اندیشه مدیریت راهبردی
اندیشه مدیریت راهبردی سال سیزدهم بهار و تابستان 1398 شماره 1 (پیاپی 25) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تحلیل دانش مدیریت بر اساس نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، نشان از آن دارد که «سازمان به مثابه ماشین» اعتبار ریشه ای و بنیادین دانش مدیریت است که با مسامحه از آن به استعاره تعبیر می شود. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این پرسش است که غرض از این اعتبار در دانش مدیریت، چه بوده است و آیا می توان از چنین سازمانی، تحقق هرگونه هدف و غرضی را توقع داشت یا آنکه بهره گیری از این اعتبار برای غایاتی غیر از آنچه برایش وضع شده است، لغو و ناکاراست؟ برای پاسخ به این پرسش ها، ابتدا پیشینه تاریخی دانش مدیریت را در بستر انقلاب صنعتی و در لایه ای عمیق تر، یعنی انقلاب فکری فرهنگی عصر روشنگری غرب بررسی می کنیم؛ سپس اصول اساسی اندیشه های مدیریت را که محصول این جریانات بوده است، مرور کرده و خاستگاه دانش مدیریت را بر اساس تحولاتی تحلیل می کنیم که در هستی شناسی، انسان شناسی و ساختارهای اجتماعی این دوره رخ داده است.
جستاری تحلیلی درباره نظریه های متعارف انگیزش در سازمان و ارائه الگوی جایگزین مبتنی بر اندیشه های شهید مطهری (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه های گوناگون مدیریت انگیزش از نوع نگاه به انسان و نیازهای او سرچشمه می گیرد. پرداختن به انگیزش از این دیدگاه، برای نظریه پردازی در عرصه انگیزش انسان و در حوزه های کاربرد آن به ویژه در مدیریت، امری مهم و ضروری است. با همین دیدگاه، در این پژوهش که استخراج الگوی آن با روش تحلیل مضمون صورت گرفته است و نمونه شانزده نفری از متخصصان اندیشه شهید مطهری آن را تأیید کرده اند، ضمن بررسی رویکردهای متنوع نظریه های گوناگون انگیزش اسلامی، با رویکردی مبناگرایانه به تبیین مقوله نیاز و گرایش ها از منظر انسان شناسی اسلامی و با توجه به آرا و اندیشه های شهید مطهری6 پرداخته شده و درنهایت الگویی شش سطحی از نظام نیازها و گرایش های انسانی از این منظر مطرح شده است. این شش سطح شامل گرایش های گیاهی (میل به غذا و تولیدمثل)، حیوانی (میل به غذا و تولیدمثل، همراه با شهوت و غضب)، بشری (میل به خودخواهی و خودمحوری)، انسانی (مانند گرایش اخلاقی و حقیقت طلبی)، ایمانی (میل به کمالات به نحو مطلق) و الهی (گرایش به قرب الهی یا همان گرایش به کمال مطلق به نحو مطلق) می شود.
شبکه های همکاری علمی در مجلات مدیریت راهبردی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی و تبیین الگوی همکاری میان پژوهشگران حوزه مدیریت راهبردی در ایران است. در این پژوهش، با بررسی 332 مقاله منتشرشده توسط نویسندگان ایرانی در 3 مجله مرتبط با این حوزه، به نام های مطالعات مدیریت راهبردی، اندیشه مدیریت راهبردی و پژوهش های مدیریت راهبردی، در بازه زمانی 1391 تا 1395، مبادرت به ترسیم و تحلیل شبکه همکاری میان پژوهشگران این حوزه دانشی شده است. این مقاله دارای رویکرد کاربردی است و با استفاده از شاخص های علم سنجی و تحلیل شبکه های اجتماعی انجام شده است. در این راستا تعداد تولیدات، الگوهای تألیف، پرتولیدترین افراد و مؤسسه ها و همچنین ویژگی شبکه های همکاری و شاخص های مرتبط با آن به کمک نرم افزار تحلیل شبکه یو.سی.ای.نت مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که 686 پژوهشگر از 67 دانشگاه و مؤسسه پژوهشی در نگارش مقالات این حوزه دخیل بوده اند. علی رغم اینکه کار گروهی این پژوهشگران عمدتاً حول الگوی سه نفری قرار دارد، اما بیشتر تمایل دارند که به صورت گروه های کوچک به تولید علم بپردازند و ارتباط میان آن ها نسبتاً متوسط است.
