مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر سال دهم بهار و تابستان 1399 شماره 19 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

ساختار معنادار نگارگری و طبقه اجتماعی هنرمندان در شاهنامه بزرگ ایلخانی و سمک عیار با رویکرد ساخت گرایی تکوینی گُلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نگارگری ایلخانی شاهنامه بزرگ ایلخانی سمک عیار ساخت گرایی تکوینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۳ تعداد دانلود : ۲۴۶
در این مقاله، تصاویر دو نسخه خطی شاهنامه بزرگ ایلخانی و سمک عیار آل اینجو، از منظر جامعه شناسی هنر مورد بررسی قرار گرفته اند. هر دوی این آثار، مربوط به اواخر حکومت ایلخانان؛ یعنی اوایل قرن هشتم هجری قمری هستند. اواخر دوره ایلخانی، دوره ای است که نارضایتی طبقات مختلف ایرانی، به اوج و قدرت حاکمان مغولی نژاد ایلخانی، به پایین ترین سطح خود رسیده بود. دو نسخه خطی انتخاب شده، مربوط به دو شهر با شرایط اجتماعی متفاوت هستند. هدف این بوده است که با استفاده از رویکرد ساخت گرایی تکوینی، نگاره های موجود در این دو نسخه و ساختار های معنادار تصاویر بررسی شده؛ سپس، جامعه ایرانی و طبقات موجود در آن دوره مورد مطالعه قرار گرفته و ساختار های اصلی آنها شناسایی شوند. مطالعه نشان می دهد که هنرمندان این دو اثر، به دو طبقه اجتماعی دارای جهان بینی، آگاهی های ممکن، خواسته ها و آرزو های متفاوت تعلق داشته اند. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و بر اساس رویکرد ساخت گرایی تکوینی گلدمن در دو مرحله درک و تشریح است. سؤال اصلی پژوهش این است که ارتباط ساختار معنادار آثار نگارگری و طبقه اجتماعی هنرمندان در دوره ایلخانی چیست؟ تحقیق، از نوع تطبیقی بوده و روش آن، توصیفی- تحلیلی است. یافته های پژوهش حاکی از این هستند که ویژگی آثار هنری، برخاسته از کلیت جامعه نیست، بلکه ریشه در طبقات دارد و دلیل اختلاف سبکی تصاویر شاهنامه بزرگ ایلخانی و سمک عیار، در تفاوت طبقه هایی است که دو گروه هنرمندان در تبریز و شیراز به آن تعلق داشتند. نتیجه مطالعه، مبین این است که ساختار های معنادار موجود در کتاب شاهنامه بزرگ ایلخانی با ساختار های اصلی طبقه نخبگان و بزرگان ایرانی ساکن در تبریز، هم ارز بوده و ساختار های معنادار تصاویر کتاب سمک عیار با ساختار های اصلی طبقه هنرمندان محلی ساکن در شیراز که با زندگی مردم روستایی و پیشه وران شهری احساس نزدیکی می کرده نیز هم ارز و یکسان هستند.
۲.

خوانش خودنگاره های رمبرانت براساس مفهوم شئ لاکانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خوانش روان کاوانه نقاشی شئ لاکانی خودنگاره های دوره اول رمبرانت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۸ تعداد دانلود : ۱۱۸
رمبرانت در خودنگاره های اولیه، با تمهیداتی، مخاطب را از دیدن به وضوح منع می کند. وجه تمایز این آثار را می توان نه در بخش های با وضوح به نمایش درآمده، بلکه در بازنمایی پرظرافت اطلاعات گمشده دانست. به عبارت دیگر، هنرمند، اصول و کیفیات بصری را در جهت عدم بازنمایی دقیق در اثر خود به کار می برد. در این راستا، شئ نیز به مثابه ابژه ای کلیدی در اندیشه لاکان، امر واقع را به عنوان ساحتی گریزنده از تصویر و نماد، در تلاقی ساحت های سه گانه جای می دهد. شئ از منظر لاکان، بعدی بازنمایی ناپذیر است که از قابلیت تصویر برای بازنمایی محض فراتر رفته و در شکاف حافظه و ادراک از طریق نابازنمایی پدیدار می شود. بر این اساس، گویی رمبرانت نیز در خودنگاره های دوره اول، پیرامون این بعد احاطه ناپذیر تلاش می کند. سؤال مطرح آن است که تمهیدات بصری رمبرانت در ارائه تصویری از خود بر اساس مفهوم شئ لاکانی، چگونه قابل خوانش هستند؟ چارچوب نظری و رویکرد تحقیق، بر مفهوم شئ در تشکل سوژه ژاک لاکان استوار است. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است و تلاش بر این بوده تا با به کارگیری اصول روان کاوانه خوانش تصویر، به چگونگی تحقق خودنگاره رمبرانت مبتنی بر مفهوم شئ پرداخته شود. یافته ها نشان دادند که رمبرانت، تمهیدات بصری ویژه ای به کار می گیرد تا خود را از طریق ساختار طبیعی ادراک، صورت بندی کند. به عبارت دیگر، او ناپیدایی ضروری را به تصویر می کشد که در میدان ادراک رخ داده تا امکان دیدن فراهم شود و مهم تر آنکه این ناپیدایی را در شالوده تصویر خود جای می دهد. از این رو، شاید بتوان از منظر لاکان، خودنگاره های رمبرانت را به لحاظ مجسم ساختن این بعد ضرورتأ بازنمایی نشده که پیش شرط هر گونه بازنمایی است، شکلی از تبلور شئ در سوژه دانست.
۳.

