مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر سال نهم پاییز و زمستان 1398 شماره 18 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

مطالعه تطبیقی دیوارنگاره های (شکار، بزم و چوگان) در کاروانسرای گنجعلیخان کرمان و خانه پیرنیا نائین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خانه پیرنیا کاخ نائین کاروان سرای گنجعلیخان بزم و شکار و چوگان صفویه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۲ تعداد دانلود : ۱۶۲
شناسایی و بررسی تاریخ تحولات بناهای اسلامی، نشانگر تداوم سنت ها بوده؛ به گونه ای که معماری ایرانی- اسلامی، در هر دوره از سنت ها و الگوهای دوره قبل، متناسب با تحولات و نیازها بهره برده و آنها را تکامل بخشیده است. این پژوهش، به بررسی تزئینات سه دیوارنگاره (چوگان، شکار و بزم) در دو بنای شاخص عهد صفوی؛ خانه پیرنیا (کاخ نائین) و کاروان سرای گنجعلیخان، می پردازد. از آنجایی که این بناها نقوشی با مضامین مشابه داشته و در بازه زمانی نزدیک به هم ساخته شده اند، این سؤالات مطرح شده که چه وجوه اشتراک و افتراقی در عناصر تزئینی آنها وجود دارند؟ و آیا می توان نقوش دیوارنگاره های این دو بنا را تحت تأثیر یک الگوی واحد دانست؟ تاکنون، مطالعات اندکی در این مقوله صورت گرفته، خصوصاً در مورد دیوارنگاره های کاروان سرای گنجعلیخان، و با توجه به اینکه این دیوارنگاره ها آسیب بسیار زیادی دیده و تا کنون بررسی نشده اند، ضرورت پرداختن به معرفی و مطالعه تطبیقی گسترده در این مورد احساس می شود. هدف این پژوهش، بازخوانی و تحلیل نقوش مذکور بر اساس توصیف و تطبیق آنها است و علاوه بر توصیف جنبه های ظاهری تزئینات، سعی دارد ساختار کلی، مضامین، توصیف ها و جزئیات این دیوارنگاره ها را استخراج کرده و در قالب جداول تحلیلی و مقایسه ای به تصویر کشیده تا وجوه مشترک و متفاوت آنها مشخص شود و در نتیجه با بررسی میزان اشتراکات، تأثیرپذیری از الگویی واحد را بررسی می کند. در پژوهش پیش رو، روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی با رویکرد تطبیقی بوده که به منظور ارزیابی و مطالعه تطبیقی، سه مضمون از دیوارنگاره ها انتخاب شدند و روش گردآوری اطلاعات، به صورت میدانی و کتابخانه ای همراه با مستندنگاری است. یافته های پژوهش نشان می دهند که دیوارنگاره های منتخب در هر دو بنا، از ساختار و ترکیب بندی تقریباً همسانی برخوردار بوده که یادآور سنت های نگارگری آن دوره هستند و همچنین با توجه به رویکرد مشابه در تزئینات هر دو بنا، به نظر می رسد الگویی مشترک در شکل پذیری و طراحی نقوش این دو بنا وجود دارد.
۲.

