مقالات
حوزه های تخصصی:
در نهاده های فلسفه تاریخ، والتر بنیامین اشاره می کند که هیچ سند تمدنی وجود ندارد که درعین حال سند بربریت نباشد. آشکارترین نمونه های این اسناد تمدن در بحث بنیامین را می توان در یادمانها در آثار معماری شکوهمند یافت. هیتلر بیان داشته بود که معماری در قالب عبارات و کلماتی از جنس سنگ، بیانیه های پرشکوه، تأثیر گذار و ماندگاری را از هر عصری ارائه می دهد و هر دوره پر شکوهی، خود را از طریق ساختمان هایش بیان کرده است. تاریخ نشان داده است که حاکمان شدیداً به بیانیه های پرشکوه سنگی علاقه مند بوده اند و این آثار می توانند به ابزار مهمی در دستان قدرت حاکم برای تثبیت جایگاه بالادستی و کنترل توده، تبدیل شوند. بحث بنیامین، تفسیر غالب و فاتحانه ای که تاریخ را فرایندی رو به جلو و درحال پیشرفت معرفی می کند، به چالش می کشاند؛ نگره غالبی که در پی ارائه تصویری آرمانی از این آثار در راستای تأیید و تثبیت گذشته پرشکوه فرهنگی است، تا بتواند با بهره گیری از آن، به قلمروی جغرافیای فرهنگی یکپارچه و دلخواه خود شکل دهد. این پژوهش که از نوع نظری و با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، می کوشد به کمک بحث بنیامین، و با بهره گیری از شیوه اندیشیدن سینمایی، نقش آثار معماری شکوهمند را در تثبیت و شکل دهی به جغرافیای فرهنگی ملی مورد بازخوانی قرار دهد. با بهره گیری از مونتاژ در مواجهه با این اسناد شکوهمند فرهنگی- تاریخی، می توان به سوی افق های گشوده تری برای خوانش این آثار حرکتی را آغاز نمود. با یادآوری محدودیت های الگوهای تاریخ نگاری سنتی، اندیشیدن مونتاژی می تواند روایت های غالب تاریخی را درباره آثار هنری به چالش بکشاند. کشف، بازخوانی و تلاش برای قراردادن آثار خاموش و نادیده انگاشته شده درکنار سند های شکوهمند، و یا بازخوانی آن سند های شکوهمند، رها و فارغ از نگره های ایدئولوژیک، می تواند منجر به فروپاشی سیستم جامع خیالین گردد. درنتیجه، با زوال این پوشش کلیت بخش و زدودن هاله های ایدئولوژیک افشانده شده ازسوی قدرت هژمونیک، جغرافیای خیالی فرهنگی نیز، به قطعه های پراکنده و گسسته مبدل می گردد.
خوانش چهار نگارۀ عصر قاجار براساس نظریۀ ادراک دیداری ارنست هانس جوزف گامبریچ (مورد مطالعاتی: فرهاد، اسب شیرین را بر دوش می کشد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دریافت و تفسیر اثر هنری در فرآیند دو سویه صورت می پذیرد؛ به طوری که تفکیک آنها از یکدیگر امکان پذیر نیست. این مسئله را دانشمندی چون «ارنست گامبریچ» در حوزۀ ادراک دیداری مطرح می کند. از این منظر، باید بتوان در آثار هنری، صرف نظر از تفاوت های سبکی و پیشینۀ فردی هنرمند یا توان او در واقع نمایی، یگانگی موضوع را در بازنمود مضمون مشابه تشخیص داد. در گام بعدی در صورت پیوند اثر با متن ادبی می بایست با تسلط به دانش مکتوب، نیل به معنای مستتر را فراهم آورد. برای بررسی این دیدگاه، این مقاله به دنبال این پرسش است: بر اساس نظریۀ ادراک دیداری ارنست گامبریچ، فهم یگانگی داستان و خوانش درون مایه تصویر در چهار نگارۀ قاجاری بردوش کشیده شدن شیرین توسط فرهاد، چگونه ممکن می گردد؟ هدف نگارندگان آن است با روش تطبیقی تحلیلی و بهره گیری از مطالعات اسنادی به شیوۀ کیفی و با دقت به موضع خاص گامبریچ در حوزۀ ادراک دیداری در مرتبۀ اول نشان دهند که در قیاس چهار نگارۀ شیرین و فرهاد، به رغم تفاوت های تجسمی و بود یا نبود برخی عناصر، به دلیل وجود مؤلفه های تصویری بنیادی، یگانگی مضمون احراز می شود. در مرتبۀ دوم و در تطبیق نگاره ها با شرح داستانی، نگارندگان می نمایانند که هرچند شاخصه های اصلی باکیفیت های متفاوت به تصویر درآمده اند، از تجسم برخی موارد صرف نظر شده یا به طمطراق برخی جزئیات اضافه شده است؛ اما در نمونه هایی که به سبک دوران، ملتزم تر هستند یا به عکس بیگانه تر به نظر می رسند، تناسب بین نشانه های تصویری و مضمون، برقرار است. نتیجه آنکه در مشاهدۀ ترکیب کلی تصویر، فهم و تفسیر به صورت هم زمان ادراک می شود. این پدیده است که قدرت بازشناسی نقش مایه ها و امکان حصول به فحوای نگاره ها را فراهم می آورد؛ چنان که در تجسم موضوع واحد، انسان به ناخودآگاه می تواند با تشخیص مؤلفه های اصلی، یگانگی مضمون را از ورای بازنمایی های متفاوت تشخیص دهد. مسئله ای که اهمیت کارکرد آن در هنرهای تجسمی از خلال بررسی گزینشی این مقاله آشکار می شود.
