به رغم اینکه اقتصاد بیش از سایر رشته های علوم اجتماعی از ریاضیات برای تبیین و پیش بینی بهره می برد، اما کاربرد این روش ها در علم اقتصاد، با مخالفت های جدی نیز روبه رو بوده است. در تحقیق حاضر ضمن بررسی سیر تاریخی و مبانی نظری کاربرد ریاضیات در علم اقتصاد، به مهم ترین مباحث مطرح شده از دیدگاه موافقان و مخالفان روش ریاضی پرداخته، نتایج و پیامدهای این رویکرد روش شناختی تبیین می گردد. نتیجه پژوهش حاکی از این است که ریاضیات، علم اقتصاد را در زمینه هایی از قبیل مدل سازی ، سازگاری درونی، آزمون پذیری تجربی، سیاست گذاری اقتصادی و تسهیل ارتباطات علمی، یاری بسیار نموده است. این در حالی است که محدودیت های موجود در ریاضیات کلاسیک، انتقاداتی از قبیل ساده سازی های افراطی، انتزاعی شدن و فاصله از واقعیت، تضعیف ماهیت تجربی اقتصاد و حذف عناصر کلیدی از تحلیل اقتصادی را متوجه علم اقتصاد نموده است. با وجود این، گرایش اقتصاددانان به شاخه های نوین ریاضی همانند نظریه بازی ها، نظریه آشوب و منطق فازی تا حد بسیار زیادی توانسته است با کاهش دادن محدودیت مدل های ابتدایی، رهیافت نوینی در مطالعات اقتصاد ریاضی بگشاید