مطالعه نظریه «لحظه قطعی» هنری کارتیه برسون و تطبیق آن با نظریه «گشتالت درمانی» فردریک پرلز(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: لحظه قطعی گشتالت درمانی هنری کارتیه برسون فردریک پرلز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۰ تعداد دانلود : ۱۲۴
این پژوهش، به بررسی و تحلیل رابطه بین نظریه "لحظه قطعی" هنری کارتیه برسون و نظریه روان شناختی "گشتالت درمانی" می پردازد که توسط فردریک پرلز تدوین شده است. آنها معتقد بودند هر انسانی بر حسب نیازهای درونی خویش و از دیدگاهی فردی، ماهیت هستی را نظاره و ادراک می نماید؛ لذا جهت حصول به فرآیندی رهایی بخش و آفرینشی ناب، لازم است که ساختار ذهنی، کنش های حسی و بالأخص امر دیدن، هم راستای آگاهی، به حیطه کنونی معطوف شود تا فرد در هر لحظه، آماده ثبت آن های بی تکرار باشد و در قبال حوادثی که رخ می دهد، متمرکز و هوشیار بوده و در برابر آنچه به احساس درمی آید، صادق و وفادار بماند. هدف این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی صورت گرفته و داده های آن به شیوه اسنادی و کتابخانه ای گردآوری شده، آن است که با تشریح این دو نظریه، به واکاوی وجوه مشترک "گشتالت درمانی" و "لحظه قطعی" بپردازد. همچنین، دریابد که زمینه های قابل انطباق یک رویکرد مرتبط با سلامت روان و دیدگاه منبعث از زیبایی شناسی بصری، توسط چه مؤلفه هایی قابل شناسایی هستند و کارکرد ارجاعی کدام عناصر ساختاری، بستر تطبیقی این دو نظریه را امکان پذیر می سازد. با توجه به نتایج حاصله، بهبود کیفیات ارتباطی فرد و اعتلای بصری دیدگان، مستلزم هم سویی و وحدت لایه های روانی مستتر در نهاد آدمی و بازیابی سازوکارهای ارگانیزم انسانی در زمان "حال" و لحظه "اکنون" است. به عبارتی، ادراک درست هستی در زمان، غلیان آگاهی وجودی، آمادگی ذهنی، هوشیاری دائمی و صداقت ذاتی، علاوه بر تبیین ماهیت پنهان رویدادها، حقایقی را در باب خاستگاه تفکرات و تمایلات کنشگر آشکار ساخته که نه تنها روان انسان را در نظمی ارگانیک و خودشکوفایی فطری به پالایش و توازن می رسانند، بلکه به واسطه خلاقیتی بی بدیل، کمتر شاهد تقلیدهای کم مایه و تکراری در دنیای هنر خواهیم بود.
۳.

بازخوانی قالی تصویری هوشنگ شاهی با روش اسطوره شناسی تطبیقی کنش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اسطوره شناسی تطبیقی اسطوره شناسی کنش گرا ژرژ دومزیل قالی تصویری قالی هوشنگ شاهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۷ تعداد دانلود : ۲۱۷
قالی های تصویری، از جمله مهم ترین دستاوردهای هنر طراحی و بافت قالی در دوره قاجار محسوب می شوند و یک مجموعه نسبتاً پرتعداد از این قالی ها، مجموعه قالی های هوشنگ شاهی است که در آن دوره، به بستری برای تصویرگری شاه زمانه در قالب هوشنگ شاه بدل شده بود. این بازنمایی در طول دوره قاجار در فرش های تصویری، در ابعاد وسیع (به لحاظ تعداد و پراکندگی جغرافیایی) تکرار شد. شکل گیری یک باره این آثار در دوره قاجار و حجم و تنوع آنها، این پژوهش را بدان رهنمون شد که به چرایی و چگونگی بازنمایی شاه زمانه تحت عنوان هوشنگ شاه در دوره مذکور بپردازد. از این رو، پژوهش پیش رو با مد نظر قرار دادن این قالی ها و انتخاب یک نمونه از این مجموعه، در پی یافتن پاسخ به این سؤالات است که چرا بافنده دوره قاجار، در طراحی این قالی ها، دو شخصیت از دو پارادایم کاملاً متفاوت را به صورت هم ارز در نظر می گیرد؟ در پس این این همانی، چه علتی نهفته است؟ مقاله حاضر با شیوه ای تطبیقی، به تجزیه وتحلیل اطلاعات گردآوری شده از منابع کتابخانه ای پرداخته و با مطالعه یک نمونه از قالی های هوشنگ شاهی با روش اسطوره شناسی تطبیقی کنشگری ژرژ دومزیل، به بررسی تأثیرات فرهنگی دوره قاجار بر شکل گیری این قالی ها توجه کرده است. یافته های پژوهش در این مقاله، نشان دهنده آن است که در دوره قاجار با رجعتی که به گفتمان باستان گرایی وجود داشته، هنرمندان طراح (بافنده) این قالی ها سعی کرده تا با بازسازی طرح نظام طبقاتی حاکم در زمان هوشنگ شاه و برقراری مناسبات هدفمند میان اعضای این طبقات، سعادت جامعه را در گرو پیوستگی نظام مند این طبقات معرفی کنند. در این روایت و متعاقباً در این قالی ها، پیوستگی مذکور، در گرو وجود حاکمی است که خود در همه زمینه ها سرآمد باشد تا بتواند همه ارکان جامعه را به هم وصل کرده و یک کل یکپارچه را به وجود بیاورد.
۴.

