فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱٬۸۳۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی منجر به آسیب های روانی، رفتاری و هیجانی در کودکان مبتلا می شود. بر این اساس این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی مدل آموزشی رفتاری والدین (بارکلی) بر تنظیم هیجانی کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی انجام گرفت. پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کودکان پسر با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی شهر یزد در شش ماهه دوم سال 1398 بود. حجم نمونه مورد نیاز در این پژوهش 30 نفر (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) بود اما پس از شروع مداخلات 2 والد در گروه آزمایش و 2 والد در گروه کنترل، از ادامه دریافت مداخله انصراف دادند. والدین کودکان حاضر در گروه آزمایش مداخله مدل آموزشی رفتاری والدین (بارکلی) را طی یک ماه در 8 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی (بروک و کلینتون، 2007) و پرسشنامه تنظیم هیجانی (شیلد و کیکتی، 1997) بود. در نهایت، داده های حاصل از 26 والدین کودکان به شیوه تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار آماری 23 SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل آموزشی رفتاری والدین (بارکلی) بر تنظیم هیجانی کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی تأثیر معنادار دارد (001/0p<). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که مدل آموزشی رفتاری والدین (بارکلی) با بهره گیری از آموزش روش های مناسب برای کاهش رفتار نابهنجار کودکان، مهارت ابراز توجه مثبت به کودک، شیوه های برقراری تعامل مثبت و مدیریت رفتارهای نامطلوب و مهارت های توجه مثبت به عنوان یک روش کارآمد جهت افزایش تنظیم هیجانی کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی مورد استفاده گیرد.
تأثیر آموزش ادراک زمان شنیداری بر افزایش مهارت حذف واج در دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه در خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خواندن یکی از روش های کسب معلومات و دانش انسان است، هر فردی در اجتماع مجبور است تعدادی نوشته را بخواند، در اکثر جوامع سواد خواندن و نوشتن کلید موفقیت آموزشی است. ازآنجاکه یکی از عوامل تأثیرگذار بر خواندن ادراک شنیداری است، پژوهش حاضر باهدف تأثیر آموزش ادراک زمان شنیداری بر ارتقا مهارت حذف واج دانش آموزان پسر چهارم ابتدایی با اختلال یادگیری ویژه در خواندن انجام گرفت. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون، دارای یک گروه آزمایش و یک گروه گواه است. جامعه ی آماری شامل تمام دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی شهر سقز با اختلال یادگیری ویژه در خواندن است که در سال تحصیلی 99-98 به مراکز اختلال یادگیری معرفی شده اند. به روش نمونه گیری در دسترس نمونه ای شامل 20 دانش اموزآآموز از مراکز اختلال یادگیری آموزش وپرورش شهر سقز انتخاب شدند. سپس به روش تصادفی 10 کودک در گروه آزمایش و 10 کودک در گروه کنترل قرار گرفتند ابزار مورداستفاده در این پژوهش، خرده آزمون حذف واج، آزمون خواندن کرمی و نوری (1385) است، تعداد جلسات مداخله آموزشی شامل 7 جلسه برای گروه آزمایش است که با استفاده از ادراک زمان شنیداری مورد آموزش قرار گرفت و بلافاصله پس آزمون از گروه آزمایش و کنترل انجام گرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس یک طرفه استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش ادراک زمان شنیداری بر گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معناداری بر ارتقا مهارت حذف واج کودکان تأثیر دارد. آموزش زمان شنیداری در دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه در خواندن منجر به بهبود مهارت حذف واج و ارتقا سطح عملکرد خواندن آن ها می شود.
