فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۲۱۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اخیراً مداخلات رفتاری و شناختی «موج سوم»، توجه زیادی را بین پژوهشگران به خود اختصاص داده اند. پژوهش حاضر، به منظور بررسی اثربخشی یکی از این درمان ها، یعنی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT یا Acceptance and Commitment Therapy) ، این درمان را با درمان شناختی- رفتاری (CBT یا Cognitive - Behavioral Therapy) در اختلال وسواس- اجبار (OCD یا Obsessive- Compulsive Disorder) مقایسه کرده است.
مواد و روش ها: در این پژوهش از یک طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون استفاده شد. اجرای این پژوهش از بهمن ماه 1389 تا مهر ماه 1391 در مرکز خدمات روان پزشکی و روان شناسی پارسه بود.گروه های آزمایشی شامل دو گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy) (13n=) و درمان شناختی- رفتاری (Cognitive-Behavior Therapy) (13n=) بود. هر دو گروه ده جلسه دو ساعته درمان را یک بار در هفته دریافت کردند. 12 بیمار نیز در گروه کنترل (لیست انتظار) بودند. به منظور سنجش شدت وسواس، انعطاف پذیری روان شناختی و افسردگی از مقیاس وسواس فکری و عملی ییل براون (Yale Brown Obsessive- Compulsive Scale) ، پرسش نامه پذیرش و عمل و پرسشنامه افسردگی بک (BDI یا Beck Depression Inventory) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندگانه در نرم افزار SPSS تحلیل شد.
یافته ها: مقایسه گروه های درمانی حاکی از آن بود که بین گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه لیست انتظار در تمام مقیاس ها در پس آزمون تفاوت معنی داری وجود داشت و این تفاوت در پیگیری هم تداوم داشت (01/0P<). علاوه بر این، مقایسه گروه درمان شناختی- رفتاری با گروه لیست انتظار در پس آزمون نیز حاکی از آن بود که به جز متغیر انعطاف پذیری روان شناختی، بین دو گروه در بقیه مقیاس ها تفاوت معنی داری وجود داشت و این نتایج نیز تا یک ماه پس از درمان تداوم داشت (01/0P<) . دو گروه درمانی در پس آزمون فقط در پرسش نامه پذیرش و عمل تفاوت معنی داری نشان دادند (05/0P<) ، ولی در کاهش علایم وسواسی و نیز افسردگی تفاوت معنی داری نداشتند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در افزایش انعطاف پذیری روان شناختی مؤثرتر از درمان شناختی- رفتاری بود و این برتری در پیگیری نیز حفظ شد (01/0 P<).
نتیجه گیری: بر حسب نتایج حاصل از این پژوهش، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی- رفتاری هر دو تغییرات معنی داری در علایم وسواس ایجاد کردند. بنابراین این پژوهش، در مجموع حمایتی تجربی برای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در درمان وسواس فراهم می کند.
اثربخشی درمان مبتنی بر پردازش هیجانی بر بهبود بیماران مبتلا به وسواس شستشو(مطالعه موردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پردازش هیجانی در بهبود علایم وسواس شستشو صورت گرفت. این پژوهش به روش طرح نیمه آزمایشیتک موردی و از نوع خط پایه چندگانه انجام شد. بدین منظور، دو آزمودنی به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و تحت درمان قرار گرفتند. آزمودنی ها در مرحله پیش از درمان (خط پایه) و در طی جلسات و مرحله پیگیری یک ماهه، پرسشنامه وسواسی- اجباری مادزلی را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل چشمی و شاخص درصد بهبودی و میزان اثر استفاده شد. نتایج نشان داد که آزمودنی های مبتلا به وسواس شستشو، میزان بهبودی برابر 54/0 را داشتند. از سویی، میزان اثر در آزمودنی اول، 49/1و در آزمودنی دوم، 13/2 بود. نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که روش درمان مبتنی بر پردازش هیجانی بر اختلال وسواس شستشو موثر است. این روش با ایجاد تغییرات شناختی و شکل گیری احساسات مثبت موجب کاهش اضطراب فرد شده و در نتیجه، علائم فرد بهبود می-یابند.
