عباس بخشی پور رودسری

عباس بخشی پور رودسری

سمت: استادیار
مدرک تحصیلی: دکتری تخصصی روانشناسی بالینی، استاد دانشگاه تبریز

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱۰۷ مورد.
۸۱.

اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) در کاهش تکانشگری کلی، شناختی، حرکتی و بی برنامگی بیماران وابسته به مت آمفتامین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد تکانشگری مت آمفتامین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۱ تعداد دانلود : ۵۱۵
هدف : هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ( ACT ) در کاهش تکانشگری کلی، شناختی، حرکتی و بی برنامگی در بیماران وابسته به مت آمفتامین بود. روش: در مطالعه حاضر از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان استفاده شد. سه نفر از بیماران مرد وابسته به مت آمفتامین که به اداره بهزیستی تکاب و مرکز ترک اعتیاد این شهرستان مراجعه کرده بودند از طریق مصاحبه تشخیصی و مصاحبه بالینی ساختاریافته و به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. از ابزارهای پژوهش مانند مصاحبه بالینی ساختاریافته، پرسش نامه ویژگی های جمعیت شناختی، آزمایش ادرار، مقیاس تکانشگری بارت و پروتکل انفرادی ACT برای افراد سوء مصرف کننده مواد استفاده شد. نتایج به دست آمده به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا ( RCI )، فرمول درصد بهبودی، بهبود بالینی معنادار و سنجش عملیاتی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: داده های به دست آمده نشان دادکاهش تکانشگری کلی و خرده مقیاس های آن در بیماران از لحاظ آماری، بالینی و سنجش عملیاتی معنادار است. نتیجه گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ( ACT ) در کاهش شدت تکانشگری کلی، شناختی، حرکتی و بی برنامگی در بیماران وابسته به مت آمفتامین موثر است.
۸۲.

نقش پیش بین استرس مزمن و حساسیت پردازش حسی در کارکرد تصمیم گیری مخاطره آمیز در بیماران مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: حساسیت پردازش حسی استرس مزمن تصمیم گیری مخاطره آمیز مولتیپل اسکلروزیس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۰ تعداد دانلود : ۱۴۳
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی کارکرد اجرایی تصمیم گیری مخاطره آمیز براساس استرس مزمن و مؤلفه های حساسیت پردازش حسی در بیماران مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. نمونه ای مشتمل بر ۲۰۰ نفر (۴۹ مرد و ۱۵۱ زن) از مراجعان انجمن ام اس ایران، مقیاس استرس مزمن (CSS)، آزمون شخص با حساسیت پردازش حسی بالا و آزمون قمار آیوا (IGT) را تکمیل کردند. رگرسیون گام به گام نشان داد آستانه حسی پایین در گام اول، پیش بینی کننده تصمیم گیری مخاطره آمیز است. در گام دوم و سوم با ورود استرس مزمن و سهولت تحریک قدرت پیش بینی کنندگی آستانه حسی پایین کاهش یافت و در گام چهارم با ورود مؤلفه زیبایی شناسی قدرت پیش بینی کنندگی آستانه حسی، استرس مزمن و سهولت تحریک در پیش بینی تصمیم گیری مخاطره آمیز افزایش یافت. نتایج این پژوهش نشان داد استرس مزمن و ابعاد آستانه حسی پایین، سهولت تحریک و زیبایی شناسی، پیش بینی کننده کارکرد تصمیم گیری مخاطره آمیز در بیماران ام اس است.
۸۳.

تحمل نکردن بلاتکلیفی و نگرانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و اختلال وسواسی- اجباری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: اختلال اضطراب فراگیر اختلال وسواسی - اجباری تحمل نکردن بلاتکلیفی نگرانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۳ تعداد دانلود : ۳۷۰
هدف : هدف پژوهش حاضر مقایسه مؤلفه های شناختی تحمل نکردن بلاتکلیفی و نگرانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال وسواسی- اجباری و افراد سالم بود. روش : از سه گروه بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری و افراد سالم، هریک 31 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها مقیاس تحمل نکردن بلاتکلیفی ( IUS ) و پرسش نامه نگرانی ایالت پن ( PSWQ ) به کار رفت. داده ها به روش تحلیل واریانس چند متغیره ( MANOVA ) تحلیل شدند. یافته ها : در دو خرده مقیاس «تصور نااطمینانی به ناتوانی برای عمل کردن منجر می شود» و «نااطمینانی پریشان کننده و آشفته کننده است»، هم چنین از نظر نگرانی آسیب شناختی میان سه گروه تفاوت وجود داشت (0001/0 p< ). در نمره کل تحمل نکردن بلاتکلیفی و دو خرده مقیاس «وقایع غیرمنتظره منفی هستند و باید از آنها دوری کرد» و «وجود نااطمینانی غیرمنصفانه است» تفاوت هر یک از دو گروه مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و وسواسی- اجباری با گروه گواه معنادار بود (0001/0 p< ). نتیجه گیری : تحمل نکردن بلاتکلیفی یک ویژگی مشترک اختلال اضطراب فراگیر و اختلال وسواسی- اجباری است و آنچه که باعث تمایز دو اختلال می شود، راهبردهای مقابله ای به کاررفته برای کاهش بلاتکلیفی است.
۸۴.