مقایسه اثربخشی تقویت حافظه کاری و آموزش تفکرانتقادی بر راهبردهای تنظیم هیجان کودکان با اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی تقویت حافظه ی کاری و آموزش تفکر انتقادی بر راهبرهای تنظیم هیجان کودکان با اخت الل یادگیری خاص بود. روش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش نیمه تجربی باطرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان 9 تا 12 سال مراجعه کننده به مرکز مشکلات یادگیری خاص ناحیه 3 تبریز در نیمه دوم سال تحصیلی 1400 بود. از این بین، تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در 2 گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارش تصادفی شدند. ابزارهای مورد استفاده پژوهش، پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی نسخه کودکان به همراه شیوه نامه اجرایی مداخ الت تقویت حافظه ی کاری و آموزش تفکر انتقادی بود. جهت تحلیل داده ها از کوواریانس و کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: بررسی اندازه اثر نشان داد که بیشترین تفاوت در راهبرد ارزیابی مجدد مثبت با ضریب 347 / 0 و راهبرد تمرکز مجدد مثبت با ضریب 254 / 0 است. بررسی میانگین های تعدیل شده نشان داد میانگین تعدیل شده ی 2 مؤلفه تمرکز مجدد مثبت و ارزیابی مجدد مثبت در گروه تفکر انتقادی به طور معنا داری بیشتر از گروه تقویت حافظه ی کاری بود و همچنین میانگین 3 مؤلفه ی سرزنش خود، نشخوار فکری و فاجعه انگاری در گروه تفکر انتقادی به طور معنا داری کمتر از گروه تقویت حافظه ی کاری بود ) 05 / .)p>0 نتیجه گیری: در گروه تفکر انتقادی به کارگیری راهبردهای سازگارانه (تمرکز مجدد مثبت و ارزیابی مجدد مثبت) به میزان معناداری افزایش پیدا کرده و تفاوت قابل توجهی میان اثربخشی آموزش تفکر انتقادی و تقویت حافظه ی کاری بر افزایش به کارگیری راهبردهای سازگارانه و کاهش به کارگیری راهبردهای ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان وجود داشت.
تدوین و اعتباریابی برنامه آموزشی تاب آوری ویژه مادران دارای فرزند با اختلال فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی برنامه آموزشی تاب آوری ویژه مادران دارای فرزند با اختلال فلج مغزی انجام شد. روش: پژوهش به روش کیفی از نوع تحلیل کیفی متن صورت گرفت. جامعه پژوهشی شامل کتاب ها و مقالات تخصصی فارسی و انگلیسی در دسترس در حوزه آموزش تاب آوری، مدل ها و الگوهای تاب آوری در 20 سال اخیر، متخصصان تاب آوری و مادران دارای فرزند با اختلال فلج مغزی بود. انتخاب از میان منابع کتابخانه ای شامل تمامی منابع مرتبط بود، انتخاب از میان متخصصان به روش گلوله برفی و انتخاب از میان مادران به روش در دسترس صورت گرفت. در نهایت، 12 متخصص و 8 مادر در مصاحبه نیمه ساختاریافته شرکت کردند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون از نوع شبکه مضامین استفاده شد. اعتبارسنجی مضامین با روش های نظر ممیز بیرونی و محاسبه شاخص CVR صورت گرفت. یافته ها: نشان داد که ضرورت های آموزشی مادران در 6 محور قالب بندی می شود. این 6 محور شامل: 1. ضرورت آشنایی مادران با مفهوم تاب آوری، عوامل مؤثر بر آن و ویژگی های افراد تاب آور، 2. آشنایی با عوامل حمایتی درونی و بیرونی در ارتقاء تاب آوری، 3. نقش افکار منفی و تحریف های شناختی و راهکارهای مقابله با آنها در تاب آوری، 4. لزوم به کارگیری راهبردهای تنظیم هیجان کارامد در مواجهه با مشکلات، 5. نقش معنویت در تاب آوری و معنایابی در رنج و 6. آشنایی مادران با فرایند هدف گذاری و نقش آن در تاب آوری می باشد. برای این 6 محور، 12 جلسه آموزشی تعریف شد.
طراحی برنامه بازی درمانی زبان شناختی ساختارمند، ویژه اختلال خواندن: مبانی و راهکارها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بازی درمانی زبان شناختی یک مداخله باساختار و مبتنی بر هسته زبان شناختی خواندن است که می تواند برای دانش آموزان با اختلال خواندن مناسب سازی و اجرا شود. هدف بررسی حاضر، ارایه مبانی نظری و راهکار و اصول طراحی بازی درمانی زبان شناختی برای توانمندسازی معلمان و مشاوران مرتبط با خدمات آموزشی و توان بخشی کودکان با اختلال خواندن است. یافته ها: بررسی مبانی نظری نشان می دهد، خواندن دارای یک هسته زبان شناختی است که رمزگشایی و معنادهی دو مؤلفه اصلی آن است لذا بازی درمانی برای اختلال خواندن باید بصورت هدفمند بر هسته زبان شناختی متمزکز شود، پژوهش های متعددی نشان از سودمندی و اثربخشی مداخلات در حوزه آ گاهی واج شناختی، معناشناسی و نحو و درک مطلب است. در نوشتار حاضر، مؤلفه های اصلی و فرعی هسته زبان شناختی تبین شده و علاوه بر آن نمونه هایی از بازی های پیشنهادی برای هر مورد ارایه شده است و در نهایت اصول و راهکارهایی برای مناسب سازی و بازطراحی و اجرای مداخلات بازی درمانی زبان شناختی برای اختلال خواندن ارایه شده است. نتیجه گیری: تحریک و به چالش کشیدن هدفمند هسته زبان شناختی خواندن از طریق بازی، منطق زیربنایی طراحی مداخلات بازی درمانی زبان شناختی است و معلمان و مشاوران می توانند با درک مناسب از ماهیت و هسته زبان شناختی اختلال خواندن و به مناسب سازی و اجرای نمونه بازی های ارایه شده در مقاله حاضر مبادرت ورزند.
اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده بر مؤلفه های استرس والدگری مادران دارای فرزند با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: عوامل فراوانی می تواند باعث ایجاد استرس والدگری شود که داشتن فرزندی با اختلال طیف اُتیسم ازجمله آنها است؛ بنابراین، هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده بر مؤلفه های استرس والدگری مادران دارای فرزند اُتیستیک بود. روش: روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری سه ماهه، همراه با گروه گواه بود. جامعه ی آماری شامل تمامی مادران دارای فرزند با اختلال طیف اُتیسم شهر تهران در سال 1399 بود. از میان آنها 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گواه ) 15 نفر ( و آزمایشی ) 15 نفر ( جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه ی شاخص استرس والدگری )آبیدین، 1990 ( استفاده شد. گروه آزمایشی، مداخله روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده در 12 جلسه 60 دقیقه ای )هر هفته یک جلسه( به صورت فردی، دریافت کردند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده های پژوهش از تحلیل کوواریانس چندمتغیری یکراهه اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد، روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده بر مؤلفه های استرس والدگری )حس صلاحیت، دلبستگی، محدودیت نقش، افسردگی، روابط با همسر، انزوای اجتماعی و سلامت والدین( مادران دارای فرزندان با اختلال طیف اُتیسم تأثیرگذار بوده است. اثربخشی بعد از دوره پیگیری نیز حفظ شد ) 01 / .)P>0 نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده، راهبردی مؤثر در بهبود تمامی مؤلفه های استرس والدگری مادران دارای فرزند با اختلال طیف اُتیسم می باشد و می توان از آن به عنوان روش درمانی مؤثر بهره برد.
اثربخشی طرحواره درمانی گروهی بر حساسیت به طرد در افراد نابینا و کم بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی گروهی بر حساسیت به طرد در افراد نابینا و کم بینا بود. روش : این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. به این منظور جامعه آماری این پژوهش ، شامل تمام افراد نابینا و کم بینای مؤسسه آموزشی نابینایان ابابصیر شهر اصفهان بود که به روش نمونه گیری در دسترس، ۲۶ شرکت کننده انتخاب شدند و به صورت تصادفی ۱۳ نفر در گروه آزمایش و ۱۳ نفر در گروه کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش براساس قرارداد طرحواره درمانی یانگ ۱۰ جلسه (به صورت هفتگی) تحت آموزش قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل هیچ گونه آموزشی را دریافت نکردند. داده ها به روش خودگزارش دهی (پرسشنامه حساسیت به طرد داونی و فلدمن) جمع آوری و با اس تفاده از آزمون کوواریانس به وسیله نرم افزار SPSS-21 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها تفاوت معناداری میان حساسیت به طرد در گروه آزمایش در زمان ورود به طرح، بلافاصله پس از درمان و یک ماه پس از درمان را نشان داد، اما در گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: یکی از درمان های مفید و پربازده برای اختلال های مقاوم، مبهم و درازمدت که ریشه در دوران کودکی دارند، «طرحواره درمانی» ابداعی یانگ است و گروهی بودن فرایند درمان نیز از عوامل مهم اثربخشی این الگوی درمانی در پژوهش حاضر محسوب می شد.