مقایسه ی نشخوار فکری و مکانیسم های دفاعی در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال وسواسی-جبری با افراد غیر مبتلا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش، مقایسه ی نشخوار فکری و مکانیسم های دفاعی در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال وسواسی- جبری با افراد غیرمبتلا بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع پس رویدادی بود. نمونه شامل 30 نفر مبتلا به اختلال افسردگی (زن)، 30 نفر مبتلا به اختلال وسواسی- جبری (16 زن و14 مرد) و 60 نفر افراد غیرمبتلا (45 زن و 15 مرد) بود. نمونه ی بالینی با روش نمونه گیری هدفمند و نمونه ی غیرمبتلا به صورت هدفمند و با روش غربالگری با استفاده از پرسشنامه MMPI، انتخاب شدند. ابزارهای به کارگرفته شده شامل پرسشنامه-ی نشخوار فکری ، پرسشنامه ی مکانیسم های دفاعی و پرسشنامه ی 71 سؤالی MMPI بود. جهت تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد میزان استفاده از نشخوارفکری در گروه افسرده و وسواسی، بیشتر از گروه غیرمبتلا بود. میزان استفاده از سبک دفاعی رشدنایافته در گروه های مبتلا بیشتر از گروه غیرمبتلا و میزان استفاده از سبک روان آزرده نیز در مبتلایان به افسردگی بیشتر از گروه وسواسی و غیرمبتلا بود. علاوه بر آن نتایج نشان داد که بین سه گروه در مکانیسم های دفاعی فرافکنی، ناارزنده سازی، گذاربه عمل، بدنی-سازی، خیال پردازی اوتیستیک، لایه سازی، پرخاشگری منفعلانه، جابه جایی، مجزاسازی، فرونشانی، والایش، شوخ طبعی، پیشاپیش نگری، دیگردوستی کاذب و ابطال، تفاوت وجود دارد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، نشخوارفکری و مکانیسم های دفاعی نقش مهمی در اختلال های افسردگی اساسی و وسواسی - جبری دارند. تلاش در راستای کاهش به کارگیری نشخوار فکری و سبک های دفاعی رشدنایافته و روان آزرده می تواند گامی مهم جهت ارتقای سلامت روانی بیماران باشد.
بررسی اثربخشی توانبخشی شناختی در بازسازی کارکردهای اجرایی بیماران وسواسی جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: یکی از رویکرد های درمانی جدید که اثر بخشی آن قابل بررسی است، توان بخشی شناختی و تلاش در جهت ترمیم نقایص شناختی است.
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی توانبخشی شناختی در بازسازی کارکردهای اجرایی بیماران وسواسی جبری بود.
روش: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. در این پژوهش حجم جامعه 300 نفر بیمار وسواسی جبری است که از بین آنها نمونه ای متشکل از 30 نفر (15 نفر گروه آزمایشی و 15 نفر گروه کنترل بودند) که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق سه آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین، آزمون رنگ واژه استروپ و خرده مقیاس فراخنای ارقام معکوس وکسلر جمع آوری شد. و داده ها با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که برنامه توانبخشی در بهبود مفهوم سازی و انعطاف پذیری ذهنی تاثیر مثبتی دارد (01/0> P). همچنین برنامه توانبخشی در بهبود آغازگری و طرح پذیری ذهنی افراد تاثیر دارد یعنی برنامه توانبخشی بر روی کاهش زمان پاسخگویی در کارت های یک، دو و سه تاثیر مثبتی داشته است به عبارت دیگر این برنامه توانبخشی بر روی گروه آزمایش در متغیر بهبود آغازگری و طرح پذیری تاثیر قابل توجهی داشته است ( 01/0 > P). یافته ها همچنین نشان داد که این برنامه توانبخشی در بازداری پاسخ تاثیری ندارد (05/0P<). این طرح همنچنین حافظه شنیداری بیماران وسواسی جبری را بهبود بخشید. (01/0 > P) نتیجه گیری: به طور کلی در پژوهش حاضر برنامه توانبخشی شناختی مفهوم سازی، انعطاف پذیری ذهنی، آغازگری و طرح پذیری و حافظه شنیداری بیماران وسواسی جبری را بهبود بخشیده اما در بازداری پاسخ تاثیر مثبتی نمی گذارد، بنابراین توانبخشی شناختی در بازسازی کارکرد های اجرایی بیماران وسواسی جبری موثر است
اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر مواجهه و جلوگیری از پاسخ، برشدت علائم اختلال وسواسی- جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر مواجهه و جلوگیری از پاسخ بر کاهش علائم اختلال وسواسی- جبری، بوده است.