طرحواره درمان گری برای بیماران با نشانگان اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD): یک مطالعه تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اختلال شخصیت وسواسی – اجباری طرحواره های ناسازگار اولیه طرحواره درمانگری مطالعه تک آزمودنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۳ تعداد دانلود : ۱۷۵
زمینه: اختلال شخصیت وسواسی اجباری با الگوی فراگیر اشتغال ذهنی با نظم و ترتیب، نهایی خواهی، و کنترل فردی و بین فردی مشخص می شود. این ویژگی ها منجر به از دست دادن انعطاف پذیری و باز بودن فرد می شود. پیشینه ی پژوهش نشان می دهد که درمان های غالب در درمان این اختلال بیشتر منجر به کاهش اضطراب و افسردگی شده است تا نشانگان اختلال شخصیت وسواسی اجباری. یکی از رویکردهایی نوین در تبیین و درمان مشکلات شخصیت از جمله OCPD طرحواره درمان گری است که با تفکیک بین طرحواره های ناسازگار اولیه از سبک های کنارآمدن به درمان مشکلات شخصیتی می پردازد. هدف: مطالعه ی حاضر این فرضیه را بررسی می کند که آیا درمان طرحواره های ناسازگار اولیه راهی مؤثر برای تغییر نشانگان اختلال شخصیت وسواسی اجباری است. روش: در مطالعه حاضر از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان با آزمودنی های متفاوت استفاده شد. بدین منظور سه بیمار مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری از مراجعین مرکز روانشناختی در سال 98-99 که بصورت هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های ابزارهای پژوهش از مصاحبه بالینی ساختار یافته برای اختلالات شخصیت (SCID-5-RV) (2016)، پرسشنامه بالینی چند محوری میلون (MCMI-III) (1990)، پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه (2006)، پرسشنامه سنجش اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPDQ) (2004)، و پروتکل انفرادی طرحواره درمانگری یانگ (2003) استفاده شد. تأثیر مداخله انجام شده به کمک روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCT)، فرمول درصد بهبودی، بهبود بالینی معنادار و سنجش عملیلاتی با پیگیری یک ماهه، سه ماهه و شش ماهه مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: داده های به دست آمده نشان داد کاهش نشانگان بالینی و نیز کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری از لحاظ آماری (0/05>P)، بالینی و سنجش عملیاتی معنادار است. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد طرحواره درمانگری با تأکید بر تکنیک های شناختی، تجربی، و همچنین ارتباط درمانی می تواند بر کاهش طرحواره های غالب مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی اجباری مؤثر باشد.
۸۵.

بیماری مولتیپل اسکلروزیس براساس حساسیت پردازش حسی با میانجیگری کارکرد اجرایی تصمیم گیری مخاطره آمیز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: حساسیت پردازش حسی کارکرد اجرایی تصمیم گیری مخاطره آمیز مولتیپل اسکلروزیس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۰ تعداد دانلود : ۱۸۱
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک بیماری التهابی مزمن است که با ضایعات دمیلینه در مغز، طناب نخاعی و عصب چشمی مشخص می شود. هنگامی که میلین درنتیجه تشکیل پلاک تخریب می شود، هدایت فیبر عصبی کاهش می یابد و یا از بین می رود. این پدیده سبب قطع پیام های عصبی فرستاده شده از مغز و بروز علائم بیماری می گردد. این بیماری منجر به اختلال در کارکردهای شناختی می شود. هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه حساسیت پردازش حسی بر مولتیپل اسکلرروز با میانجیگری کارکرد تصمیم گیری مخاطره آمیز است. مواد و روش ها: روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن ام اس ایران بودند که از میان آن ها ۲۰۰ نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس با ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. در راستای بررسی سطح حساسیت پردازش حسی در بیماران از مقیاس های شخص با حساسیت پردازش حسی بالا آرون و آرون (۱۹۹۷) و به منظور ارزیابی سطح تصمیم گیری مخاطره آمیز و شدت بیماری مولتیپل اسکلروز در بیماران، به ترتیب آزمون قمار آیوا بشارا، داماسیو، داماسیو، اندرسون (۱۹۹۴)، مقیاس وضعیت نانوانی گسترده کورتزکه (۱۹۸۳) استفاده شد. یافته ها: تحلیل همبستگی نشان داد که رابطه معناداری بین حساسیت پردازش حسی با مولتیپل اسکلروز و کارکرد تصمیم گیری مخاطره آمیز وجود دارد. براساس نتایج، تأثیر حساسیت پردازش حسی بر مولتیپل اسکلروزیس به واسطه گری تصمیم گیری مخاطره آمیز تعدیل یافت (۰۰۱/۰>P). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت مدل ساختاری حساسیت پردازش حسی، کارکرد تصمیم گیری مخاطره آمیز و بیماری مولتیپل اسکلروز از برازش خوب برخوردار است.
۸۶.

