فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۱٬۰۶۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
اختلال های یادگیری غیرکلامی1 (NLD) شامل شماری از علائم بالقوه ناتوان کننده ویژه ای است که رورک2 (1995)، آنها را به سه دسته عمده مشتمل بر: نقایص نورولوژیکی، نقایص تحصیلی و نقایص اجتماعی - عاطفی، سازشی تقسیم بندی کرده است. نقایص نورولوژیکی شامل مشکلاتی در ادراک دیداری و لامسه ، هماهنگی روانی – حرکتی ، توجهات دیداری و لامسه ، حافظه غیرکلامی ، استدلال ، کارکردهای اجرایی و مشکلات ویژه-ای در جنبه هایی از زبان و گفتار می باشد . نقایص تحصیلی شامل مشکلاتی در زمینه هایی مانند : نقایصی در محاسبات ریاضی ، استدلال ریاضیات ، درک و فهم خواندن بعضی از مطالب و جنبه هایی از زبان نوشتاری و دست خط می باشد . نقایص اجتماعی شامل مشکلاتی در ادراک اجتماعی و تعاملات اجتماعی است
بطورخلاصه ویژگی های کودکان دارای اختلالات یادگیری غیرکلامی شامل 1) رشد توانائی های کلامی و گنجینه لغات مناسب 2) مشکلاتی در زمینه های اجتماعی، تعبیر و تفسیر حالات هیجانی دیگران و ضعف در فهم علائم عاطفی دیگران می باشد. همراه با مشکلاتی در درک و فهم خواندن (مانند استعاره ها و فکاهی) ، 3) مشکلات شدید در ریاضیات، ضعف در تفکر انتزاعی و داوری 4) تفاوت معنی داری بین هوشبهر عملی و هوشبهر کلامی با برتری هوشبهر کلامی از دیگر ویژگی های این کودکان است 5 ) افزون براین ، مشکلاتی در تمرکز، حواسپرتی، توجه زیاد به جزئیات، ناهماهنگی های حرکتی و ضعف در مهارت های ظریف حرکتی در این کودکان به وفور دیده می شود.هدف از مقاله حاضر آشنایی خوانندگان و علاقمندان با نشانگان اختلالات یادگیری غیرکلامی می باشد.
بررسی تأثیر تقلید حرکتی غیر گفتاری بر توانایی نامیدن در کودکان مبتلا به درخودماندگی(اوتیسم)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش، بررسی رابطه تقلید حرکتی غیر گفتاری با توانایی نامیدن و تأثیر تمرینات تقلید حرکتی غیر گفتاری بر افزایش توانایی نامیدن در کودکان مبتلا به درخودماندگی (اوتیسم) است. روش بررسی: در مرحله نخست این مطالعه که به روش مقایسه ای صورت پذیرفت، 22 کودک درخودمانده و 22 کودک سالم با نمونه گیری در دسترس انتخاب و توانایی نامیدن و تقلید حرکتی غیر گفتاری آنها مورد سنجش و مقایسه قرار گرفت. در مرحله دوم، مطالعه به صورت تجربی و مداخله ای صورت گرفت. کودکان درخودمانده به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. سپس کودکان گروه آزمایش به مدت 60 روز، روزانه یک ساعت تحت تمرین تقلید غیر گفتاری قرار گرفتند. در این مدت گروه کنترل از آموزشهای معمول قبلی بهره گرفتند. قبل و بعد از مداخله، توانایی نامیدن در دو گروه با استفاده از آزمون نامیدن سنجیده شد. در تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل و بررسی ضریب همبستگی بهره گرفته شد. یافته ها: تفاوت معناداری در توانایی نامیدن کودکان درخودمانده و سالم دیده شد. همچنین یافته ها حاکی است بین توانایی نامیدن و توانایی تقلید کلامی در کودکان درخودمانده همبستگی مثبت وجود دارد. به علاوه، داده ها حاکی از وجود تفاوت معنادار بین توانایی نامیدن دو گروه آزمایشی و کنترل پس از انجام مداخله می باشد. نتیجه گیری: بین توانایی نامیدن و تقلید حرکتی غیر گفتاری همبستگی مثبت و قوی وجود دارد و انجام تمرینات تقلید حرکتی غیرگفتاری به افزایش توانایی نامیدن در کودکان درخودمانده منجر می گردد