مقایسۀ تطبیقی تصویرسازی علمی نسخۀ الحشایش آستان قدس رضوی با نسخه های الحشایش پیش از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب الحشایش اثری ماندگار از دیوسکوریدس، حکیم صاحب نام یونانی، است که از منابع اصلی علم گیاه شناسی و جانورشناسی اسلامی است. بسیاری از حکما و دانشمندان اسلامی کتاب الحشایش را به عنوان مرجعی قابل اعتماد در آثار خود استفاده کرده اند. این کتاب بارها در تمدّن اسلامی ترجمه و استنساخ گردیده است. مهم ترین ترجمه از کتاب دیوسکوریدس از آنِ مهران بن منصور است، که در قرن ششم و برای حاکم دیاربکر در غرب ایران فراهم آمده است. الحشایش آستان قدس نسخه ای است به قلم نسخ جلی خوش و عناوین موضوعات و اسامی نباتات با 680 تصویر رنگین از گیاهان و نباتات و 284 تصویر از حیوانات برّی و بحری که به ندرت در کنار بعضی از تصاویر اسامی آنها به زبان سریانی نیز مسطور است، مشتمل بر 272 ورق متن و 25 صفحه قودیکس codex یا فهرست مطالب جمعاً 285 برگ به طول 46 و عرض 29 سانتیمتر و غالباً 19 سطری، و به لحاظ این که چند ورقی از آخر آن ساقط است، نام کاتب و مصوّر و تاریخ و محلّ کتابت اگر مذکور بوده فعلاً نامعلوم است . این نسخۀ به شمارۀ 7059 در موزۀ آستان قدس مشهد نگهداری میشود. کپی برداری های پی درپی نسخه های الحشایش از روی یکدیگر باعث حضور کم نظیری از سبک ها و مکاتب متنوّع هنری در تصویرسازی نسخۀ نهایی الحشایش آستان قدس (ترجمه ی مهران بن منصور) شده است. تصویرگر نسخۀ آستان قدس، برخی تصاویر را به جهت تعهّد نسبت به نسخۀ منبع (و احتمالاً عدم اشراف بصری نسبت به نمونه ی گیاهی و جانوری) بدون کم و کاست کپی کرده است و برخی دیگر سلیقه و برداشت بصری هنرمند را نمایندگی می کنند. نگارنده از طریق مطالعه تطبیقی نسخه ها در کنار توصیف و تحلیل تاریخی تصاویر به نتایج تحقیق دست یافته است.
