فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۰۱ تا ۳٬۵۲۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز(مهر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۵
۱۴۲۶-۱۴۰۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش ها نشان داده اند مهارت های حرکتی ساده از جمله پیش نیازهای رشد مهارت های حرکتی پیشرفته تر به حساب می آیند. با وجود مطالعات گسترده در حوزه مهارت های حرکتی، به تأثیرگذاری بازی های ویدئویی فعال و پایه ورزشی بر ارتقای مهارت های حرکتی کمتر پرداخته شده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثر بازی های ویدئویی فعال و پایه ورزشی بر رشد مهارت های حرکتی درشت و انگیزه در دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی می باشد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان 10-8 ساله پسر در سال 1400 شهرستان اهواز بود. 60 کودک 10-8 ساله با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه 20 نفری (2 گروه تجربی و یک گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار تحقیق، آزمون برونینکس اوزرتسکی، پرسشنامه انگیزش و دستگاه ایکس باکس 360 کینکت بود. در ابتدا داده های پیش آزمون مهارت های درشت و انگیزش اخذ گردید. گروه های تحقیق به مدت 8 هفته، 2 بار و هر جلسه 30 دقیقه تمرین کردند. در انتهای جلسات تمرین، پس آزمون مهارت های درشت و انگیزش گرفته شد. به منظور تحلیل داده ها، از روش تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بازی های ویدئویی فعال و پایه ورزشی بر رشد مهارت های درشت و انگیزش تأثیر معناداری داشتند (0/05 P<). همچنین تفاوت معناداری بین بازی های ویدئویی فعال و پایه ورزشی وجود نداشت (0/05 P<). نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده مبنی بر اثربخشی بازی های ویدئویی فعال و پایه ورزشی بر رشد مهارت های درشت و انگیزش در دانش آموزان، آموزش استفاده از بازی فعال ویدئویی برای ارتقای مهارت های حرکتی درشت در دانش آموزان توصیه می شود.
بررسی مدل ساختاری رابطه بین کنترل روانشناختی والدین و خودکارآمدی عمومی با رفتارهای پرخطر نوجوانان با میانجی گری خودنظم جویی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز(مهر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۵
۱۴۸۴-۱۴۶۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: رفتارهای پرخطر یکی از عمده ترین عامل تهدیدکننده نظام سلامت تلقی می شود. گرایش به خطرپذیری در نوجوانان نسبت به دیگر گروه های سنی بالاتر است و کنترل والدین نقش مهمی در پیشگیری از بروز رفتارهای پرخطر دارد. فقدان مهارت ابرازگری هیجانی عامل زمینه ساز مهمی در جهت بروز رفتارهای پرخطر می باشد. مرور پژوهش های مرتبط با خطرپذیری نشان می دهد پژوهش های زیربنایی به ندرت به ارزیابی متغیرهای مربوط پرداخته اند. هدف: بررسی مدل ساختاری رابطه بین کنترل روانشناختی والدین و خودکارآمدی عمومی با رفتارهای پرخطر نوجوانان با میانجی گری خودنظم جویی هیجانی بود. روش: جامعه ی آماری شامل دانش آموزان دوره اول متوسطه ی شهر زنجان بود که در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول به تحصیل بودند. بر اساس جدول کرجسی و مورگان و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای از طریق فضای مجازی به خاطر عدم کلاس حضوری دانش آموزان نمونه ای به حجم 403 نفراز هر دو جنس انتخاب (که 214 نفر در گروه دختران و 189 نفر در گروه پسران بودند) شد، و به صورت مجازی به پرسشنامه های خطرپذیری نوجوانان (گالونه و همکاران، 2000)، خودتنظیمی عاطفی مارس (1988)، کنترل روانشناختی وابسته مدار و پیشرفت مدار والدین سوننز و همکاران (2010)، و خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران (1982) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: اثر مستقیم کنترل روانشناختی والدین بر خودنظم جویی هیجانی (0/01p< ، 0/28- β=) و رفتارهای پرخطر (0/01p< ، 0/22 β=) معنادار بود. اثر مستقیم خودکارآمدی بر خودنظم جویی هیجانی (0/01p< ، 0/31 β=) و رفتارهای پرخطر (0/01p< ، 0/24- β=) معنادار بود. همچنین رابطه بین کنترل روانشناختی والدین و خودکارآمدی با رفتار پرخطر از طریق خودنظم جویی هیجانی معنادار بود. نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده، حمایت و کنترل خانواده نقش مهمی در پیشگیری از گرایش به رفتارهای پرخطر دارد. همچنین تجهیز دانش آموزان به مهارت های فردی همچون خودکارآمدی در زمینه مدیریت و خودنظم جویی هیجانی می تواند در پیشگیری به انجام رفتارهای پرخطر مؤثر باشد.
