دو گونه رویکرد برای بازنمایی هیجان در مغز وجود دارد: نخست، نظریه عصب زیستی و دوم، نظریه کنش مفهومی هیجان . در نظریه عصب زیستی، هیجان هایِ اصلی با مجموعه ای از شبکه هایِ منسجمِ درون مغزی برانگیخته می شوند که همانندیِ ساختی با دیگر حیوانات دارند؛ این شبکه ها به شبکه های ذاتی معروف اند. با این وجود، در نظریه کنش مفهومی هیجان، هر هیجان حالتی مغزی است که از تعامل حوزه خاص و عام مغز با دیگر شبکه های کنترل شناختی، سیستم های عصبی و پیوند های مغزی شکل می گیرد. از این رو، پژوهش حاضر با ماهیتی کیفی و به روش توصیفی تحلیلی است، در پی شناخت بخش های فعالِ قشرِ مخ در هنگام درکِ مفاهیم نیرو و حرکت در قالب استعاره با مفهوم خشم است. به این منظور، 80 استعاره مفهومی حوزه نیرو و حرکت در قرآن کریم با رویکرد شناختی به شیوه نمونه گیری تصادفیِ ساده، گردآوری شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که واژه های نیرویی و حرکتی خشم همچون لعن، غضب، کظم، سخط، غیظ، تغیظ، غائظ و مغاضبه به عنوانِ حوزه های مبداء، در درک استعاری حوزه های مقصد مانند کفر، خواری، مسکنت، سقوط، خلف وعده، جایگاه پست، بشارت، صبر، نیکوکاری، بخشش، اعمال، انذار، نذیر، توبه، جهنم، برانگیختن، هیجان سازی، ظلم به نفس، نفرین و عذاب نقش دارند. همچنین مشخص شد که ناحیه های مختلف قشر مخ در هنگام پردازش خشم با واسطه پاسخ های متفاوت فعال می شوند. یافته ها نشان می دهند که درهنگام رویارویی با هیجان خشم، بازخورد ها و واکنش های گوناگونی بازنمایی می شوند که برگرفته از تعامل های نواحی، شبکه ها و پیوندهای متعدد عصبی در مغز است و در نهایت نظریه کنش مفهومی تأیید می شود. افزون بر این، بررسی داده های پژوهش نشان می دهد که مفهوم سازی خشم در قران گذرا و بافت محور است.