۱.
سیاست های عمومی معمولاً برای حل یک مشکل یا مسأله عمومی طراحی و اجرا می شوند. مبانی علمی نشان می دهد که انجام تحلیل مناسب از سیاست های عمومی نیازمند درک صحیح از روابط و حلقه های علت و معلولی اصلی آن ها است؛ نیازی که از سوی بسیاری از صاحبنظران دنیا به وسیله مدل سازی پویایی سیستم ها برآورده شده است. پویایی سیستم ها روشی است که با در نظر گرفتن روابط پیچیده علت و معلولی در سیاست های عمومی به تحلیل و ارزیابی آن ها کمک می کند. با این حال به دلایلی نظیر نبود منابع اطلاعاتی مورد نیاز، چنین تحلیل هایی تا کنون در کشور انجام نشده است. مقاله حاضر به دنبال تحلیل سیاست های آموزش عالی با بهره گیری از مدل سازی پویایی سیستم ها است. روش پژوهش از نوع مدل سازی تبیینی است و بدین منظور با بهره گیری از نظر خبرگان آموزش عالی، سیاست های آموزش عالی در برنامه پنجم توسعه کشور مدل سازی شده و مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد توجه به تاخیرهای زمانی، حلقه های علّی تقویت کننده و متوازن کننده در محورهای کیفیت، جمعیت و منابع مالی، تا حد زیادی در اثربخشی و انسجام سیاست های تدوین شده مؤثر است: عدم توجه به تاخیرهای زمانی در حلقه های هدفجو(متوازن کننده) منجر به نوسان خواهد شد و این به معنی دشواری پایش و ارزیابی سیاست های تدوین شده است، چراکه شناخت و پیگیری تغییر رفتار گروه هدف ناشی از یک سیاست و متعاقباً مساله مورد بررسی، در پیچ و خم شناخت علت و معلول در بازه ای از زمان دشوار خواهد بود. همچنین بکارگیری ابزارهای برنامه ریزی و ایجاد هماهنگی بیشتر بین دستگاه های ذیربط عنصری ضروری برای کم کردن دامنه این تأخیرها است. بر این اساس الگوی رفتار متغیرهای کلیدی، تاخیرهای زمانی و حلقه های علّی شناسایی شده و مبنای ارائه پیشنهادهایی جهت بهبود سیاست های آموزش عالی برنامه پنجم قرار گرفته است.
۲.
مقاله حاضر به دنبال تحلیل نحوه شکل گیری و رشد بخش نانوفناوری در ایران با بهره گیری از مفهوم نظام نوآوری فناورانه و با استفاده از رویکرد کارکردی می باشد. برای این منظور در این تحقیق دو مسیر کیفی و کمی برای تحلیل نحوه شکل گیری کارکردهای نظام نوآوری فناورانه در بخش نانوفناوری طی شده است. از یک سو با بهره گیری از مصاحبه با فعالان حوزه نانوفناوری کشور و بررسی و تحلیل محتوای اسناد و فعالیت های انجام شده در این بخش و با تکنیک "نگاشت تاریخی داده ها" اقدام به ترسیم مسیر شکل گیری نانوفناوری در ایران شده است. از سوی دیگر، با بهره گیری از یک پیمایش، ابتدا ابعاد و مولفه های مدل مفهومی با استفاده از روش تحلیل عاملی تاییدی مورد تایید قرار گرفتند و سپس، مسیر و نحوه تاثیرگذاری کارکردهای مختلف بر یکدیگر با استفاده از مدل معادلات ساختاری مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که دولت به عنوان محرک اصلی در شکل گیری کارکردهای نهادینه سازی و قانون مندسازی، هدایت تحقیقات و نوآوری و تامین و تخصیص منابع، نقشی کلیدی ایفا کرده است و بر این اساس، ما این مسیر شکل گیری را تحت عنوان "موتور شکل گیری حمایت و فشار دولت" نام گذاری می کنیم.
۳.
مقاله حاضر بحثی است در مناقشه علم یا فناوری بودن "تحقیق درعملیات". تحقیق درعملیات مجموعه ای از روش (روش شناسی)هایی است که هدف آن ها بهبود تصمیم گیری در سازمان ها است و از این رو از اهمیت بسیاری در سطوح دانشگاهی و کاربردی در داخل و خارج کشور برخوردار است. پرسش اصلی در این پژوهش این است، که علت برقراری این مناقشه چیست؟ آیا اتخاذ موضع علم یا فناوری درباره تحقیق درعملیات، تغییری در آرمان های اولیه و اهداف آن که همانا کمک به تصمیم گیری های سازمانی است ایجاد می کند؟ و اگر چنین است این تأثیرگذاری چگونه صورت می پذیرد؟ این مقاله در وهله نخست به مرور و بررسی مدعیات طرفین دعوی در این مناقشه وتحلیل آن ها می پردازد و سپس اهمیت اتخاذ موضع علم یا فناوری در این رشته و پیامدهای آن را مورد بحث قرار می دهد. در آخر پیشنهاداتی برای سیاست گذاران علم و فناوری کشور ارایه می شود. کلید واژه ها: تحقیق درعملیات، علم، فناوری کلاسیک، فناوری مدرن، رئالیسم انتقادی، جامعه شناسی معرفت علمی
۴.