تدوین مدل علّی سازگاری تحصیلی بر اساس خودتنظیم گری هیجانی و جهت گیری تسلط مدار گرایشی و نقش میانجی گری شکفتگی تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(مرداد) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۳
۱۰۲۰-۱۰۰۵
حوزه های تخصصی:
زمینه: سازگاری تحصیلی به توانایی سازگاری با اطلاعات، تجربیات و محیط آموزشی جدید اشاره دارد. از جمله ویژگی های مهمی که می تواند بر س ازگاری تحصیلی تأثیرگذار باشد، توانایی خودتنظیم گری هیجانی و جهت گیری تسلط مدار گرایشی با نقش میانجی شکفتگی تحصیلی در دانش آموزان است. با این حال، تاکنون هیچ پژوهش یکپارچه نگری روابط این متغیرها را در قالب یک مدل جامع نگر مورد بررسی قرار نداده است. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر تدوین مدل علّی سازگاری تحصیلی بر اساس خودتنظیم گری هیجانی و جهت گیری تسلط مدار گرایشی و نقش میانجی گری شکفتگی تحصیلی در دانش آموزان بود. روش: در این مطالعه توصیفی - همبستگی، جامعه آماری را کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر مهاباد در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 384 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اهداف پیشرفت (AGQ-R) الیوت و مورایاما (2008)، پرسشنامه خودتنظیمی هیجانی مارس (1998)، مقیاس شکفتگی تحصیلی دینر و بیسواس (2008) و پرسشنامه استاندارد سازگاری تحصیلی بیکر و سریاک (1984) است. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد متغیرهای خودتنظیم گری هیجانی (0/001 P=)، جهت گیری تسلط مدارگرایشی (0/004 P=) و شکفتگی تحصیلی (0/001 P=) بصورت مستقیم سازگاری تحصیلی را پیش بینی نمودند. همچنین خودتنظیم گری هیجانی (0/001 P=) و جهت گیری تسلط مدار گرایشی (0/001P=) با شکفتگی تحصیلی رابطه مستقیم دارد. خودتنظیم گری هیجانی و جهت گیری تسلط مدار گرایشی با واسطه گری شکفتگی تحصیلی بر سازگاری تحصیلی رابطه غیرمستقیم دارد (0/001P=). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، شکفتگی تحصیلی (به معنای میل به پیشترفت و بهتر شدن) در ارتباط بین خودتنظیم گری هیجانی، جهت گیری تسلط مدار و سازگاری تحصیلی نقش واسطه ای معنادار ایفا می کند.
ارزیابی میزان رضایتمندی زوجیت در حوزه های ده گانه زندگی مشترک والدین کودکان خودمانده و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(شهریور) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
۱۰۷۸-۱۰۶۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعدد نشان داده اند والدین دارای کودک خودمانده رضایتمندی زوجیت پایین تر نسبت به والدین دارای کودک عادی و دیگر گروه های استثنایی دارند. بنابراین، لازم است رضایتمندی زوجیت آن ها در حوزه های مختلف بیشتر مورد بررسی قرار گیرد و عواملی که در کاهش این رضایت اثرگذار بوده اند بویژه در میان والدین با کودکان خودمانده با نگاه دقیق تری بررسی شوند. هدف: هدف پژوهش حاضر ارزیابی میزان رضایتمندی زوجیت در حوزه های ده گانه زندگی مشترک والدین کودکان خودمانده و عادی بود. روش: طرح پژوهش حاضر در این مطالعه از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه پژوهش حاضر شامل؛ والدین کودکان خودمانده و عادی اعم از پدران و مادران در شهر تهران بود. جهت تکمیل پرسشنامه ها 80 نفر در نمونه بالینی و 80 نفر در نمونه عادی مورد آزمون قرار گرفتند. نمونه گیری پژوهش در والدین کودکان خودمانده نمونه گیری در دسترس و در والدین کودکان عادی نمونه گیری تصادفی بود. ابزار استفاده شده در این پژوهش مقیاس رضایتمندی زوجیت افروز (1394) بود که این مقیاس (از طریق ارسال پستی) توسط والدین کودکان خودمانده و والدین کودکان عادی تکمیل شد. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل کواریانس تک متغیری و تحلیل کواریانس چند متغیری با بهره گیری از نرم افزار SPSS-26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: با توجه به آماره F، اثر اصلی گروه عضویت کودکان (خودمانده و عادی) بر رضایت مندی زناشویی با کنترل متغیرهای مخدوشگر معنادار بود (0/001 P<). بنابراین تفاوت معناداری بین میزان رضایتمندی زناشویی والدین کودکان خودمانده و عادی وجود دارد؛ و میزان تأثیر آن برابر0/915 است. نتیجه گیری: والدین دارای کودکان خودمانده در مقایسه با والدین کودکان عادی مشکلات بیشتری در تمامی حوزه های زناشویی دارند.
