فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۱۶۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تاثیر تعاملی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و سبک های شناختی بر عملکرد حل مسئله ریاضیدانش آموزان سال سوم دبیرستان رشته ریاضی فیزیک مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا، 111 نفر از دانش آموزان رشته ریاضی فیزیک سال سوم دبیرستان شهر خوی به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای در دو گروه آزمایشی و دو گروه کنترل قرار گرفتند. ابتدا از آزمودنی ها پیش آزمون حل مسئله ریاضی به عمل آمد. سپس به آزمودنی ها به مدت 16 جلسه 90 دقیقه ای راهبردهای خودتنظیمی آموزش داده شد. سپس پس آزمون حل مسئله ریاضی اجرا شد. یافته های پژوهشی نشان داد که عملکرد حل مسئله ریاضی دانش آموزان بر اثر آموزش راهبردهای خودتنظیمی افزایش می یابد. عملکرد حل مسئله ریاضی دانش آموزان با توجه به آموزش راهبردهای خودتنظیمی وسبکشناختی همگرا و جذب کنندهافزایش یافت. عملکرد حل مسئله ریاضی (سطح مفهومی) دانش آموزان با توجه به آموزش راهبردهای خودتنظیمی و سبکشناختی همگرا و جذب کنندهافزایش نیافت ولی عملکرد حل مسئله ریاضی (سطح راهبردی) دانش آموزان با توجه به آموزش راهبردهای خودتنظیمی و سبکشناختی همگرا و جذب کننده افزایش یافت.
رابطه یادگیری خود گردان و جهت گیری هدف با سبک مدیریت کلاس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین یادگیری خودگردان و جهت گیری هدف با سبک مدیریت کلاس دردانشجو معلمان بود. بدین منظور، 300 دانشجو معلم (100 دختر، 200 پسر) انتخابشدند و به پرسشنامه های یادگیری خودگردان (SRLQ)، جهت گیری هدف (GOQ) و سبک مدیریتکلاس (CMSQ)پاسخ دادند. یافته ها نشان داد که یادگیری خودگردان باجهت گیری هدف یادگیری و سبک مدیریت آزادانه، رابطه مثبت و معنادار و با جهت گیری هدف عملکردی و سبک مدیریت آمرانه، رابطه منفی و معنادار دارد. جهت گیری هدف یادگیری با سبک مدیریت آزادانه، رابطه مثبت و معنا دار و با سبک مدیریت آمرانه، رابطه منفی و معنا دار داشت. جهت گیری هدف عملکردی با سبک مدیریت آمرانه رابطه مثبت و معنادار و با سبک مدیریت آزادانه، رابطه منفی و معنادار داشت. روش تحلیل مسیر حاکی از برازش خوب مدل بود و نشان داد که یادگیری خودگردان بر سبک مدیریت آزادانه و آمرانه اثر مستقیم معنادار دارد و همچنین از طریق جهت گیری هدف یادگیری و عملکردی بر سبک مدیریت آزادانه و آمرانه اثر غیرمستقیم معنادار به دست آمد. نتایج این پژوهش می تواند برای مراکز تربیت معلم و دانشجو معلمان مفید باشد.
مقایسه تأثیرروش تدریس مبتنی بر تفکر فعال (روش مشارکتی) و روش تدریس سنتی دریادگیری درس مطالعات اجتماعی دانش آموزان پسر.
