فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۵۷۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
در گذشته، رابطه بین نظریه های سنتی یادگیری در روان شناسی و نظریه های نوروفیزیولوژی رابطه نزدیکی نبود. اما به تازگی یافته های نو در علوم عصب شناسی برای پدیده های یادگیری ِگاه پیچیده، مانند یادگیری مشاهده ای، مکانیسم های عصبی نسبتاً ساده ای کشف کرده اند که یکی از آنها نورون های آیینه ای است.این نورون ها نشان می دهند که مغز چگونه فعالیتی را که ما انسان ها مشاهده می کنیم در خود ثبت می نماید و انجام آن فعالیت را در همان لحظه یا درآینده آسان می سازد. نقش این نورون ها آن است که، در تعاملات اجتماعی، عمل فرد مشاهده کننده را با عمل فرد مورد مشاهده مطابقت می دهد و از این طریق به فرد مشاهده کننده کمک می کند تا از طریق همسو نمودن رفتار خود با رفتار فرد مورد مشاهده آن رفتار را بفهمد.در مورد منشأ نورون های آیینه ای سه دیدگاه وجود دارند: (1) دیدگاه تکاملی که وجود نورون های آیینه ای را بخشی از سازگاری می داند که در طول عمر نوع جاندار در او تکامل یافته است؛ (2) دیدگاه تداعی که بر توانایی ذاتی در شکل دهی به نورون های آیینه ای با تأکید بر تجربه استوار است؛ و (3) دیدگاه اندیشه- عمل که طبق آن تصوری که ما از بازخوردهای حسی مرتبط با یک عمل می سازیم اساس اجرای درست آن عمل است. پیش از کشف نورون های آیینه ای دو تبیین عمده برای یادگیری مشاهده ای از سوی روان شناسان رفتاری و شناختی ارائه شده بود.رفتارگرایان به رهبریت بی اف اسکینر، واضع شرطی سازی کنشگر، برای یادگیری از راه مشاهده و تقلید آموزی سه عنصر مشاهده الگو، انجام رفتار مطابق با الگو، و دریافت تقویت را ضروری می دانستند. در مقابل، شناخت گرایان، به سرکردگی آلبرت بندورا، یادگیریِ مشاهده ای را عمدتاً پدیده ای کاملاً شناختی و خبر پردازانه معرفی کردند و برای یادگیری آن به چهار فرایندِ توجه، به یاد سپاری، باز آفرینی حرکتی، و انگیزش متوسل می شدند.کشفیات مربوط به نورون های آیینه ای هم دیدگاه رفتار گرایان و هم اندیشه شناخت گرایان را مورد چالش قرار می دهد.
کارکردهای شناختی- اجرایی قطعه پیشانی مغز در سالمندان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
" مقدمه: تشخیص بالینی زودهنگام اختلالات شناختی سالمندان میتواند موجب مداخله به موقع شود. هدف از این مطالعه بررسی کارکردهای شناختی- اجرایی سالمندان ایرانی با استفاده از آزمونهای بالینی بود.
روش: این مطالعه بهصورت مقایسه مقطعی با نمونهگیری تصادفی طبقهبندیشده در سال 1386 در 150 سالمند استان قم انجام شد. ابزار مورد استفاده آزمون معاینه مختصر وضعیتشناختی و آزمونهای ارزیابی عملکردهای شناختی- اجرایی قطعه پیشانی مغز (آزمون ردیابی، آزمون فراخنای اعداد و آزمون روانی کلامی) بود. از آزمونهای آماری تحلیل واریانس و T مستقل برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: معاینه مختصر وضعیتشناختی از سن، جنس و تحصیلات تاثیر پذیرفت (01/0>p). کارآیی سایر آزمونهای مورد استفاده در دو جنس تفاوت نداشت (05/0>p). حافظه کاری، روانی و کلامی- معنایی در سنین کمتر و تحصیلات بالاتر کارآیی بالاتری داشتند (01/0>p). سرعت روانی- حرکتی (آزمون ردیابی؛ بخش نخست) ارتباط معنیداری با تحصیلات داشت (01/0>p). ولیکن انعطافپذیری شناختی (آزمون ردیابی؛ بخش دوم) چنین ارتباطی را نشان نداد (05/0>p).
نتیجهگیری: کارآیی حافظه کاری با افزایش سن کاهش مییابد و در کلیه ارزیابیهای مربوط به کارکردهای شناختی باید نقش تحصیلات را در نظر گرفت. تحصیلات، عامل محافظتی در برابر زوال شناختی ناشی از سالمندی است."