تدوین مدل کمال گرایی دانش آموزان تیزهوش بر اساس دلبستگی ناایمن، سبک های فرزندپروری و باورهای غیرمنطقی با میانجی گری بی نظمی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تدوین مدل کمال گرایی دانش آموزان تیزهوش بر اساس دلبستگی ناایمن، سبک های فرزندپروری و باورهای غیرمنطقی با میانجی گری بی نظمی هیجانی هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل کمال گرایی دانش آموزان تیزهوش بر اساس دلبستگی ناایمن، سبک های فرزندپروری و باورهای غیرمنطقی با میانجی گری بی نظمی هیجانی به انجام رسید. روش: این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان مدارس تیزهوشان استان لرستان در سال تحصیلی 1399- 1400 بود. حجم نمونه به صورت در دسترس برابر با 335 نفر انتخاب شد. ابزار پژوهش مشتمل بر پرسشنامه کمال گرایی فراست و همکاران (1990)، باورهای منطقی جونز نسخه ایرانی (1384)، بی نظمی هیجانی گرتز و رومر (2004)، سبک های دلبستگی کولینز و رید (1990) و سبک های اقتدار والدینی بوری (1991) بود. داده ها با استفاده از رویکرد مدل معادله های ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که باورهای غیرمنطقی، دلبستگی ناایمن و سبک فرزندپروری مستبدانه دارای رابطه علّی مثبت با کمال گرایی منفی بود ولی دو سبک فرزندپروری مقتدرانه و آسان گیر فاقد رابطه معنادار بودند. همچنین، بی نظمی هیجانی دارای نقش معنادار در رابطه باورهای غیرمنطقی، دلبستگی ناایمن و سبک فرزندپروری مستبدانه با کمال گرایی منفی بود. نتیجه گیری: روان شناسان می توانند با تکیه بر مداخله های مبتنی بر تنظیم هیجان، پیشایندهای شکل گیری کمال گرایی را تحت تأثیر قرار دهند و زمینه تعدیل پیامدهای نامطلوب کمال گرایی منفی را فراهم کنند.
ارزشیابی اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر تحلیل رفتار کاربردی بر مهارت های اجتماعی کودکان اوتیسم با عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف :هدف از انجام این پژوهش ارزشیابی اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر تحلیل رفتار کاربردی بر مهارت های اجتماعی کودکان اوتیسم با عملکرد بالا بود. روش : روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. 24 دانش آموز پسر دچار اختلال طیف اوتیسم با عملکرد بالا از بین دانش آموزان استثنایی مدرسه ابتدایی پسرانه ضیافت در محدوده شهریار که در سال تحصیلی 97-1398 مشغول به تحصیل بودند، با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند، طی 60 جلسه در معرض آموزش تحلیل رفتارکاربردی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه مهارت های اجتماعی اوتیسم بلینی استفاده شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس تک متغیره نیز نشان داد که برنامه تحلیل رفتار کاربردی در سطح معناداری 001/0 موجب بهبود مهارت اجتماعی کودکان مبتلا به طیف اوتیسم شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر، این نتیجه به دست آمد که برنامه ABA بر مهارت های اجتماعی کودکان اوتیسم با عملکرد بالا اثربخش بوده است. بنابراین پیشنهاد می شود که معلمان اوتیسم از این برنامه برای این گروه کودکان استفاده کنند.
مقایسه اثربخشی برنامه مثبت اندیشی فردریکسون با برنامه تغییر ذهنیت دوئیک بر سبک های مقابله ای دانش آموزان تیزهوش مبتلا به اضطراب امتحان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی برنامه مثبت اندیشی فردریکسون با برنامه تغییر ذهنیت دوئیک بر سبک های مقابله ای دانش آموزان تیزهوش مبتلا به اضطراب امتحان پایه نهم شهر اصفهان بود. روش: روش این پژوهش نیمه تجربی (آزمایشی) و طرح پژوهش از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر تیزهوش پایه نهم شهر اصفهان بود که در سال تحصیلی 1396-1395 مشغول به تحصیل بودند تعداد آن ها 450 نفر بود. در آغاز غربالگری انجام شد و از جامعه آماری تعداد 45 دانش آموز مضطرب که براساس پرسشنامه اضطراب امتحان اهواز نمره های بالاتری کسب کردند ، انتخاب شدند. سپس به روش نمونه گیری تصادفی ساده به دو گروه آزمایشی (15 نفر در گروه آموزش مثبت اندیشی فردریکسون و 15 نفر در گروه آموزش برنامه تغییر ذهنیت دوئیک) و 15 نفر در گروه کنترل تقسیم شدند. گروه مثبت اندیشی فردریکسون 8 جلسه و گروه تغییر ذهنیت دوئیک 8 جلسه آموزش دریافت کردند، درحالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. تمامی شرکت کنندگان پرسشنامه مقابله با استرس را در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری شش ماهه تکمیل کردند. برای آزمون فرضیه های پژوهش از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-22 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که دو گروه آزمایشی در ارتباط با سبک مقابله ای هیجان مدار، مسأله مدار و اجتنابی، نسبت به گروه کنترل اثربخش بودند و این اثربخشی تا دوره پیگیری تداوم داشت. نتیجه گیری: با به کارگیری برنامه های مثبت اندیشی و تغییر ذهنیت می توان سبک های مقابله ای دانش آموزان تیزهوش را بهبود بخشید. همچنین هیچ تفاوت معناداری بین اثربخشی برنامه مثبت اندیشی فردریکسون و تغییر ذهنیت دوئیک در سبک مقابله ای دانش آموزان تیزهوش مشاهده نشد.