روش: بدین منظور تعداد 20 نفر از مراجعان مبتلای داوطلب، به شیوه ی نمونه گیری در دسترس، انتخاب، و در دو گروه آزمایش (10 نفر) و کنترل (10نفر) گمارش شدند. برای گروه آزمایش 12 جلسه گروه درمانی مبتنی بر مواجهه و جلوگیری از پاسخ، به صورت هفتگی اجرا شد، اما گروه کنترل در معرض هیچ مداخله ای قرار نگرفتند. پرسشنامه ی وسواسی- جبری ییل براون در مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد استفاده قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی و تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد گروه درمانی مبتنی بر مواجهه و جلوگیری از پاسخ، منجر به کاهش معنی دار شدت نشانه های وسواسی- جبری گروه آزمایش، نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون شده است. نتایج پیگیری سه ماهه نیز حاکی از تداوم معنادار اثربخشی مداخله بود.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر، می توان این گونه نتیجه گیری کرد که گروه درمانی مبتنی بر مواجهه و جلوگیری از پاسخ، می تواند به عنوان روش مؤثری در بهبود نشانه های اختلال وسواسی- جبری به کار رود.
بررسی اثربخشی آموزش بازداری از پاسخ بر کاهش علایم زیرگروه ADHD مرکب ، عمدتاً بی توجه و ADHD همراه با ODD(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحقیقات، تفاوت میان زیرگروه های ADHD مطرح است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش بازداری از پاسخ بر کاهش علایم زیرگروه های ADHD مرکب، عمدتاً بی-توجه و ADHD همراه با ODD در یک نمونه 6 نفری مبتلا به این اختلال در محدوده سنی 7-10 ساله بود. با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس و بهره گیری از مصاحبه بالینی و پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI-4) و آزمون هوش ریون کودکان (دامنه هوشی 90-119) نمونه ها انتخاب و در یک بررسی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه، فرایند درمان بر روی (2 نفر گروه ترکیبی، 2 نفر عمدتاً بی توجه، 2 نفر ADHD همراه با ODD) انجام شد. یافته ها نشان داد که طی تحلیل دیداری نمودارها و نیز براساس شاخص های آمار توصیفی، آموزش بازداری از پاسخ موجب کاهش علایم ADHD نوع ترکیبی و ADHD عمدتاً بی توجه می شود. آموزش بازداری از پاسخ موجب کاهش معنی دار علایم زیرگروه ADHD/ODD نمی-گردد.