مطالعه تطبیقی تزئینات معماری در نگاره های شاهنامه بایسنقری و هفت اورنگ ابراهیم میرزا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نگارگری مکتب هرات نگارگری مکتب مشهد شاهنامه بایسنقری هفت اورنگ تزئینات معماری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۳ تعداد دانلود : ۱۹۲
شاهنامه بایسنقری و هفت اورنگ ابراهیم میرزا، دو اثر شاخص هنر نگارگری ایرانی بوده که در منطقه خراسان بزرگ در فاصله تاریخی بیش از یک قرن ولی تقریباً در یک حوزه جغرافیایی، تصویرگری شده اند. با توجه به اینکه تزئینات بناها در گذر زمان فرسوده شده و از بین رفته، نسخ مصور حاوی ابنیه می توانند به عنوان سندی تصویری برای شناسایی تزئینات وابسته به معماری در یک منطقه جغرافیایی باشند. پرسش هایی که مطرح شده، اینها هستند که معماری و عناصر تزئینی آن در نگاره های مورد بحث، چه جایگاهی دارند؟ چه شباهت ها و تفاوت هایی در ترسیم تزئینات معماری این دو نسخه وجود دارند؟ هدف از این تحقیق، تطبیق تزئینات معماری در دو نسخه شاخص نگارگری در منطقه خراسان با فاصله بیش از یک قرن است. این پژوهش، به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی انجام شده و شیوه یافته اندوزی، کتابخانه ای بوده است. شش نگاره از ۲۲ نگاره شاهنامه بایسنقری و ۱۲ نگاره از ۲۸ نگاره هفت اورنگ که دارای بنای معماری بوده، به روش انتخابی و هدفمند برگزیده شدند. نتایج نشان می دهند که اهمیت بناهای معماری در شاهنامه بایسنقری بیشتر است و تمام صفحه، به تصویرسازی بنا اختصاص داده شده، اما در نگاره های هفت اورنگ اغلب، بنا بخشی از تصویر بوده و در ترکیب با عوامل طبیعت شکل گرفته است. کتیبه های شاهنامه بایسنقری، عنصری اصلی از معماری بنا محسوب می شوند، اما در هفت اورنگ، ساختاری ساده داشته و بیشتر جنبه تزئینی دارند. تنوع تصویری و نقوش هندسی و گیاهی رنگارنگ در هفت اورنگ، بیشتر به چشم می آیند. در هفت اورنگ، نقاشی های دیواری جایگاه مهم تری داشته اند، اما در شاهنامه بایسنقری، نقاشی دیواری بسیار کم رنگ جلوه کرده است.
۵.

تحلیلِ تطبیقی جایگاه نوشتار در کنش زیباشناختی سای تومبلی و فریدون آو بر اساس آرای دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: نوشتار کنش زیباشناختی سای تومبلی فریدون آو ژاک دریدا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۹ تعداد دانلود : ۱۴۵
این تحقیق می کوشد تا جایگاه زیباشناختی نوشتار را با محوریت تقابل "نوشته/تصویر" در آثار دوره های مختلف کاری سای تومبلی و فریدون آو روشن کند. مسئله اصلی آن، چیستی جایگاه نوشتار بر اساس چگونگی رابطه تصویر و متن در کنش زیباشناختی هنرمندان انتخابی است. روش تحقیق، تحلیلی- تطبیقی است. هدف پژوهش، خوانش، تطبیق و توازی سازیِ تقابل های دوگانه دریدایی با محوریت تقابل گفتار و نوشتار در آثار دو هنرمند است تا مبنایی برای خوانش و البته مقایسه سبک فردی هر دو فراهم شود. مفاهیم طبقه بندی شده به هم مرتبطی چون؛ نوشتار و گفتار، حضور/غیاب: نگاه و لمس، سابژکتیل و رد ضربه قلمی، از میان آرای دریدا انتخاب شده اند. مطالعه شباهت های اجرا و محصول کنش زیباشناختی سای تومبلی و آو بر اساس آرای دریدا نشان می دهد هر دو نوشتار را به حالت خط خطی های عصبی و خطوط در هم تنیده، اثرگذاری و رد ضربه قلم، بسترسازی پشتیبان، خط زدن خودانگیخته نوشته های خودآگاه و کاربرد خط زدن به منزله "رد" و مانعی در برابر بازنمایی، به کار می گیرند. با وجود این، تمایزهای ظریفی در این تمایل و استفاده از مؤلفه های فرهنگی، اسطوره ها و آیین های مختلف بین گرایش های دو هنرمند وجود دارند. نتیجه اینکه فرم بیان آثار هر دو هنرمند با گذر از سلسله مراتب تصویر و نوشته و تکیه بر جنبه رد ضربه قلمیِ نوشتار، آن را به منزله فرآیند دلالت پذیری، بازی حضور و غیاب و مرزهای تصمیم ناپذیر تقابل های نقاشی/طراحی به کار می گیرد. هر دو بر اساس کارکرد استتیکی نوشتار و با حرکات خودانگیخته دست و لامسه ای کردن شیوه خلق آثار هنری، با نسبت های متفاوتی از هنرهای صرف بصری فاصله گرفته اند.
۶.

