فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۹۴۱ تا ۵٬۹۶۰ مورد از کل ۹٬۷۱۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
Sarhaddi Balochi dialect, a language variety of Western (Rakhshani) Balochi, employs derivation through affixation as one of its word formation processes. The purpose of this article is to present a synchronic description of the way(s) different derivational affixes function in making complex words in Sarhaddi Balochi as spoken in Granchin[1] district located about 35Kms to the southeast of Khash in Sistan and Baluchestan Province of The Islamic Republic of Iran. The linguistic corpus was gathered through fieldwork. The data were collected from the free speech of 10 uneducated native speakers including 5 males and 5 females of about 5o-80 year old living in Granchin with various social backgrounds. The findings of the research signify that complex words of this dialect are derived via derivational prefixes, infixes and suffixes, among which derivational suffixes are more active or productive. The research also shows that the main derivatives of this dialect are derived verbs, derived nouns, derived adjectives, and derived adverbs.
Incorporating Cognitive Linguistic Insights into Classrooms: the Case of Iranian Learners’ Acquisition of If-Clauses(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Cognitive linguistics gives the most inclusive, consistent description of how language is organized, used and learned to date. Cognitive linguistics contains a great number of concepts that are useful to second language learners. If-clauses in English, on the other hand, remain intriguing for foreign language learners to struggle with, due to their intrinsic intricacies. EFL grammar books are paying focal attention to present explanations of if-clauses in terms of their form not meaning, hence not giving attention to their contextual meaning usage. Cognitive linguistic insights on if-clauses discuss their complexity in such a way that could be very beneficial for L2 learners. This study aims to investigate the effect of two different ways of teaching (cognitively-oriented and task-oriented) on learning English if-clauses. A sample of 60 non-English postgraduate students in three groups, two experimental groups (cognitively-oriented and task-oriented) and one control group participated in our study. The results indicated that participants from the cognitively-oriented group performed better than those in task-oriented and control groups and proved a higher degree of comprehending English if-clauses in different contexts. The findings have implications for curriculum and materials developers, as well as the English language teachers in incorporating insights from cognitive linguistics in second language materials.
The Relationship betweenEFL Learners’ Self-Identity Changes, Motivation Types, and EFL Proficiency(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
This study aimed to explore the relationships between foreign language learners’ self-identity changes, motivation types, and Foreign Language proficiency associated with learning English in private language schools in Iranian context. Based on a stratified sampling, 204 English as a foreign language learners from three language schools in Tehran were selected to participate in the study. The instruments were a 30-item Likert-scale questionnaire on motivation types in seven categories: intrinsic interest, immediate achievement, learning situation, going aboard, social responsibility, individual development, and information medium; a 24-item Likert-scale questionnaire on self-identity changes in six categories: self-confidence change, additive change, subtractive change, productive change, split change, and zero change. Results revealed that self-confidence change was the prominent change common among foreign language learners. Canonical correlation analysis revealed that motivation types and self-identity changes were related through three pairs of canonical variables: intrinsic orientations related with personal identity changes, instrumental orientations related with cultural changes, and instrumental orientations related learners’ self-confidence change. Theoretical and pedagogical implications for foreign language learning and teaching are also discussed.
گرایش به سبک اسمی در متون ترجمه شده توضیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول یکصد و پنجاه سال اخیر، در نتیجة ترجمه های بسیار زیادی که از زبان های دیگر، به ویژه انگلیسی، به زبان فارسی شده است، برخی از هنجارهای زبانی تغییر کرده اند یا دست کم دستخوش تغییر شده اند. سبک اسمی یکی از مهم ترین ویژگی های نحوی زبان است که مانند هر ویژگی نحوی دیگر ممکن است ازطریق ترجمه به زبان مقصد انتقال یابد؛ درحالی که به نظر می رسد در زبان فارسی، سبک غالب، سبک فعلی است. هدف از انجام تحقیق حاضر، یافتن پاسخ برای این سؤال است که با توجه به شیوة لفظ گرایی که در غالب ترجمه ها دیده می شود، آیا احتمال گرایش به سبک اسمی در متون ترجمه شده توضیحی وجود دارد. نتایج تحقیق نشان داد که در متون تألیفی و ترجمه های نویسندگان و مترجمان توانا، گرایش به سبک فعلی می باشد و فراوانی جملات اسمی بسیار کم است؛ ولی در ترجمه های مترجمان تازه کار، فراوانی جملات اسمی بیشتر است. همچنین، در این تحقیق، تعدادی از جملات اسمی را که در ترجمه های مترجمان تازه کار وجود داشت، به صورت فعلی نوشتیم و از 130 نفر از دانشجویان خواستیم که تا آن صورتی را که به نظرشان فارسی تر و واضح تر می آید، انتخاب نمایند. نتیجة این بررسی نیز نشان داد که این افراد جملات فعلی را بر جملات اسمی ترجیح می دهند.
