مقالات
حوزه های تخصصی:
نقشمایه های گچ بری شده محراب های دوره ایلخانی، شاهکاری در طراحی و اجرا هستند. در این پژوهش، در راستای رسیدن به هدف، با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی، چهار محراب در دوره ایلخانی که عبارتند از محراب اولجایتو، محراب مقبره پیربکران، محراب مسجدجامع اشترجان و محراب مسجدجامع هفتشویه، از لحاظ نقشمایه های گیاهی و هندسی، نسبت ها، ساختار و روابط هندسی توصیف، تحلیل و مقایسه و نقشمایه های گچ بری دوره ایلخانی شناسایی شده اند. پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به این سوال ها است که انواع نقشمایه های به کاررفته در این محراب ها کدامند و ارزش های بصری و زیبایی شناختی نقشمایه های این محراب ها چیست و کدام نقشمایه در این محراب ها بیشتر به کارگرفته شده است و چه شباهت ها و تفاوت هایی بین نقشمایه های این چهار محراب وجود دارد؟ اکثر بررسی های صورت گرفته تنها به توصیف کلی این آثار و تاریخ اجرا و یا محدوده تاریخی آنها پرداخته و به نقشمایه های تزیینی، نسبت های طلایی و ساختار و روابط هندسی در به کارگیری آنها توجه نکرده اند. بررسی تطبیقی، وجوه افتراق و اشتراک نقشمایه های به کاررفته شده در این دوره را آشکار می کند و ویژگی های نقشمایه ها را نشان می دهد. به طور خلاصه نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر آن است که هم فرم کلی محراب و هم اکثر نقشمایه ها در چهار محراب دارای ساختار و روابط هندسی ویژه و بر پایه نسبت های طلایی طراحی شده اند. نقشمایه های گچ بری شده محراب های مذکور با ضخامت و برجستگی زیاد و پیچیده اجراء شده اند با این تفاوت که نقشمایه های محراب اولجایتو دارای برجستگی کمتر و ظرافت بیشتر است. در این محراب ها از انواع اسلیمی ها مانند خرطومی، دهانه اژدری، اسلیمی های قاب بند و گردش های حلزونی بسیار استفاده شده است. تکرار و تقارن باعث ایجاد ریتم، حرکت و هماهنگی نقشمایه ها گردیده است. با کنار هم قرار دادن نقشمایه های محراب های مذکور به خوبی روند تحول و تکامل تدریجی آن ها از یک طرح ساده اولیه به طرح های پیچیده تر را نشان می دهد.
رابطه تفکر هنرمند با حُسن بینی و ارتقای کارآمدی او در فرایند خلق اثر برمبنای جهان بینی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از گام های اساسی هنرمند در فرایند خلق اثر، معرفت به حسن و زیبایی است که بر آفرینش هنر او تأثیرگذار خواهد بود. زیبایی که در دیدگاه اسلامی با عنوان حسن مطرح است، فارغ از بود و نبود ادراک انسان در عالم هستی تجلی می یابد. هنرمند به ویژه از جهت رسالتی که درقبال انتقال جلوه های حسن به جامعه مخاطب دارد، باید توانایی دریافت و مشاهده حسن را در فرایند خلق داشته باشد. در این راستا محققان بر لزوم ارتقای نگاه هنرمند و رسیدن از مرتبه بصر به بصیرت تأکید داشته و یکی از راه های مؤثر بر این ارتقا را تهذیب نفس دانسته اند. نظر به اینکه خداوند بصر را از مهم ترین ابزارهای تحصیل علم برای انسان برشمرده، درکنار تزکیه مسیر دیگری که کمتر بدان توجه شده، ارتقای مشاهده از راه تحصیل علم است که نیازمند ارائه راهکار است. مقاله حاضر که از نوع تحقیق بنیادی است، با هدف تبیین مبانی لازم و دست یابی به دستگاهی با مؤلفه های مشخص جهت فراهم ساختن مقدمات ورود به تدوین راهکارهای ارتقای مشاهده هنرمند، ضمن محوریت قراردادن آیات و روایات و بهره مندی از آرای علامه طباطبایی با مجموعه ای از روش های توصیفی- تحلیلی و استدلال قیاسی مسئله فوق را موردپژوهش قرار داده است. در این راستا با مبنا قراردادن مسیر تحصیل علم در انسان، تفکر را عامل مؤثر در ارتقای مشاهده دانسته و تلاش کرده است تا با تجزیه و تحلیل تفکر، به ساختار و مؤلفه های مؤثر آن دست یابد. یافته ها نشان می دهند که تفکر هنرمند در ساختار خود 3 نوع مواجهه را دربرمی گیرد: مواجهه با نیاز، مواجهه با موضوع بیرونی و مواجهه با معلومات قبلی. اینها مؤلفه های ضروری ای هستند که در ارائه هرگونه راهکار جهت ارتقای مشاهده حسن در هنرمند باید موردتوجه قرار گیرند.
