زبان شناسان بر آن اند تا برای بسیاری از پژوهش های ذوقی، معیاری علمی و عینی به دست دهند. یکی از نظریه هایی که در پژوهش های ادبی نمود یافته، نظریه استعاره های مفهومی جورج لیکاف و مارک جانسون (Lakoff & Johnson, 2018) است. هدف این پژوهش بررسی تطبیقی مفهوم انتزاعیِ زمان، در سه جلد نخست رمان کلیدرِ محمود دولت آبادی (Dolatabadi, 1995) و چهار رمان (البیضاء، العسکری الأسود، الحرام و العیب) یوسف ادریس (Idris, 1987; Idris, 1987; Idris, 2000; Idris, 2004) است تا از این رهگذر به این پرسش پاسخ دهد که انواع نگاشت ها برای استعاره مفهومیِ زمان، با توجه به تفاوت های فرهنگی و فکری در آثار محمود دولت آبادی و یوسف ادریس کدام است و دربردارنده چه پیامی هستند. روش پژوهش، به صورت تطبیقی و گردآوری داده ها است که در تطبیق و تحلیل داده ها بر مبنای مکتب آمریکایی پیش رفته است. مفهوم انتزاعی زمان در آثار دو ادیب، در پنج حوزه مبدأ شیء، مکان، ظرف، انسان و غذا تصویرسازی شده است و حوزه های شیء و مکان بیشترین فراوانی را نسبت به دیگر حوزه ها دارند که بیانگر تمایل به بصری سازی مفهوم انتزاعیِ زمان در قالب شیء و مکان در آثار دو ادیب است. در حوزه مبدأ شیء، مفهوم زمان در نمونه های فارسی نسبت به عربی، در قالب های متنوع تری صورت گرفته که بر تنوع تصویرگرایی و انعطاف بیشتر ذهن فارسی زبانان اشاره دارد. با توجه به مدل حرکتی رَی (Ray, 1991) برای زمان (خطی، دایره ای، مارپیچی) در نمونه های فارسی شاهد حرکت خطی و در نمونه های عربی شاهد حرکت مدوّر برای زمان هستیم که نوع حرکت ها کاملا برگرفته از بافت اجتماعی و شرایط زندگی نویسنده یا شخصیت های داستان است. با توجه به دیدگاه لیکاف و جانسون (Lakoff & Johnson, 2018) پیرامون دو مبنای تجربه محیطی و تجربه بدنی از مبانی تشکیل دهنده استعاره های مفهومی، فراوانی ها و جامعه آماری به دست آمده، گویای این است که در آثار دو ادیب مفهوم سازیِ صورت گرفته برای مفهوم انتزاعیِ زمان، بیشتر بر اساس مبنای تجربیِ متأثر از محیط پیرامون است.