آزمون مدل ساختاری سرمایه های روان شناختی با امید به زندگی در زنان دارای کودک معلول ذهنی- حرکتی: نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده و سرزندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
117 - 145
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی گرانه حمایت اجتماعی ادراک شده و سرزندگی در رابطه سرمایه های روان شناختی با امید به زندگی در زنان دارای کودک معلول ذهنی- حرکتی شهرستان نیشابور بود. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه ی پژوهش کلیه زنان دارای کودک معلول ذهنی- حرکتی در شهر نیشابور در سال 1400 بودند که تعداد 205 نفر به صورت در دسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. در این پژوهش از مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988)، مقیاس امید به زندگی اشنایدر و همکاران (1991)، مقیاس سرمایه روان شناختی لوتانز (2007) و مقیاس احساس سرزندگی رایان و فردریک (1997)، استفاده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها نیز از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج نشان داد که سرمایه روان شناختی به صورت مستقیم بر امید به زندگی (89/0) و به صورت غیرمستقیم یعنی از طریق حمایت اجتماعی بر امید به زندگی (04/0) تأثیرگذار بود (01/0>p-value). همچنین نتایج حاکی از آن بود که سرزندگی در رابطه سرمایه روان شناختی با امید به زندگی در زنان دارای کودک معلول ذهنی- حرکتی نقش میانجی نداشت (05/0<p-value). بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که رابطه سرمایه روان شناختی با امید به زندگی زنان دارای کودک معلول ذهنی و حرکتی یک رابطه خطی ساده نیست و حمایت اجتماعی می تواند این رابطه را میانجی گری نماید.
بررسی الگوی ساختاری ارتباط بین تاب آوری و پیشرفت تحصیلی با میانجی گری راهبردهای خود تنظیمی و عزت نفس در دانش آموزان دبیرستانی مبتلا به فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی الگوی ساختاری ارتباط بین تاب آوری و پیشرفت تحصیلی با میانجی گری راهبردهای خود تنظیمی و عزت نفس در دانش آموزان دبیرستانی مبتلا به فلج مغزی بود. روش: به این منظور تعداد 151دانش آموز دبیرستانی مبتلا به فلج مغزی با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از بین دانش آموزان مبتلا به فلج مغزی در حال تحصیل در مدارس ویژه این افراد در شهر اصفهان به عنوان نمونه پژوهش حاضر انتخاب شدند و به مقیاس های تاب آوری کانر و دیویدسون (2003)، عزت نفس کوپر اسمیت (1967)، راهبردهای خودتنظیمی بوفارد و همکاران (1995) و پرسشنامه جمعیت شناختی پاسخ دادند. داده ها با روش الگویابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار اموس-23 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که الگوی مفهومی پژوهش با داده های تجربی برازش مطلوبی دارد. همچنین این نتایج نشان داد که ضرایب تمامی مسیرهای مستقیم و غیر مستقیم الگو معنادار است و راهبردهای خود تنظیمی و عزت نفس قادر به میانجی گری ارتباط بین تاب آوری و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان مبتلا به فلج مغزی است. نتایج: به طور کلی این نتایج نشان می دهد که تاب آوری در دانش آموزان مبتلا به فلج مغزی هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم و از راه تأثیر بر عزت نفس و راهبردهای خودتنظیمی، بر پیشرفت تحصیلی آنها تأثیر دارد. این نتایج می تواند تلویحات مهمی برای بهبود بخشیدن به پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مبتلا به فلج مغزی در بر داشته باشد.