مطالعه تطبیقی اجرای کتیبه های کوفی آجری در پنج بنای سلجوقی در اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خط کوفی از خطوط غالب در اکثر کتیبه های مساجد و مناره های قرون اولیه اسلامی است. فرم نوشتاری این خط با فن اجرای مصالحی مثل آجر قرابت داشت. ازاین رو با رونق آجرکاری در شیوه رازی و به طور ویژه در دوره سلجوقی کتیبه های کوفی آجری به صورتی ویژه آذین بناها گشتند. هدف مقاله حاضر، شناخت چگونگی اجرای کتیبه های مذکور در بناهایی با کارکردهای مختلف در اصفهان سلجوقی است. پرسش اصلی تحقیق آن است که در اجرای کتیبه های کوفی آجری چه موارد فنی و فرمی لحاظ شده است؟ بدین منظور، شباهت ها و افتراقات این کتیبه ها از طریق مقایسه و تطبیق آنها در پنج بنای سلجوقی اصفهان شامل مناره پامنار زواره، محراب مسجد جامع برسیان، سردر شمال شرقی مسجد جامع اصفهان، منار گار و بدنه های صحن مسجد جامع زواره بررسی می گردد. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی است و در آن اطلاعات از طریق مطالعات میدانی و کتابخانه ای و با راهنمایی کارشناسانی از دو حوزه معماری و خطاطی جمع آوری شده است؛ و با برداشت و ترسیم کتیبه ها کار تطبیق و مقایسه با درنظرگیری مبانی نظری مشترک میان خوش نویسی و کتیبه نگاری صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان دهنده وجود اشتراکات محتوایی، زمانی و مکانی در کتیبه ها است. ترکیب کلی کتیبه ها در کرسی بندی و تناسبات حروف دارای قواعدی ازپیش تعیین شده است، شیوه حروف نگاری غالب در نمونه ها کوفی ساده است و این امر استمرار این شیوه های نگارشی را در تطابق با اصول اجرایی تأیید می کند. ارتفاع کتیبه ها و میزان کشیدگی قائم و فشردگی افقی آنها تابع موقعیت کتیبه و گستره کمّی آنهاست.
مطالعه تطبیقی تن پوش های مردان در سفرنامه ها و نگاره های دوره صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیأت های اروپایی که در دوره صفویه به ایران سفر کردند درباره موضوعات مختلف جامعه ایران عصر صفویه، دست به قلم برده و گزارش هایی تحت عنوان سفرنامه به یادگار گذاشتند که بعداً در بررسی و مطالعات مورخان موردتوجه جدی قرار گرفت. نقاشی ایرانی نیز همواره ابزار دقیق و مناسبی برای محققان بوده است، نگارگران عصر صفویه با پرداختن به جزئیات تن پوش های مردان به شناخت بخشی از تاریخ فرهنگی، اجتماعی آن زمان کمک زیادی کردند. این جزئیات در نشان دادن چگونگی پوشیدن قسمت های گوناگون تن پوش های مردان، سودمند است چراکه تن پوش های مردان متشکل از لایه ها و اجزای گوناگون بوده است. اهداف پژوهش پیش رو، پاسخ به این پرسش هاست: چگونه پوشاک مردان دوره صفویه در سفرنامه ها و نگارگری این دوران انعکاس یافته و تا چه حد بر یکدیگر منطبق است؟ می توان برای بررسی تن پوش های مردان دوره صفویه از سفرنامه ها استفاده کرد؟ این سفرنامه ها برای بررسی تن پوش ها قابل استناد هستند یا خیر؟ برای بررسی این مسئله و فرضیه های مبتنی بر آن مهم ترین سفرنامه های نوشته شده در دوره صفویه موردمطالعه قرار گرفته و مطالب آنها درباره تن پوش های مردان با نگاره های دوره صفویه به صورت تطبیقی بررسی شدند. این تحقیق از نوع نظری است و روش آن ترکیبی، توصیفی _تحلیلی _ تطبیقی و جمع آوری اطلاعات آن کتابخانه ای است. نتایج حاصل از پژوهش بر این امر دلالت دارد که مطالب سفرنامه های اروپائیان در این دوره می تواند به عنوان یک منبع مکتوب و قابل استناد درباره تن پوش های مردان دوره صفویه موردتوجه قرار گیرد؛ به ویژه با همراهی نگاره های این دوره اسنادی معتبر به شمار می آیند.