تأثیر آموزش روانشناختی ذهنیت های طرحواره ای بر بهبود هیجان های تحصیلی دانش آموزان دارای اختلال های هیجانی و رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(شهریور) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
۱۱۷۸-۱۱۶۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال های هیجانی و رفتاری، طیف وسیعی از اختلالات برون نمود، درون نمود و شیوه پایین (پرخاشگری، اختلال سلوک، افسردگی واضطراب، آگروفوبیا، اسکیزوفرنیا و...) را شامل می شوند که به طور قابل ملاحظه ای بر گستره ای از عملکردهای تحصیلی، اجتماعی و شناختی کودکان و نوجوانان تأثیر منفی می گذارند. اگرچه مداخلات درمانی متعددی به بهبود این مشکلات پرداخته اند اما در زمینه تأثیر آموزش های روانشناختی مبتنی بر ذهنیت برای دانش آموزان دارای این اختلال بویژه در زمینه هیجان های تحصیلی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. لذا در این مطالعه به این مسأله که آیا آموزش ذهنیت های طرحواره ای به دانش آموزان دارای اختلال های هیجانی و رفتاری در بهبود هیجان های تحصیلی آن ها مؤثر است، پرداخته شد. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش روانشناختی ذهنیت های طرحواره ای بر بهبود هیجان های تحصیلی دانش آموزان دارای اختلال های هیجانی و رفتاری بوده است. روش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش های شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل بوده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر دارای اختلال های هیجانی و رفتاری (14-15) سال بودند که از این جامعه نمونه ای شامل 50 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه هیجان های تحصیلی پکران (2002) و بسته آموزشی ذهنیت های طرحواره ای بود. جهت بررسی نتایج از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بهبود معناداری برای گروه آزمایش با افزایش هیجان های تحصیلی مثبت (1441/43 F=و 05/0P< و 96/0 =(h2 وکاهش هیجان های تحصیلی منفی(1957/47 F= و 0/05P< و 0/97 = h2 (در مقایسه با گروه گواه وجود دارد. نتیجه گیری: آموزش روانشناختی ذهنیت های طرحواره ای به دانش آموزان دارای اختلال های هیجانی و رفتاری، بواسطه افزایش هیجان های تحصیلی مثبت و کاهش هیجان های تحصیلی منفی می تواند موجب بهبود هیجان های تحصیلی آن ها و لذا تغییرات مثبت در عملکرد تحصیلی آن ها شود.
تأثیر درمان تعامل والد - کودک هیجان محور بر نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودکان مبتلا به افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(شهریور) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
۱۲۲۸-۱۲۱۵
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی پیرامون اثربخشی درمان تعامل والد - کودک بر اختلالات درونی سازی شده کودکان انجام شده است. اما پژوهشی که به اثربخشی درمان تعامل والد - کودک هیجان محور بر علائم اختلال افسردگی کودکان پرداخته باشد مغفول مانده است هدف: این پژوهش با هدف تعیین تأثیر درمان تعاملی والد - کودک هیجان محور بر نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودکان مبتلا به افسردگی انجام شد. روش: پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری تمامی کودکان پسر مبتلا به اختلال افسردگی با دامنه سنی 4 الی 5/5 سال شهر اصفهان بود که با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر از کودکان و والدین انتخاب و به شیوه تصادفی ساده در دو گروه مساوی جایگزین شدند. برای گردآوری اطلاعات از چک لیست احساسات کودکان پیش دبستانی (لوبی و همکاران، 2004) و مقیاس نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودک (میرابل، 2015) استفاده شد. درمان مذکور طی 14 جلسه 1 ساعته هفتگی برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد اما گروه گواه برنامه درمانی دریافت نکرد. داده ها با روش های آمار توصیفی و آنالیز تحلیل کوواریانس انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون بین میانگین نمره علائم افسردگی کودکان دو گروه آزمایش (24/63 =F، 0/000 =P و 0/607 =Eta) و گواه از نظر آماری تفاوت معناداری وجود دارد. آنالیز کوواریانس نشان داد که این درمان در آزمودنی های گروه آزمایش در مرحله پس آزمون منجر به بهبود نمره نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودکان شده است (14/46 =F، 0/001 =P و 0/637 =Eta). نتیجه گیری: کودکان و والدین شرکت کننده در این برنامه درمانی بهبود در نشانگان افسردگی و و والدین شرکت کننده در این برنامه درمانی بهبود در نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودکان مبتلا به افسردگی را نشان دادند.
تدوین مدل پیش بینی اهمال کاری تحصیلی براساس خودکارآمدی اجتماعی و کمال گرایی: نقش واسطه ای هیجانات پیشرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(تیر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۲
۸۴۵-۸۳۵
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی نشان داده است که خودکارآمدی و کمال گرایی با اهمال کاری تحصیلی رابطه دارند؛ اما پژوهشی که به تدوین مدل پیش بینی اهمال کاری تحصیلی براساس خودکارآمدی اجتماعی و کمال گرایی: نقش واسطه ای هیجانات پیشرفت پرداخته باشد، مفعول مانده است. هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین مدل پیش بینی اهمال کاری تحصیلی براساس خودکارآمدی اجتماعی و کمال گرایی: نقش واسطه ای هیجانات پیشرفت بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان پسر پایه دوازدهم شهر مشهد در سال تحصیلی 98-1397 بود. از بین 1200 نفر، تعداد 290 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی سولومون و راثبلوم (1984)، پرسشنامه هیجانات پیشرفت پکران و همکاران (2007)، سیاهه شناختارهای کمال گرایی کوبوری (2006) و پرسشنامه ابعاد خودکارآمدی موریس (2001) بود. داد ه ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در SPSS-22 و AMOS -24 تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که رابطه منفی و معناداری بین خودکارآمدی اجتماعی، استانداردهای فردی و هیجانات پیشرفت مثبت با اهمال کاری تحصیلی وجود داشت. همچنین رابطه مثبتی بین نگرانی مفرط در مورد اشتباهات و هیجانات پیشرفت منفی با اهمال کاری تحصیلی وجود داشت (0/05 >P). نتایج تحلیل مسیر حاکی از برازش مناسب مدل بود که نگرانی مفرط درباره اشتباهات به صورت مستقیم و هم از طریق هیجانات پیشرفت (مثبت و منفی)؛ و خودکارآمدی اجتماعی فقط به صورت غیرمستقیم و از طریق هیجانات پیشرفت (مثبت و منفی) توانستند اهمال کاری تحصیلی را پیش بینی کنند (0/05 >P). نتیجه گیری: خودکارآمدی اجتماعی و کمال گرایی در کنار سایر عوامل از جمله هیجانات پیشرفت؛ نقش مهمی در پیش بینی اهمال کاری تحصیلی دارند و لزوم توجه به این عوامل بر برنامه های کاهش اهمال کاری تحصیلی ضروری است.