مقاله به زبان انگلیسی: عبارت کلیدی چکیده ی مقالات زبانشناسی کاربردی (Key Lexical Chunks in Article Abstracts of 30 Applied Linguistics Journals)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حوزه های مختلف کلام ، عبارات خاصی پربسامدترند و شایسته است چه آن ها که به تازگی پا به آن حوزه ها گذاشته اند و چه آنها که سابقه زیادی در آن حوزه ها دارند به آن عبارات توجه ویژه داشته باشند تا حس تعلق حرفه ای آنها افزایش یابد . برای کمک به افزایش آگاهی نسبت به متون و نحوه گفتار رایج در زبانشناسی کاربردی، تلاش شد فهرستی از عبارات پربسامد چکیده مقالات مجلات زبانشناسی کاربردی تهیه شود. چکیده مقالات 30 مجله زبانشناسی کاربردی که پیش از اول آگوست 2013 منتشر شده بود جمع آوری شد . عبارات این چکیده ها که شامل 2750000 کلمه بود با استفاده از برنامه AntConc فهرست شد . این فهرست خام بسیار طولانی با دقت مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت دو فهرست کوتاه تر شامل عبارات متنی و عبارات محتوایی از آن استخراج شد. مقاله حاضر ، علاوه بر این دو فهرست ، عبارات پر بسامدی را که به منزله آغازگر کلام در چکیده مقاله های زبانشناسی کاربردی مورد استفاده قرار می گیرند نیز ارائه می دهد. ارزش کاربردی نتایج نیز به طور مختصر در انتهای مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
مقاله به زبان انگلیسی: ارتباط تعاملی از طریق زبان دوم در محیط های تقریبی گوناگون و توسعه توانش ارتباطی (Collaborative L2 Interactivity in Diverse ZPD-Based Proximal Contexts and Interactional Competence Development)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم بنیادینِ نظریه اجتماعی-فرهنگیِ ویگوتسکی، مفهوم منطقه توسعه تقریبی(ZPD) است که پژوهشگران آموزش زبان دوم آنرایک چارچوب مفید برای آموزش و یادگیری زبان دوم تلقی می کنند. ون لیر (2004) معتقد است که می توان ZPD را در محیط های تقریبی کوناگون فعال کرد و تنها به سناریوی متخصص-نوآموز محدود نمی شود. این مطالعه بررسی کرد که آیا تعامل زبان آموزان ایرانی زبان انگلیسی با افرادی با توانایی متفاوت برای انجام فعالیت های تعاملی(در محیط های تقریبی) منجر به توسعه توانش تعاملی آنان می گردد. مدل یانگ (2011) در ساخت آزمون توانش تعاملی در پیش آزمون و پس آزمون استفاده گردید. سه کلاس گفت وشنودِ زبان خارجی انگلیسی در یکی از دانشگاههای جنوب غرب ایران به صورت تصادفی بعنوان گروه های ناهمسان متخصص-نوآموز، همسان و شاهد قلمداد شدند. تعاملات همساخته گروه ها در شرایط (غیر)متقارن ZPD ضبط وسپس جهت تشخیص توسعه توانش تعاملی زبان آموزان در زبان دوم تحلیل شد. از رویکردِ چندگانه برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد در حالی که دو گروه ZPDعملکرد بهتری در پس آزمون های توانش تعاملی نسبت به گروه غیرZPD داشتند، تفاوت معنی داری بین توسعه توانش تعاملی شرکت کنندگان در محیط های توسعه تقریبی متقارن و نامتقارن یافت نشد. همچنین تحلیل میکروپیدایشی نشان داد که شرکت و فعالیت در محیط های تقریبی متفاوت می تواند به نحو تاثیرگذاری باعث آگاهی از مکانیزم ها و هنجارهای تعامل گفتاری زبان دوم شود و در ادامه سبب توسعه توانش تعاملی گردد. یافته ها برکاربردِ تعاملِ -ZPDمحور (نا)همسان بر توسعه توانش تعاملی زبان دوم دلالت دارند.