درآمدی بر شناخت مجسمه های سفالی جانورسان ایران در سده های 6 تا 8 هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع تحقیق حاضر، معرفی و بررسی تعدادی از مجسمه های سفالی جانورسان ایران در سده های 6 تا 8 هجری مصادف با ادوار سلجوقی، خوارزمشاهی و ایلخانی است. هدف اصلی تحقیق، شناخت مهم ترین ویژگی های فرمی و تزیینی مجسمه های سفالی جانورسان ایران طی این قرون است. بدیهی است بررسی ابعاد مختلف مذکور به علاوه دلایل رونق ساخت این مجسمه ها طی قرونی خاص، می تواند شناخت کمّی و کیفی ما را از این آثار در بستر هنر اسلامی افزایش بخشد. در همین راستا، تعداد بیست وچهار نمونه شاخص از این مجسمه ها از موزه ها یا مجموعه های مختلف خارجی و داخلی انتخاب و با معیارهای فوق موردبررسی و تحقیق قرارگرفته اند. مهم ترین پرسش های تحقیق عبارت اند از: زمینه ها و دلایل پیدایش چنین فرم هایی در قرون میانی اسلامی ایران چه بوده است؟ مهم ترین کاربردها و شیوه های ساخت و تزیین مجسمه های سفالین حیوانات در قرون میانی اسلامی ایران کدام اند؟ تفاوت ها و شباهت های مجسمه های مزبور با نمونه های موجود متعلق به ادوار پیش از ورود اسلام به ایران چیست؟ شیوه تحقیق، توصیفی- تحلیلی و نحوه گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای بوده است. بنا بر یافته های تحقیق؛ مجسمه های سفالی جانورسان این دوره در دو دسته کاربردی مستقل یا انضمامی و دسته فاقد کاربرد معین یا صرفاً تزیینی، قرار می گیرند و رایج ترین شیوه های تزیین آن ها نیز زرین فام، مینایی و لعاب دار تک رنگ است. همچنین علیرغم الگوبرداری گسترده از فرم مجسمه های سفالین ادوار پیش از اسلام، درزمینه تزیینات و به خصوص نقوش و مضامین، تفاوت های عمده ای با آن ها دارند؛ به صورتی که اغلب نقوش در قالب اسلیمی، هندسی، حیوانی، انسانی و در موارد نادری به صورت شبه کتیبه ای است. البته در مواردی نیز نقوش مزبور به صورت ترکیبی و در کنار هم مورداستفاده قرارگرفته اند. فرم اغلب مجسمه ها هم علاوه بر الگوبرداری از نمونه های پیش از اسلام، احتمالاً متأثر از زمینه های مذهبی، سیاسی و فرهنگی جدید این دوران ازجمله شیوه زندگی اقوام کوچ رو تازه وارد به ایران یا نام بعضی از سلاطین سلجوقی چون طغرل (در مجسمه های شاهین) و آلپ ارسلان (در مجسمه های شیر) و یا مفاهیم نجومی بوده است.
مطالعه نگارههای نمادین خورشید در محراب و سنگ قبرهای محرابی شکل قرن 4 تا 7 ه. ق.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محراب و سنگ قبرهای محرابی، از دست ساخته های مهمی در ایران به شمار می روند که از کارکردهای دینی - آیینی متفاوتی برخوردارند. محراب مهم ترین مکان مسجد جهت بازنمایی قبله است و سنگ قبر، لوحی از مشخصات متوفی (نام، تولد، مرگ، مذهب) به نشانه تکریم و احترام برای متوفی است. سنگ قبرهای محرابی، به لحاظ فرمی شباهت بسیاری با محراب دارند. شباهت این دست ساخته ها، نه تنها در فرم ظاهری، بلکه در تزیینات ازجمله آیات قرآنی، ادعیه، اسلیمی و ختایی ها نیز مشهود است. یکی از مرسوم ترین نقوش در این دست ساخته ها، نگاره های نمادین وابسته به خورشید است. این مقاله باهدف شناخت مؤلفه های معنایی نقش خورشید، سعی در پاسخ به این مسأله دارد که نماد خورشید در چه اشکالی، با چه مفاهیمی و با چه افتراق و اشتراک هایی در محراب و سنگ قبرهای محرابی قرن 7-4 ه.ق. جدا از کارکرد آیینی این دست ساخته ها بازنمایی شده است؟ لذا تلاش بر آن است تا با روش تحلیلی- تطبیقی، نمادهای خورشید در این دست ساخته ها، شناسایی و مفاهیم آن ها در ایران باستان و نیز پس از ظهور اسلام بررسی و درنهایت وجوه اشتراک و افتراق آن ها آشکار گردد. یافته ها بیانگر آن است که نماد خورشید در اشکال متفاوتی ازجمله دایره، چلیپا، گل نیلوفر و شمسه در این دست ساخته ها به کاررفته است. تداوم نگاره های خورشید در این دست ساخته ها بیانگر در هم آمیزی فرهنگ ایرانی – اسلامی است که در حکمت ایران باستان نمادی از نور و روشنایی (اهورامزدا) بوده و پس از اسلام نیز به عنوان تمثیلی از جلوه نور الهی به ویژه در نقش شمسه تجسم یافته است. از میان نگاره ها، نقش دایره بیشترین کاربرد را در محراب ها و گل نیلوفر در سنگ قبرها داشته و نقش شمسه و چلیپا در محراب ها حضوری پررنگ داشته و در سنگ قبرها مشاهده نشده است.