قیاس تزئینات گره چینی در ساختار بصری پنجره های بازشو دو روستای تاریخی ماسوله و ابیانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بازشو گره چینی تزئینات ماسوله ابیانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۳ تعداد دانلود : ۱۵۹
از دیرباز تا کنون روستاهای تاریخی ماسوله و ابیانه با وجود تفاوت های اقلیمی، جغرافیایی و قدمتی، دارای شباهت های بسیار متعددی در بخش های تزئیناتی و معماری بوده اند که وجود چنین اشتراکاتی همواره مورد توجه بسیاری از پژوهشگران بوده است. با توجه به آنکه کاربرد تزئیناتی همچون گره چینی ها در دوران معاصر رو به فراموشی است و همچنین تا کنون تحقیق جامعی در ساختارهای گره چینی دو روستای ماسوله و ابیانه صورت نگرفته، تحقیق حاضر در تلاش است تا بتواند در حفظ و ثبت چنین میراث ارزشمندی گام بردارد. نگارندگان با بهره مندی از مطالعات تطبیقی و مقایسه ای، پاسخ گوی این سؤالات هستند؛ آیا به کارگیری تزئینات گره چینی در پیدایش فضاهای معماری و سازگاری اقلیمی دو روستا مؤثر بوده اند؟ چه تفاوت ها و تشابهاتی در ساختار بصری الگوهای گره چینی و عملکردی پنجره های دو روستا وجود دارند؟ پژوهش، به صورت توصیفی- تحلیلی و تطبیقی بوده و از تحقیقات کتابخانه ای و میدانی در آن بهره گرفته شده و نیز در تحلیل اقلیمی نمونه ها، نرم افزار معماری VELUX Daylight Visualizer 3 2019 استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داده که تزئینات گره چینی در هر دو روستا، موجب خلق فضاهایی همچون؛ دهلیزهای ورودی طبقه همکف، شناشیل ها، پیش ورودی ها و بازشوی پنجره ها به صورت پنجره های کوچک و بزرگ و نرده ها شده اند و اینکه در ساخت گره چینی های روستای تاریخی ابیانه، از مصالح متنوع تری چون؛ آجر، خشت و چوب های بومی و اصیل تری نسبت به روستای تاریخی ماسوله استفاده شده است. همچنین، نتایج تحلیل های اقلیمی در محیط نرم افزاری، نشان دهنده تأثیرات مناسب عملکردی گره چینی ها در کنترل و ورود نور در فصول زمستان و تابستان در هر دو روستا هستند. نتایج تحلیل ها در بخش الگوهای دو روستا نیز بیانگر آن است که 18 الگوی گره چینی در روستای ماسوله و 8 الگوی گره چینی در روستای ابیانه موجود بوده که از آن بین، 11 درصد از الگوها در دو روستا دارای شباهت های ساختاری و اسمی هستند.
۴.

