مطالعات تطبیقی هنر
مطالعات تطبیقی هنر سال یازدهم بهار و تابستان 1400 شماره 21 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هنر تصویری دوره ناصری، آمیزه ای از سنت نقاشی مکتب اول قاجار و رویارویی با دستاوردهای مدرن غربی؛ از جمله رسانه جدید عکاسی است. در واقع، بنیان مفهومی هنر تصویری این دوران را می توان محصول برهم کنش نیروهای مختلفی دانست که مسئله بازنمایی و همچنین بازنمایی جنسیت را تحت تأثیر قرار می دهند. هر چند در نقاشی عهد ناصری بازنمایی پیکر آدمی و مفاهیم جنسیتی آن همچنان موضوع و دغدغه اساسی است، لیکن این بازنمایی ها تفاوت هایی بنیادین با دوره های قبل از خود پیدا می کنند. پرسش اصلی این پژوهش، کیفیت بازنمایی جنسیت در نقاشی و عکاسی دوره ناصری و تفاوت های ماهیتی این دو نظام بازنمایی در ارائه تصویر جنسیت از این دوره است. برای پاسخ به این پرسش، از روش توصیفی تحلیلی و همچنین تطبیق تاریخی استفاده شده و برای صورت بندی و تحلیل قابلیت ها و امکانات ویژه تصویر عکاسی در راستای بازنمایی متفاوت ترِ جنسیت نسبت به نقاشی، به نظریه هستی شناسی جان سارکوفسکی تکیه شده است. جامعه آماری مورد مطالعه، پیکرنگاری های درباری عهد فتحعلی شاه و مجموعه ای از نقاشی ها و عکس های دوره ناصرالدین شاه است که نمونه وار بوده و به شکل بارزی به بازنمایی جنسیت پرداخته اند. یافته های پژوهش نشان می دهند که عکاسی، نظامی متفاوت در بازنمایی جنسیت دوره ناصری پی می ریزد که تا پیش از آن در نقاشی ایرانی سابقه ای ندارد. دوربین عکاسی به واسطه مختصاتی همچون؛ درگیر بودن با "خود شیء"، "جزئیات"، "زمان"، "قاب" و "نقطه دید"، تصویری از جنسیت ارائه کرده که در تقابل با کلیشه های بازنمایی جنسیت در نقاشی، به جای آرمان گرایی بر گفتمانی واقع گرا استوار بود.
روایت تصویری و تطبیق نگاره های بشارت تولد حضرت عیسی(ع) در اسلام و مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر ادیان اسلام و مسیحیت، در خدمت اعتقادات و روایات دینی کتب قرآن کریم و انجیل قرار داشته و هنرمندان ادیان مذکور با توجه به شرایط تاریخی و اجتماعی، دست به خلق آثاری با مضامین دینی زده اند. بشارت تولد عیسی (ع) نیز از جمله موضوعات دینی مشترک میان دو دین اسلام و مسیحیت است که مورد توجه هنرمندان در ادوار مختلف قرار گرفته است. اغلب نگاره های بشارت تولد عیسی (ع)، در هنر مسیحیت با اهداف دینی ترسیم می شدند. در واقع، این کار به منظور درک بهتر آموزه های انجیل برای مردم انجام می گرفت. مقاله حاضر، به بررسی ارتباط دین و هنر می پردازد و قصد دارد با مطالعه تطبیقی و محتوایی تصاویر معجزه بشارت تولد حضرت عیسی (ع) در ادیان اسلام و مسیحیت مشخص شود روایت بصری کدام تصویر انطباق بیشتری با دینی که در آن به تصویر درآمده دارد؟ و تأثیر دین در کدام عنصر یا عناصر تصویری نمود یافته است؟ همچنین، چه تفاوت ها و شباهت های بصری در تصاویر معجزه بشارت در میان ادیان اسلام و مسیحیت وجود دارند؟ این تحقیق، به روش توصیفی، تطبیقی و تحلیلی و با هدف بررسی میزان تطبیق تصاویر معجزه بشارت تولد حضرت عیسی (ع) در دو دین مذکور صورت گرفته است. اطلاعات و نمونه های مطالعاتی این پژوهش، به شیوه کتابخانه ای و اینترنتی گردآوری شده اند. یافته های این تحقیق نشان می دهند با توجه به مفاهیم و اعتقادات تقریباً مشابه در دو دین اسلام و مسیحیت که در مورد معجزه بشارت تولد حضرت عیسی (ع) وجود دارند، نگارگران مسلمان در به تصویر کشیدن برخی عناصر تصویری این موضوع، گاه متأثر از هنرمندان مسیحی بوده و گاه به آیات قرآن و متون تفسیری وفادار مانده اند. هنرمندان مسیحی نیز در بازنمایی این موضوع، بسیار نزدیک به تفاسیر انجیل عمل کرده و در این راه از نماد نیز استفاده نموده اند.
