اهمیت نقش علوم انسانی در تحقق چشم انداز بیست ساله کشور بر صاحب نظران علم و فنّاوری پوشیده نیست. بی تردید ارتقای تولیدات این حوزه از دانش می تواند مسیر پیشرفت عالمانه کشور را به سمت اهداف عالی نظام سیاسی هموار سازد. اما خلق این نوع دانش در کشور دچار نوعی کندی است و از کاربرد آن نیز چندان رضایتی وجود ندارد. در مقاله حاضر تلاش می شود تا پاسخی برای این پرسش فراهم آید که موانع ذاتی و عرضی تولید در حوزه علوم انسانی در ایران چیست، و نیز رهنمودهایی برای سیاست علم و فنّاوری کشور عرضه می شود.
پژوهش حاضر با هدف «شناسایی و تحلیل موانع و مشکلات توسعه فنّاوری نانو در بخش کشاورزی ایران» انجام گرفته است. به لحاظ روش پژوهش، این تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی- همبستگی محسوب می شود. جامعه آماری تحقیق حاضر را محققان مراکز و مؤسسات تحقیقات ملی تشکیل می دهند که 120 نفر از آنان برای انجام پژوهش انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه استفاده شده است. برای تعیین اعتبار ابزار تحقیق پیش آزمونی انجام گرفت که مقدار آلفای کرونباخ محاسبه شده برای هریک از مقیاس های اصلی پرسش نامه در حد مناسب (بالای 7/0) بود. برای شناسایی عامل های موانع توسعه فنّاوری نانو در بخش کشاورزی کشور از تحلیل عاملی اکتشافی و به منظور بررسی شاخص برازش نیکویی مدل تحقیق از تحلیل عاملی تأییدی و مدل معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج نشان می دهند که موانع توسعه فنّاوری نانو در بخش کشاورزی کشور از پنج عامل مجزای زیرساختی، سیاست گذاری، اطلاعاتی، قانونی و مالی تشکیل می شود.
مقاله حاضر با رویکردی نقادانه به دو جریان مهم در حوزه قانون گذاری فنّاوری و کفایت آن ها در فراهم آوردن مدل های کارامد برای سیاست گذاری می نگرد. از یک سو، متون و آثار نوآوری و توجه ویژه آن ها به اهمیت فنّاوری های جدید و قانون گذاری درباره آن ها و از سوی دیگر، مدل های توسعه یافته در مورد قانون گذاری فنّاوری های جدید با توجه به ریسک آن ها به دقت تحلیل خواهد شد. بررسی نقادانه هر دوی این جریان های تحلیلی نشانگر این نکته است که هر دوی آن ها به دلیل وجود مجموعه ای پیش فرض ها قادر به فراهم آوردن مدل کارامد تحلیلی و عملی نیستند. در حالی که سیاست گذاران در عمل به مدل هایی نیاز دارند که بتوانند به آن ها در ارزیابی ریسک و منفعت فنّاوری ها کمک کنند، مدل های نوآوری جنبه ریسک را ارجی ننهاده اند و از سوی دیگر مدل های ریسک توجه چندانی به نوآوری نکرده اند و از این رو، از منفعت آنان بسیار غافل مانده اند. در ادامه، به چالش های معرفت شناختی توسعه چنین مدل هایی می پردازیم و از این رهگذر مدلی برای این منظور پیشنهاد می شود.
در پژوهش حاضر روشی برای قیاس ساختار و عملکرد اشاعه نوآوری بین بخش های اقتصادی در ایران با چین و تایوان بیان شده است. شبکه اشاعه نوآوری بین بخشی از جریان های هزینه های تحقیق و توسعه ساخته می شود که با استفاده از داده های موجود در جداول داده ستانده و هزینه تحقیق و توسعه هر بخش قابل محاسبه اند. این شبکه در سطوح انفرادی، ملی و گروهی وجود دارد و به بررسی بخش های واقع در شبکه اشاعه نوآوری و عملکرد هر بخش می پردازد. نتایج بررسی در ایران در سطح انفرادی نشان می دهد که مهم ترین بخش ها عبارتند از فلزات اصلی و محصولات فکری که وضعیت بهتری نسبت به همتایان شان در چین و تایوان دارند. اما وضعیت دیگر بخش ها در ایران قابل قیاس با مشابهات موجود در چین و تایوان نیست. شرایط دیگر بخش ها در ایران این گونه می نماید که بیش تر آن ها از لحاظ نوآوری نیازمند به بخش های اصلی یاد شده اند. همچنین درباره خوشه ها، نتایج بیانگر این حقیقت است که خوشه ها به مثابه زیرمجموعه ای بسیار مهم از شبکه اشاعه نوآوری در ایران عملکردی ضعیف دارند. در سطح ملی، شبکه اشاعه نوآوری تایوان از دو رقیب خود بسیار تواناتر است و ایران و چین شرایطی کمابیش یکسان دارند.
