۱.
این مقاله در صدد واکاوی مفهوم و الگوی نظم جهانی در نظریه اسلامی روابط بین الملل است. در این نظریه استدلال می شود که «نظم جهانی عادلانه» موضوع اصلی نظریه اسلامی روابط بین الملل بوده و در هسته آن جای دارد؛ به گونه ای که نظریه اسلامی روابط بین الملل، به عنوان یک نظریه سیاسی کلان و نظام مند، به جای توضیح کنش و واکنش واحدهای سیاسی متعامل یا تبیین تأثیر نظام بین الملل بر رفتار آنها، مفهوم و الگویی از نظم جهانی را ارائه می دهد؛ نظمی که در سطح ساختاری چگونگی آرایش و چینش کنشگران و الگوی رفتاری آنها، و در سطح کارکردی شرایط لازم برای همزیستی مسالمت آمیز و سپس زندگی سعادتمند و حیات طیبه انسان ها و جوامع انسانی را تأمین و تبیین می کند. از این رو، نظم معنا و مفهومی توصیفی، هنجاری و تحلیلی باید هم ناظر بر چگونگی سامان یافتن کنشگران در وضعیت موجود و هم معطوف به ایجاد شرایط زندگی مطلوب جهانی باشد.
۲.
این مقاله در پی تبیین این مسئله است که قابلیت ها و فرصت های نظریه پردازی اسلامی- ایرانی روابط بین الملل در ایران کدامند؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا «قابلیت ها» و «فرصت ها»ی موجود مورد تبیین قرار گرفته و هدف از «نظریه پردازی» روشن شده است. قابلیت های نظریه پردازی ابتدا به دو دسته قابلیت های نظری تاریخی و قابلیت های نظری عملی روزآمد تقسیم شده اند. قابلیت های نظری تاریخی عبارتند از: 1. آموزه های ایران باستان در زمینه روابط بین ملت ها؛ 2. تجارب تاریخ تمدن اسلام و ایران؛ 3. منبع غنی ادبیات فارسی. قابلیت های نظری عملی روزآمد عبارتند از: 1. امکان بازخوانی قرآن، سنت و سیره ائمه شیعه؛ 2. امکان دستیابی به دانش و تخصص مورد نیاز؛ 3. ژئوپلیتیک ایران. فرصت های نظریه پردازی اسلامی - ایرانی روابط بین الملل عمدتاً تابع شرایط هستند و به تناسب زمان تغییر می کنند؛ فرصت های موجود به سه دسته به شرح زیر تقسیم شده اند: 1. شرایط بین المللی در حال گذار؛ 2. امکان طرح نگرش ها و مکاتب جدید؛ 3. گفتمان انقلاب اسلامی. اما نظریه پردازی ایرانی –اسلامی می تواند با سه هدف صورت گیرد: 1. فهم واقعیت ها و مسائل روابط بین الملل. 2. واکنش به سیاست ها و اقدامات سایر بازیگران برای حفظ و تأمین منافع. 3. کنش و مواجهه فعالانه در نظام بین الملل به منظور تغییر جهت ها و ساختارها.
۳.
مفهوم هویت به شکل منسجم و به عنوان یکی از مه ترین مفاهیم موجود در روابط بین الملل، مفهومی نسبتاً جدید است و شکل گیری آن به دهه 1950 برمی گردد. هویت به مفهوم وضعیت شبیه بودن و تفاوت داشتن با دیگران و شامل ایجاد مرزهایی است که خود را از دیگران جدا می کند. «چیستی» و «کیستی» از جمله سؤالاتی می باشند که در مبحث هویت مطرح و ذهن بشر و جوامع بشری را از گذشته های دور مشغول نموده اند. از نظر مکتب انگلیسی، عامل اصلی شکل گیری هویت، معانی و هنجارهایی می باشند که سبب ایجاد تکالیف متقابل بازیگران مختلف می شوند. در مقابل، سازه انگاری هویت را یک سازه اجتماعی می داند که جنبه ذهنی و گفتمانی دارد و معتقد است که علاوه بر معانی و هنجارها، منافع نیز در شکل گیری هویت ها نقش اساسی دارند. مقاله حاضر با هدف مطالعه تطبیقی هویت از منظر مکتب انگلیسی و تئوری سازه انگاری، با روش توصیفی- تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای صورت می گیرد.
۴.
وجود مرزهای طولانی ایران با دولت های عربی؛ پیشینه دراز مدت روابط اجتماعی و میان فرهنگی ایرانیان و اعراب و موقعیت ژئوپلیتیک این دولت ها در حوزه خلیج فارس عواملی هستند که اهمیت روابط ایران و اعراب را برجسته می کنند. با توجه به ابعاد این موضوع، شاهد بوده ایم که تاریخ روابط میان این دولت ها هم پیامدهایی در سطح داخلی خود این کشورها، و هم منطقه ای و بین المللی داشته است. در این تحقیق بر اساس رویکرد جامعه شناسی تاریخی در روابط بین الملل و مطالعه فرهنگی، به بررسی تاریخ روابط میان ایران و اعراب پرداخته و به دنبال پاسخ به این سؤال بوده ایم که زمینه ها و تحولات تاریخیِ اجتماعی و سیاسی، چگونه شکل گرفته و چه تأثیراتی بر رویکردهای هویتی و روابط میان این دو حوزه، و سیاست خارجی معاصر ایران و دولت های عربی بر جای گذاشته است؟ اهمیت دیگر این پژوهش در رابطه با ایران، به برنامه توسعه کشور و اهمیت ثبات منطقه ای آن باز می گردد. با توجه به موقعیت منطقه آسیای جنوب غرب که ایران را به عنوان یک حوزه فرهنگی مشخص در جوار اعراب قرار می دهد، نیاز است راهبرد بلند مدتی بر مبنای ایجاد ثبات و تعامل در منطقه به منظور تأمین فضای امن رقابت و فعالیت های اقتصادی و دیپلماتیک اندیشیده شود. به نظر ما دستیابی به چنین تعاملی می تواند بر اساس حل و یا به حاشیه راندن محورها و مؤلفه های فرهنگی تاریخی تنش زا و همگرایی بر سر مؤلفه های مشترک باشد.
