۱.
تروریسم پدیده ی جدیدی نیست، بلکه از جمله پدیده هایی است که همزاد با بشر بوده و با به کارگیری خشونت علیه اشخاص، دولت ها و گروه ها برای پیشبرد زورمدارانه اهداف سیاسی یا عمومی به یکی از تهدیدات مهم بین المللی تبدیل شده است. در جهان معاصر، این پدیده به سبب پیوند با فناورى هاى نوین اطلاعاتى و ارتباطاتى، به یک گرفتارى راهبردى تبدیل شده و توانسته است گروه های کوچک، اما با ساختارهاى پیچیده را به بازیگران برجسته در پهنه بین المللى تبدیل نماید. سایبر تروریسم با هدف از کار انداختن عملیات زیرساخت های بحرانی یک کشور انجام می شوند که با توجه به رشد روز افزون تکنولوژی و ویژگی های منحصر بفرد فضای سایبر، تمامی دولت ها را با چالش های جدیدی روبروکرده است. سؤال اصلی نوشتار این است که با توجه به در دسترس و منحصر بفرد بودن فضای سایبر، چگونه می توان بر تهدیدات سایبر تروریسم علیه منافع دولت ها فائق آمد؟ فرضیه نوشتار در پاسخ به سؤال اصلی این است که در عصر جدید با پیشرفت تکنولوژی و فناوری با تهدیدات جدیدی روبرو شده ایم که دیگر نمی توان مانند گذشته امنیت ملی را تنها در محدوده مرزهای داخلی یک کشور نگاه کرد. امروزه مهاجمان تنها با در دست داشتن یک دستگاه رایانه، تهدیدی برای منافع یک کشور محسوب می شوند. چنین خطر نافذی، تمامی برداشت های رایج و سنتی از مفهوم امنیت ملی را زیر سوال برده است. مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با ابزار کتابخانه به رشته تحریر در آمده است.
۲.
تقریبا درتمام دوره جنگ سرد (1991-1945) سلاح هسته ای تاکتیکی یکی از ستون های دکترین تحذیر یا ترسانیدن ترموهسته ای سازمان ناتو بود ، و قرار بر این گذاشته شده بود که این سلاح ها علی البدلی برای سلاح ها و نیروهای قرار دادی این سازمان باشند ، و در هنگام تعرض اتحاد جماهیر شوروی به اروپای غربی ، از طرف سازمان ناتو برای حمله و از بین بردن واحد های نظامی " پیمان ورشو " مورد استفاده قرار گیرند . در حال حاضر ، بعد از گذشت سال ها از اتمام جنگ سرد ، تعداد گروه هائی که مخالف نگه داری سلاح های تاکتیکی هسته ای در پایگاه های سازمان ناتو در اروپای غربی ، زیاد شده است ، و حقیقت هم این است که این سلاح ها از دیدگاه نظامی ارزش جنگی- تهاجمی آنچنانی ، ندارند . با این وجود کشور های عضو سازمان ناتوهمهنوز تصمیم الزام آوری مبنی بر آینده سلاح های تاکتیکی هسته ای خود را ، اتخاذ نکرده اند . موضوع و هدف اصلی این مقاله تجزیه و تحلیل برخورد کشورهای عضو سازمان ناتو با سلاح های هسته ای موجود و سیر تحولی و تغییر شکل آن ها و سناریوهای احتمالی مربوط به آن ها ، می باشد . سوآل اصلی مطرح شده در این مقاله هم این است که : آیا سازمان ناتو باید به سوی بهینه سازی سلاح های هسته ای خود برود ؟ و یا باید سعی کند تا زراد خانه های سلاح های تاکتیکی ترمو هسته ای خود را منحل کند ؟
۳.
