مقالات
حوزه های تخصصی:
ایهام و به خصوص ایهام تناسب نقش مهمی در هنری کردن شعر هر شاعری دارد. هدف از نگارش این مقاله نیز بررسی این صنعت بدیعی و کارکردهای آن در اشعار سلمان ساوجی است. ایهام تناسب مهمترین مختصه ی سبکی شعر سلمان است و از آن برای ایجاد ابهام هنری، موسیقی شعر، برجسته سازی معنا، گسترش زبان، تزئین هنری و انسجام بهره برده است. ایهام تناسب به گونه ای در شعر سلمان به کار رفته است که می توان هر دو معنی را مد نظر داشت یا این که انتخاب یکی از دو معنی بسیار دشوار است، این موضوع سبب ایجاد ابهام هنری در شعر وی شده است. همچنین از طریق تقابل و تناظرهای ایجاد شده از طریق ایهام تناسب، موسیقی شعر خود را غنی کرده است. با ارتباطی که از طریق ایهام تناسب در بین کلمات شعر ایجاد می کند، انسجام شعر وی نیز بسیار قوی شده است. همراه شدن ایهام تناسب با صنایع بدیعی و صورخیالی همچون تضاد و ترادف، تلمیح، تشخیص، حس آمیزی، تشبیه، استعاره، مجاز و به خصوص کنایه، موجب شده تا زبان شعر سلمان از زبان نثر فاصله بگیرد، ظرفیت زبان شعر وی برای برانگیختن عواطف خواننده بالا برود و با توجه به این که خواننده در کنش خواندن و خلق معنا مشارکت می یابد، به یک خواننده فعال تبدیل شود و در نتیجه به التذاذ هنری دست بیابد.
شاخص های سبکی «صد میدان» خواجه عبدالله انصارى
حوزه های تخصصی:
در سده چهارم و پنجم، عرفان و تصوّف رونق زیادی داشت؛ بسیارى از مشایخ صوفیه در در خراسان پرورش یافتند و به تعلیم و ارشاد پرداختند. خواجه عبدالله انصاری از مشایخ بزرگ عرفان و از صاحب نظران تصوّف و صاحب مکتب در این عهد به شمار می رود. خواجه عبدالله با در هم آمیختن نثر و نظم فارسی شیوه و سبکی در زبان فارسی ایجاد کرد که آن را دل نشین ساخت؛ با این ابتکار نثر فصیح و آهنگین او در ادبیات فارسی ممتاز گردید. از مهم ترین کتاب های خواجه عبدالله «صد میدان» به زبان فارسی است. او این کتاب را در عرفان عملی و سیر و سلوک نوشته است. نویسنده در «صد میدان» کوشیده تا مراحل و مقامات سلوک را از بدایت تا نهایت به ترتیب و توالى تکاملى در قالب صد میدان یا صد منزل طرح و تنظیم کند، به گونه اى که هر مقام مکمل مقام پیشین باشد و سالک طریق با احراز شرایط هر مقام و سیر در درجات آن شایسته ارتقا به مقام بالاتر گردد. با این که صد میدان در متون عرفانی و در میان متصوّفه اهمیت و جایگاه خاصی دارد ولی پژوهشی شایسته پیرامون این کتاب ارزشمند و ویژگی های سبکی آن انجام نشده است. در این مقاله به برخی اندیشه های عرفانی خواجه عبدالله اشاره شده و تقسیم بندی های مقامات و اصطلاحات عرفانی بر مبنای عدد سه بررسی و نقد شده است. استنادبخشی گفته های خواجه عبدالله با کاربرد آیات قرآنی و بیان برخی از خصوصیات سبکی صدمیدان از دیگر مواردی است که در این مقاله بدان پرداخته شده است.
