کتاب قرآن، معجزه الهی بوده که با هدف هدایتِ بشریت، نازل شده است. ترجمه واژه به واژه قرآن، ممکن است مانعِ انتقالِ مفاهیمِ ژرفِ آن شود و به همین سبب، مترجم ها ناچارند گاهی افزوده هایی به متنِ ترجمه اضافه کنند که اغلب با استناد به تفسیرها و برای شفاف سازی معنایی و ساختاری متن ترجمه شده بوده است. بر این مبنا، تحلیل یا تطبیق عبارت ها و جمله های افزوده در گونه این ترجمه ها و ارزیابی انطباق آن ها با تفسیرهای معتبر، بسیار ضرورت می یابد. در این پژوهش، افزوده های تفسیری موجود در ترجمه های انگلیسی و فارسی قرآن، با تکیه بر متنِ عربیِ قرآن، در سوره های مسبحات در پنج ترجمه معاصر (مکارم شیرازی(Makarem Shirazi, 2001)، فولادوند (Foulad Vand, 2014) و خرمشاهی (Khoramshahi, 2017) به زبان فارسی) و (پیکتال (Picktall, 1938) و یوسف علی (Yusuf, 2001) به زبان انگلیسی) بررسی شد. مدل نظری پژوهش بر اساس تعریف جواهری (Javaheri, 2012) از افزوده تفسیری، تعریف نایدا و تیبر (Nida & Taber, 2003) از افزوده واژگانی و نحوی و دیدگاه کلودی (Klaudy, 2004) در مورد انواع موارد شفاف سازی بنا شده است. در تحلیل آیه ها، علاوه بر تفسیر المیزان، از دسته بندی عبدالرئوف (Abdul-Raof, 2001) در پیوند با انواع افزوده بهره گرفته شد. بر این مبنا، آیه هایی که در ترجمه آن ها از افزوده تفسیری استفاده شده بود، استخراج شده و نوع و فراوانی آن ها مشخص گردید. سپس افزوده های واژگانی با توجه به تفسیر المیزانِ آیت الله طباطبائی و طبقه بندی عبدالرئوف تحلیل شدند تا مشخص شود که آیا این افزوده ها، براساس تفسیر و برای شفاف سازی بیشتر آیات اعمال شده است و یا اینکه به هیچ وجه، وجودشان ضرورتی ندارد. همچنین، افزوده ها به افزوده واژگانی ضروری و غیرضروری و نحوی ضروری و غیرضروری دسته بندی شدند تا مشخص شود کدام نوع از افزوده در این ترجمه ها کاربرد بیشتری داشته است. همچنین مشخص شود کدام مترجم انگلیسی و فارسی بیشترین و کمترین تعداد افزوده را داشته و چه نوع افزوده ای را استفاده کرده است. پس از بررسیِ دقیق افزوده ها معلوم گردید تمامی این مترجم ها، واژه هایی به متن افزوده اند که برای شفاف سازی معنا و تطابقِ ساختاری آن بوده است و تلاش نموده اند که حداقل افزوده های غیر ضروری را داشته باشند. همچنین، مشخص شد ترجمه فولادوند بیشترین تعداد افزوده و ترجمه پیکتال کمترین تعداد افزوده را به کار برده اند.