مقایسه تجلی الهه زولو و خدای پدر در دیوارنگاره دوربان با تکیه بر نظریه فضای سوم هومی بابا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هومی بابا، تأکید می کند دورگه گی، حاصل حرکت گفتمان های استعمارگر و استعمارشده به سوی یکدیگر در فضای سوم است. آنچه پدید می آید (هیبرید)، ابژه ای تازه ا ست که می تواند سبب تحول گفتمان قدرت و حرکتی جدید در اجتماع گردد. این نوشتار با هدف مقایسه المان های بصری و مفهومی دیوارنگاره دوربان در آفریقای جنوبی با گفتمان های پدیدآورنده اش گفتمان مسیحیت (استعمارگر) و باورهای قوم زولو (فرهنگ استعمارشده) در فضای سوم؛ و تأثیر فضای میانه در هنرهای تجسمی شکل گرفته؛ و می کوشد اثرات فضای سوم را در شکل گیری جریان های اجتماعی متأثر از هنر نمایان سازد. تلاش شده به این پرسش پاسخ داده شود: دیوارنگاره نام برده، محصولی دورگه است یا تنها تلفیقی ساده را نشان می دهد؟ در مقایسه با گفتمان های پیش از خود چه عناصری را اتخاذ کرده و چه تحولاتی را در آنان ایجاد نموده است؟ در جریان پژوهش، به شیوه ای تطبیقی، بیان هنری دیوارنگاره با دو گفتمان استعمارگر و استعمارشده، از جهاتِ عناصر بصری، و نمادشناسی مقایسه می گردد. تطبیق عناصر، متکی بر توصیف و تحلیل (کیفی)، و با استناد به آثار هنر بومی و مسیحی؛ و اسطوره شناسی غنی آفریقا صورت گرفته؛ و گردآوری داده ها، به شیوه کتابخانه ای با تأکید بر نگارش های اسطوره شناسی در دانشگاه های آفریقای جنوبی پیش رفته است. پژوهش حاضر با تکیه بر آرای مخاطبان بومی و اروپاییان مهاجر؛ و جریان اجتماعی که پس از اجرای دیوارنگاره به راه افتاد (مبارزه با ایدز و جلوگیری از پایمال کردن حقوق دختران بومی)، نشان می دهد دیوارنگاره دوربان نه تنها تلفیق عناصر هنر بومی و وارداتی است بلکه ویژگی تحول گفتمان اجتماعی سیاسی در نظریه بابا را نیز بازمی نمایاند.