مکانیسم (های) آدرنوسپتوری در اختلال حافظه ناشی از ایمی پرامین در موش های صحرایی نر
حوزه های تخصصی:
در این مطالعه، درباره اثرات تزریق درون هیپوکامپی عوامل آدرنوسپتوری، روی اختلال حافظه ناشی از ایمی پرامین در موش های صحرایی (rat) تحقیق شده است. ایمی پرامین (2-8 µg/rat)، تاخیرهای به خاطرآوری (memory retention latencies) را در تمرین اجتنابی غیرفعال (passive avoidance) کاهش داد. تزریق فنیل افرین (0.05 µg/rat) که یک آگونیست α1 آدرنوسپتور است و پرازوسین (0.5 µg/rat) که یک آنتاگونیست α1 آدرنوسپتور است. اثرات ایمی پرامین را تغییر نداد. مقادیر پایین فنیل افرین (0.005،0.015 µg/rat)، بر خلاف مقادیر بالاتر دارو (0.025،0.05 µg/rat)، به خاطرآوری را کاهش داد. پیش تیمار با پرازوسین (0.5،1 µg/rat)، اثر فنیل افرین را تغییر نداد، در حالی که پرازوسین به تنهایی، تاخیرهای به خاطرآوری را کاهش داد.
یوهمبین (0.5،1 µg/rat)، یک آنتاگونیست α2 آدرنوسپتور، اختلال حافظه یا پاسخ رفتاری ناشی از ایمی پرامین را کاهش داد، در حالی که آگونیست –α2 آدرنوسپتور، کلونیدین (0.08 µg/rat)، اثر دارو را تغییر نداد. کلونیدین به تنهایی (0.15،0.3 µg/rat) تاخیرهای به خاطرآوری را کاهش، اما یوهمبین (1،2 µg/rat)، آن را افزایش داد. پیش تیمار با یوهمبین، اثر کلونیدین را کاهش داد. نتیجه گرفته می شود که مکانیسم (های) α2 آدرنوسپتوری، احتمالا در اختلال حافظه ناشی از ایمی پرامین، نقش دارند.
بررسی تأثیر اسیدآمینه L–آرژنین موضعی بر روی عملکرد جنسی زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی منتخب شهر اصفهان سال 90-1389(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال در عملکرد جنسی زنان شایع بوده و باعث کاهش کیفیت زندگی آنان می گردد. ترکیبات حاوی اسید آمینه L– آرژنین به لحاظ تئوری باعث اتساع عروق ناحیه ژنیتال زن شده و می تواند با افزایش جریان خون؛ باعث افزایش تحریک پذیری جنسی گردد. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر اسید آمینه L– آرژنین موضعی بر روی عملکرد جنسی زنان می باشد.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی دوگروهی (دارای گروه کنترل) دوسوکور می باشد. در پژوهش حاضر 76 خانم 19 تا 58 ساله که از عملکرد جنسی خود رضایت نداشتند، وارد مطالعه شدند تا به مدت 4 هفته از داروی فعال (ژل حاوی L – آرژنین) یا ژل دارونما (قبل از هر بار نزدیکی) به طور موضعی روی ژنیتال خارجی استفاده کنند. از این تعداد به طور تصادفی نیمی(38 نفر) در گروه تجربی (ژل حاوی L– آرژنین) و نیمی در گروه شاهد (ژل دارونما) قرار گرفتند. با استفاده از شاخص عملکرد جنسی زنان روزن (FSFI یا Female Sexual Function Index Rosen) ، عملکرد جنسی دو گروه قبل و 4 هفته پس از اجرای مداخله، به کمک نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد، در هر دو گروه شاخص عملکرد جنسی زنان (FSFI) در کل مقیاس و در تک تک حوزه ها شامل: میل جنسی؛ تحریک جنسی(برانگیختگی)؛ رطوبت مهبلی؛ ارگاسم؛ رضایتمندی جنسی و درد جنسی، بعد از مداخله به طور معنی داری بهبود یافت (001/0> P)، اما دو گروه از نظر بهبود عملکرد جنسی بعد از مصرف دارو (در کل مقیاس و تک تک حوزه ها) تفاوت آماری معنی داری با هم نداشتند (05/ 0< P).