بررسی مدل معادلات ساختاری پریشانی روانشناختی با کیفیت زندگی سوء هاضمه کارکردی: با نقش میانجی گر خودکارآمد پنداری درد، حساسیت احشایی، تصاویر ذهنی مرتبط با درد و فاجعه آفرینی درد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(مرداد) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۳
۹۲۲-۹۰۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحقیقات نشان داده است پریشانی روانشناختی عامل خطر مهمی در بیماری زایی سوء هاضمه کارکردی است که در ارتباط با فرآیند های روانشناختی حوزه درد و محرک های احشایی کیفیت زندگی بیماران را شدیداً تحت تأثیر قرار می دهد. با این وجود پژوهش راجع به تدوین مدل ساختاری برای پیش بینی کیفیت زندگی بر اساس پریشانی روانشناختی با میانجی گری خودکارآمد پنداری درد، حساسیت احشایی، تصاویر ذهنی مرتبط با درد و فاجعه آفرینی درد مغفول مانده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی مدل معادلات ساختاری پریشانی روانشناختی با کیفیت زندگی با نقش میانجی خودکارآمد پنداری درد، حساسیت احشایی، تصاویر ذهنی مرتبط با درد و فاجعه آفرینی درد بود. روش: روش پژوهش همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری است. جامعه آماری را کلیه افراد مبتلا به سوء هاضمه کارکردی مراجعه کننده به کلینیک های گوارشی شهر اصفهان تشکیل می دادند. نمونه آماری 363 نفر بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های شاخص سوء هاضمه نپین (تالی و همکاران، 1999)، افسردگی، اضطراب و تنیدگی (صاحبی و همکاران، 1384)، خودکارآمد پنداری درد مزمن (بشارت، 1387)، تصاویر ذهنی درد مزمن (کچویی و همکاران، 1394)، شاخص حساسیت احشایی (پور توکلی و همکاران، 1397) و فاجعه آفرینی درد (سجادیان و همکاران، 1391) استفاده شد. داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار smart-PLS تحلیل شد. یافته ها: بر اساس نتایج بدست آمده مدل پژوهش حاضر از برازش کلی قوی و قابل قبولی برخوردار است (0/857 =GOF). ساختار کلی روابط مورد آزمون از طریق داده های بدست آمده تأیید گشت (0/907 =NFI و 0/056 =SRMR). تمامی ضرایب غیر مستقیم در مدل معنادار است (0/05 P<؛ 1/96 <t). همچنین همه ضرایب مستقیم به جزء تأثیر مستقیم حساسیت احشایی و خودکارآمد پنداری درد بر کیفیت زندگی معنادار است (0/05 P<؛ 1/96 <t). نتیجه گیری: کیفیت زندگی به طور مستقیم و غیر مستقیم از طریق متغیرهای خودکارآمد پنداری درد، حساسیت احشایی، تصاویر ذهنی مرتبط با درد و فاجعه آفرینی درد با پریشانی روانشناختی مرتبط است. یافته های حاصل از این مدل به درک کامل تری از نحوه تأثیر پریشانی روانشناختی بر کیفیت زندگی مبتلایان به سوء هاضمه کارکردی کمک می کند و در نظر گرفتن این روابط در سبب شناسی و درمان افراد مبتلا به این بیماری می تواند مفید واقع شود.
بررسی اثربخشی درمان شمارش پیش رونده بر نشانه های هیجانی بیماران جراحی بای پس عروق کرونر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(مرداد) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۳
۹۳۸-۹۲۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحقیقات نشان می دهد بیماری های قلب و عروق علت اصلی مرگ و میر در ایران است و بیماران پس از جراحی با مشکلات روانشناختی مانند افسردگی، اضطراب و تنیدگی مواجه می شوند. روش شمارش پیش رونده به عنوان یک مواجهه ذهنی و حساسیت زدایی از خاطرات آسیب زا منجر به کاهش اضطراب و تقویت حس تسلط بر خاطرات غیرمنتظره کارآمد بوده، اما در زمینه کاربرد این روش در جامعه مورد تحقیق شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شمارش پیش رونده بر نشانه های هیجانی (افسردگی، اضطراب و تنیدگی) در بیماران CABG انجام شد. روش: در این پژوهش طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری این مطالعه بیمارانی بودند که ۴ الی ۶ هفته بعد از CABG به کلینیک بازتوانی مرکز قلب تهران ارجاع شده بودند. از بین این افراد، ۲۴ نفر به روش در دسترس انتخاب شدند. این افراد پس از کسب رضایت، به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و گواه قرار گرفتند. سنجش ها با استفاده از DASS-21 (سامانی و جوکار، 1386) و IES-R (پناغی، حکیم شوشتری و عطاری مقدم، 1385) در سه مقطع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری در هر دو گروه انجام گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل آماری نشان داد که روش درمان شمارش پیش رونده در کاهش معنادار میزان اضطراب و تنیدگی در زمان پیگیری در گروه مداخله مؤثر بوده است (0/05 =α). این روش تفاوت معناداری بین دو گروه در میزان افسردگی در زمان پس آزمون و پیگیری ایجاد نکرده است و میزان افسردگی در دوره پیگیری به میزان زیادی توسط این مقادیر در مقطع پیش آزمون تعیین می شود (0/05 =α). نتیجه گیری: مداخله شمارش پیش رونده مبتنی بر آگاهی از ضربه احتمالا تحت تأثیر فهم اثرات آسیب بر زندگی فرد در راستای بهبود اثرات آسیب بر زندگی و کاهش احتمال مجدداً در معرض آسیب قرار گرفتن تأثیر دارد، انجام مطالعات با نمونه های بیشتر توصیه می گردد
