فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۱٬۰۶۴ مورد.
نشانگان آسپرگر
اثر شیوه های درمانی نوروسایکولوژیک در کارآمدی خواندن دانش آموزان با نارساخوانی تحولی نوع ادراکی
مقایسه ی عملکرد دانش آموزان دختر 8-6 ساله ی با و بدون اختلال نافرمانی مقابله ای در تکالیف نظریه ی ذهن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، مقایسهی عملکرد دانشآموزان دختر 8-6 سالهی با و بدون اختلال نافرمانی مقابلهای در تکالیف نظریهی ذهن بود.
روشکار: در مطالعهی علیمقایسهای حاضر،180 دانشآموز دختر 8-6 ساله (60 نفر با اختلال نافرمانی مقابلهای،120 نفر بدون این اختلال) که در سال تحصیلی
89-1388 در دبستانهای شمال و جنوب تهران مشغول به تحصیل بودند، از طریق نمونهگیری خوشهای مرحلهای بررسی شدند. برای تعیین نظریهی ذهن از آزمون نظریهی ذهن پارکر و همکاران و برای تشخیص اختلال نافرمانی مقابلهای از دو پرسشنامهی مقیاس درجهبندی اختلال رفتار ایذایی و سیاههی اختلال نافرمانی مقابلهای استفاده شد. دادهها با روش تحلیل واریانس و تی مستقل تحلیل شدند.
یافتهها: بنا بر تحلیل دادهها، عملکرد دانشآموزان بدون اختلال نافرمانی مقابلهای به گونهی معنیداری در تکالیف نظریهی ذهن از عملکرد دانشآموزان دارای این اختلال، بالاتر بود (05/0>P). همچنین تفاوت عملکرد دانشآموزان با و بدون اختلال نافرمانی مقابلهای در سطوح مختلف سنی، معنیدار است (001/0>P).
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش حاکی از این بود که دانشآموزان مبتلا به اختلال بیاعتنایی مقابلهای در انجام تکالیف نظریهی ذهن، نقص دارند
ویژگی های زمینه ای دختران و زنان گریزان از خانه، تحت پوشش مراکز بازپروری سازمان بهزیستی استان تهران
اثربخشی آموزش مدیریت شرم مبتنی بر برنامه PEGS در کاهش قلدری نوجوانان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قلدری در مدرسه شکلی از خشونت سطح پایین است که امروزه مورد توجه پژوهشگران و روانشناسان تربیتی قرار گرفته است.این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مدیریت شرم مبتنی بر برنامه PEGS در کاهش قلدری نوجوانان دختر انجام گرفت و برای تحقق آن از روش تحقیق نیمه آزمایشی، طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. در این راستا، دانش آموزان دوره راهنمایی سه مدرسه دولتی دخترانه شهر تبریز با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و غربال شدند و در نهایت، سی نفر از هر مدرسه به روش نمونه گیری هدفمند و مبتنی بر نتایج مقیاس قلدری، مشاهده حین اجرای آزمون و درجه بندی معاونین آموزشی مدرسه انتخاب شدند. هر گروه متشکل از 15 نفر بود. پنج مربی ارایه بسته آموزشی و پلاسیبو به گروه های آزمایشی و کنترل را بر عهده داشتند. نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیره نشان داد که مداخله اثربخش بوده (92/20=F، 001/0>P) و آموزش مدیریت شرم در طی هشت جلسه هفتگی 75 دقیقه ای، 20% از تغییرات قلدری را تبیین می کند. مطابق با یافته های پژوهشی و تأیید روایی بسته آموزشی، توجه بر مساله قلدری نوجوانان و به کارگیری بسته آموزشی حاضر در گروه های هدف با در نظر گرفتن محدودیت های تحقیق پیشنهاد می شود.
اثربخشی نوروفیدبک بر کاهش پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه بیش فعالی (ADHD)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش پسخوراند عصبی بر کاهش میزان پرخاشگری کودکان دچار نقص توجه و بیش فعالی بود. روش پژوهش، شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری، کودکان 12- 7 ساله پسر که از مراجعه کننده به مرکز جامع اعصاب و روان درمانگران بهجو که 80 نفر در سال تحصیلی 94 –1393بود. از میان آنها تعداد 40 نفر که دچار نقص توجه و بیش فعالی بودند به شیوه نمونه گیری هدفمند به طور تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش جای گرفتند. اختلال نقص توجه و بیش فعالی با استفاده از فهرست بازبینی مصاحبه بالینی بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی،ویرایش پنجم،2013.، مصاحبه تشخیصی با روانپزشک و آزمون اختلاط دیداری شنیداری استنفورد و ترنر 1995 و آزمون پرخاشگری کودکان شهیم 1385 تشخیص داده شد . آموزش پسخوراند عصبی با هدف کاهش تتا به بتا با سرکوب تتا و افزایش بتا و ریتم حسی-حرکتی در طی ده هفته 30 جلسه هرهفته سه جلسه اجرا شد. کودکان هر دو گروه در مرحله پیش و پس آزمون وپیگیری دوماهه مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته های حاصل از تحلیل کواریانس تک متغیری و تحلیل کواریانس چند متغیری و آزمون تکرار سنجش نشان داد که درمان پسخوراند عصبی سبب بهبود معناداری در پرخاشگری کلامی، جسمانی و رابطه ایی می شود. در مجموع نتایج نشان داد که درمان آموزشی پسخوراند عصبی بر پایه انعطاف پذیری عصبی می تواند منجر به بهبود پرخاشگری در کودکان دچار نقص توجه و بیش فعالی شود.
آموزش بازداری پاسخ، توانایی برنامه ریزی و سرعت پردازش به کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی: مقایسه رویکرد توانبخشی شناختی- حرکتی با دارو درمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی به عنوان یک اختلال عصبی- رشدی، علاوه بر نشانه های رفتاری خاص با نقص در کارکردهای شناختی همراه است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی اثربخشی دو رویکرد توانبخشی شناختی- حرکتی و دارو درمانی در بهبود کارکردهای اجرایی کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی انجام شد. این یک مطالعه نیمه آزمایشی با سنجش های پس آزمون و پیگیری بود که در یک طرح یک سر کور سه گروه را باهم مقایسه می کرد. 48 کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی به شیوه نمونه گیری ملاکی انتخاب و بر اساس شدت اختلال همتا شده و به طور تصادفی به سه گروه توانبخشی شناختی- حرکتی (16 نفر)، دارو درمانی (16 نفر) و کنترل فعال (16 نفر) گمارده شدند. تمام شرکت کنندگان توسط فرم کوتاه سه خردآزمونی هوش وکسلر کودکان- تجدیدنظرشده و آزمون های رنگ-واژه استروپ، برج لندن و رمزنویسی وکسلر مورد آزمون قرارگرفتند و والدین آنها، این کودکان را با پرسشنامه علائم مرضی کودک-4 (CSI-4) رتبه بندی نمودند. داده ها با استفاده از تحلیل ورایانس چند متغیری و آزمون های تی وابسته با تصحیح بن فرونی به عنوان آزمون های تعقیبی، تحلیل شدند. توانبخشی شناختی حرکتی به طور معناداری منجر به تغییرات موثر و پایدار در عملکرد آزمودنی ها در مولفه های کارکرد اجرایی اعمّ از بازداری پاسخ، برنامه ریزی و سرعت پردازش شد و تنها در مولفه سرعت پردازش، تغییرات ایجاده شده در مرحله پیگیری افت معنادار به سطوح پایین تر را نشان داد. بعلاوه، با وجود عملکرد بهتر کودکان گروه توانبخشی شناختی- حرکتی نسبت به گروه دارودرمانی، تغییرات ایجاد شده به لحاظ آماری معنادار نبود. به طور کلی این یافته ها بیانگر آن بود که توانبخشی شناختی- حرکتی رویکرد اثربخشی در درمان اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی است و می توان از آن به عنوان یک فن درمانی مکمل دارودرمانی استفاده کرد.
رابطه مهارت های حرکتی در پیش بینی مهارت اجتماعی و رفتار چالشی (تکراری) کودکان با اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه مهارت های حرکتی با مهارت های اجتماعی و رفتارهای چالشی کودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شده است. روش پژوهش از نوع تحقیقات توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری، شامل کلیه کودکان پسر با اختلال مراکز ویژه اتیسم شهر تهران در سال 1396- 1395 است. از کل جامعه هدف، تعداد 50 پسر با اختلال طیف اتیسم در دامنه سنی 5 تا 14 سال به عنوان نمونه آماری به روش نمونه گیری خوشه تصادفی شدند. از فرم معلم مقیاس مهارت اجتماعی الیوت و گرشام (1999)، مقیاس تجدید نظر شده رفتارهای تکراری (2000) و مقیاس رشد حرکتی درشت اولریخ2 (2000) برای گردآوری اطلاعات استفاده شد. داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون، رگرسیون، آزمون t تحلیل شدند. نتایج نشان داد مهارت های حرکتی با مهارت های اجتماعی همبستگی مثبت و معنادار (05/0 (p<و مهارت های حرکتی با رفتارهای چالشی رابطه منفی و معنادار (05/0 (p<دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان می دهد که زیرمقیاس های جا به جایی و کنترل شئ آزمون مهارت حرکتی48 درصد توانایی پیش بینی مهارت اجتماعی و 24 درصد توانایی پیش بینی رفتارهای چالشی را در کودکان با اختلال اتیسم دارند. با توجه به نتایج تحقیق، به نظر می رسد مهارت های حرکتی به عنوان یک عامل پیش بینی کننده توانایی ارتباط اجتماعی و کاهش رفتارهای چالشی می تواند به عنوان یک عامل مداخله ای و درمانی موثر برای بهبود و افزایش مهارت های اجتماعی و کاهش رفتارهای چالشی به کار برده شود.
بررسی مولفه های روان نژندی در والدین کودکان اتیسم، کم توان ذهنی و عادی شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه ی مولفه های روان نژندی در والدین کودکان اتیسم، کم توان ذهنی و عادی در شهر تبریز بود. طرح پژوهش حاضر از نوع علی – مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل والدین کودکان 4 تا 15 ساله بود که در شهرستان تبریز در سال 1390 سکونت داشتند. در پژوهش حاضر 45 نفر از والدین سه گروه کودکان اتیسم ، کم توان ذهنی و عادی (هر گروه 15 نفر) به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. کودکان عادی از طریق همتاسازی با گروه های بالینی انتخاب شدند. پرسشنامه شخصیتی NEO- FFI برای تعیین مولفه های روان نژندی استفاده گردید. داده ها، با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) و آزمون تعقیبی LSD مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. والدین کودکان اتیسم در زیر مولفه های روان نژندی بالاترین میانگین را داشتند. این تفاوت در مولفه های افسردگی و تکانشی بودن با والدین کودکان کم توان معنا دار نبود و در مولفه های اضطراب و تکانشی بودن با والدین کودکان عادی معنادار نبود. با توجه به نتایج مشاهده شده از سه گروه، والدین کودکان اتیسم و کم توان ذهنی نسبت به والدین کودکان عادی از روان نژندی بالاتری برخور دارند.