نتیجه گیری: در مطالعه حاضر L – آرژنین موضعی (ژل فموره) و ژل دارونما هردو به یک نسبت باعث بهبودی عملکرد جنسی زنان گردید و بین این دو دارو تفاوتی وجود نداشت.
رابطه کارکردهای اجرایی عصبی- شناختی با اختلال های رشدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارکردهای اجرایی عصبی- شناختی ساختارهای مهمی هستند که در هدایت و کنترل رفتار نقشی اساسی ایفا می کنند. کارکردهای اجرایی دارای مؤلفه های گوناگونی همچون خودگردانی، حافظه کاری، ادراک زمان و زبان درونی هستند. کارکردهای اجرایی در طول فرآیند رشد و با افزایش سن کودک تحول می یابند و به تدریج به کودک کمک می کنند تا تکالیف پیچیده تر و سخت تری را انجام بدهد. ارزیابی دقیق کارکردهای اجرایی به شناخت بهتر رشد کودک و اختلال های رشدی کمک شایان توجهی می کند. کارکردهای اجرایی را می توان به دو روش رسمی و غیررسمی ارزیابی کرد که در این میان بر ارزیابی در موقعیت های غیرساختارمند تأکید می شود. آسیب در کارکردهای اجرایی می تواند پیامدهای قابل ملاحظه ای در عملکرد اجتماعی، تحصیلی و هیجانی کودک داشته باشد. در این مقاله، یافته های پژوهشی در مورد آسیب در کارکردهای اجرایی در چند مورد از اختلال های رشدی شامل اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی، اختلال های طیف اتیسم، آسیب مغزی ضربه ای یا اکتسابی، اختلال هماهنگی رشدی، اختلال های یادگیری، اختلال سلوک و اختلال نافرمانی مقابله ای، مورد بررسی قرار گرفته و سپس چشم اندازهای درمان بر اساس اختلال در کارکردهای اجرایی توضیح داده شده است.
عملکرد زبانی و شناختی نیمکره های راست و چپ بیماران آسیب دیده مغزی فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: دیدگاه سنتی درباره رابطه مغز و زبان، نیمکره چپ را نیمکره غالب و پردازشگر اطلاعات مختلف زبانی از جمله اطلاعات نحوی می داند، اما مطالعات اخیر نشان می دهند که در این زمینه نیمکره راست نقشی به مراتب مهم تر از آنچه تاکنون تصور می شده برعهده دارد. هدف پژوهش حاضر آن است که با ارزیابی و مقایسه عملکردهای زبانی و شناختی در بیماران آسیب دیده از دو ناحیه نیمکره راست و چپ مغز، اطلاعات جدیدی در مورد چگونگی توانایی های دو نیمکره به دست دهد.
روش: در این پژوهش که به صورت توصیفی – تحلیلی و مورد – شاهد انجام شد، 10 بیمار آسیب دیده در ناحیه نیمکره راست، 10 بیمار آسیب دیده در ناحیه نیمکره چپ و 10 فرد طبیعی (شاهد) مورد آزمون قرار گرفتند. آزمودنی ها براساس ویژگی ها و معیارهای خاصی انتخاب و عملکرد آنها با اجرای آزمون های روانی کلامی، شباهت ها و حافظه عددی و درج واژه در جمله ارزیابی گردیدند.
یافته ها: در آزمون روانی کلامی، تفاوت عملکرد هر دو گروه بیماران معنادار بود (05/0p<)، در حالی که در آزمون های حافظه عددی و شباهت ها بین عملکرد دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت. نتایج آزمون درج واژه در جمله نشان داد که عملکرد بیماران آسیب دیده در ناحیه نیمکره راست در محرک های دگرگون ضعیف تر از محرک های نادگرگون می باشد (05/0p<)، اما در عملکرد بیماران آسیب دیده در ناحیه چپ در رویکردی بین محرک های نادگرگون و دگرگون تفاوت معناداری به دست نیامد. در ضمن در مواجهه با محرک های دگرگون و نادگرگون، عملکرد بیماران آسیب دیده در ناحیه نیمکره راست ضعیف تر از عملکرد بیماران آسیب دیده از ناحیه چپ بود (05/0p<). در عملکرد افراد گروه های طبیعی و آسیب دیده از ناحیه چپ در محرک های نادگرگون تفاوت معناداری مشاهده نشد، در حالی که گروه آسیب دیده در ناحیه راست به طور معناداری ضعیف تر از افراد طبیعی عمل نمودند (005/0p<).