معیارهای گفتمان هنری در نیمه اول و دوم عصر قاجار با تکیه بر ویژگیهای سبک شناختیِ دیوارنگاره صف سلام کاخ نگارستان و عمارت نظامیه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نقاشی قاجار کاخ نگارستان عمارت نظامیه دیوارنگاره مراسم سلام

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۱ تعداد دانلود : ۱۴۹
دیوارنگاری، از رسانه های هنریِ شاخصِ عصر قاجار و عرصه ای مهم برای بازنمایی مضامین درباری و سلطنتی به شمار می آمده است. در این دوره، شمار زیادی از این آثار در کاخ ها و عمارت ها وجود داشته که هر چند بخش عمده آنها امروزه از میان رفته اند، در منابع مکتوب و تصویری می توان وصف آنها را مطالعه یا نگاره ای از این آثار را مشاهده کرد. نقاشی های دیواری صف سلام فتحعلی شاه در کاخ نگارستان و ناصرالدین شاه و درباریان او در عمارت نظامیه، در زمره همین آثار تاریخی و یادمانی قرار داشته اند. این دو دیوارنگاره، ویژگی های منحصر به فردی را در حیطه تصویرگری و نمود شاخصه های بصریِ هنرِ نیمه اول و دوم قاجار به نمایش گذاشته و هر یک به نوعی، نماینده گفتمان تصویریِ این دو برهه تاریخی به حساب می آیند. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که این دو اثر، در راستای بازنمایی چه ویژگی های سبک شناختیِ منحصری از هنر قاجار هستند؟ و چه معیاری در گفتمان هنری آنها تفاوت ایجاد می کند؟ نتایج پژوهش که به شیوه تطبیقی و توصیفی- تحلیلی انجام گرفته، مبین آن است که هر دو نقاشی، با هدفِ تجسمِ قدرت مطلقه، اقتدار، جایگاه و منزلت شخص شاه و نمایش کثرت حامیان و تابعان او ترسیم شده اند. با این وجود، آنچه دو اثر فوق را از هم متمایز ساخته و هر یک را نماینده گفتمان هنری عصر خود می سازد، بُعد "معناشناسی" و "شبیه سازی" آنها است. این دو حیطه مفهومی، نخست به شکل قالب های آرمانی، قراردادی و تثبیت شده، و توصیفات قالبی و نمود خواست ها، با گرایش به همسانی و یکنواختی (از مقتضیات بُعد معناییِ نظام هنریِ نیمه اول حکومت قاجار)، در دیوارنگاره صف سلام نگارستان و سپس، به صورت مؤلفه هایی چون بازنمود عینی، ثبت ظواهر، تفاوت و تمایز، کاستن از خصلت نمادین آرایه ها، ظهور هویت های مستقل و تقویت عامل تشخص و تفرد پیکرها، در دیوارنگاره صف سلام نظامیه (بُعد شبیه سازی هنر در نیمه دوم این دوره) نمود می یابند.
۵.

بررسی و مقایسه ویژگی های بصری نقش برجسته های صخره ای آنوبانینی و بیستون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نقوش برجسته صخره ای نقش برجستۀ آنوبانینی نقش برجستۀ بیستون هنر هخامنشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۶ تعداد دانلود : ۲۳۵
در میان آثار به جا مانده از هنر ایران باستان، نقش برجسته های صخره ای، دارای اهمیت و جایگاه مخصوصی هستند. نقش برجسته آنوبانینی به عنوان قدیمی ترین و نقش برجسته بیستون به عنوان یکی از مهم ترین نمونه های این آثار، علاوه بر داشتن موضوعی مشابه، دارای تشابهات بصری و نمادینِ دیگری هستند که موجب شده تا بسیاری از پژوهشگران، نقش برجسته بیستون را تقلیدی از نقش برجسته آنوبانینی بدانند. علی رغم اهمیت و شباهت این آثار با یکدیگر، تا پیش از این، مطالعه تطبیقیِ دقیق و ویژه ای در زمینه ویژگی های بصری این نقوش صورت نگرفته است. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی تطبیقی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، در صدد پاسخ به این سؤال بوده است که مهم ترین شباهت و تفاوتِ بصری نقش برجسته های آنوبانینی و بیستون کدام بوده و نقش برجسته بیستون تا چه میزان از نقش برجسته آنوبانینی تأثیر پذیرفته است؟ در این پژوهش، به بررسی و تحلیلِ ویژگی های بصری- هنری و پیشینه تصاویر و نمادهای به کار رفته در این نقوش و مقایسه شباهت ها و تفاوت های میان آنها در جهت روشن شدن هر چه بیشتر ارتباط میان این دو اثر پرداخته شده است. ویژگی های بصری و نمادین یادمان آنوبانینی، برگرفته از هنر بین النهرین قدیم (به ویژه هنر اکدی) بوده که در طرحی جدید کنار هم قرار گرفته اند. ویژگی های بصری و نمادین یادمان بیستون نیز متأثر از هنر اقوام پیشین (به ویژه هنر آشوری) بوده که در قالب هنر هخامنشی ارائه شده اند. نتایج به دست آمده، نشانگر آن هستند که نقش برجسته بیستون، تقلیدی صرف از نقش برجسته آنوبانینی نیست، بلکه بازنماییِ به روز شده و تغییریافته ای بوده که در راستای هنر هخامنشی انجام گرفته است. مهم ترین شباهت این آثار، در طرح کلی آنها (داستانِ روایت شده) و مهم ترین تفاوت، در روح بصریِ حاکم بر نقش برجسته بیستون بوده که منجر به عدم تحقیر دشمنان و اعمال خشونت بر آنها شده است.
۶.