مطالعه تطبیقی آثار صنیع الملک و تابلوهای مادونای فولین یو و عروج مسیح (ع) اثر رافائل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوالحسن غفاری، ملقب به صنیعالملک، یکی از شمایل نگاران، تصویرسازان و نقاشان پیشرو ایرانی در دوره قاجار است که توانست در مدت کوتاهی آثار هنری بیشماری را خلق کند و تأثیر شگرف و ماندگاری در هنر نقاشی، تصویرگری و شمایل نگاری ایران به جای گذارد. او نخستین هنرآموز ایرانی است که به ایتالیا سفر کرد و پس از بازگشت از این سفر، دستاوردهای خود را در هنرکدهای که خود تأسیس کرده بود، در اختیار هنرآموزان قرارداد. شاگردان صنیعالملک در دورههای بعدی، هنرمندان تأثیرگذار و جریان سازی بودند که سیاست کلان هنری حاکم را رقم زدند. این پژوهش در پی یافتن پاسخ این سؤال است که سفر به ایتالیا و مشاهده و رونگاری تابلوهای هنرمندان اوج رنسانس چه تأثیری بر آثار بعدی هنرمند گذارده است. هدف اصلی این پژوهش آن است که با روش توصیفی- تطبیقی پرترههای طراحی شده توسط صنیعالملک پس از سفر به اروپا با دو تابلوی رافائل که در سفر به ایتالیا توسط هنرمند کپیبرداری شده، مقایسه شود تا از این رهگذر، تأثیرات این سفر آموزشی بر آثار هنرمند مورد ارزیابی قرار گیرد. افزایش مهارتهای تکنیکی که منجر به تولید شمایلهای جاندار و پویا گردید و استفاده از برخی نقش مایههای هنر اروپایی، ازجمله فرشتگان و انسانها در آسمان، در راستای القای فضایی آسمانی و ماورائی به شمایلها را میتوان ازجمله این تأثیرات بر آثار متأخر ابوالحسن غفاری دانست. همچنین در آثار این دوره شاهد عناصری در شمایلها هستیم که نشان میدهد چرا مدل برای شمایل نگاری به نقاش سفارش داده شده است.
مقایسه نقاشی های بُرج بابِل با نگاره هایی از بهزاد و اثری از صحیفه بانو، جهت یافتن شباهتها و تفاوتها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش مقاله پیش رو به دست دادن شباهت ها و تفاوت ها از طریق بررسی عوامل تأثیرگذار در شکل گیری نقاشی های بُرج بابِل، نگاره هایی از کمال الدین بهزاد و اثری از صحیفه بانو است. بدین منظور در این واکاوی ابتدا به سؤال اصلی این تحقیق پاسخ داده می شود که آیا هنر نگارگری ایران، مانند شکل گیری کاخ خورنق، مسجد جامع سمرقند و یا تخریب یک قلعه در برگیرنده همان اندیشه و ارزش هایی است که در هنر مینیاتورسازی و نقاشی غرب، همچون بُرج بابِل دیده می شود، یا به دلایل گوناگون، از تفکرات و برداشت های دیگری برخوردار هستند؟ به هر تقدیر، بعنوان یافته های این پژوهش نیز باید اذعان داشت: هنر نگارگری ایران که دارای تمدن و فرهنگی شرقی و کهن سال است، در قیاس با تمدن و فرهنگ های اروپایی، ضمن داشتن تفاوت ها، دارای تشابهات بسیاری است که در این جستجو به آنها اشاره می گردد؛ مانند دوری جستن از خلأ، شخصیت پردازی، سایه روشن و حجم نمایی، حذف پرسپکتیو فضایی، شکستن تناسب، سود جستن از رنگ های غیرواقعی و در انتخاب موضوع، به کارگیری بناهای تاریخی و توجه نمودن به کارگران و زحمتکشان، به جای به تصویر کشیدن اشراف و پادشاهان. همچنین بعنوان نتیجه حاصل شده باید گفت: اثراتی که اقالیمِ گوناگون، با توجه به متغیر بودن دیدگاه های مذهبی، ُسنتی و ارزش های اجتماعی وقت به وجود می آورند؛ جملگی نکاتی هستند که در این مختصر به آنها پرداخته می شود. بدین ترتیب فضای تصویری ایجاد شده مخاطب را به کشف اختلافات و همسانی ها رهنمون می سازد و تغییر نژاد، تمدن و فرهنگ ها و چه بسا قومیت های متعدد نیز در شکل گیری نکات یادشده نقش پررنگی از خود به جا می گذارند. بدین علت اگر فرض شود که عوامل و عناصر شکل گرفته در «نگارگری» این مرز و بوم با «مینیاتورسازی» و «نقاشی» اروپاییان، ضمن داشتن تفاوت ها دارای شباهت های بسیاری است پس در این قیاس و واکاوی بخوبی می توان به عوامل تأثیرگذاری اشاره نمود که سبب به وجود آمدن تغایرات و تشابهات در آثارشان می گردند. روش تحقیق اتخاذشده: توصیفی، تطبیقی - تحلیلی همراه با گردآوری اطلاعات موردنیاز کتابخانه ای است. همچنین در این تحقیق از مآخذ و سرچشمه های اینترنتی معتبر نیز استفاده می شود.
