی-یادگیری (با 15 گویه) و ارزشیابی (با 17 گویه) است. در بخش کمی نیز مشخص گردید که، براساس نتایج تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم عناصر و مولفه های مربوط به آن ها به درستی الگوی برنامه درسی معطوف به یادگیری مادام العمر را مورد سنجش قرار می دهند. در نتیجه مقیاس طراحی شده در 4 عنصر و 69 مولفه، برای ارزیابی عناصر برنامه درسی براساس رویکرد یادگیری مادام العمر در دانشگاه فرهنگیان از روایی و پایایی برخوردار است و می تواند مبنای سیاستگذاری و بازنگری حوزه برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان قرار گیرد.
کاوشی پدیدارشناسانه بر تعییین نقاط قوت و ضعف اجرای برنامه درسی کار و فناوری و راهکارهای بهبود وضعیت اجرای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی کیفی چالش ها و نقاط قوت برنامه درسی کار و فناوری و راهکارهای بهبود وضعیت اجرای برنامه درسی کار و فناوری بود. برای این منظور از روش پدیدارنگاری استفاده شد. روش نمونه گیری از نوع هدفمند و با فن گوله برفی برای صاحب نظران و برای معلمان هدفمند از نوع در دسترس بود که تعداد مشارکت کنندگان با توجه به اشباع داده ها 6 صاحب نظر؛ 25 معلم انتخاب شد. برای ﺟﻤﻊآوری دادهﻫﺎ از ﻣﺼﺎﺣﺒﻪﻫ ﺎی ﻧﯿﻤ ﻪساختار ﯾﺎﻓﺘﻪ استفاده شد. روش تحلیل داده ها به روش 7 مرحله ای کلایزی انجام شد. برای اعتبارسنجی داده ها از راهبردهایی همچون مثلث سازی جمع آوری داده؛ بازبینی مصاحبه شوندگان از برداشت ها و کدبندی ها و بازبینی پژوهشگران همکار و توافق بین پژوهشگر و مشارکت کنندگان در پژوهش استفاده شد. یافته ها از دیدگاه معلمان و صاحب نظران بدست آمدکه در چالش و موانع اجرای درس کار و فناوری شامل پنج مضمون "محدودیت، معلم، تناسب محتوا، نظام جامع ارزشیابی، عوامل اجتماعی" با یازده زیر مضمون "امکانات، منابع مالی، فضای فیزیکی، زمان، معلم تخصصی، مقوله مهارتی (دانش افزایی)، عدم تناسب با نیاز،عدم تعادل در محتوا، ضعف در اجرای ارزشیابی، عدم وجود زمینه فرهنگی، پایین بودن جایگاه و ارزش کار و فناوری در بین مسئولین" و در نقاط قوت دو مضمون "جنبه فنی، دانش افزایی" و پنج زیر مضمون "کار آفرینی،هدایت تحصیلی مناسب، خلاقیت، دست ورزی، مهارت عمومی" و در راهکارها دو مضمون"بهبود عناصر برنامه درسی، ایجاد انگیزه" و شش زیر مضمون"محتوا، ارزشیابی، امکانات، برنامه درسی پنهان، ایجاد راههای ارتباطی، حقوق و مزایا" بود.