نتیجه گیری: هر دو گروه بیماران آسیب دیده از نظر ضعف عملکرد شناختی تقریباً در یک سطح بودند، اما عملکرد گروه آسیب دیده در ناحیه نیمکره راست در آزمون نحوی بسیار ضعیف تر از گروه دیگر بود. به این ترتیب، پژوهش حاضر مشابه تحقیقاتی که در زبان های انگلیسی و ایتالیایی شده، نقش حساس نیمکره راست را در پردازش ساخت های نحوی دگرگون و نادگرگون تایید می کند.
شبکه های عصبی مصنوعی: مدلی برای پیش بینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"با توجه به محدودیتها و ابهامهای موجود در مدلهای متداول آماری مانند از دست دادن دادههای مربوط به تعاملهای پیچیده و غیرخطی بین سازههای روانشناختی و برخی مفروضهها مانند همگونی واریـانسها و توزیع نرمال، پژوهش حاضر توانایی مدلهای شبکههای عصبی مصنوعی را برای مطالعات پیشبینی بررسی کرد. گروه نمونهای شامل 456 دانش ـ آموز پسر سال سوم دبیرستان پرسشنامه شخصیتی کالیفرنیا (CPI؛ گاف، 1975) و پرسشنـامه همسازی دانـشآموزان مدرسه (AISS، سینها و سینگ، 1993) را تکمیل و در پنج سطح همسازی (از ناسازگار تا کاملاً سـازگار) طبقهبندی شدند. تحلیل عاملی ترکیبهـای مختلف رگههـای شخصیتی نشان داد که برخی از شبکهها به دلیل ناهمخوانی بین تعداد متغیرها و معماریهای شبکه، نمیتوانند همسازی را پیشبینی کنند. اما بازنگری معمـاریها و تکرار شبکههـای جدید نسبت پیشبینی درست (نسبـت طبقهبندی شرکتکنندگان در سطوح همسازی مبتنی بر AISS) را بـه گونه ای معنـادار افـزایش داد. مـناسبترین شبکـه برای پیشبیـنی همسازی شامـل ترکیبی از متغیرهای شنـاختی انعطافپذیری، زنانگی، اشتراک و تحمل بود.
"
بررسی ارتباط بین کارکردهای شناختی اجرایی مغز با سلامت روان در سالمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آسیب روانی و اختلال شناختی از مشکلات شایع سالمندان است. هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین سلامت روان و کارکردهای شناختی قطعه پیشانی مغز در سالمندان است.
این مطالعه به شیوه مقطعی مقایسه ای انجام شد. در این پژوهش از پرسش نامه 28 سؤالی سلامت عمومی و آزمون های ارزیابی عملکردهای شناختی اجرایی قطعه پیشانی مغز (آزمون ردیابی، آزمون فراخنای اعداد و آزمون روانی کلامی) استفاده شد. پس از آن ارتباط بین سلامت روان و کارایی آزمون های عملکرد های شناختی قطعه پیشانی مغز با استفاده از آزمون های همبستگی بررسی شد.
یافته ها نشان داد که بین آزمون فراخنای اعداد و افسردگی، اضطراب و درد جسمسی ارتباط معنی داری وجود دارد.(مقادیر آماره پی به ترتیب 004/0، 039/0 و 007/0) همچنین بین آزمون روانی کلامی و افسردگی، اضطراب ارتباط معنی داری وجود دارد.(مقادیر آماره پی به ترتیب 006/0 و 001/0) همچنین بین آزمون ردیابی و اضطراب ارتباط معنی داری وجود دارد.(مقادیر آماره پی 014/0)
ارتباط بین افسردگی، اضطراب و سلامت شناختی، از نظریه تغیرات شناختی وابسته به سن قطعه پیشانی، نشات گرفته است مسیر قشری- استریاتومی- پالیدمی- تالاموسی- قشری قویاً مرتبط با عملکرد های شناختی اجرایی قطعه پیشانی در افراد افسرده و مضطرب به نا کارآمدی دچار می شود. نتیجه کاربردی که از این مطالعه و با کمک مطالعات آتی مداخله ای می توان گرفت این است که توانبخشی شناختی می تواند به عنوان درمانی برای افسردگی سالمندان مطرح شود.