رابطه امنیت دلبستگی با بد تنظیمی هیجانی نوجوانان: نقش میانجی توانایی ذهنی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بدتنظیمی هیجانی امنیت دلبستگی ذهنی سازی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۹ تعداد دانلود : ۲۴۷
این مطالعه با هدف بررسی نقش میانجی توانایی ذهنی سازی در رابطه بین امنیت دلبستگی با بد تنظیمی هیجانی نوجوانان انجام گردید. طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر و چه پسر –بودند که در طیف سنی 11 تا 17 سال قرار داشتند و در سال 1399 مشغول به تحصیل در مناطق یک و دو شهرستان زنجان بودند. 200 نفر با استفاده از نمونه گیری در دسترس برای این پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های تجارب روابط نزدیک – ساختار رابطه- (ECR-RS) (فریلی و همکاران، 2000)، ذهنی سازی نوجوانان- (RFQ-Y) (ها و همکاران، 2013) و دشواری تنظیم هیجان- (DERS) (گرتز و روئمر، 2004) بودند. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. شاخص های برازش نشان دهنده ی برازش عالی داده ها با مدل اصلاح شده بود. دلبستگی اجتنابی به پدر به صورت مستقیم توانست بد تنظیمی هیجانی در نوجوانان را پیش بینی کند (۰01/۰p‹). همچنین دلبستگی اجتنابی به پدر و دلبستگی اضطرابی به مادر به صورت غیر مستقیم و از طریق توانایی ذهنی سازی توانستند بد تنظیمی هیجانی در نوجوانان را پیش بینی کنند (۰01/۰p‹). از نتایج فوق می توان نتیجه گرفت که امنیت دلبستگی و توانایی ذهنی سازی در کنار هم می توانند نقش زیادی در پیش بینی بد تنظیمی هیجانی در نوجوانان داشته باشند و لزوم توجه به این عوامل در برنامه های ارتقا تنظیم هیجانی ضروری است.
۸۷.

رابطه ساختاری صفات درخودمانده گونه و صفات اسکیزوتایپی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: صفات درخودمانده گونه صفات اسکیزوتایپی رابطه ساختاری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۸ تعداد دانلود : ۲۱۸
هدف : هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه صفات درخودمانده گونه و صفات اسکیزوتایپی بود. روش : 184 دانش آموز عادی شهر ری با دامنه 19-16 سال به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به نسخه فارسی مقیاس درخودماندگی بهر بزرگسال ( AQ ) و پرسش نامه شخصیت اسکیزوتایپی ( SPQ ) پاسخ دادند. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادله ساختاری تحلیل شدند. یافته ها : میان نمره کلی AQ و SPQ و میان برخی از خرده مقیاس های این دو مقیاس با یکدیگر همبستگی وجود داشت. یافته های SEM نشان داد رابطه ساختاری قدرت مندی میان صفات اسکیزوتایپی و صفات درخودمانده گونه وجود دارد (05/0≥ p ، 91/0= r ) و در این میان اسکیزوتایپی منفی (91/0= r ) و خرده مقیاس «ارتباط» از بهر درخودماندگی (61/0= r )، در مقایسه با سایر خرده مقیاس ها نقش مهم تری ایفا کردند. بدین معنی که صفات در خودمانده گونه و صفات اسکیزوتایپی در بُعد میان فردی و ارتباط هم پوشی داشتند. اسکیزوتایپی آشفته نیز با خرده مقیاس «ارتباط» از بهر درخودماندگی رابطه مثبت داشت. نتیجه گیری : صفات درخودمانده گونه رابطه ساختاری قدرت مندی با صفات اسکیزوتایپی و هم چنین همبستگی مثبت با اسکیزوتایپی مثبت، منفی و آشفته داشت. با توجه به تشابه قابل توجه در نشانه های این دو طیف، به ویژه در حوزه میان فردی، پیشنهاد می شود برای تمایز تشخیصی میان دو دسته اختلال، ملاک های دقیق و روشن در نظر گرفته شود.
۸۸.