بحران هسته ای کره شمالی از آنجا آغاز شد که در اوایل دهه 90 با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، نظام کمونیستی- استالینیستی کره شمالی یکی از مقتدرترین حامیان خود را از دست می دهد. این کشور به عنوان آخرین مرز جنگ سرد در کانون استراتژی های خصمانه آمریکا قرار می گیرد. لذا کره شمالی برای مقابله با تهدیدات آمریکا و افزایش امنیت خود به سمت دستیابی به سلاح هسته ای حرکت می کند و در نهم اکتبر 2006 اولین آزمایش هسته ای خود را انجام می دهد. این آزمایش هسته ای مسلما بر معادلات منطقه و بین الملل تاثیرگذار بوده و سیاست قدرتهای بزرگ را تحت تاثیر قرار داده است. مقاله حاضر در پی پاسخ به این سوالات است که رویکرد کشورهای آمریکا، چین و روسیه نسبت به این بحران چه بوده است؟ و دیگر اینکه بحران هسته ای کره شمالی چه پیامدهایی برای منطقه و بین الملل داشته است؟ مقاله پیش رو درصدد است براساس واقع گرایی ساختاری فرایند حرکت کره شمالی به سمت هسته ای شدن و همچنین رویکرد هریک از کشورهای آمریکا، چین و روسیه را نسبت به این بحران بررسی کرده، و تاثیری که این بحران بر امنیت منطقه و بین الملل داشته و خواهد داشت، را مورد توجه قرار دهد و در ادامه نیز به آینده بحران و نقش قدرتهای بزرگ در حل و فصل آن پرداخته شود. لازم به ذکر است که روش پژوهش براساس روش تحلیلی- مقایسه ای می باشد
۴.
امروزه در عصر پست مدرن چالش های فرا روی دولت ها و جامعه بین المللی واکنش های بسیار متفاوتی را از نظام حقوق بین المللی و همچنین نقش های متفاوتی را برای این نظام می طلبد. روند جهانی شدن و پیدایش تهدیدات نوین فراملی علیه صلح و امنیت در روابط بین الملل به طور اساسی ماهیت و زمامداری و اهداف اساسی حقوق بین الملل را در چند سال گذشته تغییر داده است. مشکلات بین المللی از آلودگی مرزی گرفته تا اردوگاههای تروریستی، از سیل پناه جویان گرفته تا گسترش تسلیحات، همه و همه دارای منشا و ریشه داخلی هستند که هر نظام حقوقی بین المللی غالبا قدرت رسیدگی به آنها را ندارد. در این میان یکی از پدیده های مهم و بحث برانگیز بین المللی، منطقه ای و ملی در دهه نخست قرن 21 وآغاز هزاره سوم و یکی از اساسی ترین معضلات و چالش های بین المللی و خطرناک ترین تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی مسأله تروریسم است. به عبارتی گسترش روزافزون عملیات و اقدامات تروریستی از مهم ترین چالش های فراروی جامعه جهانی و حقوق بین الملل کیفری است که تهدیدی جدی علیه صلح و امنیت در روابط بین الملل به شمار می رود. در عصر جهانی شدن و با گسترش تهدیدات تروریستی برآمده از پست مدرن، تروریست ها نیز همگام با روند جهانی شدن پیشرفت کرده اند، اما هرگز در قید و بندهای بین المللی ناشی از آن گرفتار نشده اند، از این رو هیچ منطقه، دولت یا ملتی در جهان از اقدامات تروریستی مصون نمی ماند و تروریسم از تهدیدی ملی به تهدیدی بین المللی و سرانجام جهانی مبدل گشته و بیم آن وجود داردکه با گسترش این پدیده در جهان و دستیابی تروریست ها به سلاح های خطرناک هسته ای، شیمیایی و بیولوژیکی به یکباره صلح و امنیت بین المللی به مخاطره افکنده شود. در پرتو جهانی شدن و یا از رهگذر اندیشه جهان شهری نه تنها حقوق بین الملل و آرمان صلح گرایانه بلکه خشونت نیز همانند پدیده تروریسم خشونت بار متجلی از 11 سپتامبر جهانی و فراگیر می شود. حقوق بین الملل عمده تأکید خود را بر روی تروریسم فرامرزی قرار داده است، زیرا تروریسم معارض با حقوق بین الملل و صلح بین المللی است. بنابراین امروزه نگرانی پست مدرن در حقوق بین الملل، چگونگی استمرار بخشیدن به صلح و امنیت بین المللی و جلوگیری از وقوع جنگ است. از آنجا که کشورها عمدتا با عینک منافع ملی به مسایل و موضوعات می نگرند، رویارویی با تروریسم بین الملل از طریق حقوق بین الملل و در راستای صلح بین الملل با چالش ها و موانع جدی مواجه خواهد شد. حقوق بین الملل هنگامی می تواند در ممانعت از تروریسم موفق باشد که کنوانسیون ها و قراردادهای حقوقی بین المللی در یک محیط مناسب بین المللی مورد عمل قرارگیرند، تعارضات حقوقی و سیاسی در سطح جامعه جهانی برطرف شود و اصل کلی فراحقوقی حقوق بین الملل نیز باید نه تنها صلح میان دولت ها، بلکه میان بشریت، و آینده آن باشد. بنابراین یک نظم حقوق بین