انسان بیولوژیک، پسیکولوژیک، فانکشنال
حوزه های تخصصی:
سندرم نورولپتیک بدخیم ناشی از قطع مصرف کلوزاپین(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سندرم نورولپتیک بدخیم Neuroleptic Malignant Syndrome یک عارضه کشنده ناشی از داروهای آنتی سایکوتیک به ویژه نوع قدیمی (تی پیک) می باشد. این عارضه با مصرف کلوزاپین خیلی به ندرت گزارش شده است و برای درمان NMS بهتر است داروی آنتی سایکوتیک به کلوزاپین تبدیل گردد.
مواد و روش ها: بیمار مرد 42 ساله از حدود 20 سال قبل با تشخیص اسکیزوفرنیای مزمن تحت درمان بوده است. وی به علت مقاومت به درمان از 2 سال قبل تحت درمان با کلوزاپین بوده است. به دنبال قطع مصرف کلوزاپین دچار علایم NMS می گردد و پس از درمان مناسب علایم آن رفع شده و علایم حاد اسکیزوفرنیا آشکار می گردد و با شروع مجدد کلوزاپین علایم حاد بیماری کنترل می گردد.
نتیجه گیری: اگرچه NMS از عوارض جانبی مصرف داروهای آنتی سایکوتیک می باشد ولی کلوزاپین در درمان NMS مفید گزارش گردیده است. هم چنین کلوزاپین تنها داروی آنتی سایکوتیک است که در درمان NMS مفید است .
سندرم ویلیامز: ارتباط بین شناخت ، مغز و ژنتیک
حوزه های تخصصی:
سندرم ویلیامز یک اختلال نادر تک گیر (sporadic) است که با نمای خاص طبی، شناختی، نوروفیزیولوژیک، نوروآناتومیک و مشخصه های ژنتیکی همراه است. نشانه اصلی سندرم ویلیامز انفکاک بین توانایی شناختی در پردازش چهره و زبان، به عنوان نقاط قوت نسبی و توانایی های فضایی و به عنوان ضعف عمده می باشد. افراد مبتلا به سندرم ویلیامز بر خلاف مبتلایان به اتیسم، کاملا اجتماعی هستند. مشخصه عمده ژنتیکی در سندرم ویلیامز پیدایش یک حذف بر روی قطعه 11023 vq می باشد. سندرم ویلیامز با ویژگی های عصبی - ساختاری و عصبی فیزیولوژیک همراه است: سالم ماندن نسبی نواحی پیشانی، لیمبیک و نئوسربلار در بررسی های MRI و اشکالات کارکردی در مسیرهای عصبی دست اندرکار پردازش زبان و چهره که در مطالعات پتانسیل های انگیخته مغزی مشاهده می شود. ناهمخوانی های موجود در حوزه های شناختی، عصبی - ساختاری و عصبی فیزیولوژیک در سندرم ویلیامز از آن مدل مناسبی برای بررسی ارتباط بین شناخت، مغز و در نهایت ژن ها به وجود آورده است.
ارایه نقشه شناختی و مدل محاسباتی از عملکرد مغز در استرس هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: استرس و هیجان نقش مهمی در کیفیت زندگی انسان دارند. هدف این مقاله ارایه مدلی مناسب از آنها در شناخت حالات مغزی است.
روش: فعالیت های رفتاری و هیجانی، در درجه اول، با دستگاه لیمبیک ارتباط دارند؛ از این رو، در این تحقیق ابتدا به شناخت بخش های مهم مغز، از جمله قشر مغز، تالاموس، آمیگدالا، قشر پیش پیشانی، قشر حدقه ای - پیشانی، لوکوس سرولئوس، هیپوکامپ و هیپوتالاموس، و نقش آنها در واکنش های هیجانی پرداخته و سپس برای این حالت مغزی، یک نقشه شناختی جامع پیشنهاد شد. این نقشه شناختی، نقش اساسی دستگاه عصبی و هورمونی را در فرایند استرس هیجانی نشان می دهد.
یافته ها: با بیان روابط و مشخصه های لازم، یک مدل محاسباتی در جعبه ابزار سیمولینکِ نرم افزار MATLAB اجرا و برای تعیین صحت عملکرد مدل، آزمایش های مختلف انجام شد. نتیجه گیری: نتایج نشان دادند که در هنگام استرس هیجانی، قشر حدقه ای - پیشانی وارد عمل شده، هیجان را کاهش میدهد و از ادامه آن جلوگیری می کند. همچنین، مدل محاسباتی توانست رفتار مغز را در حالت استرس هیجانی به خوبی بیان کند؛ لذا می-تواند در مدل های بزرگ تر به عنوان یک زیرسیستم مورد استفاده قرار گیرد.
