۱.
زبان استعاره در همه حیطه های ارتباطاتی از جمله گفتمان سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد. هردوره از تاریخ استعارات مختص به خود را داشته است. از آنجایی که زبان به طور گسترده ای دارای ساختار های متفاوت فرهنگی و اجتماعی است می تواند باعث سوء تفسیر یا مقاصد عامدانه دیگری در سیاست بین الملل قرار گیرد. استفاده از زبان استعاره در حیطه روابط بین الملل آن هم جایی که استفاده از زبان به شکل استعاره توسط سیاستمداران فورا به زبانهای دیگر برگردانده می شود می تواند به سوءتفاهمات و برداشتهای گوناگونی منجر شود که برخواسته از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی ملل مختلف است. در این مقاله به بررسی استعاره هایی می پردازیم که اغلب به طور عمومی در رهیافتهای روابط بین الملل مورد استفاده هستند و فایده آنها در ارتقای فهم بهتر این حوزه مورد بحث قرار خواهد گرفت. ضمنا در این راستا نمونه کاربردهای استفاده از زبان استعاره در گفتمان سیاست بین الملل معرفی شده و مورد بررسی قرار می گیرند. این نوشتار ابتدا با ارایه مقدمه ای از استفاده از زبان استعاره در عرصه سیاست شروع می شود و سپس چند تحلیل از موارد نمونه ارایه می گردد.
۲.
به دنبال حادثه 11 سپتامبر 2001، تحولاتی در منطقه خاورمیانه روی داد که چهره این منطقه را کاملاً دگرگون کرده است به گونهای که نظم منطقه برهم خورده و نظم جدیدی در حال شکلگیریست. در این نظم جدید، برخی بازیگران قدیمی از بین رفتهاند و بازیگران جدیدی با اولویتها و اهداف جدید جای آنها را گرفتهاند. برخی بازیگران قدیمی که هنوز حضور دارند نقش خود را از دست دادهاند و برخی بازیگران نقش برجستهای در بازی سیاست در منطقه به دست آوردهاند. این مقاله به دنبال بررسی این نظم جدید و بازیگران تأثیرگذار در آن است. این مقاله معتقد است که در نظم جدید نقش برخی بازیگران کاهش و نقش برخی افزایش یافته است. سؤال اصلی مقاله این است که، جمهوری اسلامی ایران از چه نقش و جایگاهی در نظم جدید که پس از 11 سپتامبر 2001 در منطقه شکل گرفته برخوردار است؟فرضیه مقاله این است که تحولات منطقه خاورمیانه در دهه اول قرن 21 منجر به صعود جایگاه قدرتی ج. ا. ایران شده است.
۳.
روابط آمریکاو روسیه از دیرباز مورد توجه تحلیلگران روابط بین الملل قرار گرفته است. این روابط در مقاطع مختلف تاریخی دوره های مختلفی از همکاری و تنش را تجربه کرده و ضمن پشت سرگذاشتن فراز و فرودهای بسیار، تآثیر زیادی بر مناسبات سایر کشورها و نظام بین الملل داشته است. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و طی دهه 1990 رابطه این دو کشور از تنش کمتری برخوردار بود، اما در فاصله زمانی 2000 تا 2008 که نومحافظه کاران در آمریکا بر اریکه قدرت تکیه زدند، سیر روابط دو کشور پس از مقطع کوتاهی از همکاری رفته رفته پر تنش شد تا این که در سال 2008 و در جریان بحران اوستیا، این تنش به اوج خود رسید. از زوایای گوناگون می توان به علل این افزایش تنش پرداخت؛ می توان به نقش افراد و شخصیت ها توجه کرد و از منظر رهیافت تصمیم گیری که دولت را مترادف با تصمیم گیرندگان رسمی دولت می داند به