اثربخشی طرحوراه درمانی بر مهارت های فراشناختی و احساس تنهایی و تحمل ناکامی دانشجویان دانشگاه اسلامشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی طرحوراه درمانی بر مهارت های فراشناختی و احساس تنهایی و تحمل ناکامی دانشجویان دانشگاه اسلامشهر انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری را دانشجویان خوابگاهی دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامشهر در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 30 نفر بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و گواه تقسیم شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه ی حالت فراشناختی (MQ) انیل و عابدی (1996)، پرسشنامه احساس تنهایی (LQ) راسل (1996) و پرسشنامه تحمل ناکامی (FDQ) هارینگتون (2005) بود. گروه آزمایش 10 جلسه هفتگی به مدت 90 دقیقه تحت طرحوار درمانی قرار گرفت ولی گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با روش تحلیل کواریانس چند متغیره تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد اثر بخشی طرحواره درمانی موجب افزایش مهارت های فراشناختی (001/0=p) و بهبود تحمل ناکامی (001/0=p) و کاهش حس تنهایی (001/0=p) در دانشجویان می شود. با توجه به نتایج تحقیق می توان نتیجه گرفت که طرحواره درمانی به عنوان یک مداخله در بهبود مهارت های شناختی، تحمل ناکامی و حس تنهایی در دانشجویان از اثر بخشی لازم برخوردار است.
نقش واسطه ای خود شفقت ورزی و مثبت اندیشی در رابطه بین سبک های دلبستگی و شادکامی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم خرداد ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۲)
۱۲۴-۱۱۵
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش واسطه ای خود شفقت ورزی و مثبت اندیشی در رابطه بین سبک های دلبستگی و شادکامی نوجوانان بود. پژوهش حاضر از نظر هدف جز پژوهش های بنیادی و از نظر روش از نوع مطالعات همبستگی (مدل یابی معادلات ساختاری) بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه اول و دوم شهرستان هلیلان در سال1401-1400 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای370 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. پرسشنامه های این پژوهش شامل پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان (AAI) سیمپسون (1990)، پرسشنامه خودشفقت ورزی (SCS)نف (2003)، پرسشنامه افکار خودآیند مثبت (ATQ-P) اینگرام و ویسنیکی (1988) و پرسشنامه شادکامی آکسفورد (OHI) آرگیل و همکاران (1989) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد شادکامی با سبک دلبستگی ایمن رابطه مثبت و معنا دار(15/0β=) و با سبک دلبستگی ناایمن رابطه منفی و معنادار (35/0-=β) داشت. از سوی دیگر رابطه شادکامی با سبک دلبستگی ایمن از طریق خودشفقت ورزی و مثبت اندیشی مثبت و معنادار (27/0=β) و با سبک دلبستگی ناایمن منفی و معنادار (22/0-=β) بود. مدل از برازش مطلوب برخوردار بود. می توان نتیجه گرفت که شادکامی به صورت مستقیم و غیر مستقیم از طریق دو متغیر خودشفقت ورزی و مثبت اندیشی با سبک های دلبستگی رابطه دارد. بنابراین خود شفقت ورزی و مثبت اندیشی می توانند در رابطه بین سبک های دلبستگی و شادکامی نقش واسطه ای ایفا کنند.
اثربخشی آموزش روانشناسی مثبت بر افزایش خردمندی، تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش روانشناسی مثبت بر افزایش خردمندی، تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی دانشجویان بود. طرح پژوهش، شبه آزمایشی با بهره گیری از پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه شامل 30 نفر از دانشجویان کارشناسی دانشگاه پیام نور در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که به روش نمونه گیری دردسترس، انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایشی قرار گرفتند. ابتدا در مرحله پیش آزمون، هر دو گروه به پرسشنامه های خردمندی، تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی پاسخ دادند، سپس آموزش روانشناسی مثبت نگر در 14 جلسه 60 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد و بعد از پایان دوره برای مرتبه دوم (به عنوان پس آزمون) و پس از دو ماه برای مرتبه سوم (به عنوان پیگیری) هر دو گروه به پرسش نامه های پژوهش پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس تحلیل شدند. نتایج نشان دادند آموزش روانشناسی مثبت تغییرات پایداری در خردمندی، میزان تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در پس آزمون ایجاد می کند و این تأثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار است. با توجه به نتایج پژوهش، از روش آموزش روانشناسی مثبت برای بهبود خردمندی، تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی استفاده می شود.