المللی محکم همراه با اصول و رویه های چند جانبگی لازم است تا قواعد اساسی یک تمدن جهانی در حال ظهور را باز تعریف کند و از طرفی نیاز به یک باز اندیشی بسیار جدی در سطح جهانی وجود دارد که تمام عناصر متشکله روابط بین الملل مورد بررسی قرار گیرند و یک سری تعاریف و مفهوم سازیهای مجدد باید صورت گیرد. بنابراین نقطه تمرکز این پژوهش آن است که سیستم حقوقی حقوق بین الملل جهانی چگونه می تواند در برابر تهدیدات پست مدرن تروریسم در عصر جهانی شدن، میان دو حوزه حقوقی و سیاسی مفاهمه، تطبیق یا تعدیل را به منظور تامین صلح و امنیت جهانی انجام دهد. از دید پژوهشگر سنتز پلورالیستی ائتلاف جهانی برای صلح بین الملل با حاکمیت حقوق بین الملل جهانی و همکاری های چند جانبه جامعه جهانی و همچنین ترکیبی از تئوری های جدید در روابط بین الملل می تواند زمینه ساز نوعی نظم حقوقی بین المللی شود که با راهبردهای تهاجمی یک جانبه خشونت بار پس از 11 سپتامبر در مقابله با تروریسم به گونه ای منسجم و قاعده مند مقابله نماید. بنابراین حقوق بین الملل در عصر جهانی شدن با اتکای به ارزشهای صلح، توسعه، آزادی و دمکراسی است که می تواند در هزاره سوم بار دیگر ملل متحد را بازسازی کند و جهان را از خطر تروریسم جهانی و تهدیدات بر آمده از پست مدرن نجات دهد و به مانند یک سوپاپ اطمینان زمینه و بستر مناسبی را برای صلح و امنیت در روابط بین الملل فراهم سازد.
۵.
رابطه ایران با کشورهای آمریکای لاتین اگر چه تاریخی نسبتاً طولانی دارد، اما به دلایل سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیک در مجموع محدود بوده و جز در برهه های زمانی گذرا و تنها با معدودی از کشورها، شکوفایی وگستردگی را به همراه نداشته است. با این حال، از سال 2005 و با پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری ایران و مقارن این تاریخ، پیروزی چپ گرایی جدید در تعدادی از کشورهای این منطقه به ویژه در ونزوئلا، دوره ای از گسترش روابط سیاسی بین ایران و این کشورها رقم خورد. این نوشتار درصدد است از منظری سازه انگارانه به واکاوی و شناسایی دلایل این گسترش روابط بپردازد. بر اساس این رویکرد، درک متقابل از هویت مشترک و محورهایی چون ضدیت با نظام سلطه، نفی کاپیتالیسم و امپریالیسم، زمینه های استعماری و جهان سوم گرایی عناصر مشترک هویتی بوده اند که این کشورها را به سمت ارتقاء روابط دو جانبه و همکاری های گسترده دست کم در حوزه های سیاسی سوق داده اند.
۶.
فرهنگ، یکی از موضوعات محوری رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل می باشد. به طوری که، مقوله فرهنگ یکی از اصلی ترین دغدغه های جوامع بشری می باشد. تحولات محلی و ملی از یک سو، و تحولات ملی و بین المللی در عرصه فرهنگ از سوی دیگر، به نحوی دیالکتیکی بر یک دیگر اثر گذاشته، و در نتیجه،در منازعات و همکاری های بین المللی تاثیرگذار است. بی آن که بخواهیم فرهنگ را در مقابل سیاست یا اقتصاد قرار دهیم، باید خاطر نشان ساخت، کهپس از پایان جنگ سرد، مطالعات روابط بین الملل و علوم سیاسیدر تلاش بوده است، تا با رهیافتی فرهنگی به تجزیه و تحلیل امور بین المللی بپردازد. ارائه نظریاتی از جمله نظریه برخورد تمدن ها، پایان تاریخ، گفتگوی تمدن ها و بنیادگرایی اسلامی در همین چارچوب است. تدقیق در این دسته از نظریات که در دهه 1990، مطرح گردید، همچنین مرور و ارزیابی تحولات نظام بین الملل بعد از حوادث 11 سپتامبر، نظیر حمله آمریکا به افغانستان و عراق و طرح خاورمیانه بزرگ از رویکرد فرهنگی، بیانگر این مطلب است که مسایل فرهنگی نیز همانند مسایل سیاسی و اقتصادی از جایگاه خاصی، در حوزه های تصمیم سازی و تصمیم گیری در سطح ملی، منطقه ای و بین المللی برخوردار است. بنابراین هدف اساسی پژوهش حاضر بررسی نقش فرهنگ در منازعات و همکای های بین المللی می باشد. با توجه به این هدف، سوال اساسی نوشتار حاضر این است که: «فرهنگ چگونه می تواند در منازعات و همکاری های بین المللی ایفای نقش نماید؟» با توجه به سوال اساسی مطروحه، این فرضیه را می توان مطرح نمود که: «بروز و تشدید اختلافات و تعارضات فرهنگی از یکسو و افزایش تعاملات و روابط فرهنگی از سوی دیگر، می تواند به طور مستقیم در منازعات و همکاری های بین المللی در سطوح ملی، منطقه ای، و بین المللی، ایفای نقش نماید.
