یکی از برجسته ترین متفکران واقع گرایی نوکلاسیک، رندال شوئلر است که از طریق نقد ساختارگرایی موجود در نوواقع گرایی، درصدد احیای این مکتب بوده است. والتس، والت و مرشایمر، سه تن از برجسته ترین واقع گرایان معاصر، از مهمترین متفکران مورد آماج نقد او بوده اند. در پاسخ به این سؤال که دیدگاه های شوئلر چه ارزش افزوده ای برای واقع گرایی دارد، مدعای اصلی این مقاله آن است که وی به دنبال آن است که پاسخی برای ناهم خوانی بسیاری از دعاوی واقع گرایی با واقعیت تاریخی و تجربی بین المللی و چرایی ناهماهنگی های موجود در دعاوی خود واقع گرایان بیابد و راهی برای رفع این مشکلات ارائه دهد. شوئلر در این چارچوب بر آن است که مناظره ی درون واقع گرایی در مورد اولویت قدرت در برابر امنیت و نیز امنیت جویی حداقلی در برابر قدرت طلبی حداکثری دولت ها (مناظره میان واقع گرایان تهاجمی و تدافعی) را حل کند، چرایی فقدان رفتار موازنه بخش و عدم شکل گیری موازنه ی قدرت/تهدید را در طول تاریخ توضیح دهد و عدم توجه کافی به تغییر نظام بین الملل در واقع گرایی را جبران و اتهام اهمیت ندادن واقع گرایی به نهادهای بین المللی را رد کند. آثار او با جذب عوامل داخلی در تحلیل، علاوه بر تبیین سیاست خارجی، ظهور دولت های تجدیدنظرطلب و شرایط پویایی، تغییر و تنوع در نظام بین الملل را در چارچوبی نظری حول محور مفهوم منافع و برآیند آن در سطح نظام یعنی موازنه ی منافع تبیین می کند. هدف پژوهش حاضر، ارزیابی تلاش نظری شوئلر در تعدیل و احیای واقع گرایی است و برای دست یابی به این هدف با اتکا به روش تحلیل متن، به مهم ترین آثاری که شوئلر تاکنون منتشر کرده، ارجاع شده و چهره ی کم وبیش متفاوتی را که او از واقع گرایی ارائه داده، نشان داده و مشخص خواهد کرد که هر چند او توانسته بسیاری از تناقضات درونی واقع گرایی را پاسخ دهد، اما کار خود او نیز مشکلاتی به همراه دارد که می تواند به معنای افزودن به اختلافات درونی این رویکرد باشد.