ساخت و رواسازی پرسشنامه پویایی های خانواده کودکان با ناتوانی یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش ساخت و بررسی پایایی و روایی پرسشنامه پویایی های خانواده کودکان با ناتوانی های یادگیری بود. روش: روش پژوهش ترکیبی اکتشافی متوالی با مدل توسعه ابزار بود که در دو بخش کیفی (پدیدارشناسی توصیفی) و کمی (توصیفی همبستگی) انجام شد. جامعه ی آماری والدین کودکان با ناتوانی های یادگیری در سال تحصیلی 1400-1401 در شهر مشهد بودند. نمونه در بخش کیفی 20 نفر و در بخش کمی 409 نفر در مطالعه نخست و 351 نفر در مطالعه دوم به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. تجزیه وتحلیل داده ها با تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی، روایی سازه و بررسی همسانی درونی به وسیله نرم افزارهای SPSS 16 و AMOS 20 انجام گرفت. یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان داد پویایی های خانواده شامل سه مضمون اصلی مسائل کودک، مسائل مدرسه و مسائل خانواده است. نتایج بخش کمی نشان داد پرسشنامه ساخته شده از ساختاری شش عاملی برخوردار است که 77/67 درصد واریانس را تبیین می کند. تحلیل عاملی تأییدی نیز این ساختار و نیز ساختار شش عاملی را تأیید کرد. همسانی درونی مقیاس با آلفای کرونباخ برای مسائل کودک، مسائل مدرسه، کارکردهای تحولی-تربیتی خانواده، چالش های محیطی، تأثیر روی خانواده و چالش های والدین و کل مقیاس به ترتیب 94/0، 91/0، 95/0، 89/0، 76/0، 94/0 و 93/0 و ضرایب دونیمه کردن نیز به ترتیب 92/0، 87/0، 94/0، 80/0، 73/0، 88/0 و 63/0 به دست آمد. بر اساس یافته های این پژوهش نتیجه می شود که پرسشنامه پویایی های خانواده کودکان با ناتوانی های ویژه یادگیری در نمونه دانش آموزان شهر مشهد از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است و می تواند به عنوان یک ابزار جهت سنجش پویایی های خانواده این گروه از کودکان مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی درمان شناختی بر تعارض سبک برتر یادگیری دیداری و سبک پردازش اطلاعات مغزی در دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال هشتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۸)
89 - 96
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان شناختی بر تعارض سبک برتر یادگیری دیداری و سبک پردازش اطلاعات مغزی در دانش آموزان نارساخوانی شناختی است. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون - پیگیری وگروه کنترل بود. پس از اخذ کد اخلاق از بین دانش آموزان دختر و پسر در سه پایه اول، دوم و سوم ابتدائی شهر قم و مراجع کننده به مراکز اختلالات دولتی و غیر دولتی در سال تحصیلی 98-97، از راه نمونه گیری هدفمند، 102نفر که ملاک ورود به پژوهش را دارا بودند، انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش(51نفر)وگروه کنترل (51نفر) جایگزین شدند. جلسات درمانی در16 جلسه 45 دقیقه ای و (هفته ای دو جلسه) با استفاده از مدل ایشینر و سبک یادگیری واک در گروه آزمایش اجرا گردید. به منظور جمع آوری داده ها از مقیاس هوش وکسلر کودکان ویرایش چهارم، چک لیست ارزیابی برتر طرفی مغزی، پرسش نامه سبک های یادگیری واک، پرسشنامه ارزیابی برتری دست چاپمن و ادینبرگ، جدول رشدعصبی مغزی دلاکاتو و تحلیل محتوای کتاب فارسی دوره ی اول ابتدایی با شاخص دیداری (مبنای محتوای کتاب های درسی براساس سه سبک دیداری، شنیداری و حرکتی است) استفاده شد. داده ها با استفاده ازنرم افزار spss 23 و روش آماری تحلیل کواریانس و GEE (برآورد معادلات تعمیم یافته) و tزوجی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد بین نمرات پس آزمون دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد (05/0<p) پیگیری دو ماهه نتایج نشان دهنده ثبات نتایج بود. نتیجه گیری: درمان شناختی یک روش مداخله اثر بخش بر تعارض سبک برتر یادگیری دیداری و سبک پردازش اطلاعات مغزی در نارسا خوانی شناختی است.
تأثیر چرخه های جنسی زنان بر کارکردهای اجرایی و بازشناسی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال هشتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۸)
73 - 87
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه، تعیین تاثیر چرخه های جنسی زنان بر کارکردهای اجرایی و بازشناسی هیجانی بود.روش:پژوهش حاضر، یک مطالعه توصیفی از نوع علی-مقایسه ای است که یک گروه از زنان را در سه مرحله جنسی (خونریزی، فولیکولار، و لوتئال) مورد مطالعه قرار داده است. نمونه پژوهش، شامل 30 زن داوطلبِ سالم 20 الی 40 ساله از شهر اصفهان بودند که بصورت در دسترس، و با توجه به معیارهای ورود به پژوهش، از شهر اصفهان انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل نرم افزار آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین، نرم افزار آزمون استروپ، نرم افزار آزمون ان بک، و مقیاس بازشناسی هیجان چهره مونتانیا و همکاران (2007) بود. یافته ها: طبق نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر، تفاوتی در کارکردهای اجرایی و بازشناسی هیجان چهره ای در چرخه های مختلف جنسی در زنان ایرانیِ سالم 20 تا 40 ساله، مشاهده نشد. نتیجه گیری: با توجه به اینکه، یافته های اخیر با تکنولوژی های مغزنگاری نشان داده اند که سطح هورمون ها در مغز، هم ساختار و هم عملکرد مغز را تحت تاثیر قرار می دهند، بررسی های بیشتر با ابزار های دقیق تر برای تعیین اثرات هورمون ها بر کارکردهای شناختی و اجرایی و پردازش چهره ای، لازم است. زیرا، به نظر می رسد این تفاوت ها چنان ظریف هستند که ابزارهایی مانند ئآزمون های استفاده شده در این پژوهش، قادر به تشخیص آن نبودند.