مطالعه پیشران های بهبود عملکرد مدیران مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی پیشران های مورد نیاز برای بهبود عملکرد مدیران مدارس ابتدایی، انجام شد. این پژوهش بر اساس رویکرد آمیخته و با استفاده از هر دو روش کیفی و کمی در سال ۱۳۹۹ انجام شد. در بخش کیفی از روش پژوهش داده بنیاد و در بخش کمی از روش توصیفی استفاده شد. مشارکت کنندگان در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور انتخاب شدند و بر اساس قاعده اشباع نظری، بعد از مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با 15 نفر از خبرگان کفایت داده ها حاصل شد. در بخش کمی نیز جامعه آماری شامل ۵۶۱ نفراز مدیران مدارس ابتدایی آموزش و پرورش استان کرمانشاه بود که از میان آن ها با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای با انتساب متناسب و با استفاده از جدول مورگان تعداد 228 نفر انتخاب شدند و پرسش نامه محقق ساخته مبتنی بر داده های کیفی در بین مدیران مدارس ابتدایی استان کرمانشاه به اجرا در آمد. برای تحلیل داده ها، در بخش کیفی از روش کُدگذاری سیستماتیک و رویکرد تحلیل مضمون و در بخش کمی از آمار توصیفی و استنباطی با بهره گیری از نرم افزار Smart pls استفاده شد.پس از پیاده سازی مصاحبه ها و تحلیل عمیق داده ها، چهار بُعد «توسعه رهبری»، «بهبود ساختار»، «برنامه ریزی عملکرد» و «خود توسعه ای» استخراج و تأیید شدند. نتایج پژوهش نشان داد که ابعاد چهارگانه فوق و مؤلفه های مرتبط با آن ها، پیشران های تخصصی و حرفه ای هستند که می توان در جهت بهبود عملکرد مدیران مدارس ابتدایی از آن ها استفاده کرد.
شناسایی ابعاد شایستگی های کارآفرینی هنرستان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد شایستگی های کارآفرینی هنرستان های استان هرمزگان انجام گرفته است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی بوده و در چارچوب رویکرد کیفی انجام شده است. به همین منظور تعداد 11 نفر از خبرگان دانشگاهی و افراد صاحب نظر مطلع نسبت به موضوع با راهبرد نمونه گیری هدفمند و بر مبنای اصل اشباع نظری انتخاب شدند و به صورت نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند. از روش کدگذاری سه مرحله ای جهت تجزیه و تحلیل یافته های مصاحبه ها استفاده شد. به منظور حصول اطمینان از روایی پژوهش، از راهبرد چند سویه نگری منابع داده ها و بررسی توسط اعضاء (مصاحبه شوندگان) و جهت محاسبه پایایی، از روش پایایی بازآزمون و پایایی بین دو کدگذار استفاده شد. با پیاده سازی محتوای مصاحبه ها و تحلیل مقدماتی آن ها، کدهای اولیّه شناسایی گردید و سپس به منظور دستیابی به مقوله های اصلی کدهای مشابه در طبقه ای خاص جای گرفتند. در پایان برای هریک از طبقات عنوانی مناسب که دربرگیرنده کل کدهای آن طبقه باشد، انتخاب گردید. نتایج این پژوهش به استخراج چهار مقوله اصلی به عنوان ابعاد شایستگی های کارآفرینی هنرستان ها منجر شد که عبارتند از: شایستگی های شخصیتی (فردی)، شایستگی های مدیریتی و رهبری، شایستگی های فنی _ تخصصی و شایستگی های فرهنگی.