مطالعه تطبیقی آرای ابوالوفا بوزجانی با ساختار هندسی صفحه آرایی قباله های ازدواج در دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: صفحه آرایی قاجار ابوالوفا بوزجانی هندسه ترسیمی قباله ازدواج

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۱ تعداد دانلود : ۱۸۸
قباله های ازدواج، جزء اسناد خطی هستند که از زمان قاجار به دو صورت طوماری و دفترچه ای، موجود بوده؛ اسنادی که جدا از ارزش تاریخی و هنری، حاوی اطلاعات گران بهایی در زمینه سلیقه تصویری دوران قاجار و اصول حاکم بر نگارش و آرایش نوشته ها و زیبایی نسخ خطی در این دوران هستند. انواع اسناد طوماری و دفترچه ای هر کدام، دارای نظامی منحصر به خویش بوده که مطالعات این مقاله بر روی قباله های ازدواج، از نوع طوماری هستند. آرایش این اسناد، از صفحه آرایی قرآن ها و کتب دوران قاجار، الهام گرفته است. قواعد موجود در تنظیم قباله ها در تمام نمونه های بررسی شده، ثابت نبوده اند و جز در مواردی کلی، هر کدام، از آرایشی منحصر به خود برخوردار است. جدول کشی و تعیین حدود نوشتار در اکثر موارد، مشابه است، اما تغییراتی در تزئینات سرلوح دیده می شوند که در هر قباله برای آن طراحی شده است. مربع سرلوح در بیشتر موارد، با نقوشی نظیر؛ گل و مرغ و شمسه، تزئین می شود. تلاش نگارندگان در پژوهش حاضر، پاسخ به این پرسش ها است؛ نظام هندسی حاکم بر قباله های ازدواج در دوره قاجار، چگونه است؟ هندسه ابوالوفا بوزجانی دانشمند قرن چهارم ه.ق.، در آرایش نسخه ها چه تأثیراتی داشته است؟ در انتهای این پژوهش مشخص شده که قواعد هندسه بوزجانی در جدول کشی و تزئین مربع سرلوح، در قباله های این دوران رعایت می شده اند. تعیین حدود حواشی به این ترتیب است؛ اندازه سطوح جداول، مضربی از کل بوده، حاشیه سمت راست همیشه بزرگ تر از حاشیه سمت چپ است. به احتمال قوی، این تقسیم بندی، جهت تعیین محل امضای شهود انجام گرفته است. در پژوهش حاضر، سه عقدنامه قاجار، به روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار می گیرند. در این اسناد، نه مسئله بوزجانی شامل؛ ترسیم هشت ضلعی در مربع، ترسیم مربع در مربع با یک دوم مساحت، تقسیم خطوط به قطعات مساوی، ترسیم مربع، ترسیم خط موازی، نقش اسپیرال، دو نیم کردن پاره خط، رسم زاویه قائمه و گره چهارلنگه، مورد مطالعه قرار می گیرند.
۷.

