دیدگاه ها و نوشته های موجود در خصوص توسعه راهبردها با بهره گیری از سناریو سازی ، از سردرگمی های عمیق و شکافی جدی رنج می برد که این امر از کمبود تحقیق و توسعه نظری جامع و فقدان انسجام و توافق در خواستگاه های مختلف نظری در حوزه سناریو سازی ناشی می شود. این مقاله با پذیرش مزیت های عملیاتی روش شناسی های موجود، به استفاده از روش سناریو سازی در مسیری معرفتی تر ، و جامع تر می پردازد و ضمن ساماندهی این ویژگی ها در الگویی دو لایه ای، به پیوستگی ابعاد نظری و الزامات بنیادین سناریو سازی ، به همراه گام های عملی تر و شناخته شده تر آن، توجه داشته و این مهم را به انجام می رساند. در این الگوی دو لایه ای ، علت کاوی های اثبات گرایانه ی مرسوم در لایه ی اول ، با معنا کاوی های پساساختارگرا در لایه ی دوم ترکیب می شود و ادعا دارد که با تلاشی نمادین و پیوسته، کمک می کند تا سازمان در شرایط عدم قطعیت، به کشف یا ساخت معانی و حقایق منظم از موضوع ، نزدیک تر شود. این پژوهش، از روش و تکنیک دابین، بهره برده است و بر اساس این روش شناسی با شیوه ی استنادی تولید الگو را به انجام می رساند و همچنین پیشنهاداتی برای تایید و اثبات جنبه های مختلف و بلندمدت الگو ارایه می دهد . پژوهش حاضر، گرچه ماهیت مقدماتی دارد، اما با این نیت به انجام رسیده است که کاری برای درک نظری و تصدیق درستی آموزه های مربوط به پیوند پایدار راهبرد و تصمیمات راهبردی با سناریو از طریق پژوهش درست و منطقی و لایه ای برای سازمان انجام دهد.