آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۹

چکیده

 در حال حاضر یک سوم از بستر زمین را محیط های خشک تشکیل می دهند. اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت، زمین های خشک را به عنوان مناطق دارای کمبود آب تعریف می کند، جایی که بارندگی ممکن است محدود بوده و یا فقط برای یک دوره کوتاه باشد. با توجه به شرایط آب و هوایی و مداخلات روزافزون انسانی در اکوسیستم ها، و با توجه به گسترش لجام گسیخته شهرها، خشکی و خشکی زایی و زمینه ظهور آن یعنی بسترهای خشک و چگونگی تعامل انسان با آن، از موضوعات روز و دغدغه های معماران منظر و نظریه پردازان و طرفداران محیط زیست است. اما آنچه تا به امروز صورت گرفته، تفسیر و ارزیابی این بسترها در زمره پدیده صرفاً اقلیمی و بعضاً در چارچوب موضوعی اکولوژیکی است، که نقش انسان را به عنوان مخاطب مؤثر و متأثر از آن نادیده می گیرد و یا کم اهمیت می کند. این پژوهش به روش کیفی و با استدلال منطقی به واسطه مطالعات کتابخانه ای، به مرورادبیات موضوع در حوزه فرایند ادراک منظر پرداخته و به دنبال تفکری منظرین و نشان دادن پتانسیل های عینی-ذهنی بسترهای خشک در قالب منظر خشک است. بدین منظور برای رسیدن به پاسخ سؤالات پژوهش، به دلیل وجود شاخص های تدوین شده برای ارزیابی مناظر از دو نظریه عینی در قالب ویژوآل لندز و دیگری نظریه ذهنی در چارچوب نظریه جیکوبز استفاده شده است. ارزیابی و تحلیل شاخص های بصری و ذهنی بسترهای خشک در این دو قالب، نشان می دهد که در ارزیابی مؤلفه های زیست شناختی و فیزیکی بسترهای خشک که شامل مورفولوژی، پوشش گیاهی، بافت و رنگ است، با شاخص های مورد نظر تطابق پذیری وجود داشته و می توان این بسترهای طبیعی را از چارچوب صرفاً آب و هوایی و محیط زیستی فراتر دانست و برای آن هویتی منظرین قائل شد.

تبلیغات