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه تأثیر روش تدریس مبتنی بر تفکر فعال (روش مشارکتی) و روش تدریس سنتی در یادگیری درس مطالعات اجتماعی دانش آموزان پسر نواحی پنجگانه تبریز انجام شد. روش این پژوهش از نوع طرح های نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون و از نظر هدف کاربردی بوده است. جامعه آماری این تحقیق، کلیه دانش آموزان پسر سال اول متوسطه نواحی پنجگانه تبریز به تعداد 10665 نفر در سال 91-90 بود. نمونه گیری به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای است. بنابراین حجم نمونه آماری پژوهش عبارت است از دانش آموزان دو کلاس اول متوسطه که از هر کدام از کلاس ها پس از موازنه سازی آزمودنی ها یکی به شکل یادگیری سنتی به تعداد 30 نفر و دیگری به شیوه تدریس مشارکتی (فعال) به تعداد 32 نفر در درس مطالعات اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند. برای اندازه گیری میزان یادگیری گروه ها از آزمون پیشرفت تحصیلی استفاده گردید. برای تعیین روایی محتوایی پرسشنامه از نظر متخصصان و معلمان استفاده شد. برای تحلیل داده های آماری در مورد هر یک از فرضیه های پژوهشی به علت تعیین تفاوت و محاسبه و مقایسه نمره های پیش آزمون و پس آزمون درگروه های آزمایش وگواه ازآزمون ANCOVA (تحلیل کوواریانس) استفاده گردید. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد: که بین نمرات یادگیری کلی، عمیق و سطحی هر دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر روش تدریس مشارکتی در افزایش یادگیری کلی، عمیق و سطحی دانش آموزان تأثیرگذاشته و نسبت به روش سنتی تدریس اثربخش بوده است.
بررسی رابطه بین ویژگی های معلم، تدریس معلم و عملکرد ریاضی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزش ریاضی از اهداف اساسی در آموزش و پرورش مقطع ابتدایی است. از گذشته تاکنون نظریه پردازان و پژوهشگران متعددی در زمینه یادگیری ریاضی و عوامل اثرگذار بر آن، به نظریه پردازی و مطالعه پرداخته اند. در طول تاریخ، نتایج مطالعات آموزش ریاضی به عنوان یک اثرگذار بنیادین در تدریس و یادگیری شناخته شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه کیفیت تدریس معلم، زمان و فرصت یادگیری با توانایی انجام محاسبات و حل مساله ریاضی ضمن در نظر گرفتن تحصیلات و تجربه کاری معلم، در دانش آموزان کلاس چهارم و پنجم ابتدایی، انجام گرفت. به این منظور 650 دانش آموز (320 دختر، 330 پسر) کلاس چهارم و پنجم مقطع ابتدایی شهر شیراز انتخاب شدند. از مقیاس کیفیت تدریس (QTS)، آزمون محقق ساخته ریاضی و فرم ارزیابی زمان و فرصت یادگیری (TOLF) برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش استفاده گردید. نتایج تحلیل مسیر با استفاده از آزمون رگرسیون چندمتغیری سلسله مراتبی نشان داد که عملکرد دانش آموزان هم در انجام محاسبات و هم در حل مسایل ریاضی از طریق فرصت و زمان یادگیری توسط تجربه و تحصیلات معلم پیش بینی شده اند. به عبارت دیگر فرصت و زمان یادگیری نقش واسطه ای در ارتباط بین ویژگی های معلم با عملکرد ریاضی دانش آموزان دارد
اثربخشی الگوی تدریس کاوشگری بر باورهای خودکارآمدی دانش آموزان در حل مسائل درس فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از دانش آموزان معتقدند درس فیزیک، یک موضوع انتزاعی است که یاد گرفتن آن مشکل می باشد. لذا باور فراگیران به توانایی خود در زمینه حل مسائل فیزیک یک ضرورت است. در این میان استفاده از راهبردهای یاددهی- یادگیری فعال، مورد تأکید بسیار می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر روش تدریس کاوشگری بر باورهای خودکارآمدی دانش آموزان در حل مسائل درس فیزیک صورت پذیرفت. این پژوهش، شبه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه کنترل و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه اول دوره متوسطه شهر فریمان (واقع در استان خراسان رضوی) در سال تحصیلی 90-89 می باشند. نتایج آزمون t همبسته در زمینه بررسی اثرگذاری الگوی کاوشگری بر میزان خودکارآمدی نشان داد که بین میانگین نمرات در پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد (001 /0p<،44/4-= t) به طوری که میانگین نمرات خودکارآمدی دانش آموزان مورد بررسی و سایر مؤلفه های آن در پس آزمون از میانگین نمرات در پیش آزمون بیشتر بود. با توجه به یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که ارائه الگوی کاوشگری، عملکرد دانش آموزان را در زمینه خودباوری نسبت به توانایی هایشان در خصوص حل مسائل درس فیزیک، افزایش می دهد. لذا بکار گیری این الگو در تدریس درس فیزیک توصیه می گردد.