اثربخشی طرحواره درمانی بر کاهش شذت علائم افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی-جبری: پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: طرحواره درمانی که توسط یانگ و همکارانش به وجود آمده، درمانی نوین و یکپارچه است که عمدتاً بر اساس بسط و گسترش مفاهیم و روش های درمان شناختی- رفتاری کلاسیک برای درمان اختلالات منش شناختی بنا شده است. هدف این مطالعه تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر علائم اختلال شخصیت وسواسی- جبری و افسردگی در یک مورد مبتلا به شخصیت وسواسی- جبری بود. روش: شرکت کننده این پژوهش یک زن مجرد 32 ساله مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- جبری بود که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته SCID برای اختلالات محور یک و دو تشخیص داده شد. برای سنجش علائم شخصیت وسواسی- جبری از پرسشنامه سنجش اختلال شخصیت وسواسی- جبری مارتوکویچ و برای سنجش علائم افسردگی از پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد. در این پژوهش از روش پژوهش مورد منفرد با طرح A-B استفاده شد. در این روش پس از موقعیت خط پایه، مداخله آغاز شد و 16 جلسه طرحواره درمانی برای این بیمار اجرا شد. دو جلسه پیگیری، یک ماه و دو ماه بعد از جلسه شانزدهم اجرا گردید. یافته ها: یافته های این پژوهش که طی تحلیل دیداری نمودار داده ها بر اساس شاخص های آمار توصیفی و تحلیل دیداری، در مرحله پیگیری نسبت به خط پایه مداخله در کاهش افسردگی و علائم شخصیت وسواسی شرکت کننده مؤثر بوده است. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه همسو با پژوهش های قبلی نشان داد که طرحواره درمانی باعث کاهش علائم افسردگی و شخصیت وسواسی- جبری در افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- جبری می شود.
مقایسه نقش تبیینی کمال گرایی در ویژگی های وسواسی جبری و نگرش های خوردن مرضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: کمال گرایی مرضی ارتباط نزدیکی با اختلالات خوردن و وسواسی جبری دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تبیینی کمال گرایی در ویژگی های وسواسی جبری و نگرش های خوردن مرضی بود. روش: این پژوهش از نوع تحقیقات همبستگی بود. نمونه ای به حجم 790 نفر از بین دانشجویان به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. شرکت کننده ها به پرسشنامه های بازنگری شده وسواسی جبری، نگرش های اختلال خوردن و کمال گرایی هیل پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چند متغیره همزمان تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که نقش تبیینی کمال گرایی در ویژگی های وسواسی جبری بیشتر از نگرش های خوردن مرضی است. نتایج سهم بیشتر کمال گرایی ناسازگار را در پیش بینی ویژگی های وسواسی جبری و نگرش های خوردن مرضی نشان داد. همچنین، کمال گرایی سازگار در هیچ یک از دو مورد نقش قابل ملاحظه ای نداشت. نتیجه گیری: نقش بیشتر کمال گرایی در پیش بینی علائم وسواسی- جبری همسو با الگوی پدیدارشناسی آن می باشد. همچنین کاهش نقش تبیینی کمال گرایی در نگرش های خوردن مرضی احتمالاً به ماهیت ابزارهای سنجش کمال گرایی مربوط می شود.
مقایسه کارکردهای اجرایی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: طی دهه های اخیر نقصان کارکردهای اجرایی به عنوان یکی از فرضیات سبب شناختی در طیف گسترده ای از اختلالات اضطرابی مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از مطالعه حاضر مقایسه کارکردهای اجرایی افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری و همتایان بهنجار آن ها بود. روش: در یک مطالعه مقطعی، 46 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی- جبری با 46 فرد سالم به روش نمونه گیری در دسترس مورد مقایسه قرار گرفتند. این پژوهش از نوع علّی- مقایسه ای بوده و از آزمون های رنگ- واژه استروپ، استروپ هیجانی، دسته بندی کارت های ویسکانسین و عملکرد مداوم برای جمع آوری داده ها استفاده شد. برای تحلیل داده ها آزمون t استودنت به کار برده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در آزمون استروپ، گروه مبتلا به اختلال وسواسی- جبری به طور معناداری واکنش کندتری داشتند. همچنین نتایج نشان داد که دو گروه در زمان واکنش آزمون استروپ هیجانی به لحاظ آماری تفاوت معنادار دارند و نتایج بیانگر بیشتر بودن تعداد پاسخ های درست در گروه افراد سالم می باشد. در آزمون عملکرد مداوم، خطای ارتکاب در گروه مبتلا به اختلال وسواسی- جبری به طور معناداری بیشتر از گروه مقایسه بود؛ اما دو گروه در زمان واکنش و خطای حذف مشابه بودند. در آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین، گروه مقایسه در خطای درجاماندگی و تعداد پاسخ های صحیح، عملکرد بهتری داشتند. نتیجه گیری: اختلال وسواسی- جبری، می تواند به صورت نوعی کژکاری در کارکردهای اجرایی در نظر گرفته شود. یافته های مطالعه حاضر در زمینه نقصان توانایی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری در عملکردهای اجرایی همچون توجه و تصمیم گیری قابل بحث است.