ساختار تکیه و آهنگ زبان شمس تبریزی در مقالات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تکیه واژه برجستگی ای است که به یکی از هجاهای واژه داده می شود. تکیه، در زبان فارسی، با برخورداری از ابزار لازم (شدت، زیر و بمی) و جای گاه دستوری خاص، در جهت تبیین و تفهیم مطالب نقش دارد و در کنار آهنگ حاصل از برجستگی نمود خاص می یابد. آهنگ از تکیه جدا نیست. هر جا که تکیه هست ارتفاع صوت بیش تر می شود و در هیچ موردی یکی را جدای از آن دیگری نمی توان یافت. مقالات شمس تبریزی به عنوان مجموعه ای ارزنده از گفتارها و خطابه های شمس تبریزی دربردارنده مطالب گرانبهایی است که درک و تفهیم آن تا حدی با دشواری همراه است. نگارندگان به بررسی تکیه و آهنگ به عنوان ویژگی دستوری خاص گفتار و خطابه، که در سخنان شمس نمود بارزی دارد، پرداخته و نشان داده اند که توجه به این عامل سهولت درک و تفهیم مطالب این مجموعه باارزش را در پی دارد و نیز این امر نشان از آن دارد که شمس در مقالات، که مجموعه ای از سخنان خطابی و تعلیمی است، از تکیه و آهنگ به عنوان عوامل آوایی سخن، به منظور تأثیر بر مخاطب، به نحو احسن بهره برده است.
بررسی دامنه نفوذ، گسترش و دگرگونیِ معناییِ واژه های فارسیِ شطرنج در زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفوذ و گسترش شایان توجه واژه های زبان فارسی، در ادوار مختلف، در زبان های گوناگون، از جمله موضوعات قابل توجه در حوزه ریشه شناسی و مطالعات تاریخی است. از جمله زبان هایی که در طول تاریخ، به طور غیرمستقیم، وام گیرنده واژه هایی از زبان فارسی بوده اند، می توان به زبان های اروپایی، و از آن جمله انگلیسی، اشاره کرد. بررسی این دسته از واژه ها خود ارائه کننده تصویری گویا از فرهنگ، تمدن و رویدادهای اجتماعی و تاریخی ایران زمین است. بنابراین، در این مقاله، با بهره گیری از پیکره حاصل از بررسی جامع ریشه شناختی واژه های فارسی در زبان انگلیسی، با شیوه ای توصیفی تحلیلی، به طور مشخص به سیر انتقال و گسترش شگرف چهار واژه فارسیِ بازی شطرنج در زبان انگلیسی پرداخته می شود. نتیجه حاصل نه تنها تصویری از دامنه نفوذ این واژه ها را ترسیم می نماید، بلکه ابعادی ارزشمند از دگرگونی های معنایی و آوایی را در این دسته از واژه های قرضی آشکار می سازد.