شناسایی و تبیین بایسته های یاددهی-یادگیری الکترونیکی، متناسب با ویژگی های دانشجویان دوره کارشناسی امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف شناسایی و تبیین بایسته های یاددهی-یادگیری الکترونیکی، متناسب با ویژگی های دانشجویان دوره کارشناسی امروز انجام شد. طرح پژوهش، آمیخته و از نوع اکتشافی متوالی است. در بخش کیفی، از روش تحلیل مضمون و در بخش کمی، از شیوه توصیفی-پیمایشی استفاده شد. ابزار بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و ابزار بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته می باشد. روایی محتوایی سؤالات پرسشنامه و مصاحبه، طبق نظر متخصصان و پایایی پرسشنامه نیز از طریق آلفای کرونباخ مناسب برآورد شد. جامعه آماری بخش کیفی، صاحب نظران در دو حوزه علوم تربیتی و علوم اجتماعی بود که نمونه از بین آنها به صورت هدفمند تا حد اشباع اطلاعات، ادامه یافت. جامعه آماریِ بخش کمی نیز شامل اساتید و دانشجویان کارشناسی از دانشکده های علوم تربیتی و علوم اجتماعی دو دانشگاه تهران و اصفهان بود که نمونه از بین آنها به روش تصادفی طبقه ای، متناسب با حجم انتخاب شد. تحلیل یافته ها در قسمت کیفی بر مبنای نظریه داده بنیاد و در قسمت کمی، بر اساس آمار توصیفی و استنباطی است. بر اساس یافته ها، مهمترین بایسته های یاددهی-یادگیری الکترونیکی، متناظر با ویژگی های دانشجویان کارشناسی امروز عبارتند از: «استفاده از پیامرسان های مجازی»، «استفاده از نرم افزارها و فیلمهای آموزشی»، «معرفی و استفاده از وب سایتهای علمی»، «ارائه آموزش های مکمل از راه دور»، «اجازه جستجوی وب درکلاس»، « ارائه تکالیف مجازی»، «برگزاری آزمون های مجازی» و «استفاده از تخته هوشمند». لذا کاربست مؤلفه های مذکور، منجر به انگیزه مندی تحصیلی و رشد علمی دانشجویان امروز می گردد. از این رو به مدرسان توصیه می گردد به منظور تدریس اثربخش و استفاده بهینه از فرصت های آموزشی، از بکارگیری آنها غفلت نورزند.
مطالعه کیفی پدیده بی صداقتی تحصیلی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی صداقتی تحصیلی یکی از مسائلی است که امروزه گریبان گیر نظام آموزشی شده است. بدیهی است که ادامه این روند، اعتبار عملکرد نظام دانشگاهی را به چالش خواهد کشاند و اثرات درازمدت آن، نه تنها خود فرد بلکه کل جامعه را در برمی گیرد. هدف از پژوهش حاضر مطالعه پدیده بی صداقتی تحصیلی در دانشجویان بود. رویکرد تحقیق با توجه به ماهیت موضوع از نوع کیفی با روش نظریه مبنایی بود. جامعه هدف پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه یزد در سال تحصیلی 98-1397 بوده اند. اطلاعات از 16 نفر از دانشجویان با استفاده از روش نمونه گیری نظری و هدفمند با حداکثر تنوع به دست آمد. ابزار پژوهش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود. نتایج تحقیق نشان داد کاربردی بودن دروس، ویژگی های فردی، پیشینه آموزشی، محدودیت زمانی و سنگینی دروس، سیاست های پذیرش دانشجو، حرفه مندی اساتید، و فشار خانواده، سبب شکل گیری مقوله محوری "جهت گیری هدف عملکردی" شده است. همچنین ویژگی های زمینه ای (همچون محیط فیزیکی، جو کلاس و دانشگاه، فناوری، نظارت و برخورد) و شرایط محیطی (محیط فرهنگی- اجتماعی، محیط سیاسی، و محیط سیاست گذاری)، زمینه بروز واکنش های غیراخلاقی دانشجویان را همچون تقلب در امتحان، بی صداقتی در انجام تکالیف، سرقت علمی و بی صداقتی در پژوهش فراهم ساخته است که منتج به اخلال در توسعه فردی، توسعه اجتماعی و توسعه دانشگاهی شده است. در نهایت می توان اذعان داشت که پدیده بی صداقتی تحصیلی، ریشه در جهت گیری هدف فرد دارد عوامل متعدد محیطی و فردی می توانند آن را دستخوش تغییر سازند، لذا تلاش جامع و همه جانبه در جهت اصلاح آن ضروری به نظر می رسد.
