فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۰۱ تا ۳٬۰۲۰ مورد از کل ۵۱٬۴۳۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
منجمان از حرکت سیارات و قرار گرفتن مدار آن ها در کمربند آسمانی پیشگویی هایی انجام داده اند و این پیشگویی را بر مبنای علم یا فن احکام نجوم استدلال می کرده اند. در تعریف این صنعت گفته اند که ، شناخت کیفیت استدلال از گردش افلاک و مطالعه برج ها و حرکت ستارگان است، بر آنچه در زیر فلک قمر پیدا خواهد شد، پیش از پیدا شدن آن. این دانش سابقه ای بسیار دیرین در حوزه ی دانش بشری دارد. پیشینه ی آن به بابلیان باستان و سپس به یونانیان باز می گردد که در بسط و گسترش آن نقش به سزایی ایفا کردند. دانش احکام نجوم که در ابتدا در انحصار ستاره شناسان و ریاضی دانان بود کم کم به حوزه ی علوم دیگر نیز بسط یافت به گونه ای که؛ حتی پزشکان در بعضی از ادوار برای درمان بیماران خود دست به دامان دانش نجوم می شدند. شاعران نیز از این دانش غافل نبودند و در دوره های آغازین شعر فارسی تا سده های هفت و هشت در سروده های خویش از آن بهره بردند و به خلق مضامین پرداختند تا نسبت به شعرای دیگر اظهار فخر نمایند. احکام مربوط به منطقه البروج یا احکام مربوط به یکایک برج های دوازدگانه و یا ستارگان مشهور در هر یک از برج ها، در شعر سنایی، جلوه ای خاص دارد که این معانی را در ذیل عنوان های گوناگون مورد بررسی و مطالعه قرار می دهیم.
بازتاب بحران هویت زن امروزی در رمان احتمالاً گم شده ام (از منظر نشانه شناسی اجتماعی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
برخی از زنان نویسنده معاصر ایرانی در مرحله ای از نویسندگی خود، به ماهیت و چیستی هویت زنان می پردازند. راوی رمان احتمالا گم شده ام نیز در پی خودآگاهی و کشف هویت فردی است و در این مسیر دچار بحران هویت شده و سعی در فائق آمدن بر این بحران دارد. نشانه شناسی یکی از روش های پژوهشی میان رشته ای است که به تحلیل نشانه ها می پردازد و در خوانش متون ادبی برای درک معانی نهفته در آنها کارگشاست. در این مقاله کوشش شده است با بهره گیری از رویکرد نشانه های اجتماعی، رمزگان های اجتماعی در رمان احتمالا گم شده ام اثر سارا سالار بررسی و تحلیل شود. بررسی رمان احتمالا گم شده ام از دیدگاه نشانه شناسی اجتماعی بیانگر آن است که نویسنده در بازنمایی و القای مفهوم مورد نظر خود یعنی بحران هویت موفق بوده است. سارا سالار حضور نشانه های اجتماعی را در رمزگان های هویتی مانند مکان، پوشاک، خوراک و نام به تصویر کشیده؛ بویژه از طریق تداعی مکان های گذشته و نیز بی نام بودن شخصیت اصلی، بر این مفهوم تاکید می کند. نشانه های آداب اجتماعی نیز در این رمان فراوان اند. نویسنده از روش های گوناگونِ ارتباط غیرکلامی (مانند لحن و اطوار) به عنوان بستری برای بازتاب مفهوم گم گشتگی هویت بهره برده است؛ به این صورت که لحن گفتاری توهین آمیز و غیر همدلانه در گفت وگوهای ذهنی راوی نیز در خدمت القای مفهوم بحران هویت است.
واکاوی ترجمه های عین القضات همدانی در تمهیدات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
25 - 42
حوزه های تخصصی:
این پژوهش[1] با الهام از چارچوب نظریِ «تاریخ نگاریِ خُرد» (آدامو، 2006) روش ترجمه عین القضات در تمهیدات را به بحث می گذارد. بدین منظور، پس از مرور پیشینه مطالعاتی و معرفی اجمالیِ مبانی نظری و روش شناختی تحقیق، با تحلیل نمونه هایی ابعاد مختلف کنش ترجمانی عین القضات بررسی و تحلیل شده است. یافته های مقاله مبیّن آن است که عین القضات در مواجهه با التقاط زبانیِ عربی- فارسی به شیوه ای واحد واکنش نشان نداده است؛ بلکه به تناسب «نوع متن» واکنش ترجمانی و حدود عاملیت بینافرهنگی وی متفاوت بوده است. به طورکلی «تلفیق ترجمه و تفسیر در تمهیدات »، «قرابت معیارهای نگارش تألیفی و ترجمه ای»، «ملاحظه توأمان مخاطب خاص و عام»، «تلفیق (تقریباً همیشگی) مبدأمداری و مقصدگرایی» و «توجه به ویژگی های نوع متن در اتخاذ هنجارهای مقدماتی و عملیاتی ترجمه» از ویژگی های کردار ترجمانی وی در مسیر دستیابی به «تعادل منظورشناختی» بوده است. [1]. بخش هایی از این نوشته را یکی از نگارندگان نوشتار در سال 1396 در قالب سخنرانی در سومین همایش ملی رویکردهای میان رشته ای به آموزش زبان، ادبیات و مطالعات ترجمه در دانشگاه فردوسی مشهد ارائه داده است.