نگاهی تطبیقی به شعر معاصر ایران و عراق از منظر ناسازواری های هنری
حوزه های تخصصی:
شاعران امروز با همنشین نمودنِ گونه هایِ ناهمگون و پیوند مفاهیم متناقض، شیوه ی هنجارین برخورد با واژگان را مورد تعرّض قرار می دهند. از این منظر، بخش وسیعی از نوآوری های زبان ادبی شاعران معاصر ایران و عراق - با توجّه به قرابت های خاصّ فکری و فرهنگی- در گستره ی تصویرپردازی های بدیعِ «متناقض نما» نمود یافته است. بدیهی است که ابهام چنین تصاویری باعث می شود که ذهن مخاطب در فضایی ناشناخته سیر نماید که اگرچه در نگاه نخست، با باورهای محتوم وی چندان هم خوانی ندارد، امّا پس از اندک درنگی، ناخواسته به همراهی با شاعر اقناع شود و از زیبایی های نهفته در ناسازواریِ هنری وی لذّت بَرد. بر این اساس باید گفت، آفرینش تصاویر ادبی شاعران معاصر ایران و عراق در پوشش «متناقض نمایی» ، هرگاه که با نوآوری هدف مند آنان همراه بوده و به ایجاد پیوندهای عمیق میان واژگان متضاد منجرگشته ، یافته های این تحقیق نشان می دهد که شاعران معاصر ایران و عراق با هم ساز نمودنِ واژگان ناسازوار، مخاطبان را در ژرفنای رفتارهای غیر معمولی غوطه ور ساخته اند که اغراض مشترک و قابل مقایسه ای را دنبال می کند و احساسات مخاطبان را در یک سطح تحت تأثیر قرار می دهد.
ترکیب سازی در شعر قیصر امین پور و نقش های هنری آن
حوزه های تخصصی:
ترکیب سازی یکی از مهم ترین حوزه هایی است که شاعران در راستای تازگی زبان و ایجاد خلاقیت در آن وارد شده اند. هدف این مقاله بررسی چگونگی ترکیب سازی در شعر قیصر امین پور و کارکردهای هنری آن است که با روش استقرایی انواع ترکیبات، چگونگی ساخت و نقش های هنری آن را بررسی کرده است. وی با ایجاد پیوند میان کلماتی که حوزه معنایی دور از هم و متضاد دارند ابهام هنری و معانی عمیق و برجسته ای ایجاد کرده است. ایجاد تازگی در محور هم نشینی از طریق ترکیب سازی و انجام رفتارهای تازه با مقوله های دستوری در ترکیب و کاربرد ترکیبات عامیانه، زبان شعری او را برجسته ساخته است. از کارکردهای هنری دیگر ترکیب سازی امین پور ایجاد موسیقی است که از طریق تناسبات آوایی و تکرار کلمه در ترکیب ایجاد شده است. وی با فشرده سازی تصاویر، آنها را به صورت اضافات استعاری و تشبیهی ارائه کرده و ترکیباتی هنری و دارای ارزش های زیباشناختی ساخته است. از دیگر کارکردهای هنری ترکیب در شعر وی توسع زبانی و انحراف معنایی است که منجر به ساخت ترکیبات تازه و حمل معانی تازه به واژگانِ دخیل در ترکیب شده است.
کارکرد نمادین «ققنوس» در شعر «نیما»
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین دلایل ابهام و پیچیدگی شعر نو به کارگیری اسطوره است. اسطوره بازتاب دهنده ی فرهنگ، اندیشه و دریافت انسان های گذشته برای توجیه چیزی است که از راه عقلی آن را نمی توانستند اثبات کنند؛ البته اسطوره فقط مربوط به دنیای باستان و انسان های نخستین نیست و بر زندگی و باورهای انسان های امروز نیز تأثیرگذار است. اسطوره سازی هیچ گاه متوقف نمی شود و همواره ادامه دارد. یکی از تجلی گاه های اسطوره و اسطوره سازی هنر و به ویژه ادبیات است. ققنوس یکی از اساطیر ذهنی است که بر اساس برداشت های انسان های کهن شکل گرفته است و در میان فرهنگ ها و اقوام گوناگون با اسامی مختلف و ویژگی های شبیه به هم وجود دارد. در ادبیات معاصر فارسی به این اسطوره توجّه شده است و شاعران با برداشت های گوناگون خود از ققنوس، آن را به گونه ای نمادین به کار گرفته اند. «نیما یوشیج» یکی از شاعرانی است که اسطوره ی ققنوس در شعر او جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. گردآوری داده ها در این مقاله به شیوه کتاب خانه ای صورت گرفته است و روش پژوهشِ آن تحلیلی-توصیفی است که در آن قرائتی تنگاتنگ از شعر «ققنوس» با توجه به ویژگی های این اسطوره ارائه شده است. ققنوس در شعر نیما، به عنوان نمادی خصوصی به کار رفته است که منظور از آن «شعر فارسی» است. در این مقاله بر قرینه هایی که در این زمینه در شعر «ققنوس» وجود دارد، تأکید شده است.
کارکرد های عناصر روایی در جنگ هفت گردان شاهنامه
حوزه های تخصصی:
ساختار داستانی ماهیتی دارد که با تأثیر از عناصر خود، شکلی کُنشی و روایی می پذیرد. نویسنده در پرتو این خصوصیات و عناصر ساختاری مانند: طرح و نقشه، زاویه ی دید، کشمکش، بحران، نقطه ی اوج و گره گشایی، ساختاری داستانی را پی می ریزد. نگریستن به آثار ادبی گذشته از زاویه نظریات معاصر راهی است برای کم کردن فاصله ها با چنین آثاری تا ارزش و راز ماندگاری آن ها بیش از پیش آشکار شود. هم از این رو در این جستار پس از طرح مباحث نظری در باب ادبیات داستانی و هر یک از عناصر سازنده داستان، به تحلیل این عناصر در ماجرای جنگ هفت گردان در شاهنامه پرداخته می شود؛ و پس از تحلیل داده ها به این نتیجه می رسد که، - بدون در نظر گرفتن پاره ای سستی ها- فردوسی در پردازش این داستان توانسته است، به خوبی عناصر داستان را در پیشبرد حوادث به کار بگیرد و طرحی منسجم و استوار مبتی بر روابط عِلّی و معلولی را پی ریزی کند. کنِش-ها و گفت گوهای شخصیت ها در این داستان نتیجه ی طیعی حوادث است و متن داستان، با ساختاری تقریباً پیوسته، مبنی بر شروع از وضعیت پایدار و تغییر وضعیت به سوی موقعیت پایداری متفاوت با وضعیت اول پیروی می کند.
مقایسه شیوه پردازش شخصیت در دو اثر «ملکوت» و «مسخ»
حوزه های تخصصی:
شخصیت عنصر مهم داستان است که هماهنگ با طرح داستان شکل می گیرد و هر یک از عناصر دیگر داستان بر محور آن عمل می کند. به دلیل اهمیت و محوریت عامل شخصیت، توانایی در امر شخصیت پردازی متناسب با طرح داستان، یکی از معیارهای سنجش توان هنری نویسنده و از عوامل جاودانگی اثر است. در این مقاله با روش اسنادی- کتابخانه ای به بررسی شباهت ها و تفاوت های دو اثر «ملکوت» بهرام صادقی و «مسخ» کافکا پرداخته شده است. نتیجه این تحقیق نشان می دهد این دو اثر از لحاظ معنا و ساختار به یکدیگر نزدیک شده اند و تفاوت آن ها بیش تر در شخصیت پردازی است. تفاوت میان دو نویسنده و نیز انتخاب زاویه دید مختلف از یکدیگر در ارائه شخصیت ها، به تأثیر از معنا، مقصود و فضای متمایز میان دو اثر است که در پی آن ساختار دو متن را نیز تحت تأثیر قرار داده است
مقایسه هفت وادی عطار و هفت مرحله سلوک در میترائیسم
حوزه های تخصصی:
شاهکار عطار در خلق منطق الطیر توأم با تبیین مراحل هفت گانه طریقت موسوم به هفت وادی عرفان است.به این سیر تکاملی هفت مرحله ای، در آیین هایی همچون میترائیسم که قرن ها قبل از منطق الطیر پیروان زیادی داشته، اشاره شده است. این پژوهش در پی آن است تا جنبه های مشترک میان این دو فرایند هفت گانه را با مقایسه اندیشه های مستتر در اشعار عطار نیشابوری در منطق الطیر و بررسی رسوم و آیین های تشرف به میترائیسم، بازنماید. نتایج این پژوهش نشان می دهد از میان هفت مرحله این دو فرایند عرفانی، شش مرحله طلب در مقام نخست، عشق در مقام نیمف، معرفت در برابر مقام سربازی، استغنا (در پایان مرحله سربازی)در برابر شیرمردی، توحید در برابر پارسی یا پارسا شدن و یکی شدن سالک و میترا و در پایان، مرحله فنا در برابر پیر و مرشد کامل شدن در آیین میترائیسم قلمداد می شود. تنها وادی غیر قابل اطلاق در این فرایند وادی ششم یا حیرت است که در برابر مهرپویا یا پیک خورشید در مقام ششم میترائیسم قرار داشته و نمی توان ارتباط منطقی بین آنها یافت.