بررسی و مقایسه بسته های توان بخشی شناختی کلاسیک و رایانه محور در ارتقای کارکردهای شناختی کودکان با اختلال یادگیری خاص: مروری نظام دار بر پژوهش های داخلی در ایران از سال 1389 تا 1399(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : در سال های گذشته با شیوع پیدا کردن اختلال های یادگیری، مداخله زودرس این دسته از اختلال ها برای مبتلایان بسیار می تواند اهمیت داشته باشد. هدف پژوهش حاضر، مطالعه مروری نظام مندی برای بررسی اثربخشی و ملاحظه های مرتبط با انواع روش های توان بخشی مختلف برای کودکان مبتلا به اختلال یادگیری خاص در ایران می باشد. روش: در مطالعه نظام مند حاضر، مقاله های داخلی در بازه سال های 1389-1399 با موضوع توان بخشی های شناختی کلاسیک و مبتنی بر کامپیوتر برای کودکان دارای اختلالات یادگیری بررسی شدند که درمجموع 60 مقاله برای تحلیل و بررسی بیشتر در این مقاله انتخاب شدند. یافته ها: در این بخش نتایج تحلیل های آماری انجام شده در ارتباط با اطلاعات پژوهش ها تاریخ انجام پژوهش ها، سن آزمودنی ها، نوع اختلال یادگیری، نوع متغیر وابسته (کارکرد های شناختی)، نوع ابزار توان بخشی و مشخصات مرتبط با آن، تعداد و طول جلسه ها، فردی یا گروهی تشکیل شدن جلسه ها، داشتن پیگیری در ادامه پژوهش و مکان برگزاری پژوهش آورده شده است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعات انجام شده و تائید اثربخشی برنامه های توان بخشی های شناختی بر بهبود مؤلفه های شناختی کودکان دارای اختلال های یادگیری، این نوع مداخلات می توانند در جهت بهبود انواع مؤلفه های شناختی به کار روند. همچنین پژوهشگران برای بهبود اثربخشی هرچه بیشتر این برنامه ها باید در استفاده از این بسته های توان بخشی باید به شرایط مخاطبان و اجرای برنامه در طراحی هر بسته توجه کنند تا با توجه شرایط خاص هر مخاطب، این برنامه ها در بهبود مهارت های مورد نظر، بهتر و سریع تر محقق گردد .
تأثیر آموزش تنظیم هیجان بر رفتارهای انطباقی/ اجتماعی نوجوانان دارای اختلال اضطراب جدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر رفتارهای انطباقی/ اجتماعی نوجوانان دارای اختلال اضطراب جدایی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. شرکت کنندگان در پژوهش 20 نوجوان دارای اضطراب جدایی بودند که از میان نوجوانان مشغول به تحصیل در پایه های متوسطه اول و دوم مدرسه هنر و ادبیات تهران در سال تحصیلی 99-1398 شناسایی و به صورت تصادفی در دو گروه 10 نفره آزمایش و کنترل جای دهی شدند. گروه آزمایش، آموزش تنظیم هیجان مدل گراس را در 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت تک نفره دریافت کردند، اما گروه کنترل هیچ مداخله ای نگرفت. برای گرد آوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون از پرسشنامه های اضطراب جدایی مارچ و همکاران (1997) و پرسشنامه عملکرد انطباقی/ اجتماعی اسپنس و همکاران (2002) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس یک و چند متغیری استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش تنظیم هیجان در افزایش رفتارهای انطباقی/ اجتماعی در نوجوانان دارای اختلال اضطراب جدایی مؤثر بوده است (001/0>ρ). با توجه به یافته ها به نظر می رسد می توان از آموزش تنظیم هیجان به منظور مدیریت اضطراب و افزایش رفتارهای انطباقی نوجوانان دارای اختلال اضطراب جدایی به عنوان برنامه آموزش تکمیلی در کنار سایر روش های درمانی استفاده کرد.
مقایسه رویکردهای یادگیری و اهمال کاری تحصیلی در دانش آموزان عادی و نابینا در دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش به منظور مقایسه رویکردهای یادگیری و اهمال کاری تحصیلی در دانش آموزان عادی و نابینا دوره متوسطه دوم شهر خوی در سال تحصیلی 1399-1400 انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف بنیادی و از نظر روش، علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری را تمام دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر خوی تشکیل دادند. نمونه شامل 60 دانش آموز (30 نفر دانش آموز نابینا و 30 نفر دانش آموز عادی) بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه رویکردهای یادگیری میلر و همکاران (1999) و آزمون اهمال کاری تاکمن (1991) استفاده شد. پایایی پرسشنامه ها از راه ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب، 912/0 و 847/0 به دست آمد. برای تعیین وضعیت نرمال بودن داده ها از آزمون کولموگروف اسمیرنوف بهره گرفته شد. با توجه به نرمال بودن توزیع داده ها از روش آماری آزمون t و تحلیل واریانس چندمتغیره برای بررسی فرضیه های پژوهش استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که در رویکردهای یادگیری میزان اهداف عملکردی و ارزش گذاری بیرونی در دانش آموزان عادی بالاتر از دانش آموزان نابینا هستند. همچنین میزان اهداف ابزاری/ آینده و ارزش گذاری درونی در دانش آموزان نابینا بالاتر از دانش آموزان عادی هستند، در مؤلفه های اهداف یادگیری و ادراک از توانایی تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین نتایج نشان داد که اهمال کاری تحصیلی و مؤلفه های آن (اهمال کاری عمدی، اهمال کاری ناشی از خستگی و اهمال کاری ناشی از بی برنامگی) در دانش آموزان عادی و نابینا دوره متوسطه دوم تفاوت معناداری ندارند. نتیجه گیری: به طور کلی دانش آموزان نابینا با توجه به شرایط خاص خود از رویکردهای یادگیری ویژه و مطلوبی استفاده می کنند.