کارکرد بلاغی و ساختاری آیه 17 سوره انفال در شرح التعرف و مرصادالعباد با رویکرد بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
59 - 76
حوزه های تخصصی:
برخی شگردهای بلاغی در متون، به ویژگی های سبکی تبدیل شده اند. یکی از راه های بررسی این ویژگی های سبکی در متون مختلف تحلیل بینامتنی است. این موضوع در متون عرفانی اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا این متون زبانی تمثیلی و تأویلی دارند و با متون دینی و قرآنی در پیوندهای آشکار و پنهان هستند. این پژوهش در پی بررسی بینامتنی کارکرد بلاغی آیه 17 سوره انفال در شرح التعرف و مرصاد العباد است؛ به گونه ای که شگردهای سبکی هنری که نتیجه کارکرد بلاغی و اندیشگانی این آیه است- بررسی شده است. همچنین به دنبال آن بوده است که کارکرد و ساختار صور خیال در دو دوره سبکی متفاوت در متون عرفانی تا چه میزان مشابهت دارند و نوع خوانش عارفانه از این آیه، چگونه سبب شگردهای سبکی مشترک، در بیان آموزه های معرفتی آنان شده است. با تحلیل بُعد ساختاری و عناصر بینامتنی، سعی شد براساس نظریه ژنت، میزان استفاده این دو متن از یکدیگر و تطبیق آنها با بلاغت فارسی نشان داده شود. بر همین اساس درباره آیه مدنظر در دو متن اشاره شده، همه گونه های بینامتنی آشکار و ضمنی به صورت تضمین و تلمیح و تمثیل به کار رفته است.
استخدام پرورده، گونه ای نویافته در بلاغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
97 - 114
حوزه های تخصصی:
اهل بلاغت استخدام را دارای سه حوزه استخدام تشبیهی، غیرتشبیهی و استخدام ضمیر می دانند. استخدام ضمیر بیشتر مربوط به زبان عربی است و در زبان فارسی کاربرد چندانی ندارد؛ اما دوگونه دیگر، در متون ادبی فارسی به وفور به کار رفته اند. در این پژوهش به سیر تعاریف استخدام از دیدگاه بلاغیون و چندوچون خلق استخدام تشبیهی و غیرتشبیهی پرداخته ایم و پس از ذکر نمونه هایی از دیوان برخی از شاعران ایهام پرداز، گونه تازه ای از صنعت استخدام را معرفی کرده ایم که در زیرمجموعه استخدام تشبیهی و غیرتشبیهی قرار می گیرد. تفاوت این گونه استخدامی با گونه های دیگر در این است که شاعر در بافت کلام استخدامی، با افزودن یک یا چند مورد ایهام در سطح لغت یا ترکیب، طرفین استخدام را در یک کلمه یا ترکیب جمع می کند و با این شگرد، سطح تأویل پذیری و چندمعنایی شدن جمله را ارتقا می دهد. این گونه نویافته، به لحاظ فشردگی صنایع بلاغی، نسبت به گونه های شناخته شده استخدام، ارزش ادبی بیشتری دارد.
