میرزاده عشقی از چهره های سرشناس و پرشور شعر عصر مشروطه است. ازجمله مواردی که در گفتار و نوشتار وی بازتاب یافته و بسامد داشته، مفهوم «وطن» است. وطن در شعر و اندیشه این شاعر جسور، با نوعی ناهمگونی و تناقض اندیشی همراه بوده است. در وطنیه های عشقی درونمایه هایی همچون خودکامگی منفعت طلبان، ریاکاری سیاست پیشگان، علل عقب ماندگی ایرانیان، راه های نبرد با دشمنان و افشای ماهیّت بیگانگان، به چشم می خورد.
در این گفتار برآنیم تا با تحلیل و تفسیر مفهوم وطن در شعر و اندیشه عشقی، دیدگاه ها و چشم اندازهای متنوّع و متعدّد وی را در ارتباط با مسائل سرزمینش، تبیین نماییم و از این طریق ابعاد برجسته و کمترشناخته شده شاعر را به نمایش بگذاریم؛ بدین ترتیب که کلید راهیابی به مبانی آرمانی وطن خواهی عشقی را در پیوند با مواردی همچون سرشت و عواطف فردی، روحیه عرب ستیزی، اتّحاد همگانی، ضدّیت با جمهوری قلّابی و ایسم هایی همچون سوسیالیسم، داروینیسم، ایده آلیسم، شوونیسم، ناسیونالیسم، آنارشیسم و رمانتیسم جسته ایم.