بررسی نقش واسطه گری کارکردهای اجرایی در رابطه بین مهارت های حرکتی ظریف و مهارت خواندن در دانش آموزان دارای اختلال خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از این پژوهش بررسی نقش واسطه گری کارکردهای اجرایی در رابطه بین مهارت های حرکتی ظریف با مهارت خواندن در دانش آموزان دارای اختلال خواندن بود. روش: این پژوهش توصیفی-همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دارای اختلال خواندن بود که در سال تحصیلی 98 - 97 به مرا کز آموزشی و توان بخشی مشکلات ویژه یادگیری شهر ایلام مراجعه کردند، که از میان آنان نمونه ای به حجم 120 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس براساس جدول مورگان و به روش تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل، مقیاس هوش وکسلر) 2003 (، پرسشنامه کارکردهای اجرایی جیوا، ایزگوث و کن ورثی) 2002 (، آزمون رشد حرکتی لینکلن ازرتسکی) 1950 ( و آزمون خواندن و نارساخوانی کرمی نوری و مرادی) 1387 ( بود. داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و با نرم افزار AMOS-21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد مهارت های حرکتی ظریف هم به صورت مستقیم و هم از طریق کارکرد های اجرایی بر مهارت خواندن دانش آموزان دارای اختلال خواندن اثر معنادار، دارد) 05 / .)P<0 نتیجه گیری: این پژوهش رابطه مثبت و معنادار بین مهارت های حرکتی ظریف و مهارت خواندن و رابطه معکوس و معنادار بین مهارت های حرکتی ظریف و کارکردهای اجرایی و همچنین رابطه معکوس و معنادار بین کارکرد های اجرایی و مهارت خواندن را تأیید کرد. بنابراین مربیان مرا کز مشکلات ویژه یادگیری و مرا کز پیش دبستانی می توانند از نتایج این پژوهش در برنامه های آموزشی و توان بخشی استفاده کنند.
اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت بر تعامل والد - کودک و مشکلات رفتاری کودکان با مشکلات برون نمود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت بر تعامل والد - کودک و مشکلات رفتاری کودکان با مشکلات برون نمود بررسی و ارزیابی شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل تمام مادران دانش آموزان با مشکلات برون نمود پایه های سوم و چهارم ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-1399 بودند. 30 نفر از این مادران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند (هر گروه شامل 30 مادر). گروه آزمایش، آموزش فرزندپروری مثبت را دریافت کرد و گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه رابطه مادر- کودک راس (1988) و سیاهه کودک آخنباخ- نسخه والدین (آخنباخ و رسکولار، 2007) بود. یافته ها : به منظور تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. داده ها به کمک نرم افزار spss-22 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که آموزش فرزندپروری مثبت، تأثیر معناداری بر افزایش تعامل والد - کودک و کاهش مشکلات رفتاری (مشکلات اجتماعی، نادیده گرفتن قواعد و رفتارهای پرخاشگرانه) کودکان با مشکلات برون نمود دارد (0001/0 P= ). نتیجه گیری: می توان گفت آموزش فرزندپروری مثبت رویکرد مناسبی برای افزایش تعامل والد - کودک و کاهش مشکلات رفتاری کودکان با مشکلات برون نمود می باشد.