چارچوب توسعه ی گردشگری دینی در جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گردشگری یکی از مهم ترین عوامل مولد ثروت و اشتغال در دنیای امروز است. در میان اَشکال متنوع گردشگری، گردشگری دینی از گونه های اصلی آن در ایران محسوب می شود. گردشگری دینی قادر است از شناخت، توسعه و پایداری دریچه های نوینی را بر روی جوامع گردشگرپذیر بگشاید؛ ازاین رو توسعه آن ضرورتی واجب است. هدف این مقاله ارائه چارچوب جامعی برای شناسایی و بررسی تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم هریک از عوامل مؤثر بر توسعه گردشگری دینی در جمهوری اسلامی ایران است.به این منظور، ابتدا با مرور پیشینه و نظرخواهی از خبرگان این حوزه، عوامل مؤثر بر توسعه گردشگری دینی شناسایی شد و در ادامه، این عوامل با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM)، سطح بندی شد. با توجه به نتایج به دست آمده، عوامل «تدوین قوانین و مقررات» و «داشتن نگاه سیستمی»، اساسی ترین عوامل در مدل توسعه گردشگری دینی است که باید موردتوجه جدی مدیران این صنعت قرار گیرد. نتایج این پژوهش به سیاست گذاران کمک می کند بتوانند برای توسعه گردشگری دینی مسیر مناسب تری انتخاب کنند.
طراحی و تبیین مدل مدیریت کج رفتاری مالی مدیران در سازمان های دولتی ایران (مورد مطالعه: مدیران سازمان های دولتی استان سیستان و بلوچستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش کیفی با هدف مدیریت کج رفتاری مالی مدیران در دستگاه های دولتی ایران با استفاده از طرح نظام مند نظریه داده بنیاد انجام شده است؛ به این منظور، ضمن انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با بیست نفر از خبرگان، مدیران، کارشناسان دانشگاهی و دستگاه های دولتی، به عنوان نمونه، مجموعه ای از مضامین اولیه طی فرایند کدگذاری باز گردآوری شد و از دل آن ها مقوله هایی بیرون آمد؛ سپس در مرحله کدگذاری محوری، پیوند میان این مقوله ها ذیل عناوین شرایط علّی، پدیده محوری، راهبردهای کنش و کنش متقابل، بستر، شرایط مداخله گر و پیامدهای مدیریت کج رفتاری در قالب پارادایم کدگذاری تعیین شد. در ادامه و در مرحله کدگذاری انتخابی، یکایک اجزای پارادایم کدگذاری تشریح شده، سیر داستان ترسیم و نظریه خلق شد؛ سرانجام گزاره های حکمی و فرضیه های راهبردی پژوهش تدوین شد. نتایج نشان داد که معنابخشی کج رفتاری، به عنوان پدیده محوری ناشی از عوامل فردی، سازمانی و عوامل فراسازمانی در ذهن مدیران شکل می گیرد. عوامل زمینه ای (مدیریت منابع) نیز به عنوان عوامل محرک کج رفتاری مالی مدیران و عوامل مداخله گر مدیریتی به عنوان عوامل کنترلی و بازدارنده کج رفتاری مالی مدیران شناسایی شد. مدیران در کنش و واکنش خود به عوامل مؤثر محرک و بازدارنده و تحت تأثیر معنابخشی ذهنی خود، دو دسته راهبرد اتخاذ می کنند: راهبرد سازنده و راهبرد مخرب. راهبردهای سازنده، پیامدهای مثبت (سازمانی و فراسازمانی) در پی دارد و راهبردهای مخرب پیامدهای منفی (سازمانی و فراسازمانی) به دنبال خواهد داشت.
واکاوی مفهوم نوسازی استراتژیک با رویکرد روش شناسی سیستم های نرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مواجهه با مسائلی که دارای پیچیدگی ساختاری است و ذی نفعان متعددی با دیدگاه های مختلفی دارد و ماهیت سیستماتیک تغییرات در این مسائل، موجب به کارگیری روش شناسی های سیستمی برای بهبود شناخت ماهیت مسئله و حل آن شده است. این مطالعه با هدف شناخت مسئله نوسازی استراتژیک در صنعت بیمه، با به کارگیری روش شناسی سیستمی نرم انجام گرفته است. ماهیت سیستماتیک تغییرات در این صنعت و پیچیدگی آن و وجود ذی نفعان چندگانه، بر اهمیت به کارگیری روش شناسی های سیستمی افزوده است. در این راستا تصویر غنی ماهیت مسئله تحقیق، تحلیل کاتوو و تعاریف ریشه ای با توافق و مشارکت مالکان مسئله، از طریق برگزاری جلسات مصاحبه با متخصصان این حوزه احصا شده و مدل مفهومی نوسازی استراتژیک ارائه شد.