روابط ساختاری ابعاد سرشت با اختلال وسواسی اجباری: با واسطه گری حساسیت انزجاری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اختلال وسواسی اجباری حساسیت انزجاری سرشت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۵ تعداد دانلود : ۱۶۴
هدف از مطالعه پیش رو، بررسی روابط ساختاری ابعاد سرشت، حساسیت انزجاری و اختلال وسواسی اجباری با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری است. فرض بر این است که ابعاد سرشت و حساسیت انزجاری در تعامل با یکدیگر به اختلال وسواسی اجباری منجر می شوند. با وجود اهمیت این مدل، پژوهش های کافی برای ارزیابی تجربی آن انجام نشده است. طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی است. برای این منظور، 377 نفر از دانشجویان دانشگاه ارومیه با استفاده از نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های سرشت و منش کلونینجر، مقیاس حساسیت انزجاری و پرسشنامه بازنگری شده وسواسی اجباری که در اختیار آنها گذاشته شده بود، پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. همچنین، برای طبقه بندی، پردازش و تحلیل داده ها و بررسی فرضیه های پژوهش از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شد. ارزیابی مدل فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد مدل فرضی، با مدل اندازه گیری برازش دارد (0/96=CFI، 91/0= , NFI 7 0/0=RMSEA). نتایج پژوهش نشان داد ابعاد سرشت با واسطه گری حساسیت انزجاری با اختلال وسواسی اجباری در سطح 05/0P< رابطه معناداری دارد. یافته های این پژوهش در کنار حمایت از مدل فرضی برای اختلال وسواسی اجباری، الگوی مناسبی برای سبب شناسی این اختلال ارائه می دهد. بر این اساس، ابعاد سرشت و به ویژه آسیب پرهیزی با واسطه گری حساسیت انزجاری، به افزایش نشانه های اختلال وسواسی اجباری منجر می شود.
۸۹.

عوامل روانی- اجتماعی مؤثر بر اضطراب اجتماعی: تحلیل روابط ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اضطراب اجتماعی روابط ساختاری والدگری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۶ تعداد دانلود : ۲۸۰
اختلال اضطراب اجتماعی یکی از شایع ترین اختلالات روانشناسی به شمار می رود. هدف از اجرای این پژوهش بررسی روابط ساختاری عوامل روانی- اجتماعی مؤثر بر اضطراب اجتماعی بوده است که در آن مؤلفه هایی همچون سبک والدگری مستبدانه، تنظیم هیجان، حساسیت اضطرابی، اجتناب رفتاری، حمایت اجتماعی ادراک شده و نشخوار ذهنی در قالب یک مدل مورد مطالعه قرار گرفته اند. مطالعه حاضر از نوع همبستگی با رویکرد تحلیل مسیر بود که در آن متغیرهای مورد مطالعه با اجرای پرسشنامه های علائم اضطراب اجتماعی، سبک های فرزند پروری، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان، مقیاس حساسیت اضطرابی، مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده، مقیاس اجتناب شناختی رفتاری و مقیاس پاسخ های نشخواری روی 410 (210 دختر و 200 پسر) دانشجوی مشغول به تحصیل دانشگاه تبریز موردبررسی قرار گرفته اند و داده های به دست آمده از طریق نرم افزارهای آماری SPSS21 و AMOS23 تحلیل شدند. نتایج تحلیل ها نشان داد که اضطراب اجتماعی با درصد بالایی از معناداری (001/0>P) از سبک والدگری مستبدانه، ضعف در تنظیم هیجان و حساسیت اضطرابی اثر می پذیرد و بر احساس فقدان حمایت اجتماعی، اجتناب رفتاری و نشخوار ذهنی اثر می گذارد، همچنین احتساب شاخص های برازش مدل نهایی نشان از برازندگی مطلوب مدل مورد مطالعه داشت. طبق نتایج مشخص می شود که سبک والدگری مستبدانه به عنوان یک عامل زمینه ای تا چه اندازه می تواند به صورت مستقیم و غیرمستقیم پیامدهای مخرب کوتاه و بلندمدتی در زمینه های مربوط به تنظیم هیجان، حساسیت اضطرابی، رفتارهای اجتنابی، احساس حمایت اجتماعی و مهم تر از همه، اضطراب اجتماعی ایجاد نماید.
۹۰.