تحقیق حاضر به بررسی عوامل مؤثر بر ضریب تأثیر1 نشریات حوزه اقتصاد مورد تأیید وزارت علوم، تحقیقات وفنّاوری می پردازد. نوع تحقیق، علم سنجی است که با استفاده از روش های پیمایشی، تحلیل استنادی و کتابخانه ای به انجام رسیده است. داده های تحقیق با استفاده از پایگاه استنادی علوم جهان اسلام «آی. اس. سی.»2 ، پرسشنامه و تورق نشریات مورد مطالعه گردآوری شده است. متغیرهای مستقل تحقیق شامل خوداستنادی، هم آیندی مؤلفان، کیفیت مقالات، شهرت، تأخیر در انتشار به موقع، نسبت مقالات مروری، قیمت، میزان رد مقالات و دسترسی آزاد است. ضریب تأثیرنشریات مورد مطالعه، متغیر وابسته تحقیق را تشکیل می دهد. نتایج تحلیل همبستگی نشان داد که عوامل خوداستنادی، کیفیت مقالات، هم آیندی مؤلفان، تأخیر در انتشار به موقع، نسبت مقالات مروری و میزان رد مقالات، رابطه معنی داری با ضریب تأثیرنشریات دارند. از سوی دیگر، عوامل شهرت و قیمت رابطه معنی داری با ضریب تأثیرنشریات ندارند. همچنین، دسترسی آزاد تغییر معنی داری در ضریب تأثیرنشریات مورد مطالعه ایجاد نکرده است. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان می دهد که در تأثیر هم زمان متغیرهای مستقل تحقیق بر ضریب تأثیر ، عوامل میزان رد مقالات، خوداستنادی، کیفیت، هم آیندی مؤلفان، نسبت مقالات مروری و تأخیر در انتشار، به ترتیب بر ضریب تأثیر نشریات اثر می گذارند. کلیدواژه ها : ایران، ضریب تأثیر، علم سنجی، نشریات اقتصاد، وزارت علوم
در این مقاله نظریات جدیدی که لاندوال و همکاران وی در دانشگاه آلبورگ به عنوان صاحب نظر در نگرش نظام ملی نوآوری درباره کشورهای آسیای جنوب شرقی و افریقا ارائه کرده اند، تحلیل مقدماتی می شود. روش تحقیق در چارچوب روش شناسی برنامه های پژوهشی علمی معرفی شده از سوی ایمره لاکاتوش، انتخاب شده است. این مقاله نخست، نظریات لاندوال را که به عنوان نگرش «نظام ملی نوآوری» به مفهوم گسترده آن مشهور شده است، جزئی از برنامه پژوهشی علمی اقتصاد تکامل گرا تلقی می کند و می کوشد با توجه به ساختار برنامه پژوهشی، دو الگوی نظری آسیایی و افریقایی این نگرش را بررسی کرده و به این پرسش پاسخ دهد که آیا این الگوهای نظری حرکتی رو به جلو در راستای برنامه پژوهشی تلقی می شوند یا آن ها را باید دال بر نوعی تغییر جهت از هسته مرکزی برنامه اقتصاد تکاملی لاندوال دانست. در نهایت مقاله با این نتیجه گیری به پایان می رسد که نظریه های الگوی آسیایی در راستای رهنمون های ایجابی و در راستای پیشرفت برنامه پژوهشی و نظریات الگوی افریقایی به عنوان نظریات موضعی بدون ارتباط با هسته مرکزی و در تعارض با رهنمون های سلبی برنامه پژوهشی است.
Given the paradigm shift from “Closed Innovation” to “Open Innovation”, there seems to be a need for a systematic mechanism for exploring and evaluating alternative external technologies, as well as the business models that may be appropriate for capturing value from such technologies. Although Traditional Technology Roadmapping (TTRM) used to play an important role in this regard, analyzing its utility in the context of Open Innovation reveals some shortcomings that need to be addressed in order to make the most of the Technology Roadmapping (TRM) concept. This paper elaborates on these limitations and suggests a modified approach, Open Innovation Roadmapping (OIRM), as an effective technological innovation management and planning tool in this new paradigm. The results of the application of the proposed approach in the case of the membrane technology roadmapping at the Research Institute of Petroleum Industry (RIPI) are also presented here. Further practical guidelines are also raised by the authors to give a more practical vision on the approach.