مطالعات نظام های نوآوری، سیاست های یکسان برای طراحی و هدایت مسیر توسعه مبتنی بر نوآوری را مردود دانسته و توجه خاص به ویژگی های مختلف موثر بر نوآوری هر منطقه را ضروری می دانند. از سوی دیگر، در این مطالعات و مخصوصا در رویکرد گسترده آن، تأکید فراوانی بر تأثیرگذاری عوامل اجتماعی نظیر اعتماد و هنجارها بر رفتار نوآوری شده است. ایران به دلیل گستردگی جغرافیایی و عمق تاریخی، وجود اقوام مختلف با فرهنگ های متفاوت و در عین حال، سیاستگذاری متمرکز، نمونه کمیابی برای مطالعه تأثیر عوامل اجتماعی بر رفتار نوآوری منطقه ای است. لذا در این پژوهش که با هدف گونه شناسی رفتار نوآوری مناطق مختلف ایران، شناسایی مسیر نوآوری هر منطقه و تشخیص سیاست های مناسب آن طراحی شده است، به ویژه عوامل اجتماعی موثر بر نوآوری (نظیر اعتماد و قوم گرایی) و رفتارهای اجتماعی هر منطقه (نظیر یادگیری و جریان دانش) مورد توجه قرار دارد. به همین منظور، ویژگی های مختلف اقتصادی-اجتماعی استان های کشور در دو مقطع زمانی 1379 و 1386 (که در آن موقع30 استان بوده اند) مورد بررسی قرار گرفته اند. سپس عملکرد نوآوری و ویژگی های استانها در مقایسه با یکدیگر (و بر اساس سنجه هایی که بعضا به طور خاص و بر حسب شرایط بومی ایران طراحی شده اند) مطالعه شده و برپایه شباهت ها و تفاوت های آنها گونه شناسی تجربی از استان های کشور شکل گرفته و بر این اساس، سیاست های خاص هر استان توصیه شده است..
۵.
برساخته ای به نام اقتصاد دانش بنیان در دهه های اخیر در بین دولتمردان، کنشگران اقتصادی و دانشگاهیانِ علاقه مند به مباحث توسعه اقبال فروانی را به خود معطوف کرده است و صرف نظر از برخی چالش های نظری، ریشه در درکی عمیق از اهمیت دانش در خلق ارزش اقتصادی دارد. این مقاله بر آن است تا با نگاهی نهادگرایانه به اقتصاد، به کندوکاو ظرفیت های دین مبین اسلام در جهت کارکردهای اساسیِ اقتصاد دانش بنیان (به خصوص در عرصه نهادهای غیر رسمی و فرهنگی) بپردازد. رویکرد این نوشتار، تطبیقی، تحلیلی و بدیهه گرایی است. در نهایت روشن گردید که اقتصاد اسلامی یک اقتصاد دوستدارِ دانش است و در این راستا تشویق ها و تجویزهای فراوانی دارد و به خصوص دریچه های گریزی از تنگناهایِ فرهنگی که مدیریت دانش و اقتصاد دانش بنیان با آن روبه روست ارائه می دهد. خوشبختانه با اتکا به ظرفیتهای اسلام، می توان یک گام به پیش برداشت و ادعا کرد که بسط روحیه پرسشگری، تفکر و نقّادی توسط اسلام می تواند در حرکت از جامعه ی اطلاعات بنیاد به جامعه دانش بنیاد (در معنای دقیقِ کلمه) که می توان آن را حکمت بنیان نیز نامید مفید است. لذا همانقدر که پرداختن به بانکداری بدون ربا و امثال ذلک در نیل به اقتصاد اسلامی (به عنوان یک فناوری نرم) مهم است، به همان اندازه نیز استفاده از ظرفیتهای نهادی اسلام در دانش پایگی اقتصاد اهمیت دارد و می-تواند در دنیای واقعی ارزش آفرین باشد.
۶.
This article analyzes the transformation of sectoral innovation systems in upstream petroleum industry and its drivers. The evidence collected shows that this sector has experienced three distinctive phases since the early 1970s over which both upstream industry architecture and innovation systems have changed in configuration and performance. This study shows that the major driver behind transition from the first to the second period was collapse of oil prices. However, the major factor behind transition from the second to the third period was emergence of ‘qualitatively’ different demand for complex upstream projects in harsh and less accessible environments which drove innovation opportunities and pushed emergence of integrated service companies. In contrast to the conventional industry life cycle model, this study shows that a mature and established industry can transform to a high-tech sector, when major agents in the sector actively participate in the innovation system to meet the new technical requirements. It also shows transformation of sectoral innovation systems can be analyzed in terms of interaction between changes in architectural changes and innovation dynamics.