مطالعه نقوش نشان مربع ماندارین در پوشاک ایلخانی و تیموری و تطبیق آنها با البسه یوان و مینگ چین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: لباس سلطنتی تزیینات پوشاک نقوش مربع ماندارین یوآن و مینگ ایلخانان و تیموریان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۹ تعداد دانلود : ۱۹۳
با تصرف چین و ایران توسط مغول ها، تأثیر سبک ها و شیوه های چینی در تمامی هنرهای تجسمی از جمله نقوش پارچه ها ظهور کرد. این نقوش بر روی لباس صاحبان قدرت نیز به کار گرفته شده که در ادوار مختلف اهمیت خاصی داشته و نشان سلطنتی به شمار می رفتند. مربع ماندارین، یکی از نشان های سلطنتی است. این نشان سلطنتی چینی، در پوشاک دربار دوره ایلخانان و تیموریان نیز مورد استفاده قرار گرفت. اما این نشان با اصل و منشأ آن از نظر عناصر تصویری، اندک تفاوت هایی داشت. مقاله حاضر، این نشان را از نظر بصری، نمادین و مفهومی مورد بررسی قرار می دهد تا مشخص شود نحوه تأثیرپذیری نقوش به کاررفته روی مربع ماندارین دربار ایران از چین چگونه بوده است؟ و استفاده از این نقوش، در دربار دوره ایلخانی و تیموری، از طبقه و رده خاص حکایت دارند؟ این تحقیق، به روش توصیفی، تطبیقی و تحلیلی بوده و هدف آن، مطالعه تحول نشانه سلطنتی مربع ماندارین از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر است و می توان دید که این نشانه ها در فرهنگ ایرانی تغییر کردند. اطلاعات و نمونه های مطالعاتی این پژوهش، به شیوه کتابخانه ای و اینترنتی گردآوری شده اند. به نظر می رسد این نشان سلطنتی، منبع الهام هنرمندان ایرانی قرار گرفته که از نظر عناصر تصویری و کارکرد با هم تفاوت دارند. در چین (سلسله های یوآن و مینگ)، رنگ و طرح روی لباس اهمیت ویژه ای داشت؛ به طوری که نقوش به کاررفته روی مربع ماندارین در چین، نقش حیوانات، نقش مایه های نمادین و عناصر طبیعی بوده که دارای خصوصیت سمبلیک و گویای رده طبقاتی و موقعیت فرد در دربار بودند، در حالی که در دربار ایران در دوران ایلخانان و تیموریان، رنگ و طرح لباس ها نشان از رده افراد نبود. نقوش به کاررفته روی مربع پیش سینه لباس آنان، اغلب نقش حیوانات و گاهی نیز نقش گیاهان بودند که پس زمینه آن با نقوش گیاهی تزئین می شد. به تبعیت از چین، طرح هایی با شیوه طبیعت گرایی چینی مورد استفاده قرار گرفتند و نقش حیوانات به صورت جفت مقابل هم یا به صورت تک، دوخته دوزی می شد.
۷.