ارزیابی و رتبه بندی استراتژی های تأثیر گذار در شهر هوشمند برای موفقیت شرکت های همکار شهرداری تهران با روش نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به روند رو به افزایش جمعیت شهرها، ایجاد شهرهای هوشمند در دنیای پیشرفته امروز اجتناب ناپذیر است. توسعه شهر هوشمند طرحی پویاست که منابع فناوری اطلاعات سازمان ها و شرکت های وابسته به آن ها را در راستای حمایت و پیشبرد اهدافشان بسیج می کند. با توجه به تجربیات جهانی که در آن شهرداری ها، محور توسعه در ایجاد شهرهای هوشمند بوده است، پژوهش حاضر با محوریت شهرداری تهران در نظر گرفته شده است؛ همچنین با توجه به نیاز شرکت های فناوری اطلاعات به ارزیابی استراتژی های مؤثر برای افزایش بازدهی شان، کسب موفقیتشان در بازار هدف و رفع نیازهای شهروندان، این پژوهش با هدف ارزیابی استراتژی های این شرکت ها در جهت توسعه کلان شهر تهران به عنوان شهر هوشمند، به نگارش درآمده است. این تحقیق دارای رویکرد توصیفی کیفی است و از راهبرد پژوهشی نظریه داده بنیاد به تحلیل داده ها می پردازد . پژوهش حاضر، مفاهیمی مانند استراتژی عملیاتی، استراتژی تصمیم گیری، استراتژی نیروی انسانی، استراتژی بازاریابی، استراتژی مالی و تمرکز استراتژیک را که از جمله اصلی ترین استراتژی های توسعه شهر هوشمند است، پیشنهاد داده است که در حوزه های زیر، این عوامل مناسب شناخته شده است: 1. در حوزه استراتژی تصمیم گیری، عامل تصمیم گیری مشورتی؛ 2. در حوزه استراتژی عملیاتی، عامل های نوآوری، مدیریت عملکرد و فرایند؛ 3. در حوزه استراتژی مالی، عامل های مدیریت مالی، رهبری هزینه و واگذاری خدمت؛ 4. در حوزه استراتژی نیروی انسانی، عامل های مدیریت منابع انسانی، فرهنگ سازمانی، آموزش، مدیریت شایستگی و مدیریت مشارکتی؛ 5. در حوزه استراتژی بازاریابی، عامل های مدیریت بازار، خدمات پس از فروش، کاربران و قیمت گذاری و فروش؛ 6. در حوزه استراتژی تمرکز، عامل تولید متمرکز.
کاربست مفهوم «منظومه» به عنوان استعاره ای در ارائه الگوی زنجیره ارزش صنایع خلاق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاهی به وضعیت صنایع خلاق به عنوان مفهومی جدید برای نهادهای تحقیقاتی و خط مشی گذاری در کشور، حاکی از توجه اندک پژوهشگران و سیاست گذاران کشور به این مفهوم فرهنگی اقتصادی است. این مفهوم گستره وسیع و متفاوتی از صنایع، همچون تبلیغات، معماری، طراحی، مد، انیمیشن، فیلم، بازی های رایانه ای و آنلاین و... را شامل می شود که با توجه به کارکردهای فرهنگی و اقتصادی آن برای کشور، نیازمند توجه عمیق تر و جدی تر از سوی نهادهای سیاست گذار در کشور است. هدف این پژوهش ارائه الگویی متشکل از نظام ها و مؤلفه های مؤثر بر زنجیره ارزش صنایع خلاق مبتنی بر شرایط و ویژگی های بومیِ فرهنگی و اقتصادی ایران است. مبتنی بر این هدف، پژوهش حاضر با استفاده از روش پژوهش کیفی و مصاحبه با خبرگان و به کارگیری روش نظریه داده بنیاد، به استخراج الگویی بومی برای زنجیره ارزش صنایع خلاق پرداخته است. نتایج پژوهش در قالب ارائه الگویی مبتنی بر استعاره منظومه، تحت عنوان منظومه ارزش صنایع خلاق ایران ارائه شده است.
