مقالات
حوزه های تخصصی:
جریان سیال ذهن سبک نوینی در داستان نویسی است که نقش نویسنده در آن به حداقل ممکن می رسد و نویسندگانی مانند جیمز جویس، ویلیام فاکنر و ویرجینیا وولف در آثار خود از آن بهره گرفته اند. در داستان هایی که به این سبک نوشته می شوند نویسنده به جای توصیف وقایع، احساسات و افکار شخصیت ها را درست در لحظه وقوع به چنگ می آورد و با نمایش آن ها خواننده را در تجربیات ذهنی شخصیت ها سهیم می کند. علیاء انصاری نویسنده مسلمان عراقی در رمان خود با عنوان وتکلمت الحیاه برای به تصویر کشیدن روحیات پیچیده و گاهی ترسناک و غم-انگیز شخصیت های داستان و برای نفوذ به اعماق روان آن ها از این تکنیک کمک گرفته است. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی شاخصه های تکنیک سیال ذهن در رمان وتکلمت الحیاه پرداخته است. یافته های پژوهش به این موضوع اشاره دارد که علیاء الأنصاری با بکارگیری این سبک وظیفه انتقال داستان را به عهده تک گویی درونی شخصیت ها گذاشته و با این شیوه به خواننده اجازه داده تا مستقیم و بدون دخالت راوی در جریان افکار و احساسات قهرمان داستان قرار گیرد. همچنین با کمک تک گویی درونی و شخصیت پردازی و راهیابی به ذهن قهرمان و پدیده همزمانی و دیدگاه دانای کل محدود، توانسته شخصیت ها را به مخاطب معرفی کند. نویسنده در طرح داستان مرزهای زمان و مکان معمولی و منطقی را درنوردیده و خواننده تنها از طریق واگویه های شخصیت ها، می تواند به درک آن نائل آید.
قبض و بسط "قیاس" در نظام استدلال مولوی (مطالعه موردی داستان «شیر و نخجیران»)
حوزه های تخصصی:
«قیاس» به عنوان شیوه یا ابزار دانش اصول و منطق، برای اصدار یا ثبوت حکم در حوزه انتقال مفاهیم، شناخت و معرفت به کار گرفته می شود. مولوی در جای جای مثنوی با شیوه «قیاس اصولی» مخالفت شدید کرده و به کارگیری آن را خطای شناختی- ادراکی می داند؛ ولی عملاً در داستانهای خود برای ثبوت و اثبات نظریه ها، نوع منطقی آن را مباح می داند هرچند، بر اساس شیوه منحصر به فردی که در نوع خطابه خود دارد، تناسب منطقی و نظم معهود آن را به هم می زند. این مقاله تناسب استدلال مولوی را در داستان تمثیلی «شیر و نخجیران» مورد نقد و بررسی قرار داده و در پایان به این نتیجه می رسد که مولوی با تعدد استنتاج، تناسب کامل علت مشترک میان کبرا و نتیجه را به هم می زند و گاهی در میانه داستان بفراخور شرایط به شیوه خطابی یا صوری، کبرا و صغرایی چیده و استتناج منطقی می کند و در این میان هرجا لازم ببیند تعدادی از ارکان قیاس را در دامنه تمثیل پوشیده و غایب نگه می دارد.
اثبات استعاره های دوسویه بر اساس فرضیه ی منطق فازی (مطالعه ی موردی: تصویر ابر در شعر منوچهری)
حوزه های تخصصی:
مفاهیم و مجموعه ها در منطق ارسطویی دارای دو عضو صفر و یک است که در اصطلاح به آن منطق دو ارزشی می گویند. امّا بر اساس منطق فازی همان مفاهیم به مجموعه ای با بی نهایت عضو که دارای مقادیری از صفر تا یک هستند، تبدیل می شود؛ در واقع، این منطق به جای پرداختن به صفر و یک، از صفر تا یک را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد و لذا آن چه در فاصله ی پرداختنِ صفر تا یک نمود می یابد، وجود و حضور مرزهای خاکستری، هم پوشان یا بینابین است که در منطق ارسطویی هیچ تعریفی ندارند. این اتّفاق در جریان سنّت بلاغت و خاصه در بحث انواع استعاره ها نیز افتاده است. استعاره ها بر اساس منطق دو ارزشی ارسطو، یا «مصرّحه»اند، یا «مکنیه». یعنی یا این هستند، یا آن؛ حد وسطی وجود ندارد، امّا بر اساس مؤلفه های منطق فازی می توان در بحث بررسی اجزای تصویرها به گونه ای استعاره دست یافت که در بین «مصرّحه» و «مکنیه» جای می گیرند. این مطالعه که به روش مقایسه ای تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای نوشته شده است، بر اساس نظریه ی منطق فازی و غور در شعرهای منوچهری دامغانی به اثبات استعاره های دوسویه در تصویرهایی که این شاعر با واژه ی «ابر» آفریده است، بپردازد.
تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف براساس داستان سلیمان
حوزه های تخصصی:
بخشی از سوره ی نمل به روایت حکومت و قلمرو وسیع حضرت سلیمان می پردازد. که جن، انس، پرندگان و باد، همه تحت فرمان وی درآمدند. با توجه به اهمیت نظریات نوین در فهم متون به روش توصیفی–تحلیلی انجام می گیرد. تحلیل گفتمان با رویکرد ها ،شاخه ها و نظرات متعدد و گوناگون می کوشد، روابط متقابل زبان و جامعه را گره گشایی کند؛ به بیانی دقیق تر تحلیل گفتمان با تکیه بر اَشکال زبانی و نشانه ها، در ورای خود نوعی مفهوم ایدئولوژیک را با هدف عملکرد اجتماعی بازخوانی می کند؛ در واقع ایدئولوژی در پس متون را مورد واکاوی و کنکاش قرار می دهد، تحلیل گفتمان، متن را از جهت ملاک درونی و بیرونی بررسی می کند. نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف یکی از مشهورترین نظریات حوزه گفتمان کاوی است که،به بیان رابطه ، میان ملاک های درونی و برونی متن و قدرت تسلط جامعه ای را که اثر ادبی در آن شکل گرفته از طریق سه محور توصیف، تفسیر و تبیین مورد واکاوی قرار می دهد؛ بر این اساس، پژوهش حاضر در صدد است، داستان حضرت سلیمان را بر پایه ی نظریه ی گفتمان انتقادی فرکلاف در سطوح سه گانه تحلیل نماید. این پژوهش نشان می دهد که بیان سطح توصیف داستان اهمیت ویژه ای برخوردار است و در سطح تفسیر مشاهده می گردد که انسجام و پیوندی ناگسستنی وجود دارد و از جهت متن روایی و با نگاهی ایدئولوژی به داستان ارزش ویژه ای می بخشد
بررسی ویژگی های سبکی سفرنامه ی عهد حسام محمود میرزا قاجار
حوزه های تخصصی:
در دوران قاجار سفرنامه نویسی به عنوان یکی از انواع ادبی مورد توجّه صاحبان قلم و ادیبان قرار گرفت. سفرنامه ها حاوی اطلاعات مختلف عصر خود هستند و سفرنامه نویسان حاصل دیده ها و شنیده های خود را بدون تکلّف و کوشش برای لفظ پردازی به قلم درمی آوردند و هر سفرنامه، علاوه بر اطلاعات زبانی، بنا بر اهداف و شیوه ی نگارش خود حاوی اطلاعات تاریخی، سیاسی، جغرافیایی، مردم شناسی، اقتصادی و... نیز هست. یکی از سفرنامه های با ارزش و کمتر شناخته شده ی عصر قاجار، سفرنامه ی عهد حسام، نوشته ی محمود میرزا قاجار است که آگاهی های فراوانی از احوال و دوران فتحعلی شاه و دربار او دارد و اطلاعات فراوانی را از آن روزگار ارائه می دهد. در این پژوهش توصیفی- تحلیلی، از این سفرنامه، بر مبنای سبک شناسی لایه ای به بررسی لایه های آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی و معنایی عهد حسام پرداخته شده است. یافته ها نشان می دهد، آنچه در این اثر برای نویسنده حائز اهمیت فراوان است و بیشتر از دیگر موارد، در راستای بیان آن تلاش کرده شده است، لایه ی معنایی کلام است و نویسنده برای رسیدن به این منظور، آگاهی هایی کامل از امورگوناگون؛ اماکن تاریخی، قلاع، پل ها، امامزادگان، بقاع متبرکه، وضعیت کشاورزی، اسامی ایلات و بزرگان آن ها، موقعیت جغرافیایی شهرها و... را ارائه کرده و به نمایش گذاشته است.
باورهای عامیانه طبی در رساله طب القلوب نقشبندی با رویکرد عرفانی
حوزه های تخصصی:
فرهنگ عامه با عناصر متعدّد خود، با زندگی و فرهنگ عمومی بشر، امتزاجی ناگسستنی دارد. شاعران و نویسندگان بزرگ به شکل های مختلف، آگاهانه و ناآگاهانه، از عناصر فرهنگ عامه برای تصویرآفرینی و یا انتقال اندیشه ها و اهداف خود به خوانندگان بهره می گیرند. طب القلوب نقشبندی، رساله ای است که محتوای ارزشمند و پرمایه ای را در زمینه پزشکی و طب در خود جای داده است. در این کتاب، اصطلاحات طبی فراوانی آمده است: نام داروها، اشاره های متعدد به اصول طبی قدیم، نام بیماری ها و غیره. نقشبندی این اصطلاحات را در بیشتر موارد به صورت تشبیه به کار برده تا پیام اخلاقی و عرفانی خود را بیان کند، والّا منظورش تعلیم قواعد طبی نبوده است. کاربرد دقیق و بیان این اصطلاحات، نشان می دهد که نویسنده با علم طب، آشنایی داشته است؛ به طوری که اگر کسی با این اصطلاحات آشنایی نداشته باشد، در فهم و بیان بعضی از مطالب، دچار مشکل می گردد. حتی در دوره ما، هنوز برخی از این اعتقادات در حوزه پزشکی وجود دارد. نقشبندی همچنین از باورهای عامیانه ای که در طب و شیوه درمان بیماری ها وجود داشته، استفاده فراوانی کرده است. در این پژوهش با روش تحلیلی – توصیفی و با مراجعه به منابع نظری تحقیق، تلاش شده است تا پاره ای از باورهای عامیانه کتاب طب القلوب را با استناد به امهّات منابع و مراجع طب سنتی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.