نظام مندی شهرها را باید مخلوق ساختار ذهنی نظم طلب انسان دانست. در سامان دهی شهرهای امروزی، نظم مبتنی بر «زندگی اجتماعی» به عنوان مفهومی انعطاف پذیر و سازگار با حیات جمعی می تواند اساس نظام شهرها قرار گیرد. در چنین نظمی ساختار شهر براساس فضاهای جمعی قوام پیدا می کند. درک جامع از شهر، در قالب دریافت حسی ساختار شهر و فهم نظام ذهنی آن و نیز تفسیر براساس خاطرات جمعی شهروندان، منجر به درک شهر به عنوان یک «ابرمکان» و «ابر خاطره» می شود و در هویت جمعی شهروندان مؤثر است. برای برقراری نظم ذهنی شهر لازم است عناصر غیر اجتماعی کالبد شهر که از آنها به نام لامکان ها یاد می کنیم، شناسایی و با فضاهایی با کارکرد اجتماعی جایگزین شود که قابل ارتقا به مکان منظرین و مؤثر در هویت جمعی شهر هستند.
نوشتار پیش رو، با انتخاب شهر بندر انزلی به عنوان نمونه موردی، به بررسی نظم عینی این شهر و تناقضاتش با نظم ذهنی آن می پردازد. در این میان ابتدا ثابت می شود که ادراک جامع از چیستیِ این شهر به دلیل تجمع ارکان ساختاری شهر در مرکز آن، در پی ادراک مرکز شهر ـ و نه کل آن ـ حاصل می شود. سپس با شناسایی فضای لامکان در مرکز شهر و کشف کیفیت نظرگاهیِ بالقوه آن، پیشنهاد می شود فضای مذکور با تبدیل به نظرگاه در مقیاس میانی، درکی جامع از مرکز شهر انزلی ـ به عنوان عصاره شهر ـ ارائه کند. در نهایت حفظ عناصر صنعتی باقیمانده در سایت، در حین تبدیل آن به فضای جمعی، به عنوان راهبرد پیشنهادی در طراحی ارائه می شود.