تحلیل تطبیقی آرایه های تذهیب صفحات افتتاحیۀ در نُسَخ مکاتب شیراز آل اینجو و تیموری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به خوانش مؤلفه های تذهیب صفحات افتتاحیۀ (شامل لوح های مُذهَّب آغازین و صفحات مُذهَّب دیباچه) نُسَخ مکاتب شیراز آلاینجو و تیموری می پردازد. هدف این پژوهش آن است که بر پایۀ گونه شناسی تذهیب مکاتب آل اینجو و تیموری و با تبیین سلایق غالب کتابت خانه های درباری این ادوار، تحولات ساختاری و فرمی تذهیب صفحات افتتاحیۀ نُسَخ شیراز را در فاصلۀ زمانی یک سده بررسی کند. سؤالات پژوهش عبارت اند از: 1- چه زمینه هایی منجربه تکوین ترکیب بندی و آرایه های مُذهَّب صفحات افتتاحیۀ نُسَخ مکتب شیراز در بازۀ زمانی صدساله شده است؟2- تحولات صورت گرفته در الگوهای تذهیب در صفحات افتتاحیۀ مکاتب شیراز آلاینجو و تیموری چگونه بوده است؟ این پژوهش به شیوۀ تحلیلی توصیفی انجام شده است. نتایج حاصل از پژوهش، بیانگر تأثیرات انکارناپذیر حکومت بر هنر این ادوار تاریخی است. گرایش های تعالی گرایانۀ حکام شیراز، سلطۀ کامل بر ماوراءالنهر، تکوین و رواج قلم نستعلیق و نگرش فردگرایانه با محوریت هنرمند مُذهِّب موجب شده است، صفحات افتتاحیۀ نسخ مکتب شیراز در خلال یک سده تحول یابد. تذهیب صفحات افتتاحیۀ نُسَخ آل اینجو بر پایۀ نقش مایه های تصویری گذشته شکل گرفته است و ساختار سادۀ هندسی، غلبۀ رنگ طلا و نقوش انتزاعیتری از گل وبوته در آنها مشاهده می شود و در کتیبه ها و ساختار صفحات دیباچه، خط بر تذهیب برتری دارد. در لوح های افتتاحیۀ مُذهَّب تیموری، ساختار هندسی پیچیده، موجب شده است فضای لوح ها به سطوح کوچکی تقسیم شود و متناسب با این ساختار، ظرافت در جنبه های فرمی و کاربست تکنیک اجرایی و رنگیِ متمایز نمود پیدا کند؛ به گونه ای که در کتیبه ها و صفحات دیباچه، تذهیب بر نوشتار غلبه دارد. تذهیب این لوح ها با تغییرات چشمگیر در ترکیب بندی و فرم آرایه ها همراه شد که به شکلگیری ساختاری نظام مند از ترکیب نقوش هندسی و نقوش گل وبوته در تذهیب مکتب شیراز در نیمۀ اول سدۀ نهم هجری منتهی گشت.