اثربخشی مداخلات معنوی-مذهبی بر عواطف، کینه توزی و بخشش در زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی همسر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
53-64
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: ازآنجایی که بدرفتاری هیجانی شوهر می تواند موجب آشفتگی عاطفی و تنفر زن از او شود؛ این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی مداخلات معنوی-مذهبی بر عواطف، کینه توزی و بخشش در زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی همسر انجام شده است. روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش تمامی زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی شهر بندرعباس در سال 1398 بود که 28 نفر از آنان به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند و اعضای گروه آزمایش تحت مداخلات معنوی-مذهبی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس عاطفه مثبت و منفی (PANAS)، پرسش نامه پرخاشگری (AQ) و پرسش نامه حالت های روان شناختی مثبت (PPSQ) استفاده شد و داده ها نیز از طریق تحلیل کوواریانس چند متغیّری (مانکوا) تجزیه و تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج نشان می دهد که مداخلات معنوی-مذهبی اثر معناداری بر بهبود عاطفه مثبت (43/29F= و 05/0P<)، عاطفه منفی (84/F= و 05/0P<)، کینه توزی (57/12F= و 05/0P<) و بخشش (66/51F= و 05/0P<) در زنان دارای تجربه بدرفتاری همسر داشت. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، مداخلات معنوی-مذهبی می تواند به عنوان روش مؤثر درمانی و آموزشی موجب بهبود عواطف، کینه توزی و بخشش در زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی همسر شود.
تبیین نقش واسطه ای هوش معنوی در رابطه بین فضیلت سازمانی و بهزیستی روان شناختی در بین معلمان مقطع ابتدایی شهر اردبیل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
81-94
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: در قرن بیست ویک نگرش های جدیدی نسبت به جنبه های اخلاقی معلمان در مدارس شده است و با توجه به نقشی که فضیلت در پرورش احساسات و تعاملات سازنده دارد، اهمیت روزافزون آن در بهبود بهزیستی روان شناختی آشکار شده است. ازاین رو، هدف پژوهش حاضر تبیین نقش واسطه ای هوش معنوی در رابطه بین فضیلت سازمانی و بهزیستی روان شناختی در بین معلمان مقطع ابتدایی شهر اردبیل بود. روش کار: روش این پژوهش توصیفی-همبستگی مبتنی بر الگوی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش تمامی معلمان دوره ابتدایی شهر اردبیل به تعداد 3850 نفر بود که از این تعداد 350 نفر نمونه آماری پژوهش در نظر گرفته شدند که بر اساس فرمول کوکران و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های استاندارد بهزیستی روان شناختی، فضیلت سازمانی و هوش معنوی و برای تحلیل یافته ها از روش الگوی معادلات ساختاری استفاده شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی نشان داد که بین متغیّرهای فضیلت سازمانی، هوش معنوی و بهزیستی روان شناختی همبستگی معنادار در جهت مثبت وجود داشت. علاوه براین، فضیلت سازمانی بر بهزیستی روان شناختی (27/0) و هوش معنوی (84/0) و هوش معنوی بر بهزیستی روان شناختی (68/0) اثر مستقیم مثبت و معناداری داشت. علاوه براین، فضیلت سازمانی از طریق هوش معنوی بر بهزیستی روان شناختی (74/9) اثر غیرمستقیم مثبت و معناداری داشت. نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده، هرچقدر هوش معنوی معلمان و فضیلت در سازمان بالاتر باشد به همان میزان بهزیستی روان شناختی و رضایت از کار بیشتر می شود. بنابراین فضیلت به عنوان یک متغیّر اخلاقی اسلامی در سازمان می تواند بر هوش معنوی و بهزیستی روان شناختی معلمان تأثیر بگذارد.
سنجش سطح بلوغ مدیریت دانش در مبارزه با مواد مخدر جهت استقرار نظام مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۳
۱۲۰-۸۵
حوزه های تخصصی:
هدف: مقاله حاضر با هدف سنجش سطح بلوغ مدیریت دانش در ستاد مبارزه با مواد مخدر جهت استقرار نظام مدیریت دانش تهیه شده است. روش: روش پژوهش آمیخته یعنی کمی (توصیفی- پیمایشی) و کیفی (دلفی) بود. جامعه آماری در بخش کمی کلیه ذینفعان مبارزه با مواد مخدر شامل مدیران، کارکنان و کارشناسان مبارزه با مواد مخدر دستگاه های عضو ستاد و سازمان های غیردولتی است که بیش از 4000 نفر برآورد می گردد. تعداد نمونه آماری 384 نفر می باشد و روش انتخاب نمونه تصادفی طبقه ای است. در بخش کیفی جامعه آماری شامل 35 نفر از خبرگان حوزه مبارزه با مواد مخدر بودند. برای گردآوری داده های تحقیق در مرحله تحقیقات کیفی، از روش دلفی و در مرحله تحقیقات کمی، از ابزار پرسشنامه استفاده شده است. یافته ها: نتایج به دست آمده از تحقیق نشان داد، ستاد مبارزه با مواد مخدر در ارزیابی 6 سطح سنجش سطح بلوغ مدیریت دانش، در بعد فناوری بالاتر از سطح میانگین بوده و از وضعیت نسبتا بهتری در مقایسه با سایر ابعاد برخوردار است و در بعد منابع انسانی، علیرغم اهمیت آن به عنوان یک بعد کلیدی در آمادگی استقرار مدیریت دانش در سازمان، در پایین ترین سطح قرار دارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده و بر اساس مدل ارزیابی سطح بلوغ مدیریت دانش، ستاد مبارزه با مواد مخدر، در ارزیابی شاخص های سنجش سطح بلوغ، این ستاد در سطح دوم ارزیابی (سطح آغازین) قرار می گیرد.