طراحی الگوی مفهومی دانشگاه نسل سوم در نظام آموزش عالی از دور؛ مورد مطالعه دانشگاه پیام نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی مفهومی دانشگاه نسل سوم در نظام آموزش عالی از دور با مورد مطالعه قرار دادن دانشگاه پیام نور به عنوان بستر مطالعاتی انجام گردید. روش پژوهش کیفی و برمبنای نظریه داده بنیاد انتخاب گردید. جامعه مشارکت کنندگان در پژوهش کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور بود. در این پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند استفاده گردید به طوری از بین اعضای هیات علمی دانشگاه تعداد 46 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و با ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته مورد آزمون قرار گرفتند. داده های حاصل با رویکرد سه مرحله ای در نظریه داده بنیاد (کدگذاری باز؛ کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی) کدگذاری و تحلیل گردید. اجرای فرآیند کدگذاری باز منجر به شناسایی 114 مفهوم گردید. در مرحله کدگذاری محوری مفاهیم در قالب 23 مقوله ی فرعی و 8 مقوله اصلی جای گرفت. سپس مدل پارادایمی با ارکان شرایط علی( فضای سازمانی حاکم بر دانشگاه)، شرایط زمینه ای(زیرساخت های سازمانی)، شرایط مداخله گر(خودمختاری، جهانی شدن و تعاملات اثربخش)، پدیده محوری( دانشگاه نسل سوم)، راهبرد ها( بازنگری کنش های اداری و اجرایی) و پیامدها(جامعه توسعه محور)ترسیم گردید و در نهایت با اجرای فرآیند کدگذاری گزینشی، الگوی مفهومی پژوهش روابط بین عوامل را تبیین نمود. الگوی بدست آمده مشخص می کند که برای نسل سومی شدن باید در حوزه سخت افزاری و نرم افزاری تغییراتی در دانشگاه انجام پذیرد که در صورت ایجاد این تغییرات دانشگاه می تواند علاوه بر استقلال خود در توسعه ی جامعه نیز نقش مهمی را ایفا کند.
بررسی عوامل موثر بر شکل گیری و تحول دانشگاه در ایران از تأسیس دانشگاه تهران تاکنون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از متفکران و متخصصان تعلیم و تربیت بر این باورند که سیاست گذاری و برنامه ریزی به منظور تجدیدنظر اساسی در عملکرد گذشته و کنونی نظام های تربیتی هر کشور، باید در پرتو بررسی پیشینه ی تاریخی تحولات آموزشی و تحلیل وضعیت کنونی نظام آموزشی صورت پذیرد؛ تا با دیدی باز و جامع عواملی را که موجب رکود فعالیت های فرهنگی و علمی و شکل گیری روش های کنونی آموزشی است، شناسایی کرد. این پژوهش با هدف بررسی عوامل مؤثر بر شکل گیری و تحول دانشگاه در ایران از زمان تاسیس دانشگاه تهران تا کنون انجام شده است. در راستای تحقق اهداف پژوهش 14 مصاحبه با افراد متخصص و دارای تجربه زیسته در آموزش عالی کشور ترتیب داده شده و مصاحبه ها تا مرحله ی اشباع نظری ادامه پیدا کرد. در تحلیل مصاحبه های پژوهش از استراتژی تحلیل تماتیک (مضمون) استفاده شده است. از دیدگاه مصاحبه شوندگان، سیر تاریخی دانشگاه در ایران را می توان به شش دوره مجزا تقسیم کرد. در تمام این دوره ها، عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ایدئولوژیک و علمی تغییرات و تحولات در دانشگاه را تحت تاثیر قرار داده اند. عدم خلاقیت در مدیریت سیستم آموزش عالی از یک طرف و تمرکزگرایی از سوی دیگر سبب شده است که بین دانشگاه های ایران اختلاف معناداری وجود نداشته باشد. ایجاد تغییرات ساختاری، کمی و کیفی در نظام آموزش عالی کشور باید بر اساس مطالعات جامع فرهنگی، جامعه شناختی، اقتصادی، سیاسی بوده و با اتخاذ سازوکارهای قانونی و فرهنگ مناسب، مانع از تأثیرگذاری مخرب عوامل سیاسی و اقتصادی بر نظام آموزش عالی شد.