تأملی بر اهمیت نقش مایه شکار در اوایل دوره قاجار با تکیه بر شواهد هنری موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکار یکی از جنبه های مهم زندگی انسان را از گذشته های بسیار دور به خود اختصاص داده است. پس از استقرار انسان در دشت و شکل گیری روستاها و شهرها به بُعد تفننی شکار علاوه بر نقش معیشتی آن توجه می شود؛ به طوری که مکان های مخصوصی با عنوان شکارگاه شکل می گیرد. با ورود اسلام به ایران همچنان به امر شکار توجه می شود و تا قرون متأخر اسلامی به ویژه دوران صفوی و قاجار ادامه می یابد؛ وجود نقش مایه های متعدد شکار بر روی آثار هنری این دوران مؤید این سخن است. باتوجه به اینکه تاکنون درباره اهمیت نقش مایه شکار در آثار هنری دوره قاجار به خصوص اوایل قاجار تحقیق جامعی صورت نگرفته، پژوهش پیشِ رو نخستین تلاشی است که در این زمینه صورت می گیرد و ضرورت انجام آن را روشن می کند. براین اساس، سؤالات اصلی پژوهش در راستای اهمیت موضوع عبارت اند از: شواهد تاریخی و هنری موجود از نقش مایه شکار و الگوی های ایجاد نقوش در اوایل دوره قاجار کدامند؟ اهمیت و نقش شکار به عنوان مهم ترین سرگرمی شاهان اوایل قاجار چگونه تبیین می شود؟ روش به کاررفته در این پژوهش تاریخی تحلیلی است؛ در این راستا از منابع مکتوب دستِ اول و شواهد هنری و تاریخی به منظور دستیابی به تحلیل ها و نتایج مطلوب استفاده شده است. هدف از پژوهش حاضر اینست که با مطالعه متون تاریخی و هنری موجود نقش مایه شکار در اوایل دوره قاجار و جایگاه آن در میان آثار هنری این دوره بازشناسی شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که شاهان اوایل دوره قاجار با الگوپذیری از دوره صفوی و با بازگشت به دوران پیش از اسلام، اقدام به ایجاد شکارگاه های متعدد نمودند. نقوش شکارگاه های اوایل این دوره حاوی بستری طبیعی، حصاری پیرامون و مکانی جهت اتراق پادشاه، پسران و ملازمان وی به مدت چند روز بوده است؛ در این شکارگاه ها حیوانات رها می شدند و شاه به شکار آنها می پرداخت که نتیجه حتمی آن شکار حیوان موردنظر و نمایش قدرت شاه است.
مطالعه تطبیقی چگونگی مواجهه پری و هامون (در آثار مهرجویی) با امر نمادین لاکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با اتخاذ رویکرد روانکاوی- فلسفی لاکان به بررسی دو اثر شاخص از سینمای ایران می پردازد. پری و هامون هر دو ساخته های داریوش مهرجویی، فیلم ساز مؤلف ایرانی هستند. شخصیت اصلی در هردو این فیلم ها، شخصیت هایی هستند که آشفتگی های روانی انسان مدرن را به تصویر می کشند. لاکان در تئوری هایش با مطرح کردن مفاهیمی چون "نام پدر"، "میل"، "ابژه کوچک"، "دیگری"، "سه گانه نفسانی"، "امر خیالی، امر نمادین و امر واقع"، این آشفتگی ها را عمیقاً بررسی و تحلیل می کند. پرسش اصلی این است که چگونه پری و هامون به عنوان دو شخصیت عصیان گر مدرن، می کوشند تا راهی به بیرون از ساحت نمادین لاکانی بیایند. از اهداف این تحقیق، یکی تحلیل راه کارهای متفاوت این دو شخصیت در دست یابی به امرواقع و بازگشت به امر خیالی و دیگر بررسی تفاوت ها و شباهت های این دو شخصیت در برخورد با قواعد نام پدر و همچنین مقایسه رویکردهای هریک از آنها در به دست آوردن موردمیل بوده است. در این مقاله ابتدا مفاهیم لاکانی شرح و تفسیر شده اند و پس از آن با روش تحلیل متنی، لایه های ضمنی و پنهان دو فیلم و شخصیت های اصلی آنها موردمطالعه قرارگرفته اند. همچنین، کاربردپذیری مفاهیم لاکان در هنر هفتم، سینما، به اجرا درآمده است. ازآنجا که به گفته لاکان، انسان راهی به بیرون از ساحت امر نمادین ندارد، ساختارشکنی ها و عصیان های پری و هامون محکوم به شکست است؛ نه قادر به بازگشت به آرامش امر خیالی هستند و نه توان مواجهه با امر واقع را دارند. می توان گفت اگرچه جنس شکست این دو شخصیت با یکدیگر متفاوت است اما هردو محکوم به زندگی در ساحت امر نمادین هستند.