گره افکنی و بحران سازی در عناصر روایت رمان آناکارنینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
115 - 128
حوزه های تخصصی:
«تعلیق و انتظار» کیفیتی ناظر بر پیچیدگی، بحران و گره خوردن حوادث داستان است که خواننده را به پرسش و پیگیری ادامه داستان وامی دارد. این صفت ازجمله تکنیک ها و عناصر حذف ناشدنی داستان های مدرن است. تعلیق کلیدی ترین عنصر داستان و رمان نو است که خواننده یا شنونده را در مقام انتظار نگه می دارد و کشش ادامه متن را به او القا می کند. رمان آناکارنینا اثر تولستوی، نویسنده نامدار روس، رمانی است واقع گرا و محصول دورانی که نوشته های تولستوی رنگ وبوی اخلاقی به خود گرفته و از تب وتاب، شور و تقابل حالات و شخصیت ها در رمان هایی چون جنگ و صلح و رستاخیز افتاده است. رمان، داستان بانویی اشرافی به نام آناست که در طی حوادثی گرفتار عشقی ممنوعه می شود و برخلاف این که تصور نمی کرده است زمانی از فرزندش جدا شود، همسر و فرزندش را ترک می کند و به دنبال عشقی تجربه ناکرده می رود و در ادامه، سرانجامِ بد خودکشی او را در چنبره خود گیر می اندازد. کشش و انتظار در این رمان با ظرافت هرچه تمام همچون گردی بر تمام داستان پاشیده شده است. خواننده ای که مرحله به مرحله داستان را پیگیری می کند با تعلیق و انتظار از نوع فرمی و بیشتر مربوط به ساختار رمان روبه روست. در این نوع تعلیق ها، شخصیت ها همگی دارای نوعی کشش و ابهامند، چه در اصل و چه با تغییراتی که در طول زمان در آنها ایجاد می شود. حوادث، پیرنگ، فضا و مکان نیز تعلیق و کشش دارند. در اصل باید گفت تولستوی که استاد تقابل سازی در شخصیت و موقعیت است، با تعلیق در ذهنیت، فضا و کنش محتوای اثرش را جذاب تر ساخته است.
تجربه مزه و نامزه؛ تجربه عرفانی آفاقی و اَنفسی بهاءِ ولد و لائوزه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
296 - 318
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی توصیفی- تحلیلی تجربه عرفانی اَنفسی و آفاقی بهاء ولد و لائوزه است که براساس آراء والتر استیس تبیین شده است. در تجارب بهاء ولد که از آن با استعاره «مزه» نام برده شده است، هر دو سنخ تجربه عرفانی یافت می شود. در تجربه عرفانی آفاقی، خدا در حاق و واقعیت پدیدارهای حسی نهان است و ذات هستی را شکل می دهد. بهاء در پشت تمام پدیدارهای نفسانی، روحانی، مادّی و فیزیکی خدایی را تجربه می کند که عامل و متصرّف در آن ها است. تجربه عرفانی اَنفسی بهاء با نفی حواس، صورت و اعیان حسی و رسیدن به وحدانیت که عالم «بی چون»، «بی چگونگی» و «لامکان» است، محقّق می شود. حقیقت الله وجودی مبتنی بر «عدم، سادگی و محو» است. در تجربه عرفانی لائوزه هم هر دو سنخ تجربه عرفانی یافت می شوند که برخلاف تجربه بهاء، آن را استعاره «نامزه» نام نهاده ایم. در تجربه آفاقی لائوزه، نه تنها هستی و طبیعت، تجلی گاه دائو است، بلکه او در جهان حضوری دائمی دارد و هستی و طبیعت رهرو اوست. در تجربه عرفانی اَنفسی لائوزه، دائو امری کاملاً ناشناختنی و عدمی است که از هرگونه تجربه شناختی گریزان بوه و تنها نفسِ «انسانِ برین» قادر به آگاهی از آن است.
رد انتساب ترسّل میرزا مهدی منشی خویی به عبّاس عطارد برحسب بررسی و تحلیل هشت نسخه خطّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترسّل و نامه نگاری از کهن ترین فنون نگارشی است که نه تنها به مرور زمان از اهمّیّت آن کاسته نشده است، بلکه در ادوار نثر فارسی به عنوان یک هنر و فن ، از نظر تاریخی، ادبی، اجتماعی و حکومتی مورد توجّه خاصّ قرار گرفته است. نویسندگان ترسّلات که از منشیان عالم و هنرمند بوده اند با شناخت همه جانبه در امور کشوری و لشکری کارها را سامان بخشیده اند و مایه عزّت کشور و مباهات حکومت و امین ملّت بوده اند. همچنین با به کارگیری دانش علمی و تشخیص نیاز های فرهنگی و تعلیمی بویژه به صورت شیوه کاربردی در مکتب خانه های آن روز گام برداشته و یا برجستگی های تربیتی در دربار برای شاهزادگان که حاکمان بعدی کشور بودند آگاهی های بایسته را منتقل کرده اند و سواد مکاتبه ای، صدور فرامین و محاسبات منظّم را برای شاهان آموخته اند. در لا به لای این ترسّلات، آگاهی های اجتماعی و مالی و شناسایی شخصیّت صاحب منصبان منقطه ای و سبک بیان و فرهنگ مردمی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. دراین زمینه در دوره قاجار میرزا مهدی بن محمّد نصیر منشی خویی مورد پژوهش این مقاله است و این که چگونه و چرا ترسّل منشی خویی که دارای ویژگی های منحصر به فرد است، به نام ترسّل گلشنی عطارد در نسخ خطّی شناخته می شود؟ بررسی هشت نسخه خطّی، با محورقرار دادن نسخه مدرسه نمازی خوی تاکید بر ردّ انتساب این ترسّل به نام عطارد و همچنین گلشن عطارد دارد. در این مقاله حرف اختصاری (ن) به معنی نسخه خطّی می باشد.