۵.
جهانی شدن و توسعه فن آوری ارتباطات جمعی تاثیرات مهمی در کشور های در حال توسعه و به ویژه کشور های مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقا بر جای گذا شته است.گسترش روز افزون فن آوری ارتباطات الکترونیکی نظیر شبکه های ماهواره ای و اینترنتی تاثیرات غیر قابل انکاری بر اذهان عمومی این منطقه داشته است. فن آوری ارتباطات و اطلاعات همانند اینترنت و تلفن همراه نقش مهمی در مبارزات برای دموکراسی و حقوق بشر در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا ایفا نموده است. علل اعتراضات شامل ترکیبی از عوامل غیر تکنولوژیکی نیز می باشد که عبارتند از: دهه ها سرکوب،حکومت های موروثی و اقتدار گرا،عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی،نقض سیستماتیک حقوق بشر،به حاشیه رانده شدن سیاسی و اقتصادی مردم. تحولات و خیزش های اخیر در کشور های مصر و تونس و دیگر کشور های منطقه را با توجه به استفاده گسترد ه از محتوی تولید شده توسط کاربران، انقلاب فیس بوک و توییتر می نامند. ایجاد و تولید حجم عظیمی از اطلاعات توسط کاربران در اینترنت را محتوای اینترنتی می نامند که شامل متن، تصویر، فیلم و کلیپ های صوتی است که توسط کاربران اینترنت تولید و بار گذاری می شود. این همان تصویری از پارادایم رسانه های قدرتمند با انگاره ای پست مدرن است که در این پژوهش بر بستر روندهای موجود مورد واکاوی و باز سنجی قرار گرفته است. خود سوزی یک جوان تونسی در دسامبر 2010 و انتشار خبر آن از طریق شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک باعث شروع حرکتی در تونس گردید که به سقوط حکومت 23 ساله بن علی انجامید. اخبار منتشر شده توسط این شبکه ها باعث گسترش این نا آرامی ها به کل منطقه و به ویژه مصر گردید. شبکه های اجتماعی در هدایت توجه اولیه جهان به این خیزش ها در مصر و تونس و متعاقبا دیگر کشور های منطقه و به طور کلی تاثیر در مبارزات دموکراتیک منطقه نقش مهمی ایفا نمودند.برخورد قهری دولت ها با معترضان و وبلاگ نویسان ، کند و قطع کردن اینترنت، دستگیری ، زندانی کردن و ضرب وشتم فعالان اینترنتی در کشور های دستخوش آشوب نشان از اهمیت اینترنت و شبکه های اجتماعی دارد.از مراکش تا بحرین ، جهان عرب شاهد ظهور رسانه های مستقل اجتماعی است که به طور پیوسته باعث افزایش تعامل شهروندان با اینترنت گردیده .انتظار می رود تا سال 2015 اینترنت صد میلیون مخاطب عرب داشته باشد.تعداد کاربران فیس بوک در جهان عرب در دسامبر 2010 بالغ بر بیست و دو میلیون نفر بوده است که 75 درصد آن ها جوانان بین 15 تا 29 سال می باشند.
۶.
با کسانی که به خداوند و متافیزیک اعتقاد دارند و آموزه های حقوق بشر، دموکراسی، لیبرالیسم و بسیاری از اصول و پیش فرض های عقل حاکم بر محیط بین الملل را به رسمیت نمی شناسند و به صورت انتقادی با آنها برخورد می کنند چه باید کرد؟ آیا می توان به بهانه عقب افتادگی، استبدادی بودن و خرافه ای بودن آنها را کنار زد و نادیده گرفت؟ در صورت برخورد آیا باید به عنوان هویتی مستقل و دارای بنیادهای منطقی وارد ارتباط با آنها شد، یا اینکه باید تلاش کرد سازه های ذهنی آنها را تغییر داد؟ آیا سرزمین ها و کشورهای دارای الهیات سیاسی، شهروندانی باوجدان و باانصاف هستند یا مردمانی غیرقابل گفت وگو و تنش آفرین؟ این نوشتار با تمرکز بر تئوری های جدید سیاست و روابط بین الملل که اغلب مربوط به عصر اطلاعات هستند، به دنبال این است که شیوه هایی را که این تئوری ها برای برخورد با الهیات سیاسی و گزاره های مذهبی ارائه می کنند، تحلیل کند. در تمام نوشتار دغدغه متن بر حکومت مندی یعنی شیوه های اعمال و محدود کردن قدرت در الهیات سیاسی تمرکز دارد و برای دستیابی به پاسخ، هفت تئوری معروف سیاست و روابط بین الملل مورد واکاوی قرار می گیرند تا نشان داده شود جایگاه سازه های دینی و الهیات سیاسی در روابط بین الملل از شکلی حاشیه ای و بی اعتنا در حال تبدیل به مسئله و دغدغه ای عمومی است.