تأثیر مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی مادران دانش آموزان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی مادران دانش آموزان کم توان ذهنی انجام گرفت. جامعه پژوهشی شامل کلیه مادران دانش آموزان با کم توانی ذهنی استان گلستان بود، که 30 نفر از آنان به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده و در طرح نیمه آزمایشی با گروه کنترل و از نوع طرح دو گروهی ناهمسان با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری شرکت کردند. از بین نمونه فوق 15نفر در گروه آزمایش و 15نفر در گروه کنترل گمارش تصادفی شدند. سپس برنامه مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی به مدت 8 جلسه گروهی اجرا گردید. جهت ارزیابی متغیرهای پژوهش از پرسشنامه کوتاه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1994) و مقیاس بهزیستی روانشناختی (ریف،1980) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری استفاده شد. داده های حاصل از دو گروه کنترل و آزمایش با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های فوق حاکی از معناداری کیفیت زندگی و بهزیستی رواشناختی (در سطح 05/0p<) بود. نتایج فوق پس از دو ماه پیگیری حفظ شد. درمجموع می توان نتیجه گیری گرفت مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند منجر به افزایش کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی مادران دانش آموزان کم توان ذهنی گردد.
تاثیر برنامه آموزش ادراک دیداری- شنیداری بر مهارت روان خوانی و درک مطلب دانش آموزان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه کودکان نارساخوان بیش از کودکانی که خواننده های متوسط یا بالاتر از متوسط اند، در روان خوانی و درک مطلب مشکل دارند، لذا هدف از این پژوهش تاثیر برنامه آموزش ادراک دیداری- شنیداری بر مهارت روان خوانی و درک مطلب دانش آموزان نارساخوان بود. در این پژوهش کاربردی از طرح پژوهش، تک آزمودنی و از نوع طرح چند خط پایه ای با آزمودنی های مختلف استفاده شد. جامعه آماری مورد بررسی در این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان با اختلال خواندن در پایه دوم ابتدایی که در سال تحصیلی 99-1398 به مرکز اختلالات یادگیری سلامت شهرستان تنکابن مراجعه نمودند بود. نمونه شامل سه نفر دانش آموز با اختلال خواندن است که به شیوه در دسترس انتخاب شدند که در مدارس مختلف مشغول تحصیل بودند. ابتدا آزمون وکسلر کودکان WISC-IV، آزمون خواندن و نارساخوانی (نما) و آزمون محقق ساخته درک مطلب تکمیل شد. برگزاری جلسات توسط پژوهشگر انجام شد، پس از اتمام جلسه پانزدهم، و 1 ماه پس از آن (به منظور بررسی پایداری اثر بخشی برنامه آموزشی) پرسشنامه ها مجدداً توسط کودکان هر دو گروه تکمیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش ادراک دیداری- شنیداری مهارت روان خوانی و درک مطلب را در همه آزمودنی ها ارتقا داده است. بنابراین به نظر می رسد که برنامه آموزش ادراک دیداری شنیداری روش مداخله مناسبی برای بهبود روان خوانی و درک مطلب است ، بنابراین می توان در کنار سایر برنامه های مداخله ای و درمانی اثر بخش از این برنامه را برای ارتقاء سلامت دانش آموزان نارساخوان استفاده نمود.
نقش تمرین های تناسب اندام و هوازی در کارکردهای اجرایی کودکان نارساخوان و حساب نارسا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش های دهه های اخیر، تمرین های ورزشی را در بهبود کارکردهای اجرایی مؤثر دانسته اند. از این رو، هدف از این مطالعه بررسی نقش تمرین های تناسب اندام و هوازی در فرایند حل مسئله کودکان نارساخوان و حساب نارسا است. مواد و روش ها: با استفاده از روش پژوهش مرور نظام دار و با واژه های کلیدی ورزش های هوازی، تناسب اندام، فعالیت بدنی، آمادگی جسمانی و اختلالات یادگیری در منابع اطلاعاتی گوگل اسکولار، اسپرینگر، ساینس دایرکت، الزویر، پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران در طی سال های 2010 تا 2020 تعداد 34 مقاله به دست آمد و در نهایت 10 مقاله گزارش شد. یافته ها: براساس این یافته ها، فعالیت های ورزشی باعث تحریک رشد مغز، افزایش کارایی ادرا کی و در تمرکز کردن به کودکان کمک می کند و همچنین می تواند یادگیری و موفقیت را برای کودکان آسان تر کند و مداخله منظم تمرین های ورزشی اثر معنا داری بر یادگیری و کارکردهای اجرایی افراد داشت. با این حال، برای بررسی نقش تمرین های ورزشی، اندازه شدت کار، مدت و نوع ورزش بر کارکردهای اجرایی در بافت مغز کودکان به جستجوی علمی بیشتری نیاز هست. نتیجه گیری: نقش تمرین های ورزشی تناسب اندام و هوازی برای افزایش کارکردهای اجرایی بااهمیت است و همچنین نقش این عوامل در پیشگیری و درمان احتمالی مشکلات یادگیری وابسته به کارکردهای اجرایی، باید مورد توجه قرار گیرد.