مطالعه نگاره های عذاب در معراج نامه شاهرخی و تطبیق آن با نگاره های سوترای مقدس ده پادشاه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: معراج نامه شاهرخی سوترای مقدس ده پادشاه خرده اسطوره نگاره های عذاب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۶ تعداد دانلود : ۱۳۳
در طول تاریخ، انعکاس آثار نگارگری و سنت های تصویری فرهنگ ها و ملل بر یکدیگر، همواره مشاهده می شود. این تأثرات، در دوران حکومت تیموری و مکتب نگارگری هرات به وضوح قابل رؤیت بوده؛ زیرا ساختار فکری، فرهنگی، ادبی و هنری ایران، از آسیای میانه متأثر بوده است. نمونه این تأثیرات مصور را در نسخه خطی "معراج نامه شاهرخی"، با سنت های تصویری بودائی و شرق دور می توان مشاهده کرد. با توجه به اینکه در نسخه معراج نامه شاهرخی، نظام های کلامی و تصویری مکمل یکدیگر بوده اند و نظام کلامی، پایبند به روایات متعدد در داستان معراج بوده و به نوعی در بر دارنده مفاهیم اسطوره ای است، این سؤالات مطرح می شوند که ۱. در کدام بخش از نگاره های معراج نامه شاهرخی، نگارگران این نسخه در ترکیب عناصر بصری و کیفیات تجسمی نگاره ها، از دیگر بینامتن های تصویری به ویژه شرق دور بهره برده اند؟ ۲. چگونه می توان با رویکرد اسطوره شناسی، علاوه بر شناسایی مشابهت های ساختاری و فرمی در این نسخه مصور و مقایسه آنها با سنت های تصویری شرق دور، به شناسایی زیرساخت های محتوایی و اسطوره ای مشابه پرداخت؟ در این نوشتار که به روش توصیفی، تحلیلی، تطبیقی و استنتاج منابع کتابخانه ای صورت پذیرفته، هدف اصلی، ابتدا شناسایی و معرفی نقش مایه های مشابه در تصاویر دوزخی نسخه معراج نامه شاهرخی و تصاویری در ارتباط با یک سوترای چینی به نام "کتاب مقدس ده پادشاه" از آسیای شرقی (چین) است تا سپس، به شناسایی اسطوره های مشابه در این تصاویر و آشکار شدن زیرساخت های محتوایی و اسطوره ای مشترک در تصاویر این نسخ دست یابیم. بررسی ها، نشانگر وجود اشتراک در عناصر فرمی تصاویر در هر دو پیکره مطالعاتی؛ از جمله ابزار شکنجه و مجازات گناهکاران هستند و شباهت در بخش اسطوره های پنهان در تصاویر که می تواند دارای نقش مشابهی باشد.
۸.

تحلیل گفتمانی نحوه قرارگیری بدن فتحعلی شاه و بدن ناصرالدین شاه در سپهرِ نشانه ای قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هنر دوره قاجار فتحعلی شاه قاجار ناصرالدین شاه قاجار بدن نشانه شناسی فرهنگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۳ تعداد دانلود : ۱۹۲
نقاشی قاجار در دوره متلاطم و آشفته تشکل انقلاب های سیاسی، اجتماعی و تاریخی در مواجهه با هنر و فرهنگ غرب، از عناصر کهنه و نو عبور کرده و در گستره مفاهیمی چالش برانگیز و تازه ساکن می شود. یکی از این مفاهیم، کارکرد بدن است که در برخورد با "نَه- فرهنگ"، همچون یک نظام نشانه ای قدرتمند در نقاشی قاجار و در جهت تولید معنا عمل می کند. "نَه- فرهنگ"، یکی از اصطلاحات کاربردی و اساسی در رویکرد نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان است که در برابر فرهنگ قرار می گیرد. محوری ترین مفهوم نزد لوتمان، سپهرِ نشانه ای آغشته با فضایی دوگانه است؛ به گونه ای که از تقابل مفاهیم دوتایی در این فضا، معنا زاییده می شود. از این رو، این پژوهش در نظر دارد تا با هدف بهره گیری از "تَن- نشانه ها" در رویکرد نشانه شناسی فرهنگی لوتمان، به بررسی و مقایسه نوع کارکرد و جایگاه تصویر بدن فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه در تقابل با "نَه- فرهنگ" بپردازد. مسئله ای که هدف این مقاله را در بر می گیرد، بر این مبنا است که نحوه نمایش بدن هر دو پادشاه به مثابه تنِ خود درون فرهنگ در مواجهه با تنِ دیگری درون "نَه- فرهنگ" چگونه تبیین می شود. روند بررسی این رویارویی، با استفاده از روش تطبیقی- تحلیلی انجام می گیرد. نتیجه تحلیل گویای این است که تنِ فرهنگی هر دو پادشاه در نظام گفتمانی سپهرِ نشانه ای در مواجهه با "نَه- فرهنگ"، از جایگاه نابرابری نسبت به یکدیگر برخوردار هستند. تصویر تن ناصرالدین شاه پیوسته به سوی تنِ دیگری درون "نَه- فرهنگ" نمایان شده و در دیالکتیک تن خود/تن دیگری، "تن- نزدیک" به شمار می آید؛ علی رغم فتحعلی شاه که از آن دوری می گزیند. در نتیجه با نفوذ "نَه- فرهنگ"، تصویر تن ناصرالدین شاه بیش از تن فتحعلی شاه در معرض تغییر و استحاله قرار گرفته و تنِ فرهنگی شاه به تدریج کم رنگ می شود.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