مطالعه کتیبه ها و تزئینات جامه های فتح زند و قاجار محفوظ در موزه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جامه های فتح یا پیراهن های طلسم، نوعی لباس و پوشش خاص هستند که به قرن 9ه ./ 15م. و پس از آن منسوب اند. بارزترین مشخصه آنها، استفاده گسترده از متون مقدس در قالب کتیبه و خوشنویسی است. در کنار کتیبه ها، انواع نقوش، نمادها و علائم طلسمی نیز در جامه ها به کار رفته اند. تولید این دسته از پوشاک، در ایران از دوره صفوی آغاز شده و در دوران زند و قاجار نیز به شکل های مختلف ادامه پیدا کرده است. مقاله حاضر به روش توصیفی-تحلیلی تطبیقی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و میدانی، درصدد پاسخ به این پرسش است که جامه های فتح زند و قاجار از نظر ساختار بصری و محتوایی، دارای چه ویژگی هایی هستند؟ هدف پژوهش، مطالعه بصری و محتوایی عناصر به کاررفته در جامه های فتح زند و قاجار در جهت روشن شدن ارتباط بین مفاهیم کتیبه ها و نقوش و پی بردن به عوامل تأثیرگذار بر جامه ها است. نتایج به دست آمده نشانگر آن هستند که محتوای کتیبه ها و نقوش به کاررفته در جامه ها با یکدیگر مرتبط بوده و مضامین متون مقدس، نمادها و علائم به کاررفته در آنها، هر یک به نوعی بیانگر پیروزی، غلبه بر دشمنان و حفاظت در برابر انواع شرایط دشوار است. شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر دوران زند و قاجار و عواملی چون؛ مذهب، مشروعیت بخشی به حکومت و باستان گرایی، از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر نمونه های موجود محسوب می شوند. بر این اساس، علاوه بر استفاده از خوشنویسی به عنوان تزئین غالب، استفاده از نمادهای باستانی نیز مهم ترین وجه اشترک این آثار است و تفاوت بین نمونه های موجود در نحوه طراحی لباس، میزان استفاده از کتیبه نسبت به نقش و شیوه اجرای تزئینات است.
خوانش سفالینه های سده های میانی ایران از منظر سنت گرایان و تاریخ گرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو گفتمان عمده در زمینه مطالعات هنر اسلامی، رویکردهای تاریخ گرایانه و سنت گرایانه هستند که گاهی در تعارض با یکدیگر قرار می گیرند. گفتمان تاریخ گرا آثار هنری را بر مبنای عوامل زمینه ای همچون؛ تاریخ، فرهنگ و اجتماع مورد بررسی قرار می دهد. از سوی دیگر، جریان سنت گرایی با نقد مؤلفه های مدرنیته، اصول زیربنایی خود را بر مفاهیم عرفانی قرار داده و با نگاهی آرمانی، بحث متافیزیک سنتی هنر را در زمینه هنرهای اسلامی مطرح می سازد. از آنجا که گفتمان سنت گرایی عموماً در مورد مفاهیم کلی صحبت کرده، نمونه های زیادی برای تطبیق قابل شناسایی نیستند که اندیشمندان برجسته هر دو رویکرد در مورد آنها بحث کرده باشند. بدین منظور، چهار نمونه از کاشی ها و ظروف سفالین انتخاب شده تا دیدگاه های متمایز صاحب نظران دو رویکرد در تحلیل آثار صنایع دستی آشکار شوند. مهم ترین سؤال این پژوهش، شناسایی تفاوت خوانش های دو رویکرد سنت گرا و تاریخ گرا در مواجهه با آثار سفالین سده های میانی ایران و نقد آنها است. این مقاله با بهره گیری از مطالعه کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است. یافته ها نشان می دهند که تاریخ گرایان با اتکا به مؤلفه های زمان، جغرافیا، فرهنگ و سیاست، تحقیقات بی شماری در مورد تک نمونه های آثار هنری دوره های مختلف انجام داده اند. نزد آنان خوانش آثار هنری، بر پایه توصیف دقیق اثر و ارائه فرضیات و نتایج طی یک روش شناسی مستدل و علمی صورت می گیرد. حال آنکه مبانی فکری سنت گرایان بر اساس بازگشت به اصل اولیه سنت و احیای آن شکل گرفته اند و به همین دلیل، موضوع نوشته های آنان بیشتر مفاهیم و کلیاتی در خصوص نمودهای هنر مذهبی و عرفانی هستند که به سختی می توان این رویکرد را برای تحلیل آثار صنایع دستی به کار بست.