بررسی تطبیقی نقش معماران خارجی در تحولات معماری معاصر ایران و ترکیه در سال های 1300 تا 1357ه.ش. (1920 تا 1979م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های نخستین قرن بیستم، رهبران سیاسی ترکیه و ایران که متوجه عقب ماندگی کشور خود شده بودند، چارۀ کار را در نوسازی سریع به شیوۀ غربی جست وجو می کردند. با توجه به ناآشنایی معماران داخلی با شیوه های نو، حضور معماران خارجی در عرصۀ آموزشِ متخصصان داخلی و طراحی و اجرای طرح های عمرانی، سبب تحولات عمده ای در معماری معاصر ایران و ترکیه شد. حضور این معماران در دوران پهلوی، هم زمان با دورۀ جمهوری اول تا کودتای نظامی 1980میلادی در ترکیه، سبب شد، معماری دورۀ معاصر از پیشینۀ تاریخی در این کشورها فاصله بگیرد. این پژوهش به دنبال آن است که با مطالعۀ تطبیقیِ نقش معماران خارجی در تحولات معماری ایران و ترکیه، چگونگی تأثیر متقابل این معماران در معماری معاصر این دو کشور را بررسی کند؛ بنابراین، تحقیق حاضر، نقش این معماران را در تحولات معماری معاصر در ایران و ترکیه شناسایی می کند. در این پژوهش در مرحلۀ اول از روش تفسیری تاریخی استفاده شده است و گردآوری اطلاعاتِ مربوط به معماری معاصر ایران و ترکیه به شیوۀ مطالعات اسنادی انجام شده است و در مرحلۀ دوم، مطالعۀ تطبیقی میان معماری معاصر دو کشور صورت گرفته است. نتایج پژوهش، نقش معماران خارجی در تحولات معماری معاصر ایران و ترکیه در سال های 1300 تا 1357ه.ش. (1920 تا 1979م.) را به دو دورۀ کلی تقسیم می کند و نشان می دهد که در دورۀ نخست، این معماران در بنیان گذاری شیوۀ جدید آموزش معماری و نیز معماری و ساختمان سازی در هر دو کشور نقش داشته اند و در دورۀ دوم، نقش معماران خارجی در حوزۀ آموزش معماری و فعالیت های حرفه ای در ترکیه، نسبت به ایران محدودتر است. همچنین معماران خارجی از معماری بومی و سنتی در هر دو کشور تأثیر پذیرفته اند.
مطالعه تطبیقی دیباچه دوست محمد گواشانی هروی و دیباچه قطب الدین محمد قصه خوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از منابع مکتوب تاریخ هنر در ایران می توان از دو دیباچه نام برد که در فاصله یک دهه در عصر صفوی به رشته تحریر درآمده اند. یکی دیباچه دوست محمد گواشانی بر مرقع بهرام میرزا (952 ه. ق.) و دیگری دیباچه قطب الدین محمد قصه خوان بر مرقع شاه طهماسب (964 ه. ق.) است. نویسندگان بسیاری در عصر صفوی از مطالب این دو دیباچه به صورت مستقیم و غیرمستقیم در نگارش کتب مرتبط با خوشنویسی و نقاشی بهره مند شده اند. کویین، نویسنده کتاب تاریخ نویسی در روزگار شاه عباس، معتقد است مورخان عصر صفوی اصول نگارشی خاصی را در دیباچه نویسی رعایت می کردند. ازجمله ذکر منابع، مدح حامی کتاب و ذکر انگیزه ها و دلایل نگارش اثر و... . این نوشتار به روش توصیفی- تحلیلی بر پایه مطالعات کتابخانه ای باهدف معرفی دو دیباچه ارزشمند از منابع مکتوب هنر ایران، در پی پاسخ گویی به این پرسش است که قصه خوان در نگارش دیباچه مرقع شاه طهماسب تا چه میزان از متن دیباچه دوست محمد تأثیر پذیرفته است و در این راستا سعی دارد تفاوت ها و اشتراکات ساختاری و محتوایی هر دو متن را با ادعای کویین مبتنی بر پیروی مورخان دوره صفوی از الگویی خاص شناسایی کند. تفاوت در شیوه نگارش و عدم اشتراک دیدگاه نویسنده ها در بیان تاریخی از نقاط افتراق این دو متن هستند. دوست محمد، داستان خط و نقاشی را در سیر تاریخی آن بیان کند و قصه خوان در پی خلق یک متن ادبی با محتوای تاریخ هنر است. قطب الدین و دوست محمد از اصولی که کویین از آن ها نام می برد، پیروی می کند؛ البته دیباچه دوست محمد فاقد بعضی از معیارهاست. ازآن جا که مطالب هر یک از دیباچه ها مکمل دیگری است، مقایسه تطبیقی دو متن به رفع ابهاماتی در زمینه تاریخ هنر ایران کمک می کند.