مدل سرمایه گذاری مخاطره آمیز شرکتی در شرکت های فناوری اطلاعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه شرکت ها می تواند با استفاده از راهبردهای داخل سازمانی یا خارج سازمانی محقق شود. از مهم ترین اقدامات اکتشافی خارج سازمانی می توان به تشکیل اتحادهای راهبردی،[i] مشارکت مخاطره آمیز مشترک،[ii] تصاحب[iii] یک شرکت یا سرمایه گذاری در شرکت های نوپا توسط شرکت مادر اشاره کرد. سرمایه گذاری مخاطره آمیز شرکتی، از راهبردهایی است که توسط شرکت های بزرگ در صنایع مختلف، در دنیا مورد استفاده قرار می گیرد. در ایران نیز استفاده از این روش به ویژه در میان شرکت های فعال در صنایع حوزه فناوری اطلاعات در حال رشد است. تحقیق حاضر سعی بر طراحی مدل سرمایه گذاری مخاطره آمیز شرکتی برای شرکت های ایرانی دارد. با توجه به اینکه پیش از این کمتر مطالعه ای در این خصوص و به ویژه در سطح کشور انجام گرفته است، در این مطالعه روش اکتشافی نظریه پردازی بنیادی برای ارائه مدل به کار گرفته شده است. در این روش، داده ها از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با خبرگان صنعت و دانشگاه جمع آوری شده و در سه مرحله کدگذاری و بر اساس رویکرد نظام یافته، مدل در قالب پارادایم ارائه شده است. در مدل ارائه شده، سرمایه گذاری مخاطره آمیز شرکتی به عنوان پدیده اصلی شناسایی شده و عوامل علّی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، اقدامات و کنش های مرتبط با پدیده و پیامدهای این اقدامات معرفی شده اند. در ادامه قضیه های مستخرج از مقوله های شرح داده شده ارائه شده اند. در نتیجه گیری پژوهش به سهم علمی این تحقیق و محدودیت های آن اشاره شده است.
طراحی مدلی جهت ارزیابی توسعه داشبورد سازمانی با منطق هوش تجاری در سازمان ها موردمطالعه: شرکت طراحی مهندسی و تأمین قطعات ایران خودرو (ساپکو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داشبورد سازمانی، ابزاری است غنی از شاخص ها، گزارش ها و نمودارها که به صورت پویا عمل می کند تا مدیران با استناد به آن بتوانند در هر لحظه عملکرد سازمان را مشاهده کنند؛ لیکن برای بهره ور شدن داده ها، استفاده از منطق هوش تجاری اجتناب ناپذیر است. هوش تجاری سیستمی است که داده های مختلف و پراکنده یک سازمان را یکپارچه می کند و از طریق تشکیل پایگاه داده تحلیلی می تواند گزارش های تحلیلی را برای تصمیم گیری مدیران سازمان فراهم کند؛ لذا به منظور بهره وری و تطابق هرچه بیشتر با اهداف و راهبردها، ضروری است میزان توسعه داشبورد سازمانی در سازمان ها با مدلی مناسب مورد ارزیابی گیرد. این پژوهش با استفاده از مطالعه عمیق ادبیات موضوع، تعداد 357 کد مربوط به توسعه داشبورد سازمانی با منطق هوش تجاری را شناسایی کرد و با استفاده از روش های کیفی تحلیل مضمون و گروه کانونی، این کدها را به 24 مضمون پایه و 7 مضمون سازمان دهنده مبدل ساخت. در مرحله بعد، در دو مرحله مجزا با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری به مدل سازی مضامین پایه و مضامین سازمان دهنده به طور مجزا پرداخته و با توجه به هم خوانی دو مدل ، اقدام به تلفیق آن ها و ایجاد مدل نهایی ارزیابی توسعه داشبورد سازمانی با منطق هوش تجاری کرده است. در مرحله آخر با استفاده از مدل طراحی شده و همچنین با استفاده از روش تجزیه وتحلیل اهمیت عملکرد، به ارزیابی توسعه داشبورد سازمانی با منطق هوش تجاری در شرکت ساپکو پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد با توجه به وجود فرایند برنامه ریزی استراتژیک، ارزیابی عملکرد سازمانی و رویه های مبتنی بر سیستم مدیریت کیفیت و همچنین وجود نرم افزار اوراکل، بسترهای سیستمی و نرم افزاری در این شرکت فراهم است؛ اما به دلیل اولویت پایین تر مباحث هوش تجاری در شرکت ساپکو، فرایند توسعه داشبورد با منطق هوش تجاری به صورت یک پروژه سازمانی با اولویت بالا مطرح نیست و در این حوزه نیاز به کار بیشتری دارد.