تاثیر روش تدریس مبتنی بر فن آوری اطلاعات و ارتباطات در ایجاد یادگیری پایدار درس علوم تجربی سال سوم راهنمایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر مطالعه ای شبه تجربی است که با هدف تعیین تاثیر روش تدریس مبتنی بر فن آوری اطلاعات و ارتباطات در ایجاد یادگیری پایدار درس علوم تجربی دانش آموزان پایه ی سوم راهنمایی شهرستان رامسر در سال 1389 انجام شد. جامعه ی آماری تحقیق شامل کلیه ی دانش آموزان دختر سال سوم راهنمایی شهرستان مذکور به تعداد 395 نفر بود. با توجه به نمونه های آماری در دسترس و جایگزینی آنها در دو گروه آزمایش و خطا، نمونه گیری تصادفی به تعداد 50 نفر صورت پذیرفت. به منظور بررسی اثر بخشی مقایسه ای روش تدریس مبتنی بر ICT و تدریس سنتی در یادگیری پایدار دانش آموزان، آزمون مجدد در دو مرحله به عمل آمد. مرحله ی اول یک ماه پس از اجرای اولیه و مرحله ی دوم سه ماه پس از آن انجام گرفت. جهت اجرای تدریس مبتنی بر فن آوری اطلاعات و ارتباطات آرایش کلاسی به صورت گروه های دو نفره شکل گرفت و هر گروه یک رایانه در اختیار داشت که به صورت شبکه با همدیگر و با رایانه اصلی یعنی دبیر مربوطه در ارتباط بودند. برای کنترل کاربرها و مدیریت کلاس از نرم افزار «نت ساپورت اسکول» استفاده گردید و موضوعات درسی از سه طریق ارائه گردید: الف) محتوای الکترونیکی تولید شده توسط دبیر ب) اتصال به شبکه اینترنت ج)کاربرد نرم افزارهای آموزشی. تجزیه و تحلیل داده های حاصله با نرم افزارSPSS انجام شد و روش آماری آزمون t دوگروه مستقل بود.
نتایج حاصل از تحقیق، تاثیر روش تدریس مبتنی بر فن آوری اطلاعات و ارتباطات بر یادگیری پایدار دانش آموزان در درس علوم تجربی را تایید نمود. همچنین مشخص شد که میزان یادگیری پایدار در روش تدریس مبتنی بر فن آوری اطلاعات و ارتباطات بیش تر از روش تدریس سنتی است.
یک مدرسه، دو شیوه
حوزه های تخصصی:
نقشه مفهومی شیوه تدریس نوین در آموزش پرستار
حوزه های تخصصی:
مقدمه: از آنجا که حرفه پزشکی در حال تغییر است، روشهای آموزشی دانشجویان پزشکی نیز تغییر میکند. مولفان مختلف تصدیق کردهاند که به استراتژیهای تدریس و یادگیری دیگری نیاز است که دانشجویان را قادر به حفظ مقادیر عظیم اطلاعات، یکپارچهسازی مهارتهای تفکر انتقادی و حل دامنه مشکلات پیچیده بالینی کند. پژوهشهای قبلی نشان دادهاند که نقشههای مفهومی ممکن است از جمله چنین استراتژیهای تدریس و یادگیری باشند. این مقاله قصد دارد: (الف) تحقیق حاضر را بهعنوان یک رویکرد آموزشی بالقوه برای یادگیری دانشجویان پزشکی مورد بازبینی قرار دهد و (ب) پیامدهای آن را برای تدریس و یادگیری دانشجویان پزشکی مطرح کند تا راهنمایی برای تحقیقات آینده باشد.
نتیجهگیری: عملکرد نقشههای مفهومی از طریق 4 روش اصلی (الف) ارتقای یادگیری معنیدار، (ب) ارایه منبعی برای یادگیری، (ج) قادرساختن اساتید برای ارایه بازخورد به دانشجویان و (د) اجرای ارزیابی یادگیری و کارآیی اعمال می شود. این بازبینی، ایده هایی را برای گروه اساتید پزشکی در زمینه استفاده از نقشههای مفهومی در تدریس و یادگیری ارایه میدهد. استراتژیهایی مانند پرورش تفکر انتقادی و استدلال بالینی، گنجاندن نقشهکشی مفهومی در یادگیری براساس حل مساله و استفاده از نقشه کشی مفهومی در یادگیری جمعی و گروهی شناخته شده است. تحولات جدید در آموزش پزشکی شامل استفاده از نقشههای مفهومی سریالی، استفاده از نقشههای مفهومی بهعنوان روشی برای کمک به فراگیران با قابلیت هوشی پایینتر و ترکیب نقشههای مفهومی گروهی با بازخورد ساختاری است.