خوشه بندی اختلالات شخصیت مرزی و خودشیفته برمبنای ابعاد سرشت و منش در مردان دچار مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۳
۱۴۴-۱۲۱
حوزه های تخصصی:
هدف: با توجه به شیوع بالای اختلالات شخصیت به ویژه شخصیت مرزی و خودشیفته در مردان دارای سوء مصرف مواد، پژوهش حاضر با هدف خوشه بندی این اختلالات بر مبنای ابعاد سرشت و منش انجام شده است. روش: برای بررسی هدف فوق، نمونه ای متشکل از 400 نفر از مردان مراجعه کننده به مراکز مختلف تخصصی روانپزشکی و کلینیک های ترک اعتیاد شهر تبریز در سال 1398، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های سرشت و منش، شخصیت خودشیفته و ارزیابی شخصیت–مقیاس ویژگی های مرزی را تکمیل نمودند. جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل خوشه ای دومرحله ای استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که ویژگی های شخصیت خودشیفته در مردان مبتلا به اختلال مصرف مواد براساس ابعاد سرشت و منش، در قالب دو خوشه خودشیفته بزرگ منش (شامل ویژگی های نوجویی، آسیب پرهیزی و خودفراروی بالا و همکاری پایین) و خودشیفته آسیب پذیر (شامل ویژگی های نوجویی، وابستگی پاداش، استمرار پایین و همکاری بالا) قابل طبقه بندی است. همچنین، ویژگی های شخصیت مرزی در مردان مبتلا به اختلال مصرف مواد بر اساس ابعاد سرشت و منش، در قالب چهار خوشه مرزی خودتخریب گر (شامل نوجویی و خودراهبری بالا و وابستگی پاداش، استمرار و همکاری پایین)، مرزی تکانشی (شامل ویژگی های نوجویی، آسیب پرهیزی بالا، پاداش وابستگی، استمرار و خودفراروی پایین)، مرزی ناامید (شامل ویژگی های نوجویی، آسیب پرهیزی، استمرار پایین و خودراهبری و همکاری بالا) و مرزی کج خلق (با ویژگی های نوجویی، آسیب پرهیزی، استمرار، پاداش وابستگی و همکاری پایین و خودراهبری بالا) قابل طبقه بندی هستند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان می دهند که هر چند اختلالات شخصیت یکی از همایندهای مهم اختلالات مصرف مواد هستند، اما با توجه به وجود انواع متفاوتی از اختلالات شخصیت مرزی و خودشیفته و ترکیب ویژگی های سرشت و منشی متنوع در هر کدام از زیرگروه های آن ها، بایستی راهکارهای مداخله ای روان درمانی پیشگیری از عود و کمک به ترک سوء مصرف مواد، با در نظر گرفتن این ویژگی ها صورت بگیرد.
پیش بینی رفتارهای قلدری و جامعه ستیزی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه و مکانیسم های دفاعی در افراد وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۳
۳۰۸-۲۸۵
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه رفتارهای قلدری و جامعه ستیزی با طرحواره های ناسازگار اولیه و مکانیسم های دفاعی در بین افراد وابسته به مواد بود. روش: روش پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه پژوهش کلیه مصرف کنندگان مواد مخدر شهر تبریز بود که جهت درمان به مراکز ترک اعتیاد و کمپ های دولتی و خصوصی مراجعه کرده بودند. از بین آن ها ۳۸۱ نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. هر یک از آزمودنی های این مطالعه به پرسشنامه طرحواره یانگ (فرم کوتاه)، پرسشنامه سبک های دفاعی، مقیاس قلدری و مقیاس سایکوپاتی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین رفتارهای قلدری و رفتارهای جامعه ستیزی با طرحواره های ناسازگار اولیه و مکانیسم های دفاعی رابطه وجود دارد. بر این اساس 23 درصد از رفتارهای قلدری توسط طرحواره های ناسازگار اولیه و نیز 11 درصد از رفتارهای جامعه ستیزی توسط این طرحواره ها پیش بینی می شود. از سوی دیگر 9 درصد از رفتارهای قلدری و نیز 12 درصد از رفتارهای جامعه ستیزی توسط مکانیسم های دفاعی قابل پیش بینی می باشد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج، با شناسایی طرحوار های ناسازگار اولیه و مکانیسم های دفاعی افراد وابسته به مواد امکان پیش بینی رفتارهای جامعه ستیزی و قلدری وجود دارد. بنابراین، با اصلاح طرحواره های ناسازگار اولیه و مکانیسم های دفاعی می توان فراوانی رفتارهای جامعه ستیزی و قلدری در این بیماران را کاهش داد.