بررسی مفهوم نجات بخشی در نگاره های طوفان و کشتی نجات بخش(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: استحاله نقش مایه کشتی نجات نگاره نگاره کشتی شیعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۰ تعداد دانلود : ۱۵۵
یکی از پرتکرارترین تجلی های مضمون جهانی نجات بخشی، گزارش رهایی گروهی مشخص از طوفانی نابودگر است. دقت در روایات مختلف این رویداد نشان می دهد که ضمن حفظ ارکان اصلی روایت؛ یعنی علت وقوع طوفان، نجات دهنده، وسیله نجات و نجات یافتگان، مصادیق آنها در طول زمان دگرگون شده اند. مسئله اصلی این تحقیق، چرایی و چگونگی تطور روایت و تبدیل برخی نقش مایه ها به نماد در روایات تصویری است. بدین منظور، مشهورترین روایات اساطیری، دینی و پسادینی از این واقعه، به روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر رویکرد استحاله نقش مایه ها در آیکونولوژی، تحلیل شده اند. سؤال اصلی پژوهش آن است که سیر تطور مفهوم نجات بخشی در نگاره های طوفان و کشتی نجات چگونه بوده است و در ادامه، این پرسش مطرح می شود که سیر استحاله نقش مایه ها و تبدیل آنها به نماد در این نگاره ها چگونه پدیدار شده است؟ یافته های تحقیق نشان می دهند که در گذر زمان، دایره نجات یافتگان گسترش یافته و مضمون نجات بخشی از نجات فردی به نجات جمعی بدل شده است. منجی که در ابتدا مقام خدایی دارد، به مقام انسان مقدس و در نهایت انسان معمولی تنزل می یابد. وسیله نجات که کشتی واقعی است، جنبه نمادین گرفته و زبان نگاره ها از بیان روایی به بیان نمادین متمایل می شود؛ تا جایی که در عصر صفوی و در نگاره کشتی شیعی، عناصری چون کلاه قزلباش صفوی، شمسه، بادبان سرخ کشتی ولایت و حضور پیکره هایی از نژادهای مختلف، برای بیان نمادین موضوع برابر نظر هنرمند به کار گرفته شده اند. در نتیجه، می توان با استفاده از نظریه تغییر نقش مایه ها به نماد در آیکونولوژی، نقش زیست جهان هنرمند و تأثیر تاریخ در بیان نمادین مضمون و قرارگیری خاندان صفوی در جایگاه نجات بخشان زمانه را بازشناسی نمود.
۸.

ارائۀ الگویی برای شکل دهیِ موضوع در مطالعات و پژوهشهای تطبیقی در حوزۀ هنر با تاکید بر مطالعات میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پژوهش هنر مطالعات تطبیقی میان رشته ای درون رشته ای بینامتنیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۷ تعداد دانلود : ۱۵۲
ملاحظه پژوهش تطبیقی به عنوان یک "فرآیندِ مجزا و متفاوتِ تحقیقی"، مسئله ای بوده که حداقل در کشور ما چندان به آن پرداخته نشده است و غالب پژوهش هایی که تحت عنوان "تطبیقی" انجام گرفته ، کمتر به گونه متفاوتی نسبت به روش های معمول تحقیقی اشاره داشته اند. از سوی دیگر، به نظر می رسد با اهمیت یافتن تعامل میان حوزه های دانشی و ظهور مطالعات میان رشته ای، بتوان الگوهایی کاربردی را برای شکل دادن به موضوعات تطبیقی در حوزه هنر ارائه داد. بر همین اساس، سؤال اصلی در پژوهش پیش رو این است که زیرشاخه های مطالعاتی حاصل از ارتباط موضوعات حوزه هنر با دیگر حوزه های دانشی، بر مبنای مبانی نظری و دسته بندی های ارائه شده در "مطالعات میان رشته ای"، کدام هستند؟ و هدف، توسعه الگوهای پیشین و ارائه چارچوبی شناختی و کاربردی برای شکل دهی موضوع در این گروه از مطالعات و پژوهش ها است. این مقاله با روشی توصیفی و با اتکا به فرآیند و نتایج سایر پژوهش های مرتبط، سعی در کامل کردن الگوهای ارائه شده برای شکل دهی و دسته بندی پژوهش ها و مطالعات تطبیقی در حوزه هنر بر مبنای دو مؤلفه "نوع ارتباط پیکره های مطالعاتی حوزه هنر با دیگر حوزه های دانشی" و نیز "گستره های زمانی و مکانی پیکره های مطالعاتی مورد تطبیق" دارد؛ در این میان به طور خاص، دسته بندی پنج گانه ذکرگو از پژوهش های تطبیقی هنر، مبنای این تحقیق قرار گرفته است. جمع آوری اطلاعات، به صورت کتابخانه ای و تحلیل اطلاعات، با روشی کیفی انجام گرفته است. بر اساس نتایج این پژوهش، انواع شکل های تعاملی حوزه های دانشی دیگر با حوزه مطالعاتی هنر را می توان در دو گروهِ کلی، مطالعات میان رشته ای و درون رشته ای که حاصل گفتمان ها و تعاملاتِ درونیِ رشته های هنری در قالب زبان ها و رسانه های مختلف هنری هستند، جای داد. همچنین، در خصوص دسته بندی پژوهش های تطبیقی در حوزه هنر بر مبنای گستره زمانی و مکانیِ پیکره های مطالعاتی، مواردی همچون تطبیق های تمهیدی و تطبیق هایی با هدف طبقه بندی نیز به الگوی ذکرگو اضافه شدند.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