تأثیر آموزش شناختی- رفتاری رابطه مادر و کودک بر کاهش علایم وسواسی جبری کودکان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش های چند دهه اخیر بر روی اثرات روابط مبتنی بر دلبستگی و نحوه تربیت مراقبان کودک و اثرات آن نشان داده اند که سبک تربیت والدین و کیفیت رابطه ای والد و کودک در شکل گیری اضطراب کودک نقش معنی داری دارد، هدف از اجرای این پژوهش، بررسی میزان اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری رابطه مادر و کودک بر کاهش علایم وسواس جبری در کودکان است.
مواد و روش ها: در یک مطالعه کارآزمایی بالینی 30 نفر از مادران کودکان 12-6 سال که کودکان آن ها بر اساس معیارهای DSM_IV_TR (Diagnostic and statistical manual of mental disorders) تشخیص اختلال وسواس جبری داشتند، با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آموزش شناختی- رفتاری رابطه مادر و کودک و شاهد قرار گرفتند. مادران گروه مداخله، بدون حضور کودکان در 12 جلسه 2 ساعته آموزش شناختی رفتاری شرکت کردند. به منظور جمع آوری داده ها مقیاس سنجش وسواس Yale-Brown به عنوان پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری اجرا شد و داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و بهره گیری از نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: گروه مداخله و شاهد در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری را نشان داد که بیانگر کاهش افکار و اعمال وسواسی جبری در حیطه های زمان، تداخل، ناراحتی، مقاومت و کنترل در گروه مداخله بود.
نتیجه گیری: آموزش شناختی- رفتاری رابطه مادر و کودک در تمام حیطه ها بر کاهش وسواس کودکان مؤثر بوده است.
شیوع اختلال وسواسی-جبری در بین زنان 20 تا 40 ساله ی شهرستان اردبیل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: شیوعاختلال وسواسی-جبری به عنوان بیماری پنهاننسبت به سایر اختلالات روانی در جمعیت عمومی به خوبی اثبات نشده است. هدف تحقیق حاضر بررسی شیوع این اختلال و زیرمجموعههای آن و ارتباط آن با برخی از ویژگیهای جمعیتشناختی در بین زنان 20 تا 40 سالهی شهرستان اردبیل بود.
روشکار: در این مطالعهی توصیفیمقطعی در پاییز 1389 با استفاده از نمونهگیری خوشهای از بین زنان 20 تا 40 سالهی شهرستان اردبیل، 1790 زن انتخاب و پرسشنامهی اختلال وسواسی-جبری را تکمیل کردند. بعد از جداسازی پرسشنامههای ناقص، دادههای 1557 نفر تحلیل شده و از زنانی که یک انحراف معیار بالاتر از میانگین کسب کرده بودند، مصاحبهی تشخیصی به عمل آمد. دادهها با استفاده از فراوانی، درصد و آزمون کروسکال-والیس تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که شیوع وسواس فکری و عملی در بین زنان 37/9 درصد میباشد. بیشترین فراوانی وسواس به ترتیب مربوط به وسواس فکری، نظم و ترتیب، شستشو و شک و تردید و کمترین فراوانی مربوط به وسواس احتکار بود. همچنین زنان خانهدار، بیکار و کمسواد، نمرات بالایی در پرسشنامهی اختلال وسواسی-جبری داشتند.
نتیجهگیری: میزان شیوع اختلال وسواسی-جبری در بین زنان 20 تا 40 سالهی شهرستان اردبیل، بالاتر از میزان شیوع گزارش شده در داخل و خارج کشور میباشد که لزوم توجه به این امر را آشکار میسازد.
بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر استنتاج، بر کاهش علائم وسواس فکری و عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی روش درمان مبتنی بر استنتاج بر کاهش علائم وسواس فکری و عملی انجام شده است. روش تحقیق مطالعه حاضر از نوع تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. تعداد 30 زن مبتلا که از طریق مصاحبه بالینی(SCID) تشخیص اختلال وسواس فکری- عملی را دریافت کرده بودند، بطور تصادفی در گروههای آزمایشی و کنترل (لیست انتظار) قرار گرفتند. شرکت کنندگان مقیاس وسواس فکری-عملی یل براون (Y-BOCS) و آشفتگی استنتاج(ICQ ) را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. افراد گروه آزمایشی در 12 جلسه درمان گروهی مبتنی بر استنتاج دریافت کردند. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش، از روش تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که، بین گروه های آزمایشی و کنترل در همه مقیاس های وسواس فکری- عملی یل براون (Y-BOCS) ودر آشفتگی استنتاج(ICQ ) به جز علائم وسواس پرخاشگری، مذهبی و جنسی، تفاوت معناداری وجود داشت. درمان مبتنی بر استنتاج در کاهش علائم وسواس فکری و عملی از اثربخشی لازم برخوردار است.
سازمان شخصیت افراد با نشانه های وسواس، افسردگی، افسردگی همراه با وسواس و به هنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق با هدف مقایسة سازمان شخصیت (نوروتیک، مرزی و سایکوتیک) گروه های غیر بالینی با نشانه های اختلالات وسواس- اجباری، افسردگی، افسردگی - وسواس- اجباری و افراد بهنجار انجام شد. به این منظور، نمونه های این پژوهش متشکل از 60 نفر با نشانه های اختلال وسواس- اجباری، 60 نفر با نشانه های افسردگی، 60 نفر با نشانه های افسردگی- وسواس- اجباری و 60 نفر به هنجار، با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. شرکت کنندگان در این تحقیق به ابزارهایی مانند سیاهة سازمان شخصیت کرنبرگ، پرسشنامة افسردگی بک 2 و پرسشنامة وسواس- اجباری مادزلی پاسخ دادند. نهایتاً داده ها با روش های آماری از قبیل میانگین، انحراف معیار، تحلیل واریانس چند متغیری، تحلیل واریانس یک راهه، کراسکال والیس، آزمون توکی و یومن ویتنی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که اگر چه هر 4 گروه در سطح نوروتیک سازمان شخصیت قرار گرفتند، اما نمرات افراد با نشانه های وسواس، افسردگی، افسردگی - وسواس، در ابعاد سازمان شخصیت به طور معناداری بیشتر از افراد بهنجار بود. این یافته ها، اطلاعات بیشتری را پیرامون اختلال وسواس و افسردگی فراهم نموده که می توانند در جهت تشخیص، تبیین نشانه ها، تشخیص افتراقی و برنامه ریزی طرح درمان، مفید واقع شوند.