نشانه معناشناسی تفسیر اجتماعی میرزاعلی قلی خویی از حافظ در تصویرسازی دیوان چاپ سنگی ۱۲۶۹(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میرزاعلی قلی خویی، تصویرگر کتاب های چاپ سنگی دوره قاجار، با تصویرسازی برای دیوان حافظ، همانند هر هنرمندی در کار خود تفسیری مطابق با نیازهای فرهنگی و اجتماعی دوره خود از شعر حافظ ارائه داده است. دیوان چاپ سنگی ۱۲۶۹ یکی از اولین نسخه های مصور حافظ است که برای انتشار در سطح گسترده آماده و با اقبال مواجه شده است. درنتیجه، موضع گیری گفتمانی علی قلی در این کتاب اهمیت بسیار دارد. این پژوهش به این پرسش می پردازد که موضع گیری گفتمانی علی قلی خویی در تصویرگری دیوان حافظ چیست و چگونه شکل گرفته است؟ در این راستا، ۹نگاره علی قلی برای این نسخه در ۳ گروه دسته بندی شده، به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد نشانه شناختی موردبررسی قرار گرفته اند. نشانه معناشناسی با درنظرداشتن رابطه تعاملی بین گفته خوان و گفته پرداز، کارکردهای مختلفی برای تصویر قایل می شود. این پژوهش باتوجه به کنش های گفتمانی، به بررسی برخی ابعاد نشانه معنایی پرداخته که در گفتمان تصویری علی قلی فرایند معناسازی را رقم زده اند. هدف نهایی مطالعه، بررسی نشانه معناشناختی تفسیری است که علی قلی در تصویرپردازی خود از شعر حافظ ارائه نموده است. در این راستا مطالعه تطبیقی و همزمان ویژگی های معنایی فضای شعر حافظ از یک سو و فضای تصویرپردازی علی قلی از سوی دیگر لازم است. بررسی های تطبیقی و مقایسه معنایی این دو فضا نشان می دهد، میرزاعلی قلی برخلاف حافظ به دنبال ایهام نیست و تصویری عینی و ارجاعی از عناصر یک بیت ارائه داده است. نتیجه ، ارایه چهره ای ساده و انسانی از شعر حافظ است. به همین علت حاصل کار علی قلی بر روی شعر حافظ رنگ و بویی بسیار اجتماعی به خود گرفته است. در تصاویر علی قلی، اشعار حافظ در پرتوی حضور فشاره ای پیکر انسانی حافظ معنادار می شود، و شالوده تصاویر، گفت وگو است. پیکر حافظ در گفت وگو با معشوقی فناپذیر قرار گرفته؛ که تأکیدی بر تفسیر انسانی و زمینی از غزل حافظ است. اما علی قلی در گفت وگو با پیکر شاه یا پیر مغان، چهره ای منفعل، مردسالار و اقتدارطلب از حافظ ارائه کرده است. این تصویر با ذهنیت مردم و روشنفکران دوره قاجار منطبق است که ساخت هویت و اقتدار ملی را اولویت کشور می دانست.
مطالعه پنج اثر منتخب از سفال نیشابور مربوط به قرون 2 تا 4 ه .ق. در تطبیق با اندیشه های هنر مینیمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان سفالینه های مکشوفه از نیشابور مربوط به قرون 2 تا 4 ه .ق.، می توان آثاری را یافت که جنبه های زیبایی شناسی متفاوتی نسبت به سایرین دارند. در این آثار، کاربرد زیاد تزئینات، رنگ های پرطراوت دیده نمی شود و از لحاظ طرح و نقش با سایر آثار رایجِ زمانه خود متفاوت اند. وجود فضای خالی، سکون و آرامش در سطح کار، برخلاف آثار گذشته نقش مهمی در آنها ایفا می کند و در یک جمله، گویی در شیوه تزیین شان ویژگی های مینیمالیستی دارند. در این پژوهش، پنج اثر سفالین که به روش نمونه گیری غیراحتمالی وضعی انتخاب و موردمطالعه و تطبیق با اندیشه های هنر مینیمال قرار گرفته اند، منتخبی از سفالینه های نیشابورند که ویژگی های یادشده را به نمایش می گذارند. پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی به انجام رسیده و هدف اصلی آن، شناخت ویژگی های زیبایی شناختی هنر ایرانی در تطبیق با اندیشه های هنر معاصر است. به دنبال پاسخ گویی به این سؤال است که وجوه مشترک آثار منتخب سفال نیشابور با ویژگی های زیبایی شناسانه هنر مینیمال کدام است؟ اهمیت شناسایی و معرفی ظرفیت های هنرهای ایرانی و نقش آنها در تحولات هنر معاصر از ضرورت های انجام این تحقیق است. پژوهشگران پرسش نامه ای محقق ساخته را با روش دلفی در اختیار چند تن از اساتید هنر دانشکده هنر شاهد قرار داده تا حضور اندیشه های هنر مینیمال در هرکدام از سفالینه ها مشخص گردد. سپس با کمّی کردن اطلاعات، میزان این تطبیق را ارائه نموده اند. یافته های تحقیق نشان داد که این آثار میزان تطبیق قابل توجهی بین 78 تا 84 درصد با اندیشه های هنر مینیمال دارند. بنابراین می شود آنها را به عنوان نمونه های هنر مینیمال در دوران قبل از ظهور مینیمالیسم یعنی حدود 900 سال پیش از پیدایش آن قلمداد کرد. دلیل تشابه بین آنها را می توان وجود ایده های مشترک، مبانی زیبایی شناسی مشابه و گرایش به ساده سازی ذکر کرد. بنابر نتایج، از میان اندیشه های هنر مینیمال، دو ویژگی کاهش رنگ و سادگی فرم و عدم استفاده از فرم های متعدد به طور همزمان بیش از بقیه و به صورت 100 درصدی در این سفالینه ها وجود دارند.