تحلیل روایت های هنر خوشنویسی در تاریخ نگاری گلستان هنر و مناقب هنروران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گلستان هنر و مناقب هنروران، دو اثر ارزنده در تاریخ نگاری هنر هستند که در سال های پایانی قرن دهم توسط قاضی احمد قمی در سرزمین ایرانِ دوره صفویه و در قلمرو عثمانی توسط مصطفی عالی افندی، به رشته تحریر درآمدند. این دو اثر برای بررسی زندگی هنرمندان این عصر و دوره های پیش تر، از اهمیت خاصی برخوردار هستند. هنرمندان مختلف در رشته هایی چون؛ خوشنویسی، نگارگری، تذهیب و سایر هنرها در این دو اثر مورد توجه واقع شده اند. از نظر مقایسه گونه های مختلف هنر، به لحاظ حجم مطالب و روایت ، تعدد هنرمندان، معرفی و شرح احوال هنر خوشنویسی و هنرمندان خوشنویس، نسبت به هنرهای دیگر در اولویت قرار دارد. این امر جدای از زمینه رشد و رونق هنر خوشنویسی در دو اقلیم ایران و عثمانی و دربارهای آنها نبود؛ چرا که هنر خوشنویسی هم جنبه های زیبایی و هم وجه کاربردی و دیوانی را در بر داشت و از این حیث، انعکاس اخبار خوشنویسان اهمیت بیشتری یافت. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با عطف به روایت های تاریخی در دو اثر مذکور تلاش دارد تا اخبار و روایت های مربوط به هنر خوشنویسی و نیز خوشنویسان را در این دو اثر تطبیق نموده و جایگاه روایت تاریخی را در این موضوع بررسی نماید. سؤال اصلی این است که چه مؤلفه هایی با مقایسه روایت های هنر خوشنویسی در گلستان هنر و مناقب هنروران قابل تحلیل و بررسی هستند؟ در این مقایسه و تطبیق روایت های تاریخ نگارانه، مؤلفه های ارزشمندی مانند؛ ویژگی های ساختاری این کتب، تعداد خوشنویسان و اشتراکات و افتراقات آنها، توجه به نحوه گزارش مهاجرت خوشنویسان، ذکر فعالیت های سیاسی و اقتصادی خوشنویسان، جایگاه خانوادگی خوشنویسان، دیگر مهارت های هنری آنها و ذکر خاستگاه شهری خوشنویسان، استنتاج خواهند شد.
مطالعات تطبیقی طراحی موسیقی متن در بازی های رایانه ای و فیلم ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موسیقی در بازی های رایانه ای و فیلم ها علاوه بر کارکردهای دراماتیک، قادر به ایجاد پیوستگی بین عوامل مختلف سازنده اثر است. پژوهش حاضر در پی یافتن پاسخ این پرسش است که نقش موسیقی در اثرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم بر عناصر دیداری و دراماتیک در دو رسانه "بازی رایانه ای" و "فیلم" چیست و چه اشتراکات و تفاوت هایی در این زمینه وجود دارند؟ به این منظور، ما به مطالعه تطبیقی طراحی و ساخت موسیقی متن از منظر ساختاری و کارکردی در بازی های رایانه ای و فیلم می پردازیم. ما علاوه بر بررسی چگونگی عملکرد موسیقایی مختلف در محیط بازی ها و فیلم ها، به الگوهای طراحی موسیقی متن نیز می پردازیم تا چگونگی ارتباط بین اجزای گوناگون عناصر موسیقایی در ارتباط با هم را نیز تبیین نماییم. روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی و تحلیل نمونه و بهره برداری از منابع کتابخانه ای بوده است. در همین جهت، مثال ها و تصاویر مرتبط با هر بخش به طور مجزا ارائه شده تا علاوه بر درک بهتر از کارکردها، بتوان ویژگی های مشترک را به طور عینی مشاهده نمود. در طراحی موسیقی متن علاوه بر نگاه فنی و ساختاری، باید کارکردها نیز در مرکز توجه آهنگساز باشند. بر اساس یافته های مطالعه حاضر، زمینه های مشترکی از مؤلفه های فرمال موسیقایی در طراحی موسیقی فیلم و بازی های رایانه ای وجود دارند که مهم ترین آنها عبارت هستند از؛ وحدت مواد، القای مفاهیم، تأکید، نشانه های یادآوری، بیان احساس و همین طور چگونگی ایجاد واریاسیون ها و لایه های متعدد. در رابطه با بررسی الگوها و طرح هایی که یک آهنگساز در بازی های رایانه ای باید بدانها توجه نماید، مثال ها و روش هایی ارائه شده و کارکرد آنها با محوریت فرم و محتوا در موسیقی متن فیلم مورد تأکید قرار می گیرد.