موانع تحقق عدالت جهانی از دیدگاه امام خمینی(ره)، در سه بخش موانع فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش فردی ـ فرهنگی، عدم تحقق عدالت فردی ـ نفسانی، جهل و ناآگاهی، جداسازی رابطه عدالت و معنویت و روحیه ظلم پذیری ملت ها در برابر ظالمان جهانی؛ در بخش سیاسی، توزیع نابرابر قدرت و جدایی اخلاق و سیاست؛ در بخش اقتصادی، حاکمیت معیارهای سرمایه داری، از موانع ایجاد عدالت جهانی هستند. به تناسب، راهکارهای رسیدن به عدالت مطلوب جهانی از دیدگاه امام خمینی(ره)، در سه بخش راهکارهای فردی ـ فرهنگی (تحول فردی و اجتماعی)، راهکارهای سیاسی (تعدیل قدرت) و راهکارهای اقتصادی (اعتلای معنوی انسان ها در کنار ترقی مادی، توزیع عادلانه ثروت و استقلال اقتصادی)، دسته بندی شده است.
جورج اورول، رمان نویس انگلیسی، رمان معروف «1984» را نوشت تا یوتوپیاهای عصر خود را نقد نماید. وی که در صدد بیان و هشدار در باب آینده احتمالی توتالیتری همه جا حاضر است، در رمان خود انسانی را به تصویر می کشد که ساختارهای قدرت به شدت متصلب وی را تبدیل به سوژه ای سیاسی، یعنی تابع ساخته است. سوژه ای که به نهایت خود رسیده است. بنابراین مهم نوع نگاه اورول به انسان و تبدیل کردن آن به سوژه است. این تأکید بیش از حد اورول بر سوژ گی، انسان را متافیزیکی کرده و نظام یوتوپیایی دیگری را پیش روی وی قرار داده است. نظامی که اورول در ابتدا در پی نقد آن بوده اما خود گرفتار آن می شود. در واقع پارادوکس اورولی در همین امر نهفته است، چرا که وی در عین نقد یوتوپیا، نظام یوتوپیایی بدون سلطه را به سوژه متافیزیکی خود پیشنهاد می دهد. پارادوکسی که با نوع نگاه اورول به انسان به مثابه سوژه سیاسی شروع شد.
در این مقاله، ضمن بیان مبانى دموکراسى و نیز دو رویکرد در میان متفکران اسلامى در خصوص اندیشه سیاسى، بر این نکته تأکید شده است که مردمسالارى اسلامى یا دموکراسى اسلامى با رویکرد دوم کاملاً سازگار است.
دکتر عبدالوهاب المسیری، که یکی از متفکرین عرب میباشد، در این مقاله سعی کرده است سیر تاریخی برخورد انواع گفتمانهای اسلامی در جهان اسلام و بالاخص جهان عرب با جهان غرب و مدرنیته را بررسی و تبیین کند. وی با تقسیمبندی گفتمانهای اسلامی به سه گفتمان تودهگرا، سیاسی و فکری، برداشت خود را از مؤلفههای اساسی بحث ارائه میدهد. نویسنده معتقد است که گفتمانهای تودهای جهان اسلام، گفتمانی ناکارآمد و غیر موفق در مواجهه با جهان غرب و مدرنیسم است و برای اثبات این مطلب سعی کرده است به پارهای از مفاهیم تطبیقی و وقایع تاریخی قرن بیستم استناد کند.
جامعهشناسى معرفت، با اینکه مبحثى نوپاست، توجه بسیارى از ارباب فضل را به خود جلب نموده است. این رشته در پى تبیین شناخت انسان اجتماعى در ارتباط با عوامل و تأثیرات اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى است. به نظر آقاى قیصرى، دو نوع معرفت علمى و غیرعلمى داریم: معرفت علمى در علوم تجربىِ طبیعى و معرفت غیرعلمى و غیرمدون در علوم انسانى وجود دارد. نوع کار در این دو نوع معرفت متفاوت است. آقاى قیصرى دربارهى نسبتى که میان اسطوره و دین، از یک سو، و معرفت، از سوى دیگر، برقرار است، توضیح کوتاهى داده است.