رویکرد علمی غالب الازهر، از زمان تسلط ایوبیان رفته رفته نقلی و مبتنی بر تفسیرهای ظاهرگرایانه بوده است. سیدجمال، از بدو ورود به مصر، علوم عقلی را با هدف، تغییر نگرش و موضع علمای الازهر نسبت به پدیده های اجتماعی، از طریق تحول نظام آموزشی آن نهاد وارد الازهر کرد. سیدجمال، همواره نظام آموزشی قدیم را به چالش می کشید و از نظام آموزشی جدید در الازهر دفاع و خواهان اصلاح روش های آموزشی آن بود. وی فلسفة علوم اسلامی و دانشگاه الازهر را منحصر به تئوری پردازی صرف نمی دانست، بلکه معتقد بود باید الازهر بتواند در عمل نیز مسائل و نظریه های فقهی را جامة عمل بپوشاند. وی معتقد بود که چرا فقهای الازهر نمی توانند فقه را در عرصة سیاسی و اجتماعی به کار بندند. وی به دنبال نظام آموزشی ای بود که بتواند تحول سیاسی اجتماعی به همراه داشته باشد و منجر به پایان استعمار و نظام استبدادی و سلطنتی گردد. این نوشتار با رویکرد نظری و تحلیلی درصدد است که نقش سیدجمال را در تغییر نظام آموزشی الازهر، واکاوی کند و تأثیرات آن را بر جامعه مصر مورد ارزیابی قرار دهد.