فرایند واجی همگونی همخوان با همخوان در زبان فارسی: بررسی صوت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر، فرایند واجی همگونی [3] همخوان با همخوان را در گفتار فارسی زبانان، به لحاظ صوت شناختی [4] بررسی کرده ایم. در این راستا، تحلیل صوت شناختی در حوزه های شدت [5] صوت، دیرش [6] ، سازه اول [7] ( F1 )، سازه دوم [8] ( F2 ) و سازه سوم [9] ( F3 ) آواهای هم جواری انجام شده است که در آن ها، فرایند همگونی اِعمال می شود. درباره همخوان های سایشی بدون سازه، بسامدهایی از نوفه همخوان سایشی اندازه گیری شده و بدین منظور، چهار گفته ضبط شده، به لحاظ صوت شناختی تجزیه و تحلیل شده است. این بررسی در آغاز، شامل تحلیل ویژگی های صوت شناختی هریک از آواهای مورد نظر در بافت غیرهمگون در مواضع آغازین [10] ، میان دو واکه [11] و نیز پایانی [12] است و سپس ویژگی های به دست آمده از آواهای مورد نظر، با ویژگی های صوت شناختی همان آواها در بافت همگونی مقایسه می شود. در این حالت، در مواردی که ارزش میانگین هر یک از مشخصه های صوت شناختی آوای همگون شده، به مشخصه های صوت شناختی آوای اثر گذار بر فرایند همگونی در بافت همگون نزدیک شود، آن متغیر خاص، در فرایند مورد نظر، نوعی همگونی ایجاد کرده است. نتایج تحلیل های این تحقیق نشان می دهد که در زیربنای فرایند واجی همگونی همخوان با همخوان در فارسی محاوره، نوعی همگونی صوت شناختی در متغیرهای فیزیکی شدت، دیرش، سازه اول، دوم، و سوم وجود دارد.
بررسی نگرش های شناختی و عاطفی دوزبانه های کردی-فارسی نسبت به زبان فارسی معیار بر اساس رویکرد ذهن گرایی
حوزه های تخصصی:
در چند دهة اخیر، نگرش زبانی یکی از مهمترین موضوعات مطرح در حوزﮤ مطالعات زبان و به خصوص جامعه شناسی زبان به شمار می رود. با توجه به اهمیت مبحث نگرش زبانی افراد دوزبانه، پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد ذهن گرایی به بررسی نگرش زبانی کردزبانان ساکن در شهر سنندج نسبت به زبان فارسی معیار می پردازد و با بهره گیری از دو ابزار پرسش نامه و آزمون تطبیق صدا، نگرش شناختی و عاطفی دوزبانه های کردی-فارسی را مورد سنجش قرار می دهد. بدین منظور، 148 زن و مرد دوزبانه، در دو گروه سنی (15-18 ساله و 22-32 ساله) و سه سطح تحصیلی متفاوت (دانش آموز دبیرستان، دیپلم و دانشجو) در شهر سنندج به صورت تصادفی انتخاب شدند. پس از توزیع پرسش نامه و اجرای آزمون تطبیق صدا، داده ها جمع آوری شدند و مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته های حاصل حاکی از آن است که به طور کلی، نگرش زبانی کردزبانان ساکن شهر سنندج نسبت به زبان فارسی معیار مثبت نیست، و نگرش شناختی و عاطفی افراد نسبت به این زبان با یکدیگر متفاوت است. در پژوهش حاضر، برای نخستین بار این دو نوع نگرش با استفاده از دو ابزار متفاوت مورد بررسی قرار گرفتند. وجه تمایز این پژوهش با دیگر پژوهش های انجام شده در ایران، بهره گیری از آزمون تطبیق صدا برای سنجش نگرش عاطفی دوزبانه ها است.
گِرِمس معناهای گریزان؛ بررسی و نقد کتاب نقصان معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، نقصان معنا، نوشتة گرمس، که حمیدرضا شعیری آن را به فارسی ترجمه کرده، معرفی و نقد و بررسی شده است. این کتاب با «سخن مترجم» آغاز شده است که هم نقش مهمی در معرفی گرمس و تحولات دیدگاه های او دارد، و هم زمینه ساز فهم بهتر آن چیزی است که او در این کتاب مطرح کرده است. گرمس، در نقصان معنا، بحث ها و دیدگاه های خود را به گونه ای سامان داده است، که در نهایت در هر بخش، «نقصان معنا» بر خواننده هویدا شود. از این نظر، این کتاب در مطالعات نشانه معناشناختی اهمیت بسیاری دارد، زیرا مسئلة معنا همواره مورد مطالعة پژوهش گران رشته های گوناگون دانش بوده است و دیدگاه ها و تبیین های متفاوتی دربارة آن به دست داده شده که علت اصلی آن ماهیت سیال، تعیّن ناپذیر، و ثبات گریز معناست. در واقع، در نقصان معنا، گرمس نشانه شناسی کلاسیک را پشت سر گذاشته و با ارائة نمونه ها و متن ها و قرار دادن خواننده در شرایط و فضاهای خاص، به سویه های تشویشی، احساس مدار، و زیبایی شناختی معنا توجه نشان داده است؛ و بدین ترتیب و البته با زبانی شاعرانه، زمینة روی نمایاندن سویه های گریزان و پنهان معنای نشانه ها و شناخت آن ها را فراهم کرده است.
بررسی زایشی دستگاه واجی گویش بلوچی سرحدّیِ گرنچین
حوزه های تخصصی:
زبان شناسان زایشی واج شناسی را بخش مهمی از دستور هر زبان می دانند. واج شناسی زایشی که می توان آغاز آن را اثر چامسکی و هله (1968) دانست، در گذر زمان در قالب انگاره های نظری خاصی مطرح شده است. پژوهش حاضر، که پژوهشی میدانی است، به بررسی و توصیف فهرست واجی (شامل همخوان ها و واکه ها) گویش بلوچیِ سرحدّیِ گرنچین در چارچوب نظریة واج شناسی زایشی می پردازد و هویت واجی هر واج را با استفاده از انگارة برکوئست (2001) به اثبات می رساند. بدین منظور، داده های زبانی گویش بلوچیِ سرحدّی بر اساس پیکرة زبانی گردآوری شده از منطقة گرنچین از توابع شهرستان خاش در استان سیستان و بلوچستان مورد بررسی قرار می گیرد. گردآوری داده ها و تدوین پیکره های زبانی از طریق مصاحبه و ضبط گفتار آزاد انجام شده است. جامعة زبانی این پژوهش را 10 گویشور ساکن گرنچین با رده های سنی متفاوتِ 60 تا 80 سال و بی سواد تشکیل می دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد که انگارة واجی برکوئست (همان) برای شناسایی فهرست همخوانی و واکه ای گویش بلوچیِ سرحدّیِ گرنچین کارآمد است. نتایج همچنین حاکی از آن است که این گویش در نظام واجی خود 21 همخوان شامل 8 همخوان انفجاری، 5 همخوان سایشی، 2 همخوان انسایشی، 2 همخوان خیشومی، همخوان لرزشی، 1 همخوان کناری و 2 غلت و 9 واکه شامل 6 واکة ساده و 3 واکة مرکب دارد.
فرایندهای واجی همخوانی در واژه های مشترک بین زبان فارسی معیار و زبان هورامی (گویش هورامان تخت)
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله، بررسی و توصیف فرایندهای واجی همخوانی در واژه های مشترک بین زبان فارسی معیار و زبان هورامی (گویش هورامان تخت)، یکی از زبان های ایرانی نو شاخه شمال غربی، است. برای گردآوری و ثبت داده ها، از ده گویشور بومی بی سواد و با سواد از زن و مرد در سنین بین 30 تا 80 سال در حدود 5 ساعت بهره گرفته شده است. از شمّ زبانی یکی از نگارندگان که گویشور بومی این گویش است و همچنین منابع مکتوب در این زمینه به عنوان پیشینه پژوهش استفاده شده است. داده ها در چارچوب نظریه واج شناسی زایشی تحلیل و بر اساس الفبای آوانویسی بین المللی « IPA» آوانگاری شده اند. روش پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی است. با بررسی داده ها انواع فرایندهای واجی همخوانی از قبیل همگونی، حذف، درج، تقویت، تضعیف و قلب مورد بررسی قرار گرفته اند. پر بسامدترین فرایندهای واجی همخوانی به ترتیب حذف، تضعیف و همگونی و کم بسامدترین آنها، درج، قلب و تقویت هستند.