مقایسه مؤلّفه های فراشناخت در نوجوانان مبتلا و غیرمبتلا به اختلال وسواس فکری ـ عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی مقایسه ای مؤلّفه های فراشناخت در نوجوانان مبتلا و غیرمبتلا به اختلال وسواس فکری ـ عملی بود. روش پژوهش از نوع علّی ـ مقایسه ای بود، به منظور بررسی فرضیه های پژوهش، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس نمونه ای به حجم 60 نفر انتخاب شد، به صورتی که 30 نوجوان مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی بودند (از میان افراد مراجعه کننده به درمانگاه های روان پزشکی بیمارستان های امام حسین (ع) و روزبه شهر تهران) و 30 نوجوان غیرمبتلا به اختلال مذکور بودند (از میان دانش آموزان شهر تهران). برای جمع آوری داده ها از تشخیص روان پزشک و مصاحبه بالینی سازمان یافته مطابق با چهارمین نسخه بازنگری شده راهنمای آماری و تشخیص اختلالات روانی انجمن روان پزشکان آمریکا، فرم کوتاه پرسشنامه فراشناخت ولز و کارترایت – هاتون و پرسشنامه وسواس فکری – عملی مادزلی استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون T دو گروه مستقل تحلیل شدند. نتایج نشان داد که فراشناخت نوجوانان مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی در مقایسه با نوجوانان غیرمبتلا به این اختلال متفاوت است و تنها در مؤلّفه مربوط به لزوم کنترل افکار در دو گروه تفاوتی مشاهده نشد. با توجه به نتایج به دست آمده، باورهای فراشناخت در مهم جلوه دادن افکار، احساسات، لزوم انجام دادن آیین مندی های وسواسی و همچنین در نگهداری، پایداری و تشدید نشانه های بیماری در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی نقشی مهم را ایفا می کنند.
بررسی مقایسه ای صفات شخصیتی در افراد وسواسی اجباری و بهنجار
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه صفات شخصیتی در افراد وسواسی-اجباری و بهنجار صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه مبتلایان به اختلال وسواسی – اجباری (اعم از مؤنث و مذکر) مراجعه کننده به مراکز درمانی موجود در شهر تبریز تشکیل می دادند. در این راستا که در قالب طرح علّی - مقایسه ای انجام شد، تعداد 30 نفر (18زن و 12مرد) از بیماران وسواسی به صورت در دسترس از مراکز و کلینیک های روانپزشکی شهر تبریز انتخاب و با 30 نفر (18زن و12مرد) از افراد سالم که از طریق اطلاعات دموگرافیک همتاسازی شده بودند، با استفاده از سیاهه وسواس فکری – عملی مادزلی (MOCI) و پرسش نامه 5 عامل شخصیتی نئو مورد ارزیابی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها بر پایه نرم افزار (17)SPSS انجام شد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد تفاوت معنی داری بین دو گروه در نمره کل صفت نوروتیسیسم و چهار خرده مقیاس این صفت یعنی اضطراب، افسردگی، کمرویی و آسیب پذیری وجود دارد و افراد مبتلا به OCD در این صفت و از شش خرده مقیاس در چهار خرده مقیاس آن نمرات بالاتری کسب کردند. اما در دو خرده مقیاس نوروتیسیسم و صفات برون گرایی، انعطاف پذیری، دلپذیر بودن، با وجدان بودن و خرده مقیاس های آنها بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بنظر می رسد افراد مبتلا به OCD در قیاس با افراد بهنجار حداقل در صفت شخصیتی نوروتیسیسم عمده ترین تفاوت و بالاترین نمرات را دارا می باشند.
سیستم های مغزی- رفتاری، باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: سیستم های مغزی- رفتاری تأثیر زیادی بر شخصیت و رفتار انسان دارند. سیستم بازداری رفتاری با رفتارهای اجتناب و کناره گیری مرتبط است؛ در حالی که سیستم فعال ساز رفتاری با رفتار روی آورد در ارتباط می باشد. بیش فعالی و کم کنشی هر یک از این سیستم ها می تواند دامنه وسیعی از اختلالات را تبیین کند. پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین فعالیت سیستم های مغزی- رفتاری، باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر فراشناختی در بیماران مبتلا به وسواسی- اجباری انجام گرفت.