رابطه دست برتری با توانایی های دیداری- فضایی و انعطاف پذیری شناختی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه دست برتری با توانایی های دیداری- فضایی و انعطاف پذیری شناختی به مرحله اجرا در آمد.
روش : 120 نفر از دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی شهر تهران با میانگین سنی 18-17 سال که شامل 60 دختر و 60 پسر که نیمی از آنها چپ برتر و نیم دیگر راست برتر بودند با آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین و مکعب های کهس مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: تحلیل آماری با استفاده از روش تحلیل واریانس عاملی نشان داد که توانایی های دیداری- فضایی و انعطاف پذیری شناختی با دست برتری رابطه ای معنادار دارند.
نتیجه گیری: هم خوانی تفسیرهای نهایی این پژوهش در زمینه متغیرهای مرتبط با چپ برتری در جمعیت غیر بالینی، مبنی بر توانایی های بالای دیداری-فضایی در افراد چپ برتر و کاهش انعطاف پذیری شناختی در این افراد، قویاً در تایید نظریه گشوایند، بهان و گالابوردا (1980) است.
تأثیر برنامه مراقبت معنوی بر اضطراب بیماران ایسکمیک قلبی بستری در بخش مراقبت های ویژه قلب: یک کارآزمایی بالینی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بیماران ایسکمیک قلبی در مرحله حاد، اضطراب زیادی را تجربه می کنند و به نسبت بیمارانی که اضطراب کمتر دارند ، 5 مرتبه بیشتر به ایسکمی، سکته مجدد، تاکیکاردی یا تندتپشی (Tachycardia)، آریتمی یا اختلال ریتم قلبی (Arrhythmia) و فیبریلاسیون بطنی مبتلا می شوند. اضطراب بیش از اندازه، روند بهبود بیماری را به تأخیر می اندازد و احتمال مرگ بیمار را در ماه های اول افزایش می دهد. بیماری های تهدید کننده حیات مانند بیماری های قلبی منجر به دیسترس معنوی در افراد می گردند که این دیسترس معنوی می تواند تشدید کننده مشکلات فرد باشد و حتی به صورت درد غیر قابل کنترل یا اضطراب نمایان شود. مطالعات پیشنهاد کرده اند که مداخلات معنویت محور ممکن است اضطراب را کاهش دهد. از این رو پژوهشگران بر آن شدند تا با استفاده از نتایج یافته های تحقیقاتی، جستجوی وسیع کتابخانه ای و نظر کارشناسان مربوط، به تدوین یک برنامه مراقبتی معنویت محور اقدام نمایند و تأثیر اجرای آن را بر اضطراب بیماران ایسکمیک قلبی بستری در بخش مراقبت های ویژه مورد بررسی قرار دهند.
مواد و روش ها: این مطالعه، یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده بود که در سال 1389 در بخش مراقبت های ویژه قلب بیمارستان الزهرا (س) اصفهان انجام شد. 64 بیمار ایسکمیک قلبی بستری در بخش مراقبت های ویژه به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. برنامه مراقبت معنوی شامل حضور حمایت گرایانه، حمایت از تشریفات مذهبی بیمار و استفاده از سیستم های حمایتی بود که به مدت 3 روز انجام پذیرفت و پرسش نامه اضطراب Spielberger قبل و بعد از انجام مداخله در هر دو گروه تکمیل گردید. از نرم افزار آماری SPSS نسخه 18 و آزمون های 2c، Independent t و Paired t جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد.
یافته ها: میانگین نمره اضطراب قبل از انجام مداخله در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت (910/0 = P). این در حالی است که آزمون Paired t نشان داد میانگین نمره اضطراب (001/0 = P)، در گروه آزمون قبل و بعد از انجام مداخله معنوی محور تفاوت معنی داری دارد. همچنین مقایسه میانگین تغییرات نمره اضطراب بین دو گروه آزمون و شاهد بعد از انجام مداخله تفاوت معنی داری داشت (030/0 = P).
نتیجه گیری: برنامه مراقبتی معنویت محور، اضطراب بیماران ایسکمیک قلبی بستری در بخش مراقبت های ویژه را کاهش داد و پرستاران می توانند جهت کاهش اضطراب بیماران از برنامه مراقبت معنوی استفاده نمایند.