مقایسه دو مکتب تأویلی صوفیانه در زمینه آیه «تأویل» (مطالعه موردی: مصنّفات عین القضات همدانی و کشف الاسرار میبدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۹
211 - 234
حوزه های تخصصی:
مبنای اصلی نوشتار حاضر، درباره برخی از نکات مربوط به آیه تأویل (آل عمران(3)/7) است با تکیه بر دیدگاه های دو نویسنده اهل تصوّف و عرفان، عین القضات همدانی و رشیدالدین میبدی است. این دو متفکّر اسلامی را باید به عنوان نمایندگان دو جریان اندیشه تأویل گرا در نیمه دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم هجری قمری دانست. هدف کلی ما، شناخت دریافت های ذوقی و عارفانه و تبیین تفکّرات تأویل گرایانه عارفان، بخصوص عین القضات و میبدی، نسبت به متن قرآن کریم است. این پژوهش در روش گردآوری اطّلاعات، از منابع کتابخانه ای بهره گرفته و سپس به صورت کیفی به تحلیل داده ها با روش استدلایی می پردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد که عین القضات دانش راسخان را برای تأویل آیات متشابه در کنار دانش الهی می پذیرد. او هرچند مدعی آن نیست که به تأویل همه متشابهات، دست یافته، به طور ضمنی، از خود به عنوان یکی از مصادیق راسخان یاد می کند. درصورتی که میبدی با نگاه تفسیری و متشرعانه، به آیه تأویل می نگرد و بر این باور است که دانش تأویل متشابهات تنها مختص خداوند است؛ اما به طور مطلق هم مخالف تأویل نیست. در کشف الاسرار، با دو رویکرد تأویلی نکوهیده و پسندیده مواجه هستیم. تأویلاتی که از جاده شریعت و کتاب و سنّت عدول کند، نکوهیده و در غیر آن، پسندیده و مطلوب است. آن چه از دیدگاه هر دو متفکّر تأویلگرا باید به عنوان وجوه اشتراک مدّ نظر قرار داد، آن است که هر دو بی هیچ تردیدی، ایمان و سرسپردگی محض و تسلیم و اعتقاد قلبی راسخان را در برابر متشابهات قرآن کریم لازم می دانند.
دلیر است و بینا دل و چرب گوی زبان آوری پهلوانان شاهنامه با تکیه بر ادبیات باستانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«زبان آوری» یا «سخنوری» شخصیت های اسطوره ای و حماسی پیشینه ای دیرینه در ادبیات ایران دارد. فردوسی بسیاری از شخصیت های شاهنامه را با صفاتی چون «گوینده»، «سخنور»، «چرب زبان»، »چرب گوی» و «گشاده زبان» معرفی کرده است و آنها را با این صفات ستوده است. برخی اصطلاحات ادبی چون «سخن شیرین» و «زبان شیوا» دقیقاً در اوستا کاربرد داشته و به زبان فارسی رسیده و برخی نیز چون ویاخَنه، صفت مهر در مهریشت به معنای سخنوری و زبان آوری، تنها به شکل مهجورِ گیاخن در شعر رودکی و برخی لغت نامه های فارسی چون لغت فُرس اسدی به کار رفته و استمرار نیافته، اما مفهوم آن عنوان یک صفت پهلوانی در متون حماسی و در میان پهلوانان خودی و بیگانه ادامه پیدا کرده است. در این مقاله کوشش می شود گستره معنایی «زبان آوری» که ویژگی مشترک ایزد مهر، زرتشت پیامبر، پهلوانانی چون گرشاسب، سام، رستم و گیو، و حتی پهلوانان تورانی است در متون ایرانی از گاهان تا شاهنامه بررسی شود.
ارتباط تصاویر حیوانی با عاطفه، روحیات و باورهای خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاقانی شاعری است که تمایل زیادی به تصویر سازی دارد. برای این کار از طیف گسترده ای از عناصر مادی و انتزاعی بهره برده است. یکی از عناصری که کاربرد زیادی درساخت تصاویر قصاید وی دارد،گونه های مختلف جانوران است. دراین تحقیق که به صورت توصیفی- تحلیلی انجام گرفته، جایگاه جانوران در قصاید خاقانی،بررسی شده است. بایدگفت وی در مجموع بر اساس کاربرد86 نوع مختلف ازجانوران،1177تصویرارائه کرده است. دراین میان به ترتیب بسامد، مرغ به طور مطلق، اسب، سگ، شیر و مار بیشترین کاربرد را داشته اند. استفاده شاعراز تصویر جانوران قالبی ومتعارف نیست، بلکه گاه درباره حیواناتی از جمله شیر،سگ و فیل، اوصاف تازه و غیرمتعارفی درنظرگرفته که تاحدود زیادی سبب برجستگی مضامین اشعارش شده است. سؤال اصلی تحقیق، بررسی ارتباط تصویر جانوران با عواطف، روحیات و باورهای شاعر است.
تحلیل کارکرد های عنصر تیغ در شبکه های تداعی غزل صائب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
215 - 238
حوزه های تخصصی:
تداعی، فرایند هم خوانیِ موادّ و عناصر در کارگاه تخیّل و تخیّل، هسته و کانونِ هنرِ شعر است و این رابطه بیانگر نقش بی بدیلِ تداعی در شعر ادوار گوناگون است لکن این فرایند در غزل شاعران سبک هندی و به ویژه صائب، به دلیلِ تمرکز بر خلق مضامین با کشف روابط بین عناصر و ایجاد پیوند های نوینِ هنری میان آن ها برای خلقِ شبکه های تصویری و معنایی، از نمود و اهمیت خاصی برخوردار است این امر در شعر صائب از رهگذرِ دست اندازیِ خیال در عناصر و نقش آن ها در عرصه شعر و از دو طریقِ ابداع شبکه های نوین و گسترش و نوسازیِ شبکه های موجود در ادب فارسی صورت یافته است. در پژوهش حاضر در صددِ پاسخ به این سوال هستیم که تیغ به عنوان یکی از عناصر دیوانیِ ریشه دار شعر فارسی، به چه شیوه هایی، با هم نشینی با چه عناصری و برای بیان چه مفاهیمی در شبکه های تداعیِ غزل صائب نقش آفرینی نموده است؟ و به شیوه توصیفی-تحلیلی و تحلیل محتوا در فرایند پژوهش، تبیین نموده ایم که تیغ به هر دو شیوه مذکور دستخوش خیال صائب واقع شده یعنی؛ وی هم با برجسته سازی دو ملائم تیغ یعنی «آب تیغ» و «جوهر تیغ» خوشه های خیالی بکری آفریده و از آن ها به عنوان عنصر کانونیِ شبکه های تداعی بهره برده است و هم با ایجاد شبکه های تداعی نوینی از عناصر به محوریت تیغ و استخدامِ آن در قالب جفت های گردان، اقدام به گسترش قلمرو خیالی و بسامد استعمال آن نموده است.
بررسی سلوک عرفانی در مثنوی مولوی و مثنوی های سلطان ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
257 - 278
حوزه های تخصصی:
نخستین کسی که در مثنوی سرایی از مولوی تقلید کرد، فرزند و مریدش سلطان ولد بود که به تشریح و تبیین عقاید پدر خود پرداخت. غور و تأمل در آثار سلطان ولد خصوصاً مثنویهای سه گانه نشان می دهد که خداوندگار در تشکیل منظومه فکری فرزندش سلطان ولد نقش فراوانی داشته است. سلطان ولد به دلیل عظمت شخصیت پدرش مولانا و آثار سترگ او، چندان مورد توجه اهل ادب و عرفان قرار نگرفته است، این در حالی است که وی با تمسّک به شیوه پدر و سلوک عملی در سایه بزرگان طریقه مولویه به تجربیات جدیدی در عالم عرفان رسیده است. این جستار که مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای است و با شیوه توصیفی- تحلیلی انجام می شود، سلوک عرفانی را در مثنوی معنوی و مثنویهای سلطان ولد بررسی می کند و به این پرسش پاسخ می دهد که سلطان ولد با استعانت از کشفیات عرفانی خود تا چه حد توانسته گفتمان مولانا را در خصوص مبحث سلوک تشریح کند و در این زمینه چه استنباطهای بدیعی ارائه می دهد؟ نتیجه این پژوهش آشکار می کند که سلطان ولد با تکیه بر قدرت علمی و تجربیات شهودی خود توانسته برداشتهای نابی از کلام پدر ارائه دهد. وی در مبحث سلوک عرفانی نوآوریهایی نیز دارد.
سرگذشت حاجی بابای اصفهانی؛ گامی به سوی ترکیب سنت و نوآوری در ادبیات داستانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۷
116 - 138
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، دو عامل سنت های ادبی و نوآوری را در کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی اثر موریه ترجمه میرزا حبیب اصفهانی بررسی کرده است. از آنجا که از این کتاب همواره به عنوان یکی از اولین نمونه های داستان نویسی جدید فارسی یاد می شود، بررسی نقش هر یک از این دو عامل در این اثر می تواند در شناخت بهتر سیر تحولات ادبیات داستانی ایران راهگشا باشد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی به این امر پرداخته و ترکیب متعادل عناصر سنتی و جدید را در این کتاب نشان داده است. بر مبنای نتایج به دست آمده، این کتاب در بخش عناصر داستان ترکیب به نسبت متعادلی از سنت گرایی و نوآوری دارد. در مواردی نظیر واقع گرایی و توجه به جزئیات در شخصیت پردازی، تلاش برای باورپذیر کردن وقایع داستان، توصیفات جزئی و رعایت لحن، گرایشات نوگرایانه و در مبحث ایستایی شخصیت ها و شیوه های معرفی شخصیت، عوامل مؤثر در پیشبرد وقایع و برخی از بن مایه های داستانی به ویژه در بخش های عاشقانه، گرایشات سنت گرایانه غالب اند. در بحث زبان و شیوه نگارش با وجود تلاش موفق نویسنده برای نوسازی زبان از آنجا که این نوسازی بیش از هر چیز تحت تأثیر اسلوب شاعرانه سعدی به خصوص در گلستان صورت گرفته، این نوگرایی را می توان برگرفته از سنت و در قالب احیای آن دانست. در مبحث درون مایه نیز انتقاد جدی از جامعه سنتی ایران و تقابل بین سنت و تجدد، مهم ترین درون مایه اثر بوده و به شیوه ای متعادل و با تکیه بر ریشه های موجود در سنت به نقد عیوب آن پرداخته شده است.
پیوند ادبیات و موسیقی در روایت «سمفونی مردگان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۷
168 - 192
حوزه های تخصصی:
دگرگونی های جهان امروزین و از میان رفتن مرزبندی ها میان دانش ها، وظیفه سنگینی را متوجه مطالعات تطبیقی ادبیات کرده است. در پرتو این امر، یکی از کارکردهای چنین مطالعاتی برقراری پیوند میان ادبیات و دیگر هنرها و دانش ها است. از این منظر، تحلیل پیوند ادبیات با هنری نظیر موسیقی یکی از حوزه های فعالیت این دانش پویا و دینامیک به شمار می رود. پژوهش حاضر با این انگاره و بر مبنای روش مطالعاتی نقدبنیاد، رابطه موسیقی و ادبیات را در روایت «سمفونی مردگان» نوشته عباس معروفی تحلیل کرده و در عین حال، این روایت را از منظری ساختاری با سمفونی شماره پنج دیمیتری شوستاکوویچ مقایسه کرده است. پژوهش پیش رو نشان می دهد که موسیقی به شیوه های گوناگون در شکل دادن به سازگان روایت اثرگذار بوده است. عنوان پردازی موسیقایی روایت، عنوان گذاری فصل های متن و همسازی سیر رویدادهای موومان ها/ فصل های روایت با ماهیت فرمیک موومان های یک سمفونی در شمار مؤلفه های دخیل در شکل دادن به نظام همبسته روایت اند. بهره گیری از خصوصیت کنترپوان موسیقی و همسازی بخش بندی های موومان دوم روایت با واریاسیون های موسیقی، محورهای دیگر تلاقی این دو هنر در روایت اند . پژوهش حاضر همچنین نشان می دهد با واکاوی تطبیق گرایانه روایت می توان به شناختی دقیق تر از متن ادبی دست یازید و ظرفیت هایی را در آن کشف کرد که نقد ادبی محض بدان ها توجهی نمی کند. نویسندگان می توانند به واسطه پیوند زدن آثار خویش با هنرها و دانش های انسانی و تجربی بر غنای آن ها افزوده، لذت خوانش متن را برای مخاطبان خویش دوچندان کنند.
واکاوی چند بیت منسوب به رودکی سمرقندی براساس چند منبع کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۷
194 - 222
حوزه های تخصصی:
دیوان رودکی از مهم ترین دیوان های شعری حوزه خراسان است که تنها اشعاری پراکنده از آن در برخی متون کهن و متأخر باقی مانده است. نفیسی توانست با تلاش فراوان بخشی از اشعار رودکی را از متون مختلف گردآوری کند و دیوانی مختصر از این شاعر کثیرالشعر فراهم آورد؛ فرهنگ های لغتی همچون: لغت فرس، «صحاح الفرس» و...، همچنین برخی منابع بلاغی نظیر: ترجمان البلاغه، حدایق السحر، المعجم فی معائیر اشعار العجم و... منابع مورد استناد نفیسی بوده اند. در نوشتار حاضر سعی بر آن است که با معرفی و رفع دو نقیصه در این تصحیح، گامی در مسیر دستیابی به دیوان منقّح آدم الشعرای ادب فارسی برداشته شود. این دو نقص، نخست اینکه ابیاتی از رودکی در این منابع وجود دارد که در دیوان مصحَّح نفیسی و برخی دیگر از دیوان های چاپی ضبط نشده است. دیگر آنکه در این تصحیح با استناد به منابع اشاره شده، ابیاتی به نام رودکی ثبت شده که با مراجعه به این منابع، مشخص می شود که این سروده ها منسوب به شاعری دیگر است. در این جستار سعی شده با مراجعه به برخی کتاب های چاپی و چند نسخه خطّی، ابیات منسوب به رودکی که از دیوان مصحَّح نفیسی فوت شده، گردآوری شود، ابیات تازه منتسب به رودکی مطرح و انتساب های نادرست به او معرفی و مردود شود.
عنصر تکرار در دیوان های نثری یحیی سماوی و شعر سپید احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
141 - 165
حوزه های تخصصی:
قصیده النثر یا شعر سپید به عنوان پدیده ای نو در ادبیات فارسی و عربی، افق های تازه ای را در برابر دیدگان گشود که نماد کامل خروج از شعر سنّتی و دگرگونی شدید آن است. این نوع شعری جدید اگرچه در رابطه با موسیقی و وزن های عروضی دگرگونی شدیدی ایجاد کرده است، اما خالی از عناصر موسیقی نیست و شاعر با شگردهای مختلف این خلأ را پر کرده است. یکی از عناصری که نقش مهمی در تقویت موسیقی داخلی این نوع ادبی و برجسته کردن مضمون دارد، عنصر تکرار است. این پژوهش بر آن است تا با روش تحلیلی-توصیفی، کارکرد عنصر تکرار را در دیوان های نثری شاعر معاصر عراقی یحیی سماوی و شعر سپید احمد شاملو بررسی کند. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد؛ پدیده تکرار در شکل های مختلف به کار گرفته شده است و این عنصر علاوه بر اینکه بخشی از موسیقی درونی را ایجاد کرده و ساختار آهنگین آن را ارتقا بخشیده است، باعث اغنای جنبه دلالی و زیبایی این نوع ادبی گردیده است. تکرار در قصاید سماوی و شاملو نقش مهمی در انسجام شعر و لذّت شنیداری و تقویت ساختار آهنگین متن، انتقال احساسات و عواطف درونی شاعر، فضا سازی و نفوذ بیشتر کلام در جان خواننده، دیداری کردن تصویر و حفظ آن در ذهن مخاطب، برجسته کردن مفهوم و تبیین جهت گیری های فکری هر دو شاعر و انسجام و تماسک متن داشته است، و به عنوان یکی از مهم ترین ویژگی های سبکی هر دو شاعر به شمار می رود.
The Commodification of Women in a Comparative Study of Pinter's Betrayal and Stoppard's The Coast of Utopia(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The purpose of the present study is to discuss Girard’s imitative desire in Pinter’s Betrayal, and Stoppard’s The Coast of Utopia. René Noël Théophile Girard (1923-2015), a French literary critic and philosopher, has elaborated on the idea of imitative desire. He discusses that our desires are not autonomous, but we borrow our desires from others. Since human beings think their drives do belong to them, the object of desire or the desired love becomes an issue of rivalry among the rivals. If such a dissention is not resolved, chaos will result. To solve it, an object, namely a human being is to be sacrificed to restore the unity of a nation. Since women characters are marginalized in patriarchal societies, they are mostly sacrificed in the selected plays. Sometimes, double mediation occurs for those who imitate others’ desires. That is, their desires are copied by others at the same time. In other words, man sacrifices out of his imitative desire to engender power and attraction. Therefore, the male characters in the selected plays covet objects/other human beings belonging to others. This act might cost other people’s lives and metamorphosing female characters to mere objects prone to sacrifice and commodification.
تطبیق و تحلیل محتوایی بن مایه های مرتبط با امور دین در اشعار مولانا و یونس امره(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
160 - 184
حوزه های تخصصی:
یونس امره (638-720ه.ق)، از جمله شاعران و متصوّفان ترک زبان است که جوانی اش، مقارن پیری مولانا بوده و آثاری در عرفان و تصوف به زبان ترکی به جای گذاشته و باب تازه ای در عرفان و تصوف ترکیه گشوده است. مولانا جلال الدین بلخی از جمله شاعرانی است که تقلید و تتبع از روش او در سرایش اشعار از همان زمان حیات او آغاز شد به دلیل زندگی مولانا در قونیه و اختلاف زبان او با شنوندگانش یعنی ترکان حوزه آناطولی، یونس امره، بر آن شد تا با بهره گیری از مضامین عرفانی مورد استفاده مولانا در مثنوی، به احیا و ادبی نمودن زبان مادری اش بپردازد و ادبیّات ترکیه را که تا آن روز پایه اش بر ادبیات گفتار بنیاد بود، بر پایه نوشتار بنیاد نهد. نگارنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه توصیفی – تحلیلی و روش کتابخانه ای به بررسی تطبیقی بن مایه های مرتبط با امور دین در اشعار مولانا و یونس امره بپردازد. به دلیل وسعت انطباق موضوع انتخاب شده با مفاهیم ادبیات تطبیقی، این موضوع از دیدگاه مکاتب اصلی ادبیات تطبیقی یعنی مکتب فرانسوی و آمریکایی قابل بررسی است. نگارندگان در این پژوهش به این نتیجه دست یافته اند که جهان شاعرانه امره به دلیل قرابت های مکانی، زمانی، زبانی، اندیشه و طریق متصوفانه بسیار به جهان شاعرانه و اندیشمندانه مولانا نزدیک بلکه منطبق است و بی شک، یونس امره در ارائه اندیشه های خود، تحت تأثیر مستقیم مولانا بوده است.
تفسیر و تحلیل معنایی پیشوند فعلی تاریخی پر/por/par/، بر پایه متون زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیشوند فعلی پر /par/por/: و شکل های تغییر یافته آن (فر، فل) در فعل های یک پیشوندی پرستیدن، فرمودن و فعل های دو پیشوندی پراگندن، پراکندن، فلخمیدن وفرغانیدن، یکی از ده ها پیشوندی است، که به اوّل مصدرهای ساده در زبان فارسی و دیگر زبان های ایرانی، از زبان ایرانی باستان تاکنون افزوده شده و معنی خاصی را به فعل افزوده است، امّا با گذر زمان و سیر تحول طبیعی زبان فارسی و عامل مهم تر، انتقال مرکزیت فرهنگی و سیاسی زبان فارسی از خاستگاه آن در خراسان و فرارودان به مرکز و غرب ایران (عراقِ عجم، آذربایجان و فارس) که عامّه مردم به زبان هایی غیر از فارسی تکلم می کردند، و فقط خواص علما، شاعران و نویسندگان دوزبانه که فارسی را به عنوان زبان رسمی، آموزشی و ادبی آموخته بودند، بسیاری از مصدرهای پیشوندی، ناشناخته مانده و به کاربرد مصطلح و معمول آن ها در متون رسمی، ادبی و تاریخی بسنده شده است، مصدرهای ساده ستیدن (پرستیدن)، مودن (فرمودن)، گندن (آگندن، پراگندن)، میدن (خمیدن، فلخمیدن)، نیدن (غانیدن، فرغانیدن)، حتی در خراسان مهجور و متروک گردیده است. جستجوی پیشوند تاریخی «پر /par/،/por/» در متون مکتوب زبان فارسی و دیگر زبان ها و گویش های ایرانی (مرده و رایج) و حتی همسایه (حوزه زبان سانسکریت) و گردآوری اطلاعت و تفسیر و تحلیل آن، این واژه را که صاحب نظران، در مقوله حرف انگاشته اند، به واژه ای مرکب از ریشه فعلی و پسوند (ر) ارتقاء داده است، و همچنین ده ها پیشوند تاریخی دیگر نیز ارزش جستجو و پژوهش را دارند.