این مسئله نگاه کرد؛ می توان بر اساس رویکردی نوواقع گرایانه برنقش ساختار نظام بین الملل در این افزایش تنش تأکید کرد یا اینکه با رویکردی سازمانی به درون کشور رفت و نقش نهادها، سازمان ها و نیروها را در سیاست خارجی و افزایش تنش در روابط این دو کشور پر رنگ جلوه داد. پژوهش های مختلفی از زوایای یاد شده افزایش تنش را در روابط آمریکا و روسیه در این دوره بررسی کرده اند. اما کمتر پژوهشی به نقش جریان های فکری در این افزایش تنش توجه کرده است؛ نکته ای که ما در این پژوهش به دنبال بررسی آن هستیم؛ نومحافظه کاران به عنوان یک جریان فکری چرا و چگونه باعث افزایش تنش در روابط آمریکا و روسیه شده اند؟ به منظور پاسخ گویی به این پرسش، سعی می کنیم به سه پرسش دیگر پاسخ دهیم؛ روابط آمریکا و روسیه چه فراز و فرودهایی را پشت سرگذاشته است؟ عوامل مؤثر بر این فراز و فرودها چه بوده است؟ و در نهایت نقش نومحافظه کاران آمریکا در این فراز و فرود چگونه قابل تحلیل است؟ نقطه تمرکز این پژوهش آن است که جریان های فکری در آمریکا و روسیه بر فراز و فرود روابط این دو کشور از سال 2000-2008 نقش مهمی بیش از افراد، نهادها و ساختارها داشته اند، به طوری که حتی گاهی افراد و نهادها را نیز تحت تآثیر گذاشته و ساختارها را نیز نادیده گرفته اند. جریان فکری نومحافظه کاری که در سال های 2000 تا 2008 قدرت سیاسی را در آمریکا به دست گرفت، نقش بسیار مهمی در افزایش تنش در روابط آمریکا و روسیه در این دوره بازی کرد.
۴.
زایش هویّت، هنگامی امکان پذیر می شود که در پیوندهای دوسویه، بر «خود/ دیگران»، تأکید شود. پرسش«چه کسی می تواند سخن گوی جهان اسلام باشد؟»، کمینه، از دو منظر قابل بررسی است: سخن گوی جهان اسلام از منظر خودِ جهان اسلام کیست و چه شاخص هایی باید داشته باشد؛ و، دیگران یا همان مخاطبان ِجهان اسلام، در عالم واقع، چه کسی را سخن گوی جهان اسلام می دانند و حاضرند سخن اش بشنوند و پاسخ اش گویند. در این مقام، دو گونه می توان سخن گفت: هنجاری و توصیفی. ازیک سو، می توان انتزاعی و آرمانی سخن گفت و تعیین تکلیف نمود و بدون درنظرگرفتن واقعیّت های عینی جهان، از ویژگی های سخن گوی جهان اسلام سخن راند و بر دیگران وظیفه دانست که از او تبعیت کنند و امّ القرای جهان اسلام اش بخوانند. راه دیگر، البتّه از عالم واقع می آغازد و درصدد برمی آید درک کند که «دیگران» یا مخاطبان ِجهان اسلام، چه کسی را به عنوان سخن گوی جهان اسلام، معتبر می شمارند. بنابراین، می بایست، یک بار به خودِ کشور اسلامی مدّعی سخن گویی دقّت کرد، و یک بار، به دیگریِ جهان اسلام. نگارندگان در این مقاله، ضمن مطرح ساختن پرسش هایی ذهنی و فلسفی، با بهره گیری از نظریه عمومی ارتباطات و با تکیه بر متد روش شناسانه امیک/ اتیک، تلاش می کنند نشان دهند که پاسخ به پرسش چه کسی نماینده و سخن گوی جهان اسلام است، بسیار دشوار است و نیازمند پژوهشی چندزاویه ای است که در آن، می بایست هم از روش های پژوهش توصیفی بهره گرفت و هم از شیوه های میدانیِ پژوهش و متدهای هم پیوند با پژوهش کیفی. کاری است بسی سخت در پاسخ به پرسشی که در آغاز، بسیار سهل و ساده به نظر می آید.
۵.