رابطه ظرفیت تأملی والدین و بد تنظیمی هیجانی نوجوانان: نقش میانجی توانایی ذهنی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بد تنظیمی هیجانی ظرفیت تأملی والدین ذهنی سازی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۱ تعداد دانلود : ۳۵۷
این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی توانایی ذهنی سازی در رابطه بین ظرفیت تأملی والدین با بد تنظیمی هیجانی نوجوانان انجام گردید. طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر و پسر بودند که در طیف سنی 11 تا 17 سال قرار داشتند و در سال تحصیلی 1400- 1399 مشغول به تحصیل در مناطق یک و دو شهرستان زنجان بودند. 200 نفر با استفاده از نمونه گیری در دسترس برای این پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ذهنی سازی (RFQ) (ها و همکاران، 2013) و دشواری تنظیم هیجان- (DERS) (گرتز و روئمر، 2004) بودند. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. شاخص های برازش نشان دهنده ی برازش عالی داده ها با مدل اصلاح شده بود. ظرفیت تأملی والدین (هم مادر و هم پدر) به صورت غیرمستقیم و از طریق توانایی ذهنی سازی توانستند بد تنظیمی هیجانی در نوجوانان را پیش بینی کنند (۰01/۰p‹). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که ظرفیت تأملی والدین و توانایی ذهنی سازی در کنار هم می توانند نقش زیادی در پیش بینی بد تنظیمی هیجانی در نوجوانان داشته باشند و لزوم توجه به این عوامل در برنامه های ارتقا تنظیم هیجانی ضروری است.
۹۱.

بررسی اثربخشی اصلاح هم نوسانی از طریق نوروفیدبک بر بهبود خواندن کودکان مبتلا به نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نارساخوانی هم نوسانی ارتباط کارکردی نوروفیدبک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۶ تعداد دانلود : ۲۰۳
هدف: نارساخوانی یکی از اختلالات شایع دوران کودکی است. برخلاف نظریه غالب نقص واج شناختی، مطالعات جدید نشان می-دهند که بازنمایی واج شناختی در کودکان نارساخوان سالم است اما توانایی دسترسی به آن آسیب دیده است. بدکارکردی ارتباط پیشانی-گیجگاهی به عنوان اساس عصبی این آسیب تعبیر می شود. اصلاح هم نوسانی از طریق نوروفیدبک امکان کنترل ارادی بر شبکه های کارکردی مغز را فراهم می کند. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر اصلاح ارتباط کارکردی بین مناطق مغزی درگیر در خواندن در بهبود مهارت خواندن کودکان مبتلا به نارساخوانی است. مواد و روش ها: در طرح تک آزمودنی حاضر چهار کودک 7-9 ساله مبتلا به نارساخوانی 20 جلسه 30 دقیقه ای درمان نوروفیدبک دریافت کردند. پروتکل درمانی اصلاح هم نوسانی مناطق پیشانی-گیجگاهی-پاریتال بود. یافته ها: بررسی نتایج پژوهش بهبودی در نمرات خواندن و هم چنین نرمال سازی مقادیر هم نوسانی را بعد از اتمام درمان نشان داد. نتیجه گیری: این تغییرات نشان می دهد که نارساخوانی یک اختلال در شبکه مغزی است و اصلاح هم نوسانی از طریق نوروفیدبک می تواند به اصلاح این آشفتگی کمک کند.
۹۲.

اثر القای خلق مثبت و منفی بر تصمیم گیری پرخطر نوجوانان با تعدیل گری سیستم های مغزی رفتاری بالا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عاطفه تصمیم گیری خطرپذیری سیستم فعال ساز رفتاری سیستم بازداری رفتاری نوجوان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۲ تعداد دانلود : ۱۲۵
اخذ تصمیمات پرخطر در نوجوانان به یک نگرانی اصلی برای بهداشت عمومی تبدیل شده است و فهم همبسته های مؤثر بر این فرایند امکان عملی کردن طرح هایی برای پیشگیری را فراهم می کند، ازاین رو مطالعه ی حاضر باهدف بررسی اثر القای خلق مثبت و منفی بر تصمیم گیری پرخطر نوجوانان با تعدیلگری سیستم های مغزی رفتاری بالا صورت گرفت. ابتدا 327 نوجوان 13-18 سال شهر اصفهان به صورت در دسترس انتخاب و از طریق پرسشنامه ی سیستم های مغزی رفتاری BAS/BIS غربالگری شدند، از میان آن ها و براساس نمره ی استاندارد دو گروه 24 نفری شامل BAS/BIS و بالا انتخاب شدند، اعضای هر گروه به صورت تصادفی به دو زیرگروه 12 نفر تقسیم گشته و از طریق قطعه فیلم های هیجانی نیمی در معرض خلق مثبت و نیمی در معرض خلق منفی قرار گرفتند و آزمون خطرپذیری بادکنکی BART و مقیاس عاطفه ی مثبت و منفی PANAS را پیش و پس از القای خلق تکمیل کردند. نتایج تجزیه وتحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس عاملی تک متغیره نشان داد که بین القای خلق مثبت و منفی بر تصمیم گیری پرخطر تفاوت معناداری وجود دارد 0/05≥P و خلق مثبت منجر به افزایش تصمیمات پرخطر می شود. همچنین یافته ها حاکی از این بود که سیستم های مغزی رفتاری به عنوان خصایص زیستی شخصیت، اثر القای خلق بر تصمیم گیری پرخطر را به طور معناداری تعدیل می کنند0/05 ≥p. بدین معنا که افراد با سیستم فعال ساز رفتاری بالا هنگام مواجه با خلق مثبت فزون کنشی بیشتری داشته و نسبت به افراد با سیستم بازداری رفتاری بیشتر درگیر خطر می شوند درحالی که افراد با سیستم بازداری رفتاری به خلق منفی و نشانه های تنبیه حساسیت بیشتری نشان داده و محتاط ترند.
۹۳.