بهره گیری از شیوه ی نمایش در تدریس تاریخ ادبیات
حوزه های تخصصی:
مقایسه تاثیر روش تدریس قیاسی و روش تدریس سنتی در یادگیری مفاهیم انتزاعی شیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
اثربخشی نقشه مفهومی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در دروس زیست شناسی روان شناسی و فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاستی های روش شناسی در پژوهش های مربوط به آموزش تلفیقی و فراگیرسازی
حوزه های تخصصی:
بررسی رابطه بین ذهنیت فلسفی و روش تدریس دبیران مدارس متوسطه شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه ی بین ذهنیت فلسفی و روش تدریس دبیران مدارس متوسطه ی شهر اصفهان است. روش انجام این پژوهش توصیفی- همبستگی است. به منظور گردآوری داده ها از دو پرسش نامه ی محقق ساخته ذهنیت فلسفی و روش تدریس استفاده شد. نمونه ی آماری مشتمل بر 90 نفر از دبیران و 300 نـفر از دانش آموزان مـدارس متوسطه ی شـهر اصـفهان در سال 87- 1386 بود که از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی و از طریق نرم افزار SPSS انجام پذیرفت. نتایج نشان داد بین ذهنیت فلسفی و ابعاد آن شامل جامعیت، تعمق و انعطاف پذیری با روش تدریس دبیران همبستگی معناداری وجود دارد. هم چنین بین ذهنیت فلسفی و روش تدریس دبیران بر اساس متغیرهای جنسیت، رشته ی تحصیلی، مدرک تحصیلی و سابقه ی خدمت نیز همبستگی معناداری مشاهده شد.
Globalization and dilemma of management of quality in higher education(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The purpose of this paper is to explore the effects of globalization on management of quality in higher education. A Meta-evaluation methodology is used to see how much the current research-supporting hypothesis is related to divergence، convergence or meso of quality management in higher education. In the light of three debates related to the nature of globalization، consequences of globalization and role of globalization in promotion of democracy and human rights، three controversial hypotheses are studied. It is suggested that forces behind these three hypotheses cannot be assessed in isolation، independently of one another، nor from a perspective of either convergence or divergence among them. Rather، globalization، regionaliz- ation، and nationalism should be captured and studied as forces relative to and overlapping one another، sometimes antagonistic and sometimes cooperative toward each other but never harmonious.
Consciousness-raising tasks versus deductive approach: Two form-focused instruction types in teaching grammar to Iranian high school EFL learners(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Consciousness-raising (CR) task is a new way of teaching grammar developed in communicative contexts although little has been written on the effectiveness of CR tasks in EFL setting. The present study is an attempt to investigate the impact of CR tasks in Iranian EFL setting by comparing them with deductive، grammar lessons common in the Iranian schools. The subjects of this study were 80 EFL pre-university male students who were randomly assigned to an experimental group and a control one. The control group received three ordinary teacher-fronted، deductive lessons، a common way of teaching methodology in Iran، on three grammatical structures (adverb placement، indirect object placement and the use of relative clause). The experimental group، however، was treated with three ‘consciousness-raising’ (CR) tasks dealing with the same target structures. The results showed that in the short-run، CR tasks were as effective as deductive approach in promoting the learners’ grammatical knowledge while in the long-run، the CR group maintained their gains more effectively than the deductive group. The conclusion is that CR tasks can function more effectively than deductive approach if the following conditions are met: (a) performing the consciousness-raising tasks in learners’ L1; (b) providing the learners with feedback whenever they encounter a problem in solving the tasks; (c) grouping the learners in such a way that at least one learner in each group would be more proficient than the other members to help the less proficient ones understand and discover the rules more effectively.