۷.
در این مقاله تلاش شده تا با تاکید بر نگرش سازه انگاری به عنوان یکی از رویکردهای مهم در زمینه روابط بین الملل و مطالعات منطقه ای، به تبیین مقوله همگرایی و منطقه گرایی در روابط بین الملل بپردازد.در این راستا ابتدا به تشریح مبانی نظری سازه انگاری پرداخته و سپس نگرش این رویکرد در باب منطقه گرایی و همگرایی منطقه ای و عناصر و متغییرهایی که به عنوان عوامل موثر در منطقه گرایی و بویژه تعمیق و نهادینه شدن منطقه گرایی و همگرایی منطقه ای مورد توجه این رویکرد قرار گرفته را برشمرده و آن را مفهوم سازی و تئوریزه کرده است. در مطالعات موردی نیز به مفهوم سازی اتحادیه اروپا به عنوان یک نهاد بین المللی بر اساس سازه انگاری پرداخته ایم. در نهایت در نتیجه گیری عنوان می شود که این رویکرد توانسته است افق تازه ای در زمینه مطالعات منطقه ای و همگرایی و منطقه گرایی بگشاید، بطوریکه امروزه به یکی از رویکردهای مهم در زمینه مطالعات مربوط به همگرایی و منطقه گرایی و بویژه تحلیل های مقایسه ای تبدیل شده است.
۸.
تحولات نظام بین الملل و روند های جدید جهانی، دیپلماسی را متحول کرده است به طوری که در کنار کاربرد دیپلماسی سنتی، امروزه اشکال جدید دیپلماسی به ویژه دیپلماسی عمومی/ فرهنگی درراستای تحقق منافع ملی کشور ها به کار می رود. دیپلماسی عمومی/ فرهنگی اقدماتی برای تعامل و ارتباط با دیگر ملل و اندیشه ها با هدف ایجاد روابط بلند مدت فرهنگی و بر پایه ارزش ها و سیاست های نظام مورد نظر با جوامع دیگر است. اهداف نهایی دیپلماسی عمومی/ فرهنگی اطلاع رسانی و نفوذ بر مخاطبان خارجی، ایجاد گفتمان متقابل و روابط بلند مدت می باشد. برنامه های آموزشی، فرهنگی، پژوهشی و پخش برنامه های رادیو تلویزیونی، ماهواره ای و اینترنتی را می توان از اجزاء این دیپلماسی دانست.سازه انگاری جهان وطنی از نظر فلسفی بر اساس دیپلماسی چند جانبه، تئوری جهان وطنی و سیاست های سازه انگارانه می باشد. اهداف سازه انگاری جهان وطنی ساخت روابط دوستانه پایدار میان دولت ها با دعوت از جوامع آن ها برای یادگیری از یکدیگر در ساخت نگرش های فرهنگی جهان وطنی می باشد.سئوالی که در این جا مطرح است این است که چگونه می توان دیپلماسی عمومی/ فرهنگی را با نظریه سازه انگاری جهان وطنی تبیین نمود؟ فرضیه پژوهش بر این اساس استوار است که اهداف دیپلماسی عمومی/ فرهنگی از منظر سازه انگاری جهان وطنی ساخت روابط دوستانه پایدار میان کشور ها با مخاطب قرار دادن جوامع آن ها در ساخت رفتار های جهان وطنی فرهنگی است.چند جانبه گرایی در دیپلماسی عمومی و فرهنگی با گفتمان در میان موسسات جهانی و واحد های آکادمیک و با تاکید بر مکانیزم های مشترک همکاری در حوزه های فرهنگی و روابط بین المللانجام میگیرد