آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۱

چکیده

عوامل گوناگونی سبب ساز بروز فرسودگی در بافت های شهری می شوند. هرچند درگذشته، فرسودگی های کالبدی مورد مداقه بیشتری بوده، و سایر انگیزه ها و مصادیق فرسودگی با اهمیت کمتری مورد توجه قرارداشته اند، اما پدیداریِ مفهوم فرسودگی فراگیر، و توجه به برآیند انگیزه های چندگانه فرسودگی و تبعات گوناگون آن، تصویر روشن تری ازآنچه در واقعیت سبب افول کالبدی و محتوایی بافت های شهری می شود را به دست داده است. اگربه ماهیت وسرشت بافت های فرسوده و شرایط گروه های ساکن در آن دقت شود، به نظر می رسد پدیده جدایی گزینی، بر عمق و دامنه فرسودگی ها افزوده، و موجب گسترش یافتن آن گردیده است. مقاله حاضر با بهره مندی از مطالعات کتابخانه ای-اسنادی و اطلاعات اجتماعی–اقتصادی و کالبدی طرح تفصیلی مشهد، به دنبال بررسی رابطه بین جدایی گزینی و فرسودگی فراگیر با تکیه برنقشه هرکدام از این پدیده ها در قاسم آباد مشهد است.بدین منظور ابتدا مجموعه ای از معیارها و شاخص ها برای سنجش فرسودگی فراگیر وچگونگی جدایی گزینی در ابعادمختلف شناسایی شدند، سپس بابهره گیری از آنها، و باتکیه بر اطلاعات طرح تفصیلی و استفاده از پرسشنامه متخصصین، شرایط فرسودگی یکپارچه بافت ها، و کاربست مدل گتیس، چگونگی جدایی گزینی های شهری مورد بررسی قرار گرفت، تا در نهایت با یکدیگر مقایسه شود. نتایج نشان می دهند که هر دو پدیده جدایی گزینی و محنت زدگی شهری در محدوده مورد مطالعه با کیفیت های گوناگون روی داده اند. برهم نهاد این دو پدیده در محدوده قاسم آباد نیز نشان می دهد که بلوک های فرسوده و جدااُفتاده به لحاظ اقتصادی - اجتماعی و کالبدی تقریباً بر یکدیگر منطبق هستند. با این وجود حدود 24 درصد از بلوک های فرسوده نیز وجود دارند که جدایی گزینی درآنها روی نداده است.لذا دو پدیده مذکور با یکدیگر رابطه دوسویه و مستقیمی دارند. به این معنی که جدایی گزینی و تمرکز قشر ضعیف، و انزوای آنها از سایر گروه ها، از یک سو به گسترش فرسودگی در بافت های شهری می انجامد، و از دیگر سو وجود بافت های فرسوده در ابعاد مختلف، شرایط را برای جدایی گزینی و تمرکز اقشار کم برخوردار شهری مهیا می سازد.

تبلیغات