یکی از حوزه های مهم سیاستگذاری در هر کشور ، عرصه سیاست خارجی به مفهوم راهبرد و اقدام جهت تامین منافع ملی/اهداف ملی در تعامل با سایر بازیگران خارجی و محیط بین الملل است. اهمیت این حوزه ، امروزه با عنایت به تحولات شتابان سیاسی/ اقتصادی/اطلاعاتی صحنه بین الملل ، برای بازیگران بین المللی بیش از پیش مشهود می باشد. در واقع میان ماهیت و سرشت متغیر حوزه سیاست و روابط بین الملل و حوزه پویای سیاستگذاری یک کشور در صحنه سیاست خارجی نوعی تعامل متقابل حاکم است. از دیگر سوی ، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 1357، الگوی جدیدی از تمشیت امور جامعه و حکومت در تمام عرصه ها از جمله حوزه سیاست خارجی برپایه حاکمیت اصول دینی و بالتبع فقه پدیدار گشت که ویژگی آن ثبات و ایستایی بیشتر نسبت به حوزه پویای روابط بین الملل می باشد. آنچه در این میان انگیزه این نوشتار را تشکیل می دهد ، آن است که سیستم سیاسی یک کشور چگونه می تواند میان این دو حوزه پویا و ایستا نوعی مفاهمه ، تطبیق یا تعدیل را به منظور ابتکار عمل یا پاسخگویی به تحولات بیرونی ایجاد کند.
۶.
بی شک امروزه دموکراسی یکی از مقبول ترین اشکال نظام های سیاسی به شمار می رود و از دیر باز تاکنون اشکال مختلفی از آن توسط اندیشمندان ارائه شده است ولی اغلباینالگوها دارای سمت و سویی ایدئولوژیک بوده اند . دیوید هلد از جمله نظریه پردازان مطرح در حوزه مطالعات دموکراسی است که تلاش نموده با ارائه الگوی دموکراسی جهان شهری گام موثری را در جهت تحقق واقعگرایی دموکراتیک فراسوی ایدئولوژی های راست و چپ بردارد و با دیدی فرآیندی گامی در جهت تحقق حقوق عمومی دموکراتیک ، حقوق عمومی انسانی و مشارکت جهانی او به جهت تکثر هویت انسانی در قالب های ملی ،منطقه ای و جهانی اش بردارد.او عمدتا نگاهی فرآیندی و تکامل گرا به دموکراسی داشته و به اعتقاد وی دموکراسی به عنوان یکی از موفق ترین نظام های بشری روند تکامل گرایانه خود را همواره در گذار از الگوهای وستفالیایی دولت محور به سوی جنبش های نوین اجتماعی و جامعه مدنی جهانی ادامه خواهد داد. او با پیوند اصل خودمختاری و اصل مشارکت ترکیب جدیدی به نام "دموکراسی جهان شهری "، که برداشتی از روابط قانونی دموکراتیک می باشد را ارائه داده است . در این مقاله عمده ترین آموزه ها ، مفروضات اصلی و ساختارهای دموکراسی جهان شهری از سطوح ملی تامنطقه ای وجهانی و گذار از دموکراسی های دولت محور به دموکراسی جهانی به تصویر کشیده شده است.آرزوی نهایی هلد، تحقق آرمان های الگوی دموکراسی جهان شهری در عرصه جهانی است وتلاش برای یافتن اشکال جدیدتری از جامعه سیاسی جهان شهری که در آن اعضای متعلق به جوامع گوناگون به عنوان شهروندان جهانی گرد هم می آیند تا بر تصمیماتی که بر کل جهان تأثیر می گذارد، اثرگذار باشند.
۷.
در عصر حاضر با توجه به تسهیل و امکان رفت و آمد مردم به کشور های مختلف جهان، هرگاه یک فرد مقیم در دارالاسلام اعم از مسلمان و غیر از مسلمان در خارج از آن مرتکب جرم شود و در آنجا محاکمه شده ، تبرئه یا محکوم شود اگر به سرزمین دارالاسلام برگردد از منظر موازین فقه اسلامی حکم صادره در خارج توسط حکومت اسلامی معتبر است یا خیر ؟به نظر می رسد با لحاظ مصالح نظام اسلامی و تشخیص این امر توسط کارشناسان مصلحت سنج تحقق این امر امکان پذیر باشد. در صورت پذیرش احکام کیفری خارجی به ویژه در غالب معاهدات دوجانبه یا چند جانبه از یک سو به استقرار روشمند همکاری های قضایی بین دولتها و زمینه سازی برای گسترش مناسبات و اعتماد متقابل بین ایران ودولتهای دیگر کمک می کند و از سوی دیگر موجب کاهش تحمیل هزینه مادی و معنوی ،بهره مندی از عدالت کیفری بومیو سهولت امکان برقراری ارتباط محکومان با خانواده و بستگان را فراهم می کند.