The Construct of Willingness to Communicate and Its Relationship with EFL Learners’ Perceived Verbal and Nonverbal Teacher Immediacy مفهوم تمایل به برقراری ارتباط و رابطه آن با درک زبان آموزان از رابطه دوستانه کلامی و غیر کلامی معلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Given the fact that developing an intimate relationship between teacher and students creates a safe learning environment (Harran, 2006), and because teacher immediacy is proved to increase students’ motivation for learning (Velez & Cano, 2008), this study was an attempt to explore the relationship between Iranian EFL learners’ perceived teacher immediacy and their willingness to communicate (WTC). To this end, first, a new WTC questionnaire, specific to EFL settings, was developed, piloted, factor analyzed, and then administered on 90 intermediate EFL learners. In the second phase, the participants were required to complete Gorham’s (1988) Verbal Immediacy Measure (VIM) and McCroskey et al.’s (1996) Revised Nonverbal Immediacy Measure (RNIM). The findings revealed that there are 7 factors underlying EFL learners’ WTC, one of which is teacher immediacy. Further analyses showed that there is a positive relationship between both verbal and nonverbal teacher immediacy behaviors and EFL learners’ WTC in EFL classes. It can be concluded that teacher immediacy is one of the constituents of EFL learners’ WTC and that their WTC is likely to increase when teachers demonstrate immediacy behaviors while teaching. The present study has implications for language practitioners as well as teacher trainers.
Using Critical Discourse Analysis Instruction in Argumentative and Descriptive Writing Classes(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The field of ELT is constantly witnessing the introduction of new instructional approaches: one such perhaps recent initiative is critical discourse analysis (CDA). Accordingly, the present study was an attempt to investigate the impact of CDA instruction on Iranian EFL learners’ descriptive and argumentative writing ability. To fulfill the aforementioned purpose, a sample TOEFL was primarily piloted among a group of 30 upper intermediate EFL learners by the researchers; with the acceptable reliability and item analysis indices achieved, then the researchers administered the test among another group of 90 upper intermediate learners. Ultimately, those 60 learners whose scores fell one standard deviation above and below the mean were chosen as the participants of the study and were randomly assigned to a control and an experimental group with 30 participants in each. Both of these groups underwent the same amount of teaching time during 20 sessions which included a treatment of CDA instruction based on Jank’s (2005) set of 14 features for the experimental group. A posttest was administered at the end of the instruction to both groups and their mean scores on the test were compared through a multivariate analysis of variance. The result (F = 14.41 and p = 0.000 < 0.05) led to the rejection of the two null hypotheses raised in this study, thereby demonstrating that the learners in the experimental group benefited significantly more than those in the control group in terms of improving their descriptive and argumentative writing ability. Hence, the major pedagogical implication of this study is that CDA instruction can be effectively used to assist EFL learners improve their argumentative and descriptive writing ability.
The Relationship among Reflective Thinking, Listening Anxiety and Listening Comprehension of Iranian EFL Learners: Does Proficiency make a Difference(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
As the main part of a large-scale project, the present study investigated the relationship among reflective thinking, listening anxiety, and listening comprehension of Iranian EFL learners with regard to their proficiency level. To this end, 223 (106 intermediate and 117 advanced) adult male and female Iranian EFL learners from a private language institute took part in the study by completing the Reflective Thinking Questionnaire (RTQ) developed by Kember et al., (2000), the Foreign Language Listening Anxiety Scale (FLLAS) developed by Kim (2000) and a listening comprehension test selected from the listening part of IELTS. Using factor analysis and Chronbach’s Alpha, the questionnaires were revalidated and their reliability was re-estimated. The results of Pearson product moment correlations indicated there was a statistically significant: (a) positive association between reflective thinking and listening comprehension, (b) reverse correlation between listening anxiety and listening comprehension, and (c) reverse relationship between reflective thinking and listening anxiety of Iranian EFL learners. Furthermore, the results of multiple regression analysis indicated listening anxiety, compared to reflective thinking, was a significantly stronger predictor of listening comprehension. Additionally, the results of MANOVA revealed there was a significant difference between intermediate and advanced EFL learners with respect to their reflective thinking and listening anxiety. In the light of the findings of the study, foreign language education policy makers in general and EFL teachers in particular are thus recommended to introduce ways to enhance reflective thinking of the students and decrease their listening anxiety if they are to improve their listening comprehension. The results and implications of the study are discussed in more detail in the paper.