نقش واسطه ای نشخوار ذهنی در رابطه بین ناگویی هیجانی، تکانشگری، تحمل پریشانی و خودانتقادی با خودآسیبی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تکانشگری خودانتقادی خودآسیبی ناگویی هیجانی نشخوار ذهنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۸ تعداد دانلود : ۲۴۸
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای نشخوار ذهنی در رابطه بین ناگویی هیجانی، تکانشگری، تحمل پریشانی و خودانتقادی با خودآسیبی بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه ی پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر و پسر دوره اول متوسطه شهرستان اردبیل در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند که از بین آنها با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 626 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل سیاهه ی خودگزارشی خودآسیبی کلونسکی و گلن، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو، مقیاس پاسخ های نشخوار فکری نولن هوکسما و مارر، پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر، مقیاس تکانشگری بارت و مقیاس سطوح خودانتقادی تامپسون و زوراف بود. روش تحلیل این پژوهش، تحلیل مسیر بود که با استفاده از آن روابط علّی متغیرهای پژوهش بررسی شد. یافته ها نشان داد ناگویی هیجانی، تکانشگری، تحمل پریشانی و خودانتقادی چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم به واسطه ی نشخوارذهنی قادر به پیش بینی خودآسیبی بودند. بنظر می رسد آموزش مهارت های کنترل هیجانی و درمان نشخوار ذهنی می تواند در کاهش خودآسیبی در نوجوانان مفید باشد. 
۹۴.

مقایسه ذهن آگاهی و بدتنظیمی هیجانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اختلال اضطراب فراگیر بدتنظیمی هیجانی ذهن آگاهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۲ تعداد دانلود : ۱۷۸
هدف پژوهش حاضر ، تعیین تفاوت ذهن آگاهی و  بدتنظیمی هیجانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و عادی بود. آزمودنی های پژوهش شامل دو گروه بود که گروه بالینی را 20 فرد مبتلا به GAD   تشکیل می دادند که به شیوه نمونه گیری در دسترس از بیماران مراجعه کننده به کلینیک روانپزشکی بزرگمهر و مراکز مشاوره شهر تبریز  و گروه کنترل نیز به همان تعداد بعد از همتاسازی از بین همراهان مراجعان مراکز مشاوره انتخاب شدند. آزمودنی ها به مقیاس دشواری های تنظیم هیجانی( DERS )، پرسشنامه نگرانی پن استیت ( PSWQ ) و مقیاس توجه آگاهی هشیارانه ( MAAS ) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چندمتغیره  و تحلیل ممیز استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین گروه بهنجار و گروه اضطراب فراگیر، در تنظیم هیجانی و خرده مقیاس های آن تفاوت معناداری وجود داشت (01/0> p ). همچنین بین گروه بیمار و گروه سالم از نظر میزان ذهن آگاهی تفاوت معنی دار وجود داشت (01/0> p )، تحلیل ممیز نیز نشان داد که ذهن آگاهی پایین و مشکل تنظیم هیجانی به خوبی می توانند عضویت و یا عدم عضویت یک فرد در گروه کنترل و یا گروه اضطراب فراگیر را پیش بینی کنند. به طور کلی ذهن آگاهی و بدتنظیمی هیجانی بعنوان دو عامل فراتشخیصی احتمالا می توانند در پدیدآیی اختلال اضطراب فراگیر نقش داشته باشند. ند.
۹۵.