شناسایی مولفه های مسئولیت پذیری اجتماعی در برنامه درسی دانشگاه مهارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه که سیاست بازنگری و اصلاح برنامه درسی به دانشگاه ها تفویض شده فرصتی مناسب برای ایجاد تمایل بیشتر بین ذی نفعان نظام آموزش عالی مهارتی شده تا با ایجاد تعامل بین آن ها، در راستای نقش اجتماعی آموزش عالی و مسئولیت پذیری اجتماعی راهبردهای لازم برای بهبود فرایند طراحی و اجرای برنامه درسی مطلوب اتخاذ و اجرا گردد. هدف از پژوهش حاضر شناسایی مؤلفه های مسئولیت پذیری اجتماعی در برنامه درسی دانشگاه مهارتی بوده است، پژوهش از نوع کیفی بوده است؛ جامعه آماری در این تحقیق کلیه خبرگان مهارتی اعضای هیئت علمی دانشگاهی و مربیان و سیاست گذاران و برنامه ریزان آموزش های مهارتی در کشور بودند؛ بر اساس نمونه گیری هدفمند 18 نفر از خبرگان مهارت آموزی در این پژوهش شرکت داشتند، روش تجزیه وتحلیل داده ها، تحلیل مضمون و شبکه ی مضامین بود؛ نتایج پژوهش نشان داد سه مقوله اصلی محتوای آموزشی، فعالیت های یادگیری و یاددهی و ارزشیابی مستمر مقوله های مسئولیت پذیری اجتماعی در برنامه درسی دانشگاه مهارتی را تشکیل دادند. بر اساس این مقوله ها مدل مفهومی مسئولیت پذیری اجتماعی در برنامه درسی دانشگاه مهارتی ترسیم شد. بدون شک ارتباط بین اجزا و عناصر برنامه درسی به عنوان خرده نظام آموزشی و برنامه های کلان آموزشی می توانند نهاد اجتماعی آموزش عالی مهارتی را بیش ازپیش توانمندتر کند.
جایگاه تربیت شهروند مجازی در برنامه های درسی رسمی دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی جایگاه تربیت شهروند مجازی در برنامه های درسی رسمی دوره ابتدایی ایران بود. این پژوهش از نوع توصیفی و شامل تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا به شیوه آنتروپی شانون بود. واحد تحلیل محتوا؛ متون، تصاویر و فعالیت های کتاب های درسی بود. جامعه آماری پژوهش 41 جلد کتاب درسی دوره ابتدایی در سال تحصیلی 400-1399 بود که 24 جلد به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد. برای تعیین روایی ابزار، از روایی محتوایی به شکل نظرخواهی از متخصصان در مورد میزان هماهنگی محتوای ابزار اندازه گیری و هدف پژوهش به روش کیفی استفاده شد. ضریب پایایی نیز به روش اسکات 83/0 به دست آمد. یافته های حاصل از تحلیل آنتروپی شانون نشان داد بیشترین میزان بار اطلاعاتی و ضریب اهمیت در بین مؤلفه های مطلوب تربیت شهروند مجازی به مؤلفه ی "سواد مجازی" مجموعاً با مقدار (386/0) و کم ترین میزان بار اطلاعاتی و ضریب اهمیت به مؤلفه های " امنیت مجازی"، " آداب معاشرت مجازی"، " حقوق و مسؤلیت های مجازی"، " قوانین مجازی" و " تجارت مجازی" مجموعاً با مقدار (0) تعلق دارد. همچنین یافته های مربوط به آمار توصیفی نشان داد که حدود 4 درصد از محتوای کتاب های درسی مورد بررسی به مؤلفه های تربیت شهروند مجازی توجه داشته اند. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که جایگاه تربیت شهروند مجازی در برنامه های درسی دوره ابتدایی ایران تا حد زیادی مغفول مانده است. بنابراین پیشنهاد می شود با توجه به ضرورت تربیت شهروندان مجازی در عصر حاضر، برنامه های درسی دوره ابتدایی از نظر ایجاد پوشش مناسب روی مؤلفه های مورد نیاز تربیت شهروند مجازی، مورد بازنگری قرار گیرد.