بررسی تطبیقی مبانی نظری امام خمینی (ره) و رشیدرضا درحکومت اسلامی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
نظریة ولایت فقیه امام خمینی و خلافت اسلامی رشیدرضا در باب حکومت و سیاست، تشابهات بسیاری دارد طوری که در ساختار و اصول کلی مدلی یکسان را ارائه می دهند که در آن، هم بر نقش مردم تأکید شده و رأی ایشان اهمیت دارد و هم حکومت باید بر اساس مبانی و احکام دینی باشد. اجتهاد و مصلحت نیز موجب انعطاف پذیری دین و زمینه ساز اجرایی شدن حکومت دینی با توجه به شرایط روز خواهند شد. با وجود این شباهت در نظریه، نتایج عینی و خروجی اجتماعی جریان های وابسته به آن ها با یکدیگر تفاوت های زیادی دارند. با بررسی مبانی نظری این دو نظریه مشخص می شود نوع نگاه به دین و برخی ویژگی های آن، شامل: کارکرد دین، جاودانگی و جامعیت آن، و همچنین مبانی ای از الهیات و انسان شناسی، موجب بروز چنین رویکردی در حکومت و سیاست می شود. اما تفاوت هایی در نوع مواجهة شیعه و اهل سنت به این مباحث، موجب تفاوت های مهمی در اجرای آن ها می شود. رویکرد شیعه مبتنی بر عقل و نقل است و از پشتوانة عقلی غنی ای بهره می برد در حالی که دین شناسی اهل سنت، بیشتر بر اساس نقل بوده و بر پایة فقه است. این تفاوت موجب شده در عمل نظریة خلافت اسلامی نتواند به اهداف خود برسد.A Comparative Study of Imam Khomeini’s and Rashid Reza’s Views on the Theoretical Foundations of the Islamic Government
The theory of velayate e faqih (Guardianship of the Islamic Jurist), as conceptualized by Imam Khomeini, has close affinities with Rashid Reza's theory of Islamic Caliphate regarding government and politics in the sense that both models are similar in their general structure and principles. They put emphasis on the role of the people and their vote and, at the same time, stress that the Islamic government should be based on religious principles and rules. Ijtihad (exegesis of divine law) and expediency are supposed to lead to the flexibility of religion and pave the way for the implementation of religious rule consistent with the realities of the time and place. Despite their similarity in theory, the concrete results and the social output of their related affiliates vary greatly. Examining the theoretical foundations of these two theories, it is made clear that the way religion and some of its characteristics including the function of religion, its immortality and comprehensiveness, as well as the origins of theology and anthropology are viewed, lead to such an approach to government and politics. However, differences in the way these issues are viewed by the Shiites and the Sunnis lead to important differences in their implementation. The Shiite approach is based on reason and narration and has a rich rational support, while the Sunni theology is more based on narration and jurisprudence. This difference has made the theory of Islamic Caliphate fail to achieve its goals in practice.