میزان حساسیت سامانه های گرایش و بازداری رفتاری در افراد سوءمصرف کننده مواد، سیگاری و سالم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: سوءمصرف مواد گرایش رفتاری بازداری رفتاری نظریه حساسیت به تقویت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۰ تعداد دانلود : ۱۵۸
هدف : هدف پژوهش حاضر بررسی سطح حساسیت سامانه گرایش و بازداری رفتاری، به عنوان یک عامل سبب ساز احتمالی در گرایش به سوءمصرف مواد بود. بدین صورت که تفاوت میان سطح حساسیت سیستم فعالیت رفتاری ( BAS ) و سیستم بازداری رفتاری ( BIS ) در سه گروه افراد سوءمصرف کننده مواد و دو گروه گواه سیگاری و بهنجار بررسی شد. روش : در پژوهش علی- مقایسه ای حاضر سطح حساسیت سامانه های گرایش و بازداری رفتاری سه گروه افراد سوءمصرف کننده مواد (43 نفر)، سیگاری (45 نفر) و سالم (55 نفر) با کاربرد مقیاس های BIS/BAS مقایسه شد. داده ها به روش خی دو، تحلیل واریانس یک راهه، تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون های تعقیبی تحلیل شدند. یافته ها : نمره های خرده مقیاس BAS دو گروه سوءمصرف کننده مواد و سیگاری بالاتر از نمره های افراد سالم بود (05/0≥ p )، ولی دو گروه سوء مصرف کننده مواد و سیگاری تفاوتی از این نظر نداشتند. در خرده مقیاس BIS نمره های گروه سیگاری بالاتر از دو گروه دیگر بود (05/0≥ p ). نتیجه گیری : افراد سوءمصرف کننده مواد و سیگاری نسبت به افراد سالم، BAS حساس تری دارند و این امر آنها را نسبت به رفتارهای گرایشی مستعد می کند. این یافته ها هم سو با نظریه حساسیت به تقویت گری، مبنی بر رابطه BAS ، رفتارهای گرایشی و سوءمصرف مواد است.
۹۶.

اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اجتناب تجربه ای و افسردگی دانشجویان دختر دارای سندروم ترومای عشق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: روان درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) سندروم ضربه عشق اجتناب تجربه ای افسردگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۷ تعداد دانلود : ۱۴۳
مقدمه: تجربه ی شکست در روابط عاشقانه در میان دانشجویان دختر، می تواند به مشکلات روانشناختی زیادی منجر شود. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)بر اجتناب تجربه ای و افسردگی دانشجویان دختر مبتلا به سندروم ترومای عشق بود. روش: این پژوهش در چارچوب طرح تجربی تک موردی و از نوع خط پایه چندگانه انجام شده است. بدین منظور سه شرکت کننده به شیوه نمونه گیری هدفمند از بین دانشجویان دانشگاه تبریز انتخاب شده و بر اساس ملاک های پژوهش وارد درمان شدند. شرکت کنندگان در چهار مرحله خط پایه و جلسات درمانی چهارم، هشتم، یازدهم و یک مرحله پیگیری یک ماهه با پرسشنامه های سندروم ضربه عشق (LTI)، افسردگی بک (BDI-II) و پذیرش و تعهد (AAQ- II )مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تحلیل داده ها نیز از روش تحلیل ترسیمی، درصد بهبودی و اندازه اثر استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد مداخله درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب کاهش افسردگی و اجتناب تجربه ای میشود. میزان بهبودی کلی بین هر سه آزمودنی در متغیر اجتناب تجربه ای 69/77 و در متغیر افسردگی 45/59 برآورد شد. نتیجه گیری: روان درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اجتناب تجربه ای و افسردگی موثر است واستفاده از این درمان برای کاهش عوارض شکست عشقی توصیه میشود.
۹۸.

رابطه سیستم های مغزی- رفتاری و خوشه B اختلالات شخصیت با میانجیگری صفات تاریک شخصیت

کلید واژه ها: سیستم های مغزی - رفتاری خوشه B اختلالات شخصیت صفات تاریک شخصیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۱ تعداد دانلود : ۱۷۹
زمینه و هدف: به نظر می رسد یکی از عوامل مهم تاثیرگذار در اختلالات خوشه B شخصیت، سیستم های مغزی- رفتاری و صفات تاریک شخصیت است بنابراین هدف پژوهش حاضر رابطه سیستم های مغزی -رفتاری گری و خوشه B اختلالات شخصیت با میانجی گری صفات تاریک شخصیت می باشد. روش پژوهش: طرح این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر کنترل متغیرها، یک روش همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه های شهر تبریز در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که از این جامعه تعداد 450 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ابعاد تاریک شخصیت یوسفی و ایمان زاد (1397)، مقیاس تجدید نظر شده حساسیت به تقویت جکسون (2009) و آزمون بالینی چند محوری میلون (1970) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر انجام گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین سیستم فعالساز رفتاری گری با خوشه B اختلالات شخصیت رابطه مثبت وجود دارد. همچنین بین سیستم بازداری رفتاری گری با خوشه B اختلالات شخصیت رابطه منفی وجود دارد. بین صفات تاریک شخصیت با اختلال شخصیت نمایشی رابطه مثبت وجود دارد (05/0 > p). بین سیستم بازداری رفتاری و جنگ و گریز گری با صفت تاریک ماکیاولیسم رابطه منفی وجود دارد (05/0 > p). همچنین نتایج پژوهش نشان داد که صفات تاریک شخصیت نقش میانجی معنی داری در رابطه سیستم های مغزی رفتاری بر اختلالات شخصیتی دارند (05/0 > p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد که توجه به متغیرهای سیستم های مغزی رفتاری و صفات تاریک شخصیت نقش مهمی در اختلالات شخصیتی دارند.
۹۹.

