رمبرانت در خودنگاره های اولیه، با تمهیداتی، مخاطب را از دیدن به وضوح منع می کند. وجه تمایز این آثار را می توان نه در بخش های با وضوح به نمایش درآمده، بلکه در بازنمایی پرظرافت اطلاعات گمشده دانست. به عبارت دیگر، هنرمند، اصول و کیفیات بصری را در جهت عدم بازنمایی دقیق در اثر خود به کار می برد. در این راستا، شئ نیز به مثابه ابژه ای کلیدی در اندیشه لاکان، امر واقع را به عنوان ساحتی گریزنده از تصویر و نماد، در تلاقی ساحت های سه گانه جای می دهد. شئ از منظر لاکان، بعدی بازنمایی ناپذیر است که از قابلیت تصویر برای بازنمایی محض فراتر رفته و در شکاف حافظه و ادراک از طریق نابازنمایی پدیدار می شود. بر این اساس، گویی رمبرانت نیز در خودنگاره های دوره اول، پیرامون این بعد احاطه ناپذیر تلاش می کند. سؤال مطرح آن است که تمهیدات بصری رمبرانت در ارائه تصویری از خود بر اساس مفهوم شئ لاکانی، چگونه قابل خوانش هستند؟ چارچوب نظری و رویکرد تحقیق، بر مفهوم شئ در تشکل سوژه ژاک لاکان استوار است. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است و تلاش بر این بوده تا با به کارگیری اصول روان کاوانه خوانش تصویر، به چگونگی تحقق خودنگاره رمبرانت مبتنی بر مفهوم شئ پرداخته شود. یافته ها نشان دادند که رمبرانت، تمهیدات بصری ویژه ای به کار می گیرد تا خود را از طریق ساختار طبیعی ادراک، صورت بندی کند. به عبارت دیگر، او ناپیدایی ضروری را به تصویر می کشد که در میدان ادراک رخ داده تا امکان دیدن فراهم شود و مهم تر آنکه این ناپیدایی را در شالوده تصویر خود جای می دهد. از این رو، شاید بتوان از منظر لاکان، خودنگاره های رمبرانت را به لحاظ مجسم ساختن این بعد ضرورتأ بازنمایی نشده که پیش شرط هر گونه بازنمایی است، شکلی از تبلور شئ در سوژه دانست.