ارتباط بین کارکردهای اجرایی مغز با تصمیم گیری پرخطر در دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تکانشگری و تصمیم گیری پرخطر عامل کلیدی بسیاری از آسیب های فردی-اجتماعی و اختلال های رفتاری است. از طرفی در بسیاری از افراد مبتلا به این آسیب ها به ویژه اعتیاد سابقه اختلال نقص توجه و بیش فعالی گزارش شده است. به نظر می رسد تصمیم گیری نیازمند فرایندهای پایه ای شناختی از جمله حافظه کاری، توجه و کنترل مهاری باشد. هدف از این پژوهش بررسی ارتباط بین تصمیم گیری پرخطر با کارکردهای توجهی، حافظه کاری و کنترل مهاری است.
مواد و روش ها: در این پژوهش مقطعی 215 دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی در سال 1390 با استفاده از آزمون های نوروسایکولوژیک بارت برای بررسی تصمیم گیری پرخطر و آزمونهای اِن بک برای ارزیابی حافظه کاری، استروپ برای بررسی توجه، آزمون عملکرد مداوم برای توجه پایدار، برو/نرو برای بررسی کنترل مهاری مورد ارزیابی قرار گرفتند. از آزمون همبستگی پیرسون برای بررسی ارتباط بین کارکردهای اجرایی و تصمیم گیری پرخطر استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که ارتباطی بین تصمیم گیری پرخطر و کارکردهای توجه پایدار، انتخابی و انتقالی و حافظه کاری وجود ندارد(P>0.05). در مقابل بین کارکردهای کنترل مهاری و تصمیم گیری پرخطر ارتباط معنی داری وجود دارد(P<0.01).
نتیجه گیری: دلیل عدم ارتباط معنی دار بین کارکردهای توجهی و تصمیم گیری پرخطر را می توان خاستگاه آناتومیک متفاوت آنان دانست. به نحوی که کارکردهای توجهی در قشر پیش پیشانی خلفی خارجی و تصمیم گیری و کنترل مهاری هر دو در قشر میانی داخلی پیش پیشانی هدایت می شوند. بر اساس یافته های این پژوهش کنترل مهاری پیشگوی مناسبی برای تصمیم گیری پرخطر است و اثر بخشی تقویت آن بر کاهش تصمیم گیری پرخطر برای پژوهش های آتی توصیه می شود.
ارتباط سبک ها و مکانیزم های دفاعی با سیستم های مغزی/ رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: وقتی در مورد مکانیزم های دفاعی در حیطه شخصیت مطالعه می کنیم، در می یابیم که تفکر انسان همیشه منطقی، مبتنی بر واقعیت، عینی و هدفمند نیست. مکانیزم های دفاعی که وظیفه حفاظت در برابر اضطراب را بر عهده دارند، تحت تأثیر سیستم های مختلف مغزی/ رفتاری ممکن است کارکرد بهنجار یا نابهنجار داشته باشند. پژوهش حاضر با همین هدف به بررسی ارتباط سبک ها و مکانیزم های دفاعی با سیستم های مغزی/ رفتاری می پردازد. روش: 214 دانشجوی مؤنث تحصیلات تکمیلی یکی از دانشگاه های تهران به شیوه انتخاب تصادفی ساده با تکمیل پرسشنامه شخصیتی گری- ویلسون و پرسشنامه سبک های دفاعی در این پژوهش شرکت داشتند. داده ها با روش آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که سیستم فعال ساز رفتاری در ابعاد کلی با هیچ یک از سبک های دفاعی ارتباط ندارد اما مؤلفه اجتناب فعال با مکانیزم دفاعی رشد یافته والایش و پیشاپیش نگری ارتباط مثبت معنادار و با مکانیزم دفاعی رشد نایافته دلیل تراشی و فرافکنی ارتباط منفی معنادار دارد. سیستم بازداری رفتاری و مؤلفه های خاموشی و اجتناب منفعل، با سبک و مکانیزم های دفاعی رشد یافته ارتباط منفی معنادار و با سبک و مکانیزم های دفاعی رشد نایافته ارتباط مثبت معنادار دارد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که افراد دارای سیستم بازداری رفتاری غالب بیشتر از مکانیزم های دفاعی رشد نایافته استفاده می کنند.
نوروترانسمیترها و شناخت: بخش اول (سیستم های کولینرژیک، دوپا مینرژیک، آدرنرژیک، سرونرژیک و گابائرژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در دو دهه گذشته، موضوع نوروترانسمیترها و کارکردهای شناختی توجه بسیاری را به خود معطوف کرده است. در این مقاله، نقش سیستمهای کولینرژیک، دوپامینرژیک، آدرنرژیک، سروتونرژیک و گابائرژیک در رفتار شناختی مرور میشود.
روش: این مطالعه با روش مروری انجام شده است.
یافته ها و نتیجه گیری: نقش فعالیت سیستم کولینرژیک در حافظه و دمانس، یافته ای تکرار شونده است، اگرچه نمیتواند کل فرآیند حافظه را تبیین کند. جهت بررسی اثر نوروترانسمیترها بر یادگیری و حافظه نیز مطالعات آزمایشگاهی متعددی روی حیوانات انجام شده است. افزایش یا کاهش میزان نوروترانسمیترها و یا فعال یا مسدود شدن گیرندههای مربوطه، آشکار نموده که مکانیسمهای مختلفی در فرآیند یادگیری و حافظه دخالت دارند. وجود یک شبکه از سیستمهای متفاوت نوروترانسمیترها، میتواند نقش مهمی در یادگیری و پردازش حافظه داشته باشد.
سندرم نورولپتیک بدخیم ناشی از قطع مصرف کلوزاپین(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سندرم نورولپتیک بدخیم Neuroleptic Malignant Syndrome یک عارضه کشنده ناشی از داروهای آنتی سایکوتیک به ویژه نوع قدیمی (تی پیک) می باشد. این عارضه با مصرف کلوزاپین خیلی به ندرت گزارش شده است و برای درمان NMS بهتر است داروی آنتی سایکوتیک به کلوزاپین تبدیل گردد.
مواد و روش ها: بیمار مرد 42 ساله از حدود 20 سال قبل با تشخیص اسکیزوفرنیای مزمن تحت درمان بوده است. وی به علت مقاومت به درمان از 2 سال قبل تحت درمان با کلوزاپین بوده است. به دنبال قطع مصرف کلوزاپین دچار علایم NMS می گردد و پس از درمان مناسب علایم آن رفع شده و علایم حاد اسکیزوفرنیا آشکار می گردد و با شروع مجدد کلوزاپین علایم حاد بیماری کنترل می گردد.
نتیجه گیری: اگرچه NMS از عوارض جانبی مصرف داروهای آنتی سایکوتیک می باشد ولی کلوزاپین در درمان NMS مفید گزارش گردیده است. هم چنین کلوزاپین تنها داروی آنتی سایکوتیک است که در درمان NMS مفید است .
ویژگی های تصویربرداری مغز افراد دچار اختلال هویت جنسی در مقایسه با افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف این مطالعه مقایسه ویژگی های تصویربرداری مغز بیماران دچار اختلال هویتجنسی با افراد سالم بود .
روش: مطالعه به صورت توصیفی - تحلیلی انجام شد. برای هر یک از دو گروه بیمار و شاهد 30 نفر که واجد معیارهای ورود و فاقد معیارهای خروج بودند به روش غیرتصادفی از بین بیماران مراجعه کننده به بیمارستان روزبه، سازمان بهزیستی و پزشکی قانونی تهرا ن انتخاب شدند . اطلاعات جمعیت شناختی شامل قد و وزن و دورسر و مغز به وسیله MRI انجام شد. داده های FSE T2 3D به روش MRI اندکس ت وده بدن گردآوری و نرم افزار حجم سنجی ارزیابی گردید . حجم هسته قرمز، حجم پارانشیم مغز، حجم اینترادورال،و t حجم مایع مغزی نخاعی و مساحت کورپوس کالوزوم با به کارگیری آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . یافته ها : حجم هسته قرمز درحجم هسته قرمز و حجم اینترادورال و .(p<0/ گروه بیمار کمتر از گروه شاهد بود ( 01پارانشیم مغز زنان و مردان تفاوت معنی دار داشت . بین حجم هسته قرمز بیماران مرد و زنان طبیعی تفاوت معنی داری دیده نشد، ولی حج م هسته قرمز بیماران زن کمتر از مردان نرمال بود
نتیجه گیری : بین ساختار آناتومیک مغز افراد دچار اختلال هویت جنسی و افراد .(p<0/01) سالم تفاوت هایی مشاهده شد . در مراحل رشد و تمایز سامانه عصبی مرکزی، ممکن است ساختار آناتومی مغز این بیماران دچار تغییراتی شده و از مسیر معمول و طبیعی هماهنگ و همراستا با جنسیت فرد پیروی نکرده باشد.