تحلیل ارتباط شایستگی های استراتژیک مدیران با ارزش آفرینی منابع انسانی، بر اساس رویکرد IRP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تحلیل ارتباط شایستگی های استراتژیک مدیران با ارزش آفرینی منابع انسانی بر اساس رویکرد فرایند رتبه بندی تفسیری (IRP) انجام پذیرفت. این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته بر اساس تحقیق کیفی و کمّی است که در زمره پژوهش های توصیفی پیمایشی قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش، خبرگان و مدیران بیمارستان های شهرستان خرم آباد است که با استفاده از نمونه گیری هدفمند و بر اساس اصل کفایت نظری 20 نفر از آنان به عنوان اعضای نمونه پژوهش انتخاب شده اند. برای تأیید روایی پرسش نامه ها، پرسش نامه های IRP بین خبرگان توزیع شد و مورد تأیید ایشان قرار گرفت. پایایی پرسش نامه نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ که مقدار آن برابر با 87/0 بود، تأیید شد. یافته های پژوهش مشتمل بر شناسایی شایستگی های استراتژیک مدیران و نتایج ارزش آفرینی منابع انسانی و تحلیل ارتباط شایستگی های استراتژیک مدیران با ارزش آفرینی منابع انسانی است. نتایج حاکی از آن است که مهارت های تیم سازی و رهبری بیشتر از دیگر شایستگی های استراتژیک مدیران موجب ارزش آفرینی منابع انسانی در سازمان می شود؛ همچنین مهارت های هوشی، قابلیت های هوش فرهنگی، شبکه سازی و مشارکت استراتژیک به ترتیب، دیگر شایستگی های تأثیرگذار مدیران در ارزش آفرینی منابع انسانی در سازمان است. با استفاده از رویکرد IRP به تحلیل چگونگی اثرگذاری شایستگی استراتژیک مدیران در ارزش آفرینی منابع انسانی پرداخته شد؛ ازاین رو شایستگی تیم سازی و رهبری از طریق بهبود مهارت و خبرگی، افزایش روحیه کارآفرینی، افزایش انعطاف پذیری، افزایش انگیزه، بهبود قدرت خلاقیت و نوآوری، افزایش تعهد کارکنان، ارج نهادن کارکنان به مشتریان و بهبود فرهنگ سازمانی می تواند به ارزش آفرینی منابع انسانی در سازمان منجر شود.
رتبه بندی مؤلفه های مؤثر بر تصمیم گیری خرید مخاطبان سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صنعت سینما به عنوان اثرگذارترین صنعت فرهنگی هر کشور، با ارائه خدمتی که انجام می دهد، شایسته توجه و برنامه ریزی های اثربخش تری است. این بازار همانند دیگر بازارهای موجود، دارای عرضه و تقاضا یا تولیدکننده و خریدار است؛ لذا نحوه تعامل این دو با یکدیگر و نگرش خریدار و چگونگی شکل گیری رفتار خرید، در جهت شناخت و ارتقای این بازار، اهمیت فراوانی دارد. متأسفانه این صنعت در ایران، برای جذب مخاطبان در سال های اخیر چندان موفق عمل نکرده است. این ناکامی ریشه در عوامل مختلفی دارد که با شناخت دقیق و برنامه ریزی مؤلفه های اثرگذار بر تصمیم گیری خرید، می توان در جهت ارتقای تعداد مخاطبان کوشید. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که چه عواملی به طور مستقیم و غیرمستقیم در تصمیم گیری خرید مخاطبان سینمای ایران نقش دارد؟ اکثر پژوهش های صورت گرفته در این حوزه با رویکرد اقتصادی صورت پذیرفته است؛ درحالی که در پژوهش حاضر، با رویکرد بازاریابی و از نگاه تصمیم گیری خرید و رفتارشناسی مخاطبان سینما، مسئله موردتوجه قرارگرفته است. ازاین رو با استفاده از مدل تصمیم گیری خرید مخاطبان سینما و به منظور رتبه بندی مؤلفه های مؤثر بر تصمیم گیری خرید، مطالعه ای در شهر تهران با نمونه 320نفره صورت پذیرفت. در تحلیل استنباطی، مؤلفه ها با استفاده از آزمون ناپارامتری فریدمن رتبه بندی شده و نتایج آزمون نشان داد که مؤلفه «عوامل وضعیتی» بالاترین رتبه را دارد، سپس مؤلفه های «ارتباطات»، «مشخصه فیلم» و «کیفیت ساختاری» در رتبه های بعدی قرار دارند.