روش: در این پژوهش که از نوع مطالعات همبستگی بود، 80 بیمار مرد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری با روش نمونه گیری در دسترس از بین مراجعه کنندگان به مراکز روان پزشکی 22 بهمن و ابن سینای شهر مشهد در شش ماهه اول سال 1391 انتخاب شدند. آزمودنی ها پرسشنامه های وسواسی- اجباری مادزلی، شخصیت گری ویلسون، باورهای فراشناخت- 30 سؤالی و راهبردهای کنترل فکر را تکمیل نمودند. داده های پژوهش از طریق روش همبستگی و رگرسیون چندگانه گام به گام تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: باور نیاز به کنترل افکار و راهبرد تنبیه خود، بیشترین همبستگی را با سیستم بازداری رفتاری داشتند. خودآگاهی شناختی، باورهای مثبت درباره ی نگرانی و باورهای مربوط به کنترل ناپذیری و خطر؛ راهبردهای تنبیه خود و نگرانی؛ و سیستم بازداری رفتاری قوی ترین پیش بینی کننده های علائم وسواس بودند.
نتیجه گیری: بین باورهای فراشناختی، راهبردهای کنترل فکر و سیستم های مغزی- رفتاری در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری ارتباط معناداری وجود دارد. آشنایی با سطوح فراشناختی و انتخاب راهبردهای کنترل فکر مناسب در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری، می تواند چارچوب ارتباط این اختلال را با سیستم های مغزی- رفتاری مشخص تر سازد.
مقایسه سبک های تفکر، سبک های اسناد، خوش بینی و بد بینی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور مقایسه سبک های تفکر، سبک های اسناد، خوش بینی و بدبینی درافراد مبتلا به اختلال وسواس و بهنجار صورت گرفت. این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه بیماران مبتلا به اختلال وسواس در شهر اردبیل که در سال 1391 به کلینیک های تخصصی روانپزشکی مراجعه کرده بودند تشکیل می دهد. نمونه پژوهشی 40 بیمار وسواس به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با 40 نفر بهنجار مقایسه شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه وسواس فکری-عملی، پرسشنامه سبک های تفکر، پرسشنامه سبک های اسناد و پرسشنامه بازنگری شده جهت مندی زندگی استفاده شد. داده های پژوهش با روش های آماری تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. طبق یافته های پژوهش سبک های تفکر در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی مختل تر از افراد بهنجار است. هم چنین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی بدبین تر و دارای سبک اسناد کلی، درونی و پایدار هستند. نتایج بیان گر اهمیت نقش س بک های تفکر، سبک های اسناد، خوش بینی و بدبینی در شکل گیری و گسترش اختلال وسواس فکری- عملی است.
مقایسه ذهن آگاهی و حساسیت اضطرابی در دانشجویان دارای احتکار وسواسی و علائم اختلال بدشکلی بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه ذهن آگاهی و حساسیت اضطرابی در میان دانشجویان دچار احتکار وسواسی و بدشکلی بدن بود.
روش: این پژوهش، توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای است. جامعه ی آماری این پژوهش را کلیه ی دانشجویان پیام نور دانشگاه های استان تهران که در سال تحصیلی 92- 91 مشغول به تحصیل بودند، تشکیل می دهد. نمونه پژوهش شامل 30 نفر از دانشجویانی بود که در پرسشنامه احتکار وسواسی نمره بالا گرفته بودند و همچنین 30 نفر از دانشجویانی بود که در مقیاس اختلال بد شکلی بدنی نمره بالا گرفته بودند برای جمع آوری داده ها از مقیاس ذهن آگاهی، مقیاس حساسیت اضطرابی، مقیاس رفتارهای ذخیره ای، پرسشنامه چند بعدی خود بدنی و مصاحبه بالینی ساختار یافته استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که بین دانشجویان دو گروه در ذهن آگاهی و حساسیت اضطرابی تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجه گیری: در مجموع دانشجویان گروه دارای علائم اختلال بدشکلی بدنی از ذهن آگاهی پایین تر و حساسیت اضطرابی بالاتری نسبت به دانشجویان گروه احتکار وسواسی برخوردارند. این نتایج نشان می دهد که مشکل در سازماندهی اطلاعات، ترس از ارزیابی منفی و انزوا ازجمله عوامل خطر پذیر برای ابتلای این افراد به اختلالات روانی و بدشکلی بدنی است.