اثربخشی مداخله مبتنی بر رویکرد ماتریکس و tDCS بر ولع خوردن و فعالیت بدنی در افراد داری اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: درمان چاقی فعالیت بدنی ماتریکس ولع خوردن ACT

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۳ تعداد دانلود : ۱۴۴
  هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد با رویکرد ماتریکس و تحریک جدار جمجمه ای با جریان مستقیم (tDCS) بر ولع خوردن و فعالیت بدنیِ افراد مبتلابه چاقی و اضافه وزن صورت گرفته است. روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه افراد داری اضافه وزن شهر تهران در سال 1400 تشکیل دادند که از میان آن ها 40 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه فعالیت بدنی بک (1982) و پرسشنامه ولع خوردن سپدا-بنیتو (2000، FCQ-T) بود. گروه آزمایش بسته مداخلاتی را طی 12 هفته در جلسات گروهی آنلاین 2 ساعته و 8 جلسه فردی tDCS تحریک AR/CL (با شدت 2 میلی آمپر و به مدت 20 دقیقه) و گروه کنترل 8 جلسه فردی tDCS تحریک AR/CL (با شدت 2 میلی آمپر و به مدت 20 دقیقه) را دریافت کردند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس آمیخته درون گروهی و بین گروهی نشان داد که بسته مداخلاتی درمانی تلفیقی کنترل وزن مبتنی بر پذیرش و تعهد با رویکرد ماتریکس و تحریک جدار جمجمه ای با جریان مستقیم (tDCS) در مقایسه با tDCS صرف، بر فعالیت بدنی و ولع خوردن افراد داری اضافه وزن تأثیر معناداری داشته است. نتیجه گیری: بر اساس این یافته ها می توان گفت بسته درمانی مطالعه حاضر می تواند گزینه مناسبی جهت افزایش فعالیت بدنی و کاهش ولع خوردن افراد داری اضافه وزن باشد.
۱۰۰.

بررسی و مقایسه اثر بخشی مداخله مبتنی بر مدل لذت افزایی و مدل خودخاموشی در کاهش افسردگی در زنان دارای نشانه های افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خودخاموشی لذت افزایی افسردگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۲ تعداد دانلود : ۱۶۸
این پژوهش بر اساس مدل خودخاموشی و مدل لذت افزایی طراحی شده است. مدل خودخاموشی متاثر از نظریه های شناختی ،دلبستگی، گشتالت می باشد که بر نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی در عدم بیان خواست ها و امیال زنان که منجر به افسردگی می گرددتاکید دارد. مدل لذت افزایی در روانشناسی مثبت نگر معتقد است به جای آموزش روش های مقابله با مشکلات، می توان روش های لذت افزایی را به افراد آموزش داد و از مشکلات روانشناختی پیشگیری یا آنها را درمان کرد. در این پژوهش با استفاده از پروتکل های درمانی، همچنین دریافت راهنمایی از نظریه پردازان این دو مدل برنامه های مداخلاتی تهیه گردید. نمونه پژوهش شامل 45 زن 20 الی 40 ساله با تحصیلات لیسانس و بالاتر شاغل در آموزش و پرورش بود که بر اساس پرسشنامه بک و مصاحبه دارای علایم افسردگی بودند. نمونه شامل گروه لذت افزایی، گروه خودخاموشی و گروه کنترل بود که از هر گروه با پرسشنامه بک پیش آزمون و پس از آزمون اخذ شد. در فاصله پیش آزمون و پس آزمون، شرکت کنندگان برنامه مداخله ای گروه خود را دریافت کردند. روش مورد نظر برای تحلیل داده ها تحلیل کوواریانس بود که به دلیل رعایت نشدن پیش فرض ها با تحلیل واریانس بر نمرات تفاضل در نرم افزار SPSS مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مداخله مبتنی بر لذت افزایی و خودخاموشی در کاهش افسردگی زنان موثر هستند و این دو روش از نظر کاهش افسردگی تفاوت معنی دار ندارند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان