آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

«قیاس» به عنوان شیوه یا ابزار دانش اصول و منطق، برای اصدار یا ثبوت حکم در حوزه انتقال مفاهیم، شناخت و معرفت به کار گرفته می شود. مولوی در جای جای مثنوی با شیوه «قیاس اصولی» مخالفت شدید کرده و به کارگیری آن را خطای شناختی- ادراکی می داند؛ ولی عملاً در داستانهای خود برای ثبوت و اثبات نظریه ها، نوع منطقی آن را مباح می داند هرچند، بر اساس شیوه منحصر به فردی که در نوع خطابه خود دارد، تناسب منطقی و نظم معهود آن را به هم می زند. این مقاله تناسب استدلال مولوی را در داستان تمثیلی «شیر و نخجیران» مورد نقد و بررسی قرار داده و در پایان به این نتیجه می رسد که مولوی با تعدد استنتاج، تناسب کامل علت مشترک میان کبرا و نتیجه را به هم می زند و گاهی در میانه داستان بفراخور شرایط به شیوه خطابی یا صوری، کبرا و صغرایی چیده و استتناج منطقی می کند و در این میان هرجا لازم ببیند تعدادی از ارکان قیاس را در دامنه تمثیل پوشیده و غایب نگه می دارد.

تبلیغات