کنش عوامل اجتماعی اثرگذار در شکل گیری گرافیک مدرن ایران در دوران قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طراحی گرافیک از آغاز حیاتش تا کنون دارای سرشتی اجتماعی بوده تا بدان حد که ارتقاء و سیر تکوینی این شاخه از هنرهای تجسمی پیوندی مستقیم و غیر مستقیم با عوامل گوناگون اجتماعی داشته است.عواملی که در ساخت این هنر نمودی مؤثر داشته و پیش شرط های لازم و ضروری در شکل گیری مرحله مدرن آن می باشد از جمله ورود و رواج صنعت چاپ به ایران که نقشی بنیادی در گذار طراحی گرافیک از مرحله سنتی به مرحله مدرن بر عهده داشت . سوال اصلی این مقاله آن است که چه عوامل اجتماعی در شکلگیری طراحی گرافیک مدرن ایران اثر گذار بوده و هر یک چه پیامدهایی در این رابطه داشته است؟ این مقاله به لحاظ نظری به حوزه جامعه شناسی هنر مربوط می شود و بر شکلگیری مرحله مدرن طراحی گرافیک ایران تاکید دارد.روش آن از نوع تحلیلی بوده و شیوه گردآوری اطلاعاتش مبتنی بر داده های کتابخانه ای می باشد.رویکرد این مقاله ترکیبی از نظریه جانت ولف در خصوص تاثیر گذاری عوامل متعدد اجتماعی در تولید هنر است. متناسب با نظریه ولف عوامل گوناگون اجتماعی چون فن،نهادهای اجتماعی،اشتغال هنر، پرورش هنرمندان و نظام های حمایتی در تولید هنر موثر هستند. بر این اساس هدف اصلی این مقاله بیان آن است که طراحی گرافیک مدرن ایران در دوران قاجار هرگز به یکباره و یا در خلاء شکل نگرفت بلکه بر پایه عوامل متعدد اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، صنعتی و تحولات وابسته به آن شکل گرفت . آن گونه که می توان تاثیر این تحولات را مکمل نقش گرافیک سنتی و نیز تلاش هنرمندان پیشرو در سیر تکوینی این شاخه از هنرهای تجسمی دانست . تحولات صنعتی از جمله ورود و رواج صنعت چاپ و یا تغییرات عمده فرهنگی به ویژه تغییر نظام آموزشی کشور و سایر دگرگونی ها هر یک در شکل گیری طراحی گرافیک مدرن ایران در این دوران موثر بوده اند. خلاصه دستاورد این مقاله دلالت گر آن است که هرچند به دنبال تغییرات شرایط اجتماعی کشور، طراحان گرافیک ظاهرا رها از قید تولید اجتماعی هنر از جمله فعالیت در کتاب خانه های سلطنتی شدند اما ایشان هیچ گاه به طور کامل از تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم عوامل اجتماعی به ویژه فرهنگی ، صنعتی و حتی سیاسی رها نشدند بنابراین تصور هنرمند در مقام آفریننده یگانه اثر بر این واقعیت سایه می افکند که طراحی گرافیک همچنان یک فرآورده جمعی و متاثر از ساختارهای اجتماعی جامعه خویش بوده ساختارهایی که در تولید آن نمودی با واسطه و یا بی واسطه داشته و پیش شرط لازم و ضروری برای تولیدش می باشند .