مقایسه عملکرد خانواده کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه/ بیش فعالی با عملکرد خانواده کودکان بدون اختلال بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مقایسه عملکرد خانواده کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه/ بیش فعال 15-7 ساله مراجعه کننده به مراکز روان پزشکی تبریز با عملکرد خانواده کودکان بدون اختلال بیش فعالی در سال 1387 می باشد. این مطالعه از نوع علی ـ مقایسه ای و بر روی 150 خانواده انجام گرفته است. 75 خـانواده کودکان مبتلا به ADHD 15-7 ساله، از بین مراجعین کلینیک های روان پزشکی شهر تبریز و 75 خانواده کودکان بدون ADHD از بین دانش آموزان سنین 15-7 ساله تبریز، به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند.پرسشنامه ابزار سنجش خانواده (FAD) در مورد آن ها اجرا و داده های بدست آمـده با روش آمـاری t-test دو گروه مستقل تجزیه و تحلیل شد. یافته ها تفاوت بین عملکرد خانواده کودکان دارای ADHD با عملکرد خانواده های کودکان بدون ADHD در همه بعدها (یعنی حل مسئله، ارتباط، نقش ها، همراهی عاطفی، کنترل رفتار، آمیزش عاطفی و عملکرد کلی) را معنادار نشان داد. در میانگین نمرات عملکرد خانواده های کودکان دارای اختلال ADHD در ابعاد یاد شده بزرگتر از میانگین نمرات خانواده های کودکان بدون ADHD بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت عملکرد خانواده گروه ADHD نسبت به گروه کنترل ناسالم تر می باشد.
مهارتهای حرکتی در کودکان دارای اختلال بیش فعالی همراه باکمبود توجه (ADHD)(مقاله علمی وزارت علوم)
اثر گروه درمانی شناختی- رفتاری بر افسردگی بیماران صرعی مقاوم به دارو (با تاکید بر نگرش های ناکارآمد ویژه صرع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: افسردگی شایع ترین اختلال روانی همراه صرع است و بیشترین واریانس در نمرات کیفیت زندگی بیماران صرعی را تعیین می کند. کارآمدترین شیوه روان درمانی موجود در درمان افسردگی، رفتاردرمانی - شناختی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر رفتار درمانی شناختی بر افسردگی بیماران صرعی مقاوم به داروست که با تاکید بر نگرش های ناکارآمد ویژه صرع، در شهر اصفهان اجرا شد.
روش: در این پژوهش، 20 بیمار مبتلا به تشنجات مزمن، پاسخ ضعیف به دارو و دارای افسردگی بالینی خفیف تا متوسط، به صورت تصادفی، در دو گروه آزمایش (10 نفر) و شاهد (10 نفر) قرار داده شدند. برای گروه آزمایش، هشت جلسه هفتگی رفتار درمانی شناختی با تاکید بر بازسازی شناختی و اصلاح تحریفات شناختی افسرده ساز و آموزش فنون رفتاری به کار گرفته شد. ابزارهای پیش آزمون و پس آزمون برای هر دو گروه، مقیاس افسردگی همیلتون بود.
یافته ها: تحلیل ها نشان دادند که میانگین نمرات افسردگی در گروه آزمایش در مرحله پس آزمون، کاهش معناداری داشته است.
نتیجه گیری: رفتاردرمانی شناختی با تمرکز بر نگرش های ناکارآمد ویژه بیماری صرع، در کاهش افسردگی همراه این بیماری، به عنوان یک درمان مکمل، کارآیی چشمگیری دارد.
مقایسة وضعیت سلامت روان پدران و مادران کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعة حاضر، مقایسة وضعیت سلامت روان والدینِ دارای فرزند کم توان ذهنی آموزش پذیر و ابعاد مختلف آن شامل افسردگی، اضطراب، شکایت های جسمانی و اختلال در عملکرد اجتماعی می باشد. پژوهش حاضر، یک مطالعة پیمایشی بر روی 191 پدر و مادر دارای فرزند کم توان ذهنی آموزش پذیر (114= مادر و 77= پدر) است که فرزندان آن ها در 28 مدرسة استثنایی شهر مشهد در سال تحصیلی 88-1387 مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه گیری، روش خوشه ای ـ تصادفی چند مرحله ای بود. پس از نمونه گیری، وضعیت سلامت روان آن ها به کمک پرسشنامة سلامت عمومی مورد ارزیابی قرار گرفت و مشخصات دموگرافیک آن ها نیز به کمک پرسشنامة محقق ساخته گردآوری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی، آزمونt مستقل و آزمون غیرپارامتریک یومن ـ ویتنی به منظور مقایسة میانگین در دو گروه استفاده شد. از 191 پدر و مادر دارای فرزند کم توان ذهنی این مطالعه، تعداد مادران 114 نفر (6/59%) با میانگین سنی 38 و با دامنة سنی 25-58 سال و 2/62% آن ها بی سواد یا دارای سواد ابتدایی بودند و پدران 77 نفر (3/40%) با میانگین سنی 41 سال و دامنة سنی 28-60 سال و 8/42% بی سواد یا دارای سواد ابتدایی بودند. با توجه به نمرة میانگین سلامت روان برای کل والدین (4/29= با 7/11=SD)، تمام آن ها در سلامت روان مشکلات جدی داشتند؛ ولی تفاوت معناداری بین پدران و مادران این کودکان به لحاظ میزان اختلال در سلامت روان وجود نداشت و هر دو گروه به یک میزان از مشکلات سلامت روان رنج می بردند (05/0p
مقایسه طرح واره های ناسازگار اولیه و ریش ههای والدینی آنها در مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری، اختلال وسواسی- اجباری و گروه غیربالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مقایسه طرح وارههای ناسازگار اولیه و ریشههای والدینی این طرح وارهها در مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری، اختلال وسواسی- اجباری و جمعیت غیربالینی.
روش: پژوهش حاضر از نوع پسرویدادی (علی- مقایسهای) و مقطعی است که در نمونهای 45 نفره (شامل 15 بیمار مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری، 15 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری و 15 نفر از جمعیت غیربالینی) اجرا شد که به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شده بودند. آزمودنیها با استفاده از پرسشنامه طرح-وارههای ناسازگار یانگ و فرزندپروری یانگ مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل دادهها، از روشهای آماری تحلیل واریانس چندمتغیره و آمارهای توصیفی استفاده شد.
یافتهها: این پژوهش تفاوت معنادار گروه مبتلایان به اختلال وسواسی- اجباری را با گروه غیربالینی در تمامی طرح واره ها آشکار کرد. گروه مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری نیز در بیشتر طرح واره ها، به استثنای طرح وارههای ایثار، شکست و محرومیت هیجانی، با گروه غیربالینی تفاوت معنادار داشت. دو گروه بالینی (مبتلایان به اختلال وسواسی- اجباری و اختلال شخصیت وسواسی- اجباری) نیز فقط در طرح واره ناسازگار اولیه محرومیت هیجانی با هم تفاوت معنادار داشتند. در حوزه ریشههای والدینی، تفاوت گروه مبتلایان به اختلال وسواسی- اجباری با گروه غیربالینی بیشتر از تفاوت گروه مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری با گروه غیربالینی بود. دو گروه بالینی نیز بر اساس چهار طرح واره محرومیت هیجانی، نقص/ شرم، رهاشدگی/ بیثباتی و بیاعتمادی/ بدرفتاری در حوزه ریشههای والدینی از هم متمایز بودند.
نتیجهگیری: نتایج بهطور کلی تفاوت معنادار دو گروه بالینی را با گروه غیربالینی در طرحوارههای ناسازگار اولیه نشان می دهد. علاوهبر این، پژوهش بیانگر شباهت ساختارهای عمیق شناختی دو گروه بالینی و در نتیجه وجود ارتباط بین این دو اختلال است.
کنش وری اجرایی در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مـؤلفه های زیربنایی کنش وری اجرایی در 18 کودک درمان نشده و 18 کودک درمان شده (با دارو) مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ فـزون کنشی با 18 کودک بهنجار مقایسه شدند. هـر گروه شامل3 دختر و 15 پسر با دامنه سنی 7 تا 12 سال بود. تمام کودکان به آزمونهای رنگـواژه استروپ (استروپ، 1935)، دسته بندی کارتهای ویسکانسین (گرانت و برگ، 1948) و عملکرد مداوم (روزولد، میرسکی، ساراسون، برانسام و بک، 1956) و زیرمقیاس فراخنای ارقام (وکسلـر، 1974) پاسخ دادنـد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان دادنـد که گروه درمان نشده در مقایسه با گروه بهنجار و درمان شده در بیشتـر کنشهای اجرایی ضعیف تر عمل کردند. عملکرد کودکان درمان شده در کنشهای اجرایی تفاوتی با کودکان بهنجار نداشت.
تأثیر آموزش کارکردهای اجرایی بر عملکرد نیمرخ اسید وکسلر کودکان (حساب، رمزنویسی، اطلاعات، حافظه ی عددی) در دانش آموزان اختلال یادگیری شهر شیراز
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش کارکردهای اجرایی برعملکرد خرده آزمون های معرف نیمرخ اسید (ACID) وکسلر کودکان در دانش آموزان اختلال یادگیری می باشد. در این پژوهش از روش تجربی با پیش آزمون پس آزمون همراه با گروه کنترل و گمارش تصادفی استفاده شد. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی تعداد 48 نفر دانش آموز انتخاب و در دو گروه آزمایش وگواه به شکل تصادفی گماشته شدند. در مرحله ی پیش آزمون از آزمون وکسلر کودکان برای اندازه گیری نیمرخ اسید استفاده شد. آموزش کارکردهای اجرایی به شکل گروهی در گروه آزمایش اعمال شد. پس از آموزش، پس آزمون به اجرا درآمد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش کارکردهای اجرایی موجب افزایش عملکرد نیمرخ اسید وکسلر کودکان در خرده آزمون های اطلاعات، حساب و رمزنویسی می شود و در خرده آزمون حافظه ی عددی بی تأثیر است.
اثر مداخلات عصب روان شناختی بر بهبود عملکرد تحصیلی کودکان دچار ناتوانی های یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بررسی اثر مداخلات عصب روان شناختی بر بهبود عملکرد تحصیلی کودکان دچار ناتوانی های یادگیری ریاضی.
روش: جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان پسر سوم دبستان (سال تحصیلی 89– 88) با ناتوانی های یادگیری ریاضی تشکیل می-دادند. برای اجرای این پژوهش، 30 کودک دچار ناتوانی یادگیری ریاضی به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله-ای انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و شاهد (15 نفر) جای داده شدند. برای گروه آزمایش مداخلات عصب روان شناختی انجام شد. ابزارهای پژوهش آزمون عصب روان شناختی نپسی، مقیاس هوش کودکان وکسلر، آزمون اران کی مت و آزمون عملکرد تحصیلی ریاضی بود. داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که مداخلات عصب روان شناختی بر عملکرد تحصیلی این دانش آموزان تاثیر دارد.
نتیجه گیری: مداخلات عصب روان شناختی همانند مهارت های زیربنایی یادگیری ریاضی می تواند رویکردی مؤثر در درمان ناتوانی های یادگیری ریاضی باشد.
مقایسه ی حافظه ی بصری و کلامی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه با کودکان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
مقایسه عملکرد خانواده دختران اقدام کننده به فرار از منزل با گروه شاهد در شهر اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با در نظر گرفتن اهمیت رابطه عملکرد خانواده با رفتارهای سازش یافته در اعضای آن، هدف این تحقیق مقایسه عملکرد خانواده دختران در شهر اصفهان بود. مواد و روش ها: این پژوهش، از نوع پیمایشی بود. نمونه این پژوهش، تمامی 31 دختر فراری بودند که در 6 ماهه اول سال 1385 از طریق نیروی انتظامی و قوه قضائیه به مرکز اورژانس اجتماعی شهر اصفهان ارجاع گردیدند. 31 نفر نیز به عنوان گروه شاهد از میان دانشجویان یکی از دانشگاه های آزاد اسلامی، انتخاب شدند. نمونه گیری دو گروه، به روش در دسترس انجام گرفت و هر دو گروه به سوالات پرسشنامه عملکرد خانواده بلوم پاسخ دادند. در نهایت، داده ها به کمک آزمون تجزیه و تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: دو گروه در مقیاس های جامعه پذیری، منبع کنترل بیرونی، تعارض، سبک های تربیتی مستبد، آزاد منش و بی قید و بند، آرمان خانواده، پیوستگی و ابراز وجود (بیانگری) با یکدیگر تفاوت معنی داری داشتند (P<0.05).. نتیجه گیری: خانواده دختران فراری با ویژگی هایی چون عدم نزدیکی عاطفی، برقراری ارتباطات اجتماعی محدود و تمایل کم به این گونه روابط، تحت کنترل ندیدن رویدادها، تعاملات همراه با تعارض اعضای خانواده، قوانین محدود یا سرسختانه، مشارکت ضعیف اعضا در تصمیم گیری ها، فخر و مباهات کم به خانواده